05-02-2015, 07:24 PM
kourosh_iran نوشته: شما میگی این مسائل ثابت نشده است ولی از اونور خودت به وجود این نیروهای ناشناخته اعتقاد داری!
خب به این میگن تجربهء شخصی، و تجربهء شخصی میتونه حتی بالاتر از علم قرار بگیره. اگر من با عقل و علم یه تجربه ای رو تحلیل کنم و علم قانعم نکنه که تصادفی یا جور دیگه بود، خب میتونم تجربهء خودم رو ملاک قرار بدم، و حداقلش میتونم در این باب احتیاط های حداقلی رو بکنم! بخاطر همین من میگم به اصول بنیادین معنویت و مشترکات میان ادیان سعی میکنم پایبند باشم، چون شخصا در زندگی تاثیرشون رو فکر میکنم مشاهده کردم و وقایع و دلایل قابل توجهی در باب وجود چیزهایی فراتر از مسائل علمی کشف شده دارم برای خودم. هرچند این موارد رو نمیتونم ثابت کنم، اما تجربیات شخصی و حس ها و دریافت های درونی داشتم (و البته نظیر این تجربیات رو از خیلی های دیگه هم شنیدم)، که هرچند خودم هم قطعا نمیتونم در باب اونا مطمئن باشم، اما حداقل احتیاط رو در این باب عاقلانه میبینم و دلیلی نداره به این راحتی خلافش عمل کنم. این احتیاط ها لزوما هزینهء زیادی ندارن. مثل ادیان عریض و طویل پیچیده و پرهزینه و مبهمی مثل اسلام نیست که بگیم خیلی سخته، خیلی هزینه داره، خیلی نامعقوله، و غیره.
درمورد تجربیاتم باید بگم مثلا من چطور بارها خوابهایی دیدم که در واقعیت به زودی رخ دادن، یا از حال و شرایط خاصی از افراد دیگری آگاه شدم که بعدا فهمیدم اون موقع واقعا دچار مشکلی شده بودن!
بغیر از خواب یکسری مسائل ریز دیگر هم زیاد در زندگیم پیش آمدن. مثلا اینکه خیلی وقتا وقتی عمل نادرستی انجام دادم خیلی زود یک عکس العملی برای خودم اتفاق افتاده که کاملا بهم تلنگر زده و خودم زود و راحت متوجه شدم که ممکنه ارتباطی با اون عمل اشتباه من که مثلا بد کردن در حق کسی یا کسانی بوده داشته باشه. وقوع تصادفی این موارد رو هم خب آدم خودش میتونه یا ایده ای داره که تا چه حد محتمل هست از نظر آمار و احتمالات، هرچند شاید اشتباه بکنه، ولی اگر دلیلی نداشتی که بگی حتما تصادفیه، پس چرا احتیاط نکنی؟ وقتی این مسئله بارها برات تکرار میشه به شکلهای مختلفی.
شما هم خودت داری میگی این تجربیات رو داشتی و فکر میکنی نیروهای غیرعادی در کار هستن. بعد میگی حتما علم باید چیزی رو ثابت بکنه تا ما اون رو باور کنیم و جدی بگیریم.
البته من نمیگم حتما باور کن. حتی ادعاهای شما رو هم دربست باور نمیکنم و میگم برفرض هم که اینطور بوده ممکنه دلایل قابل توجیهی داشته بوده باشه، ولی اینکه آدم خودش احتمال قابل توجهی برای یکسری عقایدی قائل بشه بر اساس این تجربیات و حس ها و در این باب یک حداقل احتیاط عاقلانه ای بکنه فکر نمیکنم از نظر عقلی و منطقی مشکلی داشته باشه و تعارضی با علم هم نداره.
فقط دیگه آدم باید در این باب سعی کنه افراط نکنه و دچار خرافات نشه. مثلا من الان چطور این حرفا رو میزنم اما نیامدم ادیان و خداشون رو دربست باور کنم!؟ لزومی به این نمیبینم و میتونم حد و مرزها رو به خوبی کنترل و تفکیک کنم بدونم تاکجا چه چیزهای عاقلانه و به صرفه است یا نیست. این بهرحال بر اثر تجربه و تفکر و تلاش بدست میاد یه مهارت و بینش و توانایی هست برای خودش که در زندگی عاقلانه لازمه.
حرف جالبی زدید! تجربه شخصی میتونه بالاتر از علم قرار بگیره اما این منوط به اینه که علم توضیحی برای اون مسئله نداشته باشه. اما باز هم مشکل پابرجاست! بنده زمانی به روابط عددی بسم الله الرحمن الرحیم اعتقاد داشتم ولی نرم افزاری اومد که از هر جمله صدها رابطه بیرون میکشید (تو لیست جستارهام معرفیش کردم) و با اینکه قبلا توضیحی براش نبود حالا توضیح پیدا شد!
شاید باورتان نشود ولی بنده چند بار بعد از اولین اقدامم به خودکشی بعد از رهایی از تیمارستان (خودکشی با دیازپام) اقدام به نماز خواندن کردم و هر دفعه اتفاقات بدی برام میفتاد که قابل توضیح نیست و وقتی که بیخیال نماز خواندن میشدم از مشکلات رهایی پیدا میکردم! حالا برای اینکه 4 شاختون کنم راجع به برادرم صحبت میکنم! برادر من مرتد شده بود و نماز نمیخواند و روزه نمیگرفت ولی از سال 90 بعد از 2 سال ارتداد شروع کرد به نماز خواندن و روزه گرفتن و نمازهای قضایش را هم میخواند. باورتان نمیشود چند ماه بعد بدون پارتی در یک ارگان دولتی استخدام شد! ماشینش رو فروخت و سکه خرید و در عرض چند ماه با 3 برابر شدن قیمت سکه مغازه خرید! چند ماه پیش هم دوباره ماشین خرید! هزار جور دلیل براش اوردم که اسلام جز جفنگیات چیز دیگری نیست اما وقتی میگه از وقتی که دوباره مسلمون شده و نماز خونده و روزه گرفته به هرچی که میخواد رسیده جوابی ندارم که بهش بدم!
حرف های من قابل تجربه شدن هستند. من فکری میکنم و عکسش رخ میده. من تصمیمی میگیرم و ریده میشه به تصمیمم. من نماز میخوانم و مشکلات از زمین و آسمان هوار میشوند. اما نظام زندگیهای چندگانه شما قابل تجربه هست؟! بله! چطور؟! با مرگ! شما از بعد مرگ افراد اطلاعی دارید؟! خیر! شما از زندگی های قبلیتان (در صورت وجود) اطلاعی دارید؟! خیر! میدانید زندگی بعدی هم خواهید داشت؟! خیر! پس این مسئله نه قابل اثبات هست نه قابل تجربه پس تا رسیدن شواهد کافی باید در مورد آن سکوت کرد.