10-23-2014, 04:41 PM
من نمیدونم عکس العمل خودم چه خواهد بود. واقعا کار سختیه. ولی یه وقتا یه همچین حوادثی رو در خواب دیدم و در اون موقعیت ها قرار گرفتم و برام بنوعی شبیه سازی شده که فکر میکنم تفکر و عکس العمل من در واقعیت هم میتونه همون باشه. ظاهرا آدم منصفی هستم و در مواقع حساس دیگران رو بخاطر خودم قربانی نمیکنم، ولی فکر نمیکنم هیچوقت هم حاضر بشم به این راحتی خودم رو بخاطر دیگران فدا کنم. این دوتا با هم فرق میکنن!
مثلا یک بار در خواب بود که یک حادثه رخ داد، من با پسرخالم با هم بودیم، یک ضربه یا انفجار در اثر یک حادثه ما رو به هوا پرت کرد، همینطوری توی هوا بودیم مثلا شاید 20 متر ارتفاع و داشتیم سقوط میکردیم پایین من محاسبه کردم دیدم هر حالت بیایم بالاخره یا میمیریم یا چپرچلاق میشیم، پسرخالم موقعیتش یجور بود که میتونستم خودم رو روی اون قرار بدم از بدنش بعنوان ضربه گیر موقع برخورد با زمین استفاده کنم، اول خواستم این کار رو بکنم و تقریبا این کار رو هم کردم، ولی بعد فکر کردم دیدم انصاف و درست نیست که اون رو بخاطر نجات خودم قربانی کنم و دوباره موقعیتم رو طوری تنظیم کردم که موقعیت هر دوتامون کم و بیش یکسان و طبیعی/تصادفی باشه، گرچه عقل میگفت در این حالت ممکنه هردومون بمیریم یا صدمه شدید بخوریم یا حتی من صدمه بیشتری ببینم (موقعیت اون در این حالت بهتر بنظر می آمد - شاید چون ارتفاعش از من کمتر بود). خلاصه آخرش ما اومدیم روی زمین، یعنی من اومدم، پسرخالم نفهمیدم چی شد، اصلا گم شد و من دنبالش نگاه کردم ندیدمش، ولی من افتادم روی یک طبقه ای چیزی در بالاتر از سطح زمین و نگاه و بررسی کردم خودم رو و دیدم که ظاهرا هیچیم هم نشده!
مثلا یک بار در خواب بود که یک حادثه رخ داد، من با پسرخالم با هم بودیم، یک ضربه یا انفجار در اثر یک حادثه ما رو به هوا پرت کرد، همینطوری توی هوا بودیم مثلا شاید 20 متر ارتفاع و داشتیم سقوط میکردیم پایین من محاسبه کردم دیدم هر حالت بیایم بالاخره یا میمیریم یا چپرچلاق میشیم، پسرخالم موقعیتش یجور بود که میتونستم خودم رو روی اون قرار بدم از بدنش بعنوان ضربه گیر موقع برخورد با زمین استفاده کنم، اول خواستم این کار رو بکنم و تقریبا این کار رو هم کردم، ولی بعد فکر کردم دیدم انصاف و درست نیست که اون رو بخاطر نجات خودم قربانی کنم و دوباره موقعیتم رو طوری تنظیم کردم که موقعیت هر دوتامون کم و بیش یکسان و طبیعی/تصادفی باشه، گرچه عقل میگفت در این حالت ممکنه هردومون بمیریم یا صدمه شدید بخوریم یا حتی من صدمه بیشتری ببینم (موقعیت اون در این حالت بهتر بنظر می آمد - شاید چون ارتفاعش از من کمتر بود). خلاصه آخرش ما اومدیم روی زمین، یعنی من اومدم، پسرخالم نفهمیدم چی شد، اصلا گم شد و من دنبالش نگاه کردم ندیدمش، ولی من افتادم روی یک طبقه ای چیزی در بالاتر از سطح زمین و نگاه و بررسی کردم خودم رو و دیدم که ظاهرا هیچیم هم نشده!