نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خودکشی نکنم چیکار کنم؟!
#71

Mehrbod نوشته: تا آنجاییکه میدانم, ژاپن که پیشرفته‌ترین کشور صنعتی در جهان میباشد, بالاترین آمار افسردگی, گوشه‌گیری و سرانجام خودکشی را دارد.

در حقیقت دریافت شما درست وارونه است, هر کجا تکنولوژی پیشرفته‌تر باشد, آمار افسردگی و گوشه‌گیری (همین چیزهاییکه شما حس میکنید) و گرایش به خودکشی نیز بالاتر اند.

از نظر افسردگی در هر 100 هزار نفر خاورمیانه و شمال آفریقا (کشورهای اسلامی) بیشترین میزان افسردگی را دارند:

A stunning map of depression rates around the world - The Washington Post

همانطور که میبینید مردم کشورهای پیشرفته (که شامل همان ژاپن هم میشود) از نظر آمار افسردگی وضع خوبی دارند. چین هم با وجود وضع زندگی نه چندان مطلوب مردمش و اعتقادشان به عدم وجود خدا میزان افسردگی در آن بسیار پایین است. آموزه های بودا، کونگ فو و یوگا چیزهایی هست که باعث شده مردم چین از نظر افسردگی جزو پایین ترین ها در جهان باشند. نکته دیگر هم این است که آموزه های دینی تاثیری بر عدم افسردگی ندارد و همانطور که میبینید مردم خاورمیانه و شمال آفریقا با اینکه مذهبی ترین مردم هستند آمار افسردگی در آنان بسیار بالاست. ایران هم که از نظر افسردگی یک فاجعه هست و نشان میدهد توسل به ائمه و امام زاده ها تاثیری بر کاهش افسردگی ندارد!

اما در مورد آمار خودکشی ژاپن و کره جنوبی در بین کشورهای توسعه یافته استثناء هستند و بقیه کشورهای توسعه یافته وضع فجیعی مثل ژاپن و کره جنوبی ندارند:

WHO calls for action to reduce global suicide rate of 800,000 a year | Daily Mail Online

ترس از رفتن به جهنم هم باعث شده بیشتر کشورهای اسلامی آمار خودکشی بسیار پایینی داشته باشند هرچند آمار این کشورها زیاد قابل اعتماد نیست. در برخی کشورهای آفریقایی هم مسئله "نبرد برای زندگی" باعث شده آمار خودکشی در آنها بسیار بالا باشد که منطقی هم هست چرا که ملت باید دهن خودشونو سرویس کنن تا بتونن در نهایت به حداقل های زندگی برسند.

اما آمار بالای خودکشی در ژاپن و کره جنوبی جای تامل دارد مخصوصا ژاپن که من فکر میکنم بیشتر به این برمیگرده که مردم این دو کشور بعد از شکست در زندگی (عاطفی، اقتصادی و ...) زود ناامید میشوند ولی چینی ها با اینکه مثل آنان چشم بادامی هستند اینطور نیستند بدلیل نفوذ تعالیم بودا در میان آنان و تمرین کونگ فو و یوگا.
پاسخ
#72

m@hdi نوشته: همانطور که میبینید مردم کشورهای پیشرفته (که شامل همان ژاپن هم میشود) از نظر آمار افسردگی وضع خوبی دارند.

در کشور ژاپن ≈١٢٠ میلیون تن زندگی میکنند که نزدیک به ٢ میلیون از آنان بمانند شما
گوشه‌نشین میباشند, بگونه‌ای که این
دسته بجز خویشاوندان خود (اگر) با هیچکس دیگری گفتگو نمیکنند و از خانه هم هرگز بیرون
نمیایند (مگر آنکه براستی ناچار شده باشند) و هیچگونه رابطه‌یِ اجتماعی‌ای با دیگران نمیتوانند برقرار کنند.

من نمیدانم شما چگونه آمار را اینجا بررسیده‌اید و به این نتیجه رسیده‌اید — رشته‌یِ خود من
مزدائیک/mathematics بوده‌ است — ولی کشوری که نزدیک به 1% مردم آن همه‌‌یِ ارتباط‌هایِ
اجتماعی خود را از بیخ و بـُن فروبـُریده‌اند, نزد هر آماردانی یک اختلال بسیار فراگیر و گسترده, و هتّـا مهیب به شمار میرود.



برای آگاهی بیشتر درباره‌یِ افزایش بیمانند افسردگی در جامعه‌هایِ پیشرفته و مدرن میتوانید به کتاب زیر رجوع نمایید:


[عکس: 16.jpg]



خوبی این کتاب این است که قصد نویسندگان چیز دیگری و بررسی پدیده‌یِ
"تنهایی" بود است و تنها ناخواسته به گستردگی افسردگی در جامعه‌هایِ امروز پرداخته‌اند.


فایل‌های پیوست
.pdf The Handbook of Solitude Psychological Perspectives on Social Isolation.pdf اندازه 6.42 MB  تعداد دانلود: 8,389

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#73

Mehrbod نوشته: در کشور ژاپن ≈١٢٠ میلیون تن زندگی میکنند که نزدیک به ٢ میلیون از آنان بمانند شما
گوشه‌نشین میباشند, بگونه‌ای که این
دسته بجز خویشاوندان خود (اگر) با هیچکس دیگری گفتگو نمیکنند و از خانه هم هرگز بیرون
نمیایند (مگر آنکه براستی ناچار شده باشند) و هیچگونه رابطه‌یِ اجتماعی‌ای با دیگران نمیتوانند برقرار کنند.

من نمیدانم شما چگونه آمار را اینجا بررسیده‌اید و به این نتیجه رسیده‌اید — رشته‌یِ خود من
مزدائیک/mathematics بوده‌ است — ولی کشوری که نزدیک به 1% مردم آن همه‌‌یِ ارتباط‌هایِ
اجتماعی خود را از بیخ و بـُن فروبـُریده‌اند, نزد هر آماردانی یک اختلال بسیار فراگیر و گسترده, و هتّـا مهیب به شمار میرود.

برای آگاهی بیشتر درباره‌یِ افزایش بیمانند افسردگی در جامعه‌هایِ پیشرفته و مدرن میتوانید به کتاب زیر رجوع نمایید:

[h=1]The Handbook of Solitude: Psychological Perspectives on Social Isolation, Social Withdrawal, and Being Alone[/h]
خوبی این کتاب این است که قصد نویسندگان چیز دیگری و بررسی پدیده‌یِ
"تنهایی" بود است و تنها ناخواسته به گستردگی افسردگی در جامعه‌هایِ امروز پرداخته‌اند.

همانطور که در منابع معتبر آوردم وضعیت افسردگی در کشورهای پیشرفته مناسب است ولی از نظر خودکشی ژاپن و کره جنوبی استثناء هستند مخصوصا ژاپن. این را باید با بررسی شرایط این جوامع بررسی کرد.

من خودم مستندی دیدم در مورد پوچ گرایی در غرب ولی حقیقت این است که عده معدودی دنبال این چیزها میروند و افسرده میشوند و در نهایت خودکشی میکنند و عموم جامعه وضعیت مناسبی دارند. حال این وضعیت را با کشورهای جهان سوم مقایسه کنید که عمده مردم به نوعی از افسردگی در درجات مختلف رنج میبرند مخصوصا شرایط زندگی که آنها را ناامید میکند نتیجه اینکه بسیاری جانشان را کف دستشان میگذارند و با وجود آمار بالای مرگ بین مهاجران اقدام به مهاجرت میکنند.

