نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پیشبردگرایی - Pragmatism
#3

بنده فکر میکنم این تعریفی که شما درج کردید مشکل دارد.
تعریف ویکیپدیا بنظر بنده درست تر است و متفاوت با چیزی که شما میگویید.
نگاهی بکنید: Pragmatism - WiKi

البته تعریفی که بنده از تفکر و روش خودم مد نظر دارم، لزوما در قالب پرگمتیسم هم نمیگنجد؛ ولی فکر میکنم پرگمتیسم نزدیکترین چیز بهش باشه؛ ولی هنوز شک و ابهام دارم.

من فکر میکنم این احمقانه است که بگوییم تعریف حقیقت را تغییر میدهیم به این شکلی که شما فرمودید.
حقیقت حقیقت است.
منتها بنظر بنده ما یکسری حقایق اساسی را نادیده یا دست کم میگیریم (بخاطر غرور و خوشبینی بیش از حد و غیرواقعگرایانه و ایدئال گرایانهء افراطی انسان های نادان و جوگیر)؛ و در پرگمتیسم یا تفکر بنده، این حقایق مجددا شناخته و معرفی شده و به جایگاه مرکزی خود باز میگردند.

بطور مثال حقیقت اینکه محدودیت ها و توان و نیاز واقعی ما را نباید در هیچ فرایندی و ارزشگذاری و انتخاب و استفاده از حقایق نادیده گرفت.
بطور مثال ممکن است من چند سال پیش هنوز اینقدر قوی و آماده نبودم تا از باورها و وابستگی های مذهبی جدا شوم، یا همینطور تودهء مردم؛ بنابراین تا زمانیکه چنین شرایطی وجود دارد، پذیرش موقتی و احتمالا نسبی و محدود مذهب توسط من یا دیگران/جامعه، میتواند از نظر عملی مفیدتر و حتی ضروری باشد نسبت به اینکه از همان ابتدا بخواهیم همهء حقایق خالص و سنگین را روی سر خودمان و دیگران خراب کنیم و باوجود ضعف و عدم آمادگی بیاییم و بخواهیم به کلی مدل دیگری فکر و رفتار کنیم.
البته این فقط یک مثال بود. در مثل مناقشه نیست. من میگویم چنین چیزهایی میتوانند وجود داشته باشند.

یا مثلا یک نمونهء دیگر از این تفکر واقعگرا و کاربردی درمورد همان مذهب است. به این شکل که من میگویم اصولا حقیقت داشتن آنچه مذهب ادعا میکند به خودی خودش اهمیت ندارد، بلکه عملی بودن و مفید بودن آن در عمل و واقعیت برای ماست که به آن ارزش راستین میدهد.
یعنی مثلا اگر دین آنقدر سخت باشد که کسی نتواند به آن عمل کند، پس هیچ ارزش و فایده ای هم ندارد؛ گرچه آنچه ادعا میکند از خدا و پاداش و مجازات حقیقت داشته باشد!

من خودم این را تجربه کرده ام.
یعنی مذهب را در عمل آزمودم و نه مشکلات و فشارهای فراوان دوران زندگی ام از کودکی تا نوجوانی را بقدر کافی کاهش داد و نه عمل به تمام آن برایم ممکن و درحد توانم بود.
اینست که دیگر برای من فرقی نمیکند آن خدا و ادعاهای مذهب واقعا حقیقت داشته باشد یا نداشته باشد! چون در عمل منجر به تغییری نمیشود.
هرچند من فکر میکنم که حقیقت نباید آنطورها هم باشد؛ چون خداوند برای هرکسی قاعدتا نباید از بالاترین کمالی که برای آن فرد قابل درک و تصور است واضحا کمتر باشد. در غیر این صورت یک خدای غیرقابل درک و غیرمنطقی و غیرقابل اعتماد خواهد شد برای آن فرد، که بنابراین بازهم وجود داشتن یا نداشتن آن در عمل برای فرد ارزش/تفاوتی نخواهد داشت.
و اصولا آدم نمیتواند وقتی چیز بیشتری را در درونش میشناسد، چیز کمتر را واقعی تر بداند.

تمام ارزشها باید بر اساس کاربردهای عملی باشند.

