10-20-2013, 09:40 PM
Ouroboros نوشته: معضل لادا بسیار پیچیدهتر از «از همه، برای همه» است و نمیتوانید آنرا به کاهش کیفیت برای افزایش کمیت ربط بدهید. سیستمهای سوسیالیستی/همگرا ذاتاً در ضدیت با پیشرفت تکنولوژیک عمل میکنند زیرا برخلاف خیالپردازیهای مارکس دلیل پیشرفت تصاعدی کاپیتالیسم نه زحمت بیشتر کارگران، که عنصر رقابت برای تثبیت انحصار به بازار است. ما در سیستم سوسیالیستی فاقد این قدرتمندترین محرک پیشرفت در هر دو عرصهی درونی/برونی یک کارگاه اقتصادی هستیم.سخن بیجایی است. گذشته از این که همپیشی برای بالا رفتن تراز فندی نیاز است یانه،
در سیستم سرمایهداری هم واحد تولیدی، و هم بازار موفقیت را پاداش میدهد و شکست را مجازات میکند. برای مثال در یک کارخانه که صد نفر کارگر دارد، همواره ده نفر کمتر از باقی کار میکنند، بیشتر طاقچه بالا میگذارند، دیرتر سر کار میآیند و در یک کلام بازدهی کاری کمتری دارند. و ده نفر بیشتر از بقیه کار میکنند، علاقهی بیشتری نشان میدهند، انرژی بیشتری میگذارند و به قولی راندمان بالاتری دارند. در سیستم سرمایهداری ده نفر اول اخراج میشوند و ده نفر دوم ترفیع مییابند. همین مدل در بازار به نحوی بسیار خشنتر و گستردهتر تداوم مییابد. محصولی که با نیازهای بازار(عینی یا کاذب، اصیل یا اختراع شده توسط خود سرمایهدار)تطابق بیشتری داشته باشد، یا دستکم بتواند مصرفکنندگان را متقاعد بکند که دارد موفق است و بازار را تحت سلطه میگیرد، محصولی که فاقد چنان ویژگیهاییست یا از ابراز آنها ناتوان است یا بخشی کوچکتر از سهم بازار را در اختیار میگیرد، یا به کلی ورشکست میشود و میرود پی کارش. این چالش مداوم باعث به خدمت درآوردن پیشرفت تکنولوژیک به جهت تحت تأثیر قرار دادن هرچه بیشتر ارادهی بازار از سوی شرکتهای مختلف تولید کالاست. این انتقاد مارکسیستها که این تکنولوژی جنبهی صوری دارد و فاقد معیارهای عینیست و مثلاً میان آیفون ۴ و آیفون ۵ تفاوت تکنولوژیکی که برای مصرفکننده قابل احساس و استفاده باشد چنان ناچیز است که ارائهی آن در قالب دو محصول متفاوت را باید نوعی کلک تبلیغاتی تلقی کرد تا پیشرفت تکنولوژی عینی، درست است، اما از درک این پیشرفتهای خُرد در مقیاس زمانی بلندتر، یا دیدن تفاوت میان آیفون ۱ و آیفون ۵ عاجز است.
ناتوانی سیستم برابریطلب(و نه فقط کمونیستی، ایراد دیدگاه سیاسی مورد علاقهی من، آنارکوسندیکالیسم هم هست)آنست که «از هرکس به اندازهی توانش، به هرکس به اندازهی نیازش» مانع مجازات کردن محصول ناموفق، کمکیفیت و پاداش دادن به محصول موفق و پرکیفیت میشود، و در نتیجه رقابت درونگروهی و برونگروهی که عامل اصلی، یا دستکم یکی از عوامل اصلی پیشرفت و توسعهی اقتصادی برجستهی سیستم سرمایهداریست را از دست میدهد.
این کمبود ذاتی جدای از کند کردن محسوس پیشرفت تکنولوژیک و توسعهی اقتصادی، به چند نتیجهی ناگوار دیگر برای جامعه نیز میانجامد: اول و از همه مهمتر، پیشرفت تکنولوژیک را به کلی از پروسهی تولید حذف میکند. پیشرفت