خود ایرانمان را ببینید! ببینید چگونه حکومت ملایان مردم را بدبخت و افسرده کرده:

ایران، رتبه دوم افسردگی را در جهان دارد-سایت خبری تحلیلی زندگی سالم
زنان ایرانی پرچمدار رتبه اول افسردگی در جهان را دارند

ایران رتبه دوم را از نظر افسردگی در جهان دارد! (فقر و تورم و بیکاری و عدم وجود آینده روشن مردم را به این روز انداخته) زنان ایرانی بخاطر محدودیت های ایجاد شده برای آنان از سوی جامعه و حکومت رتبه اول افسردگی را در جهان دارند! بله در غرب عده ای دنبال بعضی چیزهای بیهوده و بی نتیجه میروند و در نهایت افسرده میشوند و کارشان به خودکشی میکشد ولی مردم کشورهای جهان سوم افسردگی برایشان ایجاد میشود نه اینکه خودشان دنبال مسائلی مثل پوچ گرایی بروند.
پاسخ
#74

این ژاپنی ها آخه تاریخ و فرهنگشون، یعنی شایدم ساختار اجتماع/حکومتشون، طوری هست که خیلی به خودشون فشار میارن. از بچگی که کونشون پاره میشه باید با جدیت و اونم با مجموع ساعتهای بیش از حد در شبانه روز درس بخونن، بعدا موقع کار هم که همینطور و یکی از پر کار ترین ملت ها هستن.
ضمنا یه چیزی هم شاید از زمان سامورایی ها هنوز باقی مونده و اون خودکشی هست (اون زمان هاراگیری). مثلا یکی در کارش شکست میخوره و خودش رو مسئول میدونه ممکنه زرتی بره خودکشی کنه!!
بنظر من اونا هم کسخلن و دیگه زیادی کون خودشون رو پاره میکنن.
البته شاید مجبور بودن بیچاره ها!
یه زمان که جنگ جهانی دوم اون همه هزینه کشته دادن دهنشون سرویس شد آخرش هم شکست خوردن و تسلیم آمریکا شدن، بعدش هم که کشورشون کوچیکه و زیادم منابعی چیزی نداره فقط باید با هوش و کارشون نون بخورن تازه میگن معلوم نیست شاید یه زمانی کل کشورشون زرتی بره زیر آب! ولی بنظر من همهء اینا بازم دلیل نمیشه اینقدر کون خودشون رو از بچگی تا آخر عمر پاره کنن. آخه کار هم حدی داره! کار زیادی، فشار زیادی، خب موجب افسردگی و اینها هم میشه.
پاسخ
#75

m@hdi نوشته: همانطور که در منابع معتبر آوردم وضعیت افسردگی در کشورهای پیشرفته مناسب است ولی از نظر خودکشی ژاپن و کره جنوبی استثناء هستند مخصوصا ژاپن. این را باید با بررسی شرایط این جوامع بررسی کرد.

من خودم مستندی دیدم در مورد پوچ گرایی در غرب ولی حقیقت این است که عده معدودی دنبال این چیزها میروند و افسرده میشوند و در نهایت خودکشی میکنند و عموم جامعه وضعیت مناسبی دارند. حال این وضعیت را با کشورهای جهان سوم مقایسه کنید که عمده مردم به نوعی از افسردگی در درجات مختلف رنج میبرند مخصوصا شرایط زندگی که آنها را ناامید میکند نتیجه اینکه بسیاری جانشان را کف دستشان میگذارند و با وجود آمار بالای مرگ بین مهاجران اقدام به مهاجرت میکنند.

خود ایرانمان را ببینید! ببینید چگونه حکومت ملایان مردم را بدبخت و افسرده کرده:

ایران، رتبه دوم افسردگی را در جهان دارد-سایت خبری تحلیلی زندگی سالم
زنان ایرانی پرچمدار رتبه اول افسردگی در جهان را دارند

ایران رتبه دوم را از نظر افسردگی در جهان دارد! (فقر و تورم و بیکاری و عدم وجود آینده روشن مردم را به این روز انداخته) زنان ایرانی بخاطر محدودیت های ایجاد شده برای آنان از سوی جامعه و حکومت رتبه اول افسردگی را در جهان دارند! بله در غرب عده ای دنبال بعضی چیزهای بیهوده و بی نتیجه میروند و در نهایت افسرده میشوند و کارشان به خودکشی میکشد ولی مردم کشورهای جهان سوم افسردگی برایشان ایجاد میشود نه اینکه خودشان دنبال مسائلی مثل پوچ گرایی بروند.

