نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خاطره های كوتاه از دیدن مخفیانه بدنهای لخت رو اینجا بخونید و بنو...
#2

من خیلی چشم چرون بودم الانم یه ذره هنوز در وجودم هست یكی از بهترینها مربوط به دختر داییم بود كه واحد كناری ما به همراه همسر و پسرش زندگی میكرد خیلی خوش هیكل و ناز بود از طریق حموم یه پنجره داشتیم كه به پاسیو باز میشد ما و اونا چون بهم اعتماد داشتیم بازش میذاشتیم یه روز خونه تنها بودم صدای در حموم اونا رو شنیدم دویدم سمت حموم و چهار پایه صندلی حمومو زیر پام گذاشتم با شورت و سوتین اومده بود حموم اول بچه رو شست و داد به خواهر شوهرش بعد خودش لخت لخت شد چه بدن ناز و تپلی داشت یه دست ج ل ق حسابی زدم دیگه هفته ای یكبارو داشتم تا اینكه رفتند خارج
پاسخ


پیام‌های این موضوع

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان