12-09-2014, 05:17 PM
Anarchy نوشته: هدف از خلقت ؟
هدف از خلقت ابتهاج است
جهت توضیح سوال و جوابی را از سایت گفتمان قرآن نقل قول می کنم:
سوال:
نقل قول:بر اساس نقل و قولی از اقای لاریجانی1 ، عالم جلوه ای از خداوند متعال است.
پس عالم ، خداوند متعال نیست .
در آن صورت ، این جلوه می توانسته نباشه به جای اینکه باشه .
همانند منبع نور که می تواند باشد و لیکن نوری را ساطع ننماید. و اگر نوری ساطع نگردد به مفهوم نفی منبع نمی باشد.اما نورانیدن نور از منبع نور در عالم مادی علل و اسباب خود را دارد. اما آیا جلوه عالم از خداوند هست ، همانند منبع نور و خود نور یا عالم با اذن خداوند فعلیت می یابد.اگر عبارت اول را بپذیریم عالم جزئی از خداوند است و اگر جمله دوم را بپذیرم انگیزه فعلیت عالم مورد سئوال هست ، به این معنی که ایا خداوند نیازمند این فعلیت بوده است؟
----------------
[SIZE=2]1- ما در عالمی زندگی میكنیم كه جلوهگاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودی را فرا گرفته است و در پرتو همین جاذبه، از بزرگترین پدیدههای عالم تا كوچكترین ذره آن، میل درونی به سوی مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكیمان هستیشناس نام این میل را ابتهاج و شوق معشوقی یا عشق نهادهاند. یعنی خداوند متعال با شوق باطنی صبغه عاشقی را همراه صبغه معشوقی دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازیهای ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است.[/SIZE]عرفان اسلامی دكتر اسماعیل منصوری لاریجانی
جواب:
نقل قول:نقل قولی كه آقای لاریجانی كردند كاملا درست هست ؛ حكمای الهی و فلاسفه حكمت متعالیه معتقدند عالم هستی جلوه ای از جمال الهی است ، و همه عالم ظهور و بروز كمالات هستی مطلق است .
عالم، خداوند متعال نیست اما اینگونه نیز نیست كه عالم جدای از وجود خداوند باشد عالم نه خداست و نه جدای از خداست . زیرا عالم معلول علت هستی بخش است و تمام هستی خویش را آن به آن از علت خود دریافت می كند و معلول ظهور كمالات ذات علت است فلذا چیزی مستقل و جدای از علت نیست .
اما اینكه فرمودید « این جلوه می توانسته نباشه به جای اینکه باشه » جای تأمل دارد به دو جهت :
الف: وقتی علت تامه محقق شد معلول نیز بالضروره تحقق پیدا خواهد كرد ، اگر خداوند سبحان علت تامه كل هستی است بالضروره جلوه خواهد نمود و جهان هستی و كل موجودات محقق خواهند شد .
ب: خداوند سبحان دارای تمامی كمالات هستی است و اتم و اكمل كمالات را داراست ، خالقیت صفت كمال برای خداوند سبحان است و اگر نباشد خداوند فاقد این كمال خواهد بود فلذا خداوند از ازل جلوه داشته و تا ابد نیز جلوه خواهد كرد فلذا عالم همیشه بوده و همیشه خواهد بود ، اما عالم هستی ربط محض به وجود خداوند سبحان است و در حقیقت به تعبیر فلاسفه واجب الوجود بالغیر است . یعنی وجود عالم ضروری است به جهت علت تامه اش نه به جهت ذات خود ؛ زیرا ممكن الوجود در ذات خود ممكن است باشد و ممكن است نباشد فلذا اگر علتش محقق شد موجود می شود و اگر علتش محقق نشد موجود نمی شود .
[SIZE=2]عالم هستی جلوه و ظهور و بروز ذات خداوند هست اما این بدین معنی نیست كه اختیار را از خداوند سبحان سلب كنیم ، اینطور نیست كه خداوند در خلقت مجبور باشد همانند خورشید كه مجبور است پرتو افشانی كند و در نورانیت خود اختیار ندارد ، چه بخواهد و چه نخواهد جلوه خورشید عالم را پر خواهد نمود .
خداوند سبحان اگر چه همانند خورشید جلوات وجودی اش عالم هستی را پر كرده است اما اینطور نیست كه در خلقت نعوذ الله مجبور باشد ، جبر از ضعف و ناتوانی ناشی می شود در صورتی كه خداوند سبحان قادر مطلق است و ضعف و ناتوانی در ذات مقدس ربوبی اش راه ندارد .
فلذا خداوند در خلقت عالم هستی مختار تام بوده و جبر در ساحت قدسش راه ندارد ، اما اختیار در خداوند بدین معنی نیست كه عالم ممكن بود نباشد چون ممكن بود خداوند عدم خلقت را اختیار بكند ! خداوند در عین اینكه مختار است اما محال است خلقت صورت نگیرد زیرا ذات مقدسش فیاض است و اگر فیض ندهد و خلق نكند خدا نخواهد بود . [/SIZE]
تعبیر خود من از این ابتهاج این است که خداوند مسرور از علم به ذات خویش است (به معنایی که نسبت دادن آن به خدا صحبح است) و خلقت خلق بزمی است برای شریک کردن دیگران در این سرور و لذت.
ما در عالمي زندگي ميكنيم كه جلوهگاه خداوند متعال است و جاذبه او اعماق وجود هر موجودي را فرا گرفته است و در پرتو همين جاذبه، از بزرگترين پديدههاي عالم تا كوچكترين ذره آن، ميل دروني به سوي مبدأ اعلا دارند. بزرگان عرفان و حكيمان هستيشناس نام اين ميل را ابتهاج و شوق معشوقي يا عشق نهادهاند. يعني خداوند متعال با شوق باطني صبغه عاشقي را همراه صبغه معشوقي دارد. خداست كه اول عاشق ما شده است و عشق او هم خالص است، اما عشقبازيهاي ما عموماً با غرض و منافع ما همراه است. دكتر اسماعيل منصوري لاريجاني