در کشورهای جهان سوم آمار افسردگی میتواند بالاتر از جهان یکم باشد, ولی این به این معنی نیست که پیشرفته شدن تکنولوژی افسردگی را کاهش میدهد, بوارونه
افسردگی همراه با گسترش تکنولوژی و نتیجه‌هایِ نایکراست آن, مانند کاهش آزادی و کنترل روی زندگی خود, پیوسته رو به افزایش میرود, ولی در کنار آن
سیستم تکنولوژیک ابزارهایی نیز برای زیر کنترل نگه داشتن این افسردگی پیوسته نوآوری میکند. برای نمونه, همه‌یِ
صنعت سرگرمی یا entertainment خود یکی از کاراترین ابزارهای سیستم در کاهش افسردگی‌ بوده است.
همه‌یِ سریال‌هایی که ساخته میشوند, همه‌یِ فیلمهایی که روی پرده میروند, همه‌یِ آهنگ‌هایی که به
بازار میایند و .. و .. .. همه‌یِ اینها کارکردی موثر در کاهش و کنترل افسردگی داشته‌اند, ولی درمان نبوده‌اند.

در کشورهای پیشرفته سیستم ابزارهای بهتر و کارآمدتری پیوسته در دست نوآوری دارد. برای نمونه قرص‌های ضد افسردگی یکی از نوآوری‌هایِ نسبتا تازه‌یِ سیستم
به شمار میروند که تا اندازه‌یِ بالایی موثر بوده‌اند. یا راه‌هایِ روانشناسی (بخوانید مغز‌شویی) نوین نیز گونه‌یِ پیشرفته‌تری میباشند, ولی همه‌یِ اینها هنوز
در دسته‌یِ ابزارهای‌ نرم و نیمه‌نرم میافتند و ابزارهای سخت, ابزارهایی که یکراست میتوانند افسردگی را کاسته یا از بیخ زدوده هنوز در دست نوآوری جای دارند.

پیوند همه‌یِ اینها چیست؟ سخن اینجا این است که آدمی به سرشت و در زندگی طبیعی افسرده نیست ¹. افسردگی یکی از واکنش‌های فرگشتین (evolutionary یا تکاملی) میباشد, واکنشی در برابر شرایط ناخواستنی و یک حالت ویژه از اندیشه (mode of thinking)‌ که آدم بدور از احساسات بتواند در چون و چند‌هایِ
زندگی و شرایط زندگی خود اندیشیده و چاره‌ بجوید. هر آینه, این چاره‌جویی‌ها در جهان مدرن بیهوده‌اند, زیرا کنترل چیزها در دست شخص نیست. برای نمونه
در یک تیره‌یِ کوچک اگر کسی از این افسرده باشد که خورد و خوراک درست ندارد, یا به او زور میرود, یا امنیت ندارد و .. همه‌یِ اینها با اندیشه‌یِ بیشتر
از میان بردنی میباشند; او میتواند با اندیشه در چند و چون زندگی خود و با اثر گذاشتن یکراست / direct روی نزدیکان و پیرامونیان سرانجام راهی
بیابد و افسردگی او کارکرد سودمندی در برایند داشته باشد. در جامعه‌هایِ چند صد میلیون تنه‌یِ امروز, برای نمونه در جامعه‌یِ ژاپن, افسردگی تنها در جایگاه
یک واکنش مفعول بجا میماند. افسردگی کس در خود کنش‌مندی و نیرو ندارد, او نمیتواند چیزی را تغییر بدهد, نمیتواند فرهنگ
را دگرگون بسازد, نمیتواند شرایط زندگانی خود را تغییر بدهد و در سرانجام روز وادار است که سیستم را, بهمان گونه که هست بپذیرد و با آن کنار بیاید.

آنچه ما امروز داریم این پدیده است:
١- سیستم نخست شرایط و ضوابطی از زندگی را به مردم تحمیل مینماید که بخش بزرگی از آنان را به افسردگی دچار میسازد.
٢- سپس سیستم برای افسردگی‌ای که خود پدیدآورنده‌یِ آن بوده «دارو»های گوناونی فرآورده و میکوشد "بیماران" افسرده شده را "درمان / fix" نماید.
٣- با کاهش نسبی افسردگی — به یاری دارو‌ها و روش‌ها و ابزارهای سرگرمی و ... — سیستم باز فشار بیشتری میتواند فروبیاورد و این چرخه همچنان تکرار میگردد.

فشارهایی که سیستم روی مردم میآورد در راستای گسترش هر چه بیشتر و بهتر خود تکنولوژی میباشند. پیامد‌هایِ این
شیوه‌یِ غیر طبیعی و تحمیلی از زندگی‌ست چیزی‌ست که خود شما هم کمابیش به آن پی برده‌اید; این فشارها
همانجور که اشاره شد, در پیشرفته‌ترین کشورهای صنعتی همچون ژاپن بیشتر از همه نیز به چشم میخورند:
پُرکاری, پُرکوشی, ساختارمندی, قانونمندی, لذت‌گرایی, ...

پس اگرچه میتوان زمختانه مشاهده کرد که در جهان سوم افسردگی بیشتری از جهان یکم
میباشد, ولی این تنها یک نگاه نسبی و پنهان شده خواهد بود. شما اگر صنعت سرگرمی
و قرص‌هایِ افسردگی و به قول امیر در جُستار کناری, iPad و playstation را از مردم
کشورهای جهان یکم و پیشرفته بگیرید, آنگاه میتوانید به ژرفای افسردگی پی ببرید.




¹ درباره‌یِ زندگی طبیعی و نبود افسردگی در تیره‌هایِ نخستینی میتوانید به این کتاب رجوع نمایید:

[عکس: 17.jpg]


فایل‌های پیوست
.pdf Kaczynski%20-%20Technological%20Slavery.pdf اندازه 7.52 MB  تعداد دانلود: 109

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#76

m@hdi نوشته: پسر عمه من که همیشه یک پاش تو چینه میگه بری تو چین همه جا ملت دارن کونگ فو تمرین میکنن! شاید یکی از دلایلی که میزان بیماریهای روانی با اینکه در جهان سوم بیشتر از جهان پیشرفته هست ولی چین یک استثناء هست همینه.
بنظر من کنگفو یکی از برترین فناوریهای درونیه که انسان در طول تاریخ بهش دست یافته.

نقل قول:اما در مورد بدنسازی خیال نکنید که اگه بدنسازی رو ترک کنید بدنتون به همون شکل باقی میمونه! برادر من لاغر بود و رفت بدنسازی 3 ماه کار کرد و طبق برنامه غذایی استادش هم عمل میکرد و بعد از 3 ماه رو فرم شد ولی خیال کرد دیگه لازم نیست ادامه بده و دیگه رو فرمه و ولش کرد. نتیجه اینکه بعد از 3 ماه دوباره لاغر شد!
البته بدنسازی کنگفو با بدنسازی معمولی فرق میکنه.
در بدنسازی معمولی دنبال این هست که از هر راهی و هر چه سریعتر، هر چه بیشتر به حجم عضلات اضافه کنن و زیبایی ظاهری اون مهمه. ولی در بدنسازی رشته های دیگه مثل کشتی و رزمی، هدف قوی تر کردنه و افزایش انعطاف و سرعت و کنترل هم همیشه در کنارش هست. تمرین ها هم کم و بیش تفاوت دارن.
بدنی که با بدنسازی معمولی بدست میاد با بدنی که با بدنسازی کشتی یا رزمی بدست میاد میتونه خیلی متفاوت باشه، اینو همه میدونن. بدنسازی معمولی معروف به اینه که اگر ول کنی زود بادش میخوابه و حتی بد هیکل میشه. بدنسازی معمولی حجم و زیبایی ظاهری داره و ممکنه به اون نسبت حجم، قدرت و کارایی چندانی نداشته باشه، همونطور که ماندگاری زیادی نداره بطور معمول. البته بازم بستگی به روش و بدن و اینکه چه مواد غذایی و داروهای مخصوصی مصرف کرده باشه یا نکرده باشه تا حدی تفاوت میکنه.
در رزمی اتفاقا هرچی نسبت قدرت به حجم/وزن بیشتر باشه، یعنی وزنت خیلی زیادتر نشه ولی زورت زیادتر بشه، یعنی حجم عضله بنظر زیاد نمیاد اما قدرتش به نسبت حجمش زیاده، بهتره. چون بحث نمایش و زیبایی نیست بلکه بحث قدرت و سرعت و انعطاف است و یک رزمی کار سنگین که نسبت قدرتش به وزنش کم باشه نمیتونه رزمی کار خوبی بشه چون بخش بزرگی از قدرت و انرژی عضلانی صرف غلبه بر وزن خودش میشه. رزمی کار میخواد بپره بالا بالانس بزنه! باید خیلی چالاک باشه.
آرنولد زورش زیاد بود، بروسلی هم شاید زورش به قدر آرنولد زیاد نبود (شاید هم بوده!) ولی حجم/وزن عضلاتش به نسبت قدرتش کمتر بوده و خیلی هم چالاک تر و سریع تر و منعطف تر.
بدنسازی نمایشیه! به اندازهء رزمی کامل و بهینه نیست.

نقل قول:البته کونگ فو فقط از نظر روانی خوب عمل نمیکنه. مثلا من وقتی دبیرستان بودم کسی رو میشناختم که میگفت چند ساله داره کونگ فو کار میکنه هیکل درشتی هم نداشت آروم هم بود ولی یه بچه پررو تو کلاسمون بود که خیلی هیکلی بود و یک بار با این دعواش شد و با اینکه بچه پرروئه هیکلش چند برابر اون کونگ فو کاره بود ولی تا اومد بزنتش پسره نمیدونم چیکار کرد که طرف نقش بر زمین شد!
این ها کاملا طبیعیه. رزمی یعنی رزمی. اسمش روشه! در نبرد فقط هیکل و زور مطرح نیست، بلکه سرعت و انعطاف و هوش و فن هم پارامترهای بسیار مهمی هستن. باید همه رو با هم داشته باشید. وگرنه غول هم که باشید یه نفر با جثه معمولی ممکنه دخلتون رو بیاره! البته معمولا اگر طرف رزمی کار باشه، و رزمی کار واقعی هم باشه.
یه آشنا داشتم میگفت با چند دسته افراد دعوا نکن، یکی کشتی گیر، یکی دیگه رزمی کار، شاید یکی دیگه هم بود ولی یادم نیست :e057:
آدم رزمی کار، بدنش قوی شده، سریع شده، منعطف شده، در عین حال محکم و مقاوم شده، بعد شجاعت و قدرت روانی مقابله و نبرد رو داره، هوش و فن داره، آمادگیش رو داره. البته هوش رو اگر آیکیو پایین باشه نداره E415
پاسخ
#77

kourosh_iran نوشته: این ژاپنی ها آخه تاریخ و فرهنگشون، یعنی شایدم ساختار اجتماع/حکومتشون، طوری هست که خیلی به خودشون فشار میارن. از بچگی که کونشون پاره میشه باید با جدیت و اونم با مجموع ساعتهای بیش از حد در شبانه روز درس بخونن، بعدا موقع کار هم که همینطور و یکی از پر کار ترین ملت ها هستن.
ضمنا یه چیزی هم شاید از زمان سامورایی ها هنوز باقی مونده و اون خودکشی هست (اون زمان هاراگیری). مثلا یکی در کارش شکست میخوره و خودش رو مسئول میدونه ممکنه زرتی بره خودکشی کنه!!
بنظر من اونا هم کسخلن و دیگه زیادی کون خودشون رو پاره میکنن.
البته شاید مجبور بودن بیچاره ها!
یه زمان که جنگ جهانی دوم اون همه هزینه کشته دادن دهنشون سرویس شد آخرش هم شکست خوردن و تسلیم آمریکا شدن، بعدش هم که کشورشون کوچیکه و زیادم منابعی چیزی نداره فقط باید با هوش و کارشون نون بخورن تازه میگن معلوم نیست شاید یه زمانی کل کشورشون زرتی بره زیر آب! ولی بنظر من همهء اینا بازم دلیل نمیشه اینقدر کون خودشون رو از بچگی تا آخر عمر پاره کنن. آخه کار هم حدی داره! کار زیادی، فشار زیادی، خب موجب افسردگی و اینها هم میشه.

