مزدك بامداد نوشته: در جهان سرمایه هم کسی نمیتواند ایده های خود را برآورده کند،
اگر پول /سرمایه نداشته باشد و باید پس از اینکه یک سرمایه داری را پیدا کرد
اینطوری نیست که تحقق هر ایده ای نیاز به سرمایهء هنگفت داشته باشه.
در خیلی موارد میشه از کوچک و محدودش هم شروع کرد. بعد که کار گرفت و پول یا کمکی هم رسید، کار گسترش پیدا میکنه. در تاریخ شرکتها و بیزینس ها و ابتکارات و اختراعات، از این سرگذشت ها زیاده.
بعضی ها هم ایدشون رو نگه میدارن تا مدتی که شده از کار دیگری هم پول و سرمایهء اولیهء کافی جمع کنن.
خیلی ها بعد از اینکه از راه دیگه ای پولدار شدن میان و ایده هایی رو که روزی داشتن عملی میکنن.
بعد بعضی کارها اصلا از راه کمک های داوطلبانه افراد علاقمند و گروهها و عموم انجام میشه. مثلا چند میلیون دلار بودجهء ویکیپدیا هر ساله داره اینطوری تامین میشه. البته بدیهی هست که این وسط ممکنه افراد ثروتمند و سرمایه دارها هم براش پول خرج کنن. ولی شما نمیتونید بگید که سرمایه دار و افراد ثروتمند فقط برای سود و تجارت خودشون پول خرج میکنن. نه اونا هم آدمن و علاقمندی و تفریح و انسانیت رو بالاخره کم یا بیش میشناسن و میخوان.
شما خیلی قضایا رو سعی میکنید مطلق و ساده کنید.
اما در عمل اینطور نیست.
نقل قول:در کمونیسم هم کسی که ایده یخوبی دارد باید نخست انجمن رایزنی خود و سپس بالاتر را به خوب بودن ایده ی خود خرسند کند تا سرمایه ی نیازین برای درست کردن ایده اش، روادید بگیرد. پس میبینید که هیچ
دگرسانی میان ایندو نیست و باید نخست سرمایه ی نیازین روادید بگیرد.
همونطور که گفتم این امکان در کمونیسم خیلی محدودتره.
چون یک گروه خیلی معدودتری مجوز هزینه ها و تغییرات در اجتماع رو صادر میکنن. و برای هرچیزی هم این کار رو نمیکنن. اصولا تفکر و سیستم بسته تریه. سیستمی که فقط به کار و تعادل و ثبات فکر میکنه.
کمونیسم شاید از نظر ثابت موندن و تعادل و عدالت اجتماعی در کل خوب باشه، ولی درش تنوع و خلاقیت و تغییر و پیشرو بودن به شدت کاهش پیدا میکنه نسبت به نظام سرمایه داری.
نقل قول:اگر هم سرمایه دست خودش باشد و نیاز نباشد که خوبی ایده ی خود را به دیگران نشان دهد، بیم
این میرود که ایده اش چنان که گمان میکرده خوب نیست. اینگونه هر سال سدها کمپانی در باختر زمین ورشکسته میشوند و ما تنها از ان چند تایی که کارشان گرفته آگاه میشویم.
بله همینطوریه. ولی اونایی که اهل تلاش باشن باز میرن از راه دیگه ای تلاش میکنن و خیلی هاشون به موفقیت در زمینه های دیگری ممکنه برسن.
این نظام یک چیزی هست که تاحد زیادی بر اتفاقات و تصادفات و تعادل های طبیعی استواره.
و نمیاد بخواد این مسائل رو به زور ساده و مطلق و محدود بکنه.
بخاطر همین این یک نظامی هست که به طبیعت نزدیکتره و در خیلی موارد شبیه سیستمهای بیولوژیک عمل میکنه.
خلاقیت و تنوع و تغییر اونم بخاطر همین شباهت به طبیعت داره.
چیزی که ما شاهد هستیم در طبیعت بر اثر همین تصادفات طبیعی اولیه و فرگشت، در نهایت حیات و ما و این همه تنوع ایجاد شده.
یک فیدبک طبیعی هم در این سیستمها وجود داره.
و آزمون و خطا جزیی از ذات اونهاست.
و خیلی پیشرفت ها فقط به این شکل احتمال کافی برای تحقق دارن.
خیلی کشفیات علمی هم در تاریخ از یک تصادف آغاز شدن.
یا یکی صرفا برای تفریح میخواسته کاری بکنه و در نهایت ازش چیزهای ارزشمند و بدردبخوری درآمدن.
بهرحال اینها هست.
هیچ چیزی نمیتونه جای این تنوع و آزمون و خطا و تصادفات رو بگیره.
ولی خب با این وجود نمیشه گفت این سیستم بی نقص و بی خطره و لزوما سیستم بهتری هست. اما چیزی که من بنظرم میاد و تا اینجا خواستم بگم اینه که این تنوع و تصادف بهرحال منجر به رخدادهای جالبی میشه که بعضا به دستاوردهای شگفت آوری منجر میشن در نهایت. اما اینکه سرانجام این سیستم با هرج و مرج طبیعی اون چی باشه، نمیدونم. شاید هم سرانجام به نابودی خودش منجر بشه.