آلیس نوشته: من پارسال دیدم که گاو را گردن زدند. خیابان را به خون کشیده بودند.. گاو زبان بسته خون از گردنش فوران میزد و
هرچه دست و پا میزد و لابه میکرد کارگر نمیافتد! پس از آن سرم گیج میرفت و همینجور ناله و چهرهی خونین گاو در روانم
طنین انداز بود، و همینجور هم منگ منگان تا منزل هدایت میشدم...
در محرّم ، اهل ری خود را دگرگون می كنند .
از زمین آه و فغان را زیب گردون می كنند
خود اسیرانند در بند جفای ظالمان،
بر اسیران عرب این نوحه ها چون می كنند؟
ملک الشعرا بهار
- ھر کس گوشت میخورد باید دست بالا زده خودش حیوان را بکشد. چون که جانوران درنده معاون نمیگیرند و یا لااقل قدم رنجه نموده یک ساعت عمر خود را به این تماشای قشنگ بگذرانند و ببینند این خوراک ھای خوشمزه برای آنھا چگونه آماده میشود. خوشبختانه ھمیشه سلاخ خانه ھا را بیرون شھر دور از مردم میسازند تا جنایت کشتار را از چشم آنھا بپوشانند.
- میگویند روح آنان (حیوانات) پست تر است. باشد، اما بالاخره مثل ما احساس درد و شادی میکنند. پستی آنها برای ما تکلیف برادر بزرگتر را معین میکند نه حق دژخیمی و ستمگری را .
- نباید احساسات طبیعی خودمان را پست شمرده دلیل بر رقت قلب بدانیم ھیچ چیز به این اندازه طبیعی نیست که احساس تنفر و انزجار انسان از کشتار .
- تا زمانی که احساسات طبیعی و بی آلایش قلب خودمان را به زور خفه نک ردهایم واضح است که در نھاد انسان یک احساس تنفر و اکراه از کشتار و درد سایر جانوران وجود دارد و نیز آشکار است که ھرگاه ھمه مردم وادار میشدند حیواناتی را که میخورند با دست خودشان بکشند بیشتر آنان از گوشت خواری دست میکشیدند.
در گوشه های جهان رفتارهای تند یا فزونروی های دینی هست، ولی شوربختانه در ایرانی که شادپرستی از بنیاد های فرهنگ و آبادانی بشمار می رفت، اکنون اندوه پرستی ارزش است و شاد بودن گناه!
[h=1]یدگاه دین زرتشتی پیرامون سوگواری و شیون و مویه[/h]
دیدگاه دین زرتشتی پیرامون سوگواری و شیون و مویه :
خداوندگار (بغ) بزرگ است. اهورامزدا، کسی که این زمین بیافرید، کسی که آن آسمان بیافرید، کسی که مردمان بیافرید، کسی که از برای مردمان شادی بیافرید. »
داریوش هخامنشی.
موبه در زبان اوستایی اَمَیَوا ( amayavâ ) و در گزارش پهلوی اوستا (زند اوستا) مویَکْ (Muyak) و در زبان ارمنی شیوَنْکْ (shivank) میباشد. در اوستای پاک، متون پهلوی و پازند و به طور کلی در ادبیات دینی درجه یک و دو دین زرتشتی، شیون و مویه کرداری نکوهیده و اهریمنی قلمداد میشود. این نوشتار کوشش دارد تا به گونه فشرده و گزیده جایگاه سوگواری و شیون و مویه از برای مردگان و درگذشتگان را از روزن دین زرتشتی مورد بررسی و واکاوی قرار دهد.
-نکوهش شیون و مویه و سوگواری در گاثاهای پاک ، سرودهای مینوی اشوزرتشت:
اشوزرتشت اسپنتمان، پیامبر و وخشور اهورایی، در اهنودگاث، یسنا ۳۱ بند ۲۰ به گونه روشن شیون و موبه (خشیو xshyô) را کرداری اهریمنی دانسته و این کردار اهریمنی را مورد نکوهش قرار می دهند.