این که همش شد کون پارگی! lol
یعنی تو چند خط تونستی یه تعریف کامل را از کشور ژاپن شرح بدی E415
ولی خب ژاپنی‌ها بعد فهمیدن عقایدشون پوسیده و بدرد نخور هستش، به خودشون اومدن و اشتباهشون رو دیگه تکرار نکردن و حتی مادر اینهایی که مسبب این اتفاقا بودن رو گاییدن و دیگه کیرشون هم حسابشون نکردن حتی از تمامی کشورهای متضرر هم عذر خواهی کردن و همین تقبل اشتباه باعث پیشرفت و ابر قدرت شدنشون شد. بعد از فاجعه طبیعت سونامی، صبر و استقامت مردم درس بزرگ و بهترین الگو برای تمام مردم جهان شدن.
پاسخ
#78

kourosh_iran نوشته: البته بدنسازی کنگفو با بدنسازی معمولی فرق میکنه.
در بدنسازی معمولی دنبال این هست که از هر راهی و هر چه سریعتر، هر چه بیشتر به حجم عضلات اضافه کنن و زیبایی ظاهری اون مهمه. ولی در بدنسازی رشته های دیگه مثل کشتی و رزمی، هدف قوی تر کردنه و افزایش انعطاف و سرعت و کنترل هم همیشه در کنارش هست. تمرین ها هم کم و بیش تفاوت دارن.
بدنی که با بدنسازی معمولی بدست میاد با بدنی که با بدنسازی کشتی یا رزمی بدست میاد میتونه خیلی متفاوت باشه، اینو همه میدونن. بدنسازی معمولی معروف به اینه که اگر ول کنی زود بادش میخوابه و حتی بد هیکل میشه. بدنسازی معمولی حجم و زیبایی ظاهری داره و ممکنه به اون نسبت حجم، قدرت و کارایی چندانی نداشته باشه، همونطور که ماندگاری زیادی نداره بطور معمول. البته بازم بستگی به روش و بدن و اینکه چه مواد غذایی و داروهای مخصوصی مصرف کرده باشه یا نکرده باشه تا حدی تفاوت میکنه.
در رزمی اتفاقا هرچی نسبت قدرت به حجم/وزن بیشتر باشه، یعنی وزنت خیلی زیادتر نشه ولی زورت زیادتر بشه، یعنی حجم عضله بنظر زیاد نمیاد اما قدرتش به نسبت حجمش زیاده، بهتره. چون بحث نمایش و زیبایی نیست بلکه بحث قدرت و سرعت و انعطاف است و یک رزمی کار سنگین که نسبت قدرتش به وزنش کم باشه نمیتونه رزمی کار خوبی بشه چون بخش بزرگی از قدرت و انرژی عضلانی صرف غلبه بر وزن خودش میشه. رزمی کار میخواد بپره بالا بالانس بزنه! باید خیلی چالاک باشه.
آرنولد زورش زیاد بود، بروسلی هم شاید زورش به قدر آرنولد زیاد نبود (شاید هم بوده!) ولی حجم/وزن عضلاتش به نسبت قدرتش کمتر بوده و خیلی هم چالاک تر و سریع تر و منعطف تر.
بدنسازی نمایشیه! به اندازهء رزمی کامل و بهینه نیست.

