09-14-2011, 01:20 PM
من آخرش پشیمون نمیشم.
shirin نوشته: من آخرش پشیمون نمیشم.
shirin نوشته: رآکتور به نظرم حتی یه ذره هم تجربه عاشقانه نداشتی با اون شخص. چون همش دنبال مخ دختره رو زدن بودی و تنها همین برات مهم بوده.
shirin نوشته: البته یه نکته مهم دیگه در رابطه عاشقانه دو طرفه بودنش هست. مسلمه که عشق یک طرفه جز غم و ناراحتی و پشیمانی هیچ حاصلی نداره.هر چی ما دیدیم همین بوده
shirin نوشته: در ضمن رآکتور منظورم از قضاوت نکردن در مورد شخصی که نمیشناسی خودم بودم (به خاطر اینکه گفتی همه دخترا دنبال عشق و عاشقی و ... هستن)نه اریش فروم.فدای سرت. ولی تو هم دختری و دنبال عشق و عاشقی هستی... میدونم
حسین نوشته: خب راکتور جان من چنین تجربه ای از خداباوری ندارم . اتفاقا متاسفانه نمازهام همچین به جا هم نیست البته نماز میخوانم و این احساسهایی مه شما هنگام خداباوری داشتید را تجربه نکردم . فقط با باور به خدا بارها شده که خودبین نباشم و به کسی که میتونم کمک کنم و تا جاییکه عقلم میرسه بدی هم نکنم .و خدا هم خداییش خیلی دستم را گرفته و خلاصه مدیونشم .
نقل قول:راستش چند بار تصمیم گرفتم بطور سیتماتیک بیخدا بشم چون اینطوری ظاهرا بیشتر میشه کیف کرد .
نقل قول:چون نخواستم خودم را گول بزنم سعی کردم با دلیل و منطق وارد بشم وهربار هم بیشتر خداباور شدم
نقل قول:مثلا چند صفحه از کتاب پاینده را خواندم اما به نظرم اشکالات زیادی داشت یا دو ساعت از 6 ساعت سخنرانی نیکویی در رد قرآن را شنیدم اما به نظرم منطقی نبود .
نقل قول: با بیخدایان گفتگو منطقی کردم اما معمولا چیزی جز کنایه و احیانا تمسخر چیزی گیرم نیامد.
نقل قول: راستش را بخواهی من بسیاری از افراد خانواده من بیخدا هستند که همگی بزرگتر از من هستند
نقل قول:به نظرم فقط یکطور میشه بیخدا شد . فقط بیخیالی ! و هرچی شد شد . امروز رفقا جمعند آبجو میخورند خب بزن بریم فردا پارتی هست خب بزن بریم .
نقل قول:پس فردا دم کارپرداز چند تا شرکت دولتی را ببین تا جنس بنجل ازت بخرن و خب طوری نیست همه همینطوریند . مشتری اطلاع چندانی نداره خب طوری نیست
نقل قول:و در بیخدایی یک احساس شادی زیادی وجود داره درست مثل نشاط مصرف کنندگان مواد مخدر . خصوصا اوایلش که نئشه میشند .
shirin نوشته: من آخرش پشیمون نمیشم.
Reactor نوشته: پس با این حساب من از شما خیلی پیغمبرتر بودم. شاید یکی از دلیل هایی که به نتیجه ای که من رسیدم نرسیدی به همین خاطره.
خودخواه نبودن و به دیگران کمک کردن و پایبندی به اخلاقیات ربطی به باخدا یا بیخدا بودن نداره.
ارزش یک آدامس برای من از ارزش خدا هم بیشتره(تازه در صورت وجود. بر فرض محال)
پایبندی به اخلاقیات به تربیت خانوادگی و محیط و دوران کودکی برمیگرده. من هم به حقوق دیگران احترام میگذارم و در احترام به حقوقو مردم از 90% آدم های این کشور سر هستم ولی به خدا اعتقادی ندارم.
فکر میکنی. توهمه! چرا همچین فکری میکنی؟ خیلی هارو میشناسم که موفقیت مالی براشون پیش اومد و سفره پهن کردن و نذر ادا کردن و از این مدل کارها.
ولی همین موفقیت ها برای من بیخدا هم پیش اومده و هیچ نذری هم ندادم و خودمم پاره نکردم.
چرا فکر میکنی دستت رو گرفته؟ چرا من و بچه های دیگه فکر نمیکنیم که خدا دستمون رو گرفته؟ چندتا از نشونه هایی که باعث شده اینقدر به خدا ایمان داشته باشی بگو ما هم بدونیم.
لااقل به گفته ی خودت مطمئنم که من یکی در ایمان به خدا و این جفنگ بازی ها از تو خیلی جلوتر بودم.
Reactor نوشته: چندتا از دلیل هاتو برامون بگو
Reactor نوشته: مطمئنم منطقی فکر نکردی. به کسی که این راه رو رفته دروغ نگو. منطق دشمن توهم و خرافات و دین و پیغمبر و امامه. به محض اینکه منطقی فکر کنی همه این ها برات یک علامت سوال گنده میشه!
Reactor نوشته: خانواده شما جزو نوادر خانواده هایی هست که اینقدر بیخدا زیاد داره. خانواده ی من بیچاره که همه باخدا از نوع مسلمون 6 سیلندر هستند. برو با همون ها صحبت کن ببین چطوری شد که اینطوری شدن. شاید تو هم سعادتمند شدی.
Reactor نوشته: نمیدونم من تا حالا مواد نکشیدم. من ورزشکارم. ولی میدونم مسلمون نبودن و توهمی به اسم خدا رو باور نداشتن برای من آرامش خاصی داره. فکرم رو متمرکز کرده. به زندگیم هم برنامه داده. عجیبه که صبرم هم بالا برده.
حسین نوشته: اشکالی نداره .دوره دبیرستان را تصور کن . همیشه چند نفر لات والوات بودند که آخر کلاس بشینند و درس نخونند و در عین حال همیشه هم خوشحال باشند و به درس خوانها هم بگند بچه سوسول و بیخیال امتحان آخر سال . اتفاقا اونها هم اصلا وجود معلم و امتحان را نادیده میگیرند و یک چند صباحی آرامش فکری دارند .