در مقابل اشو زرتشت در یسنای ۴۴ بند ششم، شادی را میستایند و آن را دهشی اهورایی برای مردمان می دانند.
به عبارت دیگر، در کلام پاک اشوزرتشت مویه و شیون و سوگواری ارزش و کرداری اهریمنی قلمداد شده و در مقابل آن شادی و دوری از غم و سوگواری به خردمندان و پیروان راه راستی و اشا سفارش شده است.
-نکوهش شیون و مویه و اهریمنی دانستن آن در اوستای پاک:
نکوهش غم و سوگواری تنها محدود به گاثاها نیست و در جایجای اوستای پاک اهریمنی دانسته شده است.
در اوستای پاک، یسنا ۷۱ بند ۱۷ چنین می خوانیم :
« کار و منش خوب را می ستاییم تا بتوانیم در برابر تاریکی پایداری کردن و تا بتوانیم در شیون و مویه خودداری کردن ».
در جای دیگر ، در اوستای پاک، در نخستین فرگرد از ویدودات (Videvdât) یا داد دیوستیز در راستای سخن اشوزرتشت در گاثاهای پاک چنین می خوانیم :
« ششمین سرزمین که من اهورامزدا نیک بیافریدم و اهریمن پرگزند در آنجا آسیب گریه و زاری پدید آورد هرات است ... ». گفتنیست که در هرات رسم بود تا در خانه ای که کسی میمرد، بازماندگان آن را رها میکردند و به گزاف شیون و زاری میکردند.
افزون بر این ، در اوستای بزرگتر که نیاکان ما در دوران ساسانی در دست داشتند به مراتب بیشتر از اینها شیون و مویه و سوگواری نکوهیده شده بود چرا که در دفتر نهم دینکرد که سخن از ۲۱ نسک اوستای کهن و مندرجات آنها به میان آمده است، پیرامون سوتکرنسک که نخستین نسک از ۲۱ نسک اوستا بوده است چنین میخوانیم :
« فرگرد یازدهم سوتکرنسک درباره شیون و موبه نکردن است، از برای درگذشتگان و نیفزودن پریشانی مرد پاک، در جهان دیگر از شیون و مویه و درباره فروهر مرد پاکدینی است که پس از مرگ خواستار یزشنه و آفرینگان است نه شیون و مویه » .
-نکوهش مویه و سوگواری در متون میانه :
نمودار نکوهش شیون و مویه و اهریمنی دانستن این کردار که از گاثاهای پاک ترسیم شده است و در پرتو دیگر متون اوستایی، همچون دیگر مفاهیم گاثایی درک آن روشن تر میشود، در متون پهلوی و پازند و پارسی زرتشتی نیز این روند جاری و ساری است.
در فصل ۱۶ از ارداویراف نامه که گزارش بهشت و دوزخ و همستکان(برزخ) را به گونه تشبیه و تمثیل برای درک بهتر و مشخص کردن ارزش ها و ضدارزشهای اخلاقی میخوانیم ، پیرامون تاثیر مویه و شیون و سوگواری بر روان انسان چنین آمده است :
« آنگاه به جایی در دوزخ رسیدم که رود بزرگ سهمگین و تیره روان بود. در کنار آن رود بسا روانها و فروهرها را دیدم که برخی از آنان نمیتوانستند از آن بگذرند و برخی دیگر با رنج گران از آن میگذشتند و برخی هم به آسانی از آن میگذشتند، از راهنمایان خود پرسیدم، اینان چه کسانند که اینچنین به رنجند، سروش پاک و ایزد آذر در پاسخ گفتند : این رودی است از اشک چشم مردمانی که از برای درگذشتگان خویش شیون و مویه کردند و گریستند. این رود از اشکهایی است که ناروا و بیرون از آیین مزدیسنا، ریخته شد. کسانی که نمیتوانند از این رود بگذرند، همان کسانی هستند که بازماندگانشان، پس از مرگشان شیون و مویه بسیار کردند، کسانی که به آسانی از آن گذشتن توانند، همان هایی هستند که پس از مرگشان کمتر بر آنان گریستند. این را به جهانیان بگو : ای کسانی که در جهان هستید، چندان شیون و مویه مکنید و بیرون از آیین مگریید، چه این رنج و دشخواری آورد روان درگذشتگان را » .