یک مثال از نوع دیگری میزنم که خودم هم نمیدانم تا چه حد مربوط است.

ببینید ما خب خیلی مجذوب پیشرفت علم و فناوری خودمان هستیم. علاقه داریم که پیشرفت ما محدود نشود. میگوییم خواستن توانستن است و باید امید داشت و شروع و تلاش و ریسک و هزینه کرد حتی برای چیزهایی که بنظر غیرممکن میایند.
اما این تا چه حد واقعگرایانه است؟
مثلا ما درحال نابود کردن کرهء زمین هستیم، اما خیلی ها در فکر سفر به کرات و زندگی در فضا هستند و میگویند چون زمین در آیندهء نه چندان دور احتمالا دیگر قابل سکونت نخواهد بود، باید برنامه های فضایی با شتاب هرچه بیشتر پیگیری شوند.
اما واقعیت چیست؟
واقعیت اینست که دستیابی به چنین هدفی از ما بسیار دور است.
و به احتمال 99% اگر وضع به همین منوال پیش برود، ما هیچگاه نخواهیم توانست از سرنوشت خود در زمین بگریزیم. فرصت کافی نیست! سفرهای فضایی آنچنان و زندگی در جای دیگری از فضا خیلی دشوارتر و پرهزینه تر و پیچیده تر و خطرناک تر و دور از دسترس تر از آنچه است که این حرفها در وهلهء اول القا میکنند. فکر نمیکنم کسی هم در این شکی داشته باشد! اگر اطلاعات کافی از علوم فضایی داشته باشید باید بدانید!

یک پرگمتیست هیچوقت چنین یاوه هایی نمیگوید!
او واقعیت ها و محدودیت ها را میبینید و بر اساس آنها طرح ریزی و عمل میکند.
مثلا میگوید بیایید اول/فعلا به فکر مسائل زمینی و پیش پا افتاده مان باشیم که دارند ما را به سرعت به سوی نابودی میکشند. بیایید به فکر نجات زمین باشیم.
حتی ممکن است بگوید باید بودجه های فضایی را کمتر کرد و پول و وقت و انرژی بیشتری را به این مسائل نزدیکتر جاری اختصاص داد.

بنظر من حقیقت هم به خودی خودش در دید ما نباید ارزشی داشته باشد و حتی کورکورانه دنبال حقیقت رفتن هم بی معناست. بلکه ما فکر میکنیم در حقایق یا دانستن آنها به احتمال زیاد سودی برای ما هست که بنابراین به دنبال آنها میرویم. البته بعضی ها میگویند علاقهء ذاتی به حقیقتجویی. خب بنظر من اینهم از روی جهل و حماقت است. چون من خودم دیگر این حرف برایم معنایی ندارد. حقیقت صرفا یک تئوریست، و تئوری ها به خودی خودشان ارزش ندارند، بلکه بخاطر کاربردهای عملی شان ارزشمند هستند و ما انگیزه ای برای پرداختن بدانها. آنهم که علاقهء درونی به حقیقتجویی در درون ماست، میتواند اینطور توجیه شود که به هر علتی منجمله معنوی/ماورایی یا بقول شما فرگشتی، ما آگاهی و احساس درونی و ناخودآگاه داریم نسبت به این امر که حقیقت برای ما مفید و ارزشمند است؛ وگرنه از نظر عقل سلیم، به خودی خودش حتی حقیقت هم هیچ ارزشی ندارد!
پاسخ


پیام‌های این موضوع
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Dariush Rahazad - 12-09-2010, 09:46 AM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Mehrbod - 03-19-2013, 03:35 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط folaani - 03-21-2013, 02:41 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط folaani - 03-21-2013, 02:58 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Russell - 03-21-2013, 03:43 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط folaani - 03-21-2013, 04:23 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Reactor - 03-23-2013, 12:41 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط folaani - 03-23-2013, 03:50 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Mehrbod - 03-23-2013, 04:18 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Reactor - 03-23-2013, 05:43 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Mehrbod - 03-23-2013, 06:05 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Soheil - 03-23-2013, 09:39 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Reactor - 03-26-2013, 10:29 PM
پیشبردگرایی - Pragmatism - توسط Mehrbod - 03-27-2013, 09:53 AM

موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان