01-27-2013, 01:10 PM
سلام
البته این بحث شیرینیست که اساسا تقسیم بندی کانت صحیح است یا خیر و ترکیبات پیشینی و تحلیلات پیشینی ایشان همان ترکیبات پسینی تغییر شکل یافته هستند یا خیر .
اما بهرجهت نمی توان انکار کرد که تقسیم کردن این اندیشه ها فارغ از منبع بدست آوردنشان و بر اساس میزان اعتبارشان در مکانیسم راستی آزمایی و نقد ما ضروریست .
حتی اگر منشا منطق و تجربه را یکسان بپنداریم ( که البته بنده در این مورد مناقشه خواهم کرد ) باز کسی نمی تواند ادعا کند که اعتبارشان هم یکیست .
منطق فارغ از اینکه در عالم خارج چه چیز روی داده همیشه صحیح است و تجربه صحتش تحقیقا به این اعتبار دارد که واقعا در عالم خارج چه روی داده است .
پس تقسیم بندی ما که مبنایش اعتبار داده ها بود و در جهت ایجاد زمینه برای نقد اندیشه صورت گرفته حتی با فرض صحت ادعای جناب مهربود صحیح و ضروریست .
اما اجازه بدهید قدری به همین ادعای استخراج منطق از تجربه بپردازیم .
فرموده اند که
من دوست دارم بدانم این کلمه در آوردیم در این جمله به چه معناست ؟
به معنای در آوردن یک سیمبل از مجموع سیمبلهاست ؟
به معنای خلق کردن چیزی است ؟
آیا درک در ذهن ناشی از یک فعالیت مکانیستی ست؟ در این صورت آیا مفاهیمی که درک می کنیم نباید معادلی در جایی داشته باشند ؟
این درآوردن اگر فعلیست اگر انتقالیست ااگر ایمپالس عصبیست و اگر هر چیز دیگر است سیکلش چیست ؟ دهنده اش گیرنده اش اینها را نام ببرید .
برای اینکه سئوالم مفهوم تر باشد مثال می زنم شما وقتی گلدانی را می بینید و آن را به یاد می آورید اولا در هنگام دیدن تصویر به صورت اشعه نوری از کناره های گلدان به شبکیه می تابد انرژی متفاوت در مرکز و کناره ها با درک تغییر میزان تحریک رسپتورها مشخص می شود و یک پیام مورس می سازد این پیام به مرکز بینایی در لب فرونتال مغز می رود آنجا درک می شود و این درک که به صورت یک پیام الکترو شیمیایست مشخصات خاصی دارد که با مشخصات خاصی در حافظه بینایی که در اطراف مرکز بینایی قرار دارد تطابق دارد بنابراین همان رزنانس را ایجاد می کند و شناخت حادث می شود .
خوب حالا سئوال بنده این است که این درآوردن عملی مانند همان دیدن و بیاد آوردن است ؟ یعنی از همان سنخ است ؟ یعنی همانطور که آنجا فرستنده و گیرنده و شئی خارجی و تصویر داخلی و تطابق یک به یک تصویر محرض و مشخص است و این کلمات معنای مشخصی دارند و سیکل عصبی و مکانیستی معلومی دارند آیا معنای کلمه درآوردن که شما استفاده کرده اید هم معنا ی مشخصی دارد ؟ می توانید سیکلش را توضیح دهید ؟ می توانید بفرمایید تطابق یک به یک تصاویر که در پروسه شناخت به آن اشاره کردیم در این عمل درآوردن کجا و چگونه رخ داده است ؟ چه چیز مشخصا با چه چیز تطابق می کند که عمل شناختی درآوردن حادث می شود ؟ فرسنده کجاست ؟ گیرنده کجاست ؟ سیکل چیست ؟
چرا ؟!؟
البته این بحث شیرینیست که اساسا تقسیم بندی کانت صحیح است یا خیر و ترکیبات پیشینی و تحلیلات پیشینی ایشان همان ترکیبات پسینی تغییر شکل یافته هستند یا خیر .
اما بهرجهت نمی توان انکار کرد که تقسیم کردن این اندیشه ها فارغ از منبع بدست آوردنشان و بر اساس میزان اعتبارشان در مکانیسم راستی آزمایی و نقد ما ضروریست .
حتی اگر منشا منطق و تجربه را یکسان بپنداریم ( که البته بنده در این مورد مناقشه خواهم کرد ) باز کسی نمی تواند ادعا کند که اعتبارشان هم یکیست .
منطق فارغ از اینکه در عالم خارج چه چیز روی داده همیشه صحیح است و تجربه صحتش تحقیقا به این اعتبار دارد که واقعا در عالم خارج چه روی داده است .
پس تقسیم بندی ما که مبنایش اعتبار داده ها بود و در جهت ایجاد زمینه برای نقد اندیشه صورت گرفته حتی با فرض صحت ادعای جناب مهربود صحیح و ضروریست .
اما اجازه بدهید قدری به همین ادعای استخراج منطق از تجربه بپردازیم .
فرموده اند که
Mehrbod نوشته: زمانی که ما بیشمار بار دیدیم که یک آدم نمیتواند هم زنده باشد هم مرده و
اصل منطقی «جمع ناپذیری نقیضین» را در آوردیم،
من دوست دارم بدانم این کلمه در آوردیم در این جمله به چه معناست ؟
به معنای در آوردن یک سیمبل از مجموع سیمبلهاست ؟
به معنای خلق کردن چیزی است ؟
آیا درک در ذهن ناشی از یک فعالیت مکانیستی ست؟ در این صورت آیا مفاهیمی که درک می کنیم نباید معادلی در جایی داشته باشند ؟
این درآوردن اگر فعلیست اگر انتقالیست ااگر ایمپالس عصبیست و اگر هر چیز دیگر است سیکلش چیست ؟ دهنده اش گیرنده اش اینها را نام ببرید .
برای اینکه سئوالم مفهوم تر باشد مثال می زنم شما وقتی گلدانی را می بینید و آن را به یاد می آورید اولا در هنگام دیدن تصویر به صورت اشعه نوری از کناره های گلدان به شبکیه می تابد انرژی متفاوت در مرکز و کناره ها با درک تغییر میزان تحریک رسپتورها مشخص می شود و یک پیام مورس می سازد این پیام به مرکز بینایی در لب فرونتال مغز می رود آنجا درک می شود و این درک که به صورت یک پیام الکترو شیمیایست مشخصات خاصی دارد که با مشخصات خاصی در حافظه بینایی که در اطراف مرکز بینایی قرار دارد تطابق دارد بنابراین همان رزنانس را ایجاد می کند و شناخت حادث می شود .
خوب حالا سئوال بنده این است که این درآوردن عملی مانند همان دیدن و بیاد آوردن است ؟ یعنی از همان سنخ است ؟ یعنی همانطور که آنجا فرستنده و گیرنده و شئی خارجی و تصویر داخلی و تطابق یک به یک تصویر محرض و مشخص است و این کلمات معنای مشخصی دارند و سیکل عصبی و مکانیستی معلومی دارند آیا معنای کلمه درآوردن که شما استفاده کرده اید هم معنا ی مشخصی دارد ؟ می توانید سیکلش را توضیح دهید ؟ می توانید بفرمایید تطابق یک به یک تصاویر که در پروسه شناخت به آن اشاره کردیم در این عمل درآوردن کجا و چگونه رخ داده است ؟ چه چیز مشخصا با چه چیز تطابق می کند که عمل شناختی درآوردن حادث می شود ؟ فرسنده کجاست ؟ گیرنده کجاست ؟ سیکل چیست ؟
چرا ؟!؟