در فرگرد ۴۷ از ارداویراف نامه نیز چنین میخوانیم :
« آنگاه روان زنانی را دیدم که سر از تنشان جدا گشته و زبانشان همی بانگ خروش و فریاد داشت، پرسیدم این روانها از کدام زنان هستند، سروش پاک و ایزد آذر پاسخ گفتند : این روانها از زنانی هستند که در جهان شیون و مویه بسیار کردند و به سر و روی خود زدند » .
در فرگرد ششم از مینوی خرد، از ۱۰ سرزمین ناشاد و ناخشنود نام برده شده است که پس از نامبردن از نه سرزمین نخست، چنین آمده است :
« دهیمن سرزمین ناشاد و ناخشنود جایی است که بر آن شیون و مویه کنند. »
در فصل ۹۷ از سد در نثر که یکی دیگر از متون ارزشمند زرتشتی پیرامون شایست و ناشایست های دین زرتشتی و اخلاق مزدایی میباشد، در نکوهش کردار اهریمنی شیون و مویه چنین میخوانیم :
« کسی که به دیگر جهان شود، دیگران را نشاید که بگریند و اندوهگین شوند و شیون و مویه کنند، چه اشک چشم روی بر گذرگاه چینودپل آنچنانکه روان مرده از آن گذر نتواند کردن. برای اینکه روان مرده بتواند به آسانی از چینودپل بگذرد، بر بازماندگان است که اوستا خوانند و یزشنه کنند » .
بنابر آنچه در بالا گفته شد، دین زرتشتی که دینی سراسر خوشبین به جهان هستی و زندگی و زندگانی میباشد، سوگواری و مویه را روا نمیدارد و آن را کرداری اهریمنی دانسته که بر نیروی دیوان و اهریمن می افزاید و به نوعی به مثابه دیوپرستی و ستایش دیوان و اهریمن قلمداد میشود. ریشه این ارزشگذاری میان شادی و غم و مویه را باید در باور به جاودانی روان در دین زرتشتی جستجو کرد، باوری که علیرغم تاثیرگذاری بر دیگر باورها نتایج عملی آن که نکوهش مویه باشد را در بسیاری از باورهای تحت تاثیر زرتشتی که ذاتا شادی ستیز و غم گسترمیباشند، نمیبینیم. باور به جاودانی روان در دین زرتشتی شوند آن است که در دین زرتشتی گریه و زاری برای روان مردگانی که به جهان بهتر و خوشتری در آمدند را روا ندارد و آن را کرداری به شدت اهریمنی بداند به ویژه اینکه از نگاه دین زرتشتی اصولا مرگ و بیماری از جانب اهریمن بر آفرینش نیک اورمزد پدیدار میشود و نه از جانب اهورامزدا. البته جدایی و دوری فیزیکی از دوستان و کسان و همه کسانی را که به نوعی دوست داریم، ما را اندوهگین میکند و هیچ دین و آیینی هم نمیتواند چنین دردی را به طور کامل از دل ماتمزده داغدیده بزداید ولی سخن در اینجا از کوشش برای کاهش آن و شکیبایی و میانه روی در ماتم و غم است و نه بالعکس افزودن بی حاصل و دروغین و تلقین گونه بر غم و ماتم ناشی از درگذشت عزیزانمان.
به خامه فریدون راستی.
دی به دین از ماه امرداد ۱۳۸۱ یزدگردی.