در مورد اینکه گفتید زور به هیکل ربطی نداره مثال بارزش کارگرای افغانی هستن! من تعریف از خودم نمیکنم ولی زورم کم نیست چند سال پیش رفته بودم سر یه ساختمون که آجر بگیرم بعد افغانیه برام فرقونشو پر آجر کرد بعد گفت ببر من هم فرقون رو به زور تکون میدادم چه برسه به اینکه بخوام از اون سربالایی شدیدی که روبروم بود ببرمش بالا! به خود افغانیه گفتم نمیتونم اون هم 3 سوت فرقون رو از سربالایی برد بالا و اوردش دم در خونمون! من که 4 شاخ شدم با اون هیکل نحیفش این همه زور رو از کجا اورده!
پاسخ
#79

m@hdi نوشته: خودکشی نکنم چیکار کنم؟!

ماجرای جالبی بود. اما به هر حال اینکاره نیستی جانم. همچین میگی سربازی میرفتم فلان انگار تو werewolf هستی اونام گلوله نقره دارن! تا حالا چند تا فرصت خودکشی از دست دادی؟ معلومه هنوز امید به زندگی داری.
دقیقا چی برات تشخیص دادن؟ اسکیزوفرنی معمولا بدتر میشه. بیشتر بهت میاد افسرده باشی.
Major depressive disorder - WiKi

به هر حال هیچ چیز بهتر از خود شناسی و هیچ کس بهتر از خودت نمیتونه بهت کمک کنه. یه کتاب روانپزشکی کاپلان و سادوک بگیر. بشین بخون. مشکلتو بشناس. به جنگش برو.

Mehrbod نوشته: در حقیقت دریافت شما درست وارونه است, هر کجا تکنولوژی پیشرفته‌تر باشد, آمار افسردگی و گوشه‌گیری (همین چیزهاییکه شما حس میکنید) و گرایش به خودکشی نیز بالاتر اند.

بکش بیرون دیگه آقای مهربد!E105 سابقه خانوادگی مشکل روانی داره. مردم مسخرش میکردن. دوست دختر دیوانه داشته. اونوخ شما میگی مشکل از فندآوری هستش؟ خوب گفتن وقتی یه چکش داری همه چی میخ به نظر میاد.
پاسخ
#80

Nilftrondheim نوشته: ماجرای جالبی بود. اما به هر حال اینکاره نیستی جانم. همچین میگی سربازی میرفتم فلان انگار تو werewolf هستی اونام گلوله نقره دارن! تا حالا چند تا فرصت خودکشی از دست دادی؟ معلومه هنوز امید به زندگی داری.
دقیقا چی برات تشخیص دادن؟ اسکیزوفرنی معمولا بدتر میشه. بیشتر بهت میاد افسرده باشی.
Major depressive disorder - WiKi

به هر حال هیچ چیز بهتر از خود شناسی و هیچ کس بهتر از خودت نمیتونه بهت کمک کنه. یه کتاب روانپزشکی کاپلان و سادوک بگیر. بشین بخون. مشکلتو بشناس. به جنگش برو.

تشخیص روانپزشکام تاکنون افسردگی سایکوتیک بوده و قرصای مختلفی رو روم امتحان کردن حتی شوک مغزی هم گرفتم و دکتر فعلیم هم قرص ضد افسردگی بهم میده (ونلافاکسین) هم قرص ضد سایکوز (کوئنتیاپین) ولی از نظر خودم نه افسرده ام (خیلی راحت میخندم) نه سایکوز دارم (اگه بعضا حالات دیوانگی بهم دست میده از روی بیچارگیه وگرنه یه بار 17 روز اشتباهی یه قرص ضد افسردگی رو بجای قرص ضد سایکوزم خوردم ولی تو این مدت روی اعصابم مسلط بودم در حالی که افرادی که واقعا سایکوز دارن 2 روز قرص ضد سایکوزشونو نخورن بهم میریزن) پس من مریض نیستم فقط بیچاره هستم و چاره ای وجود نداره جز؟! ... جز؟! ... بگو؟! ... خودکشی! آورین!

Nilftrondheim نوشته: خوب گفتن وقتی یه چکش داری همه چی میخ به نظر میاد.

جالب بود! منظور این جمله چیه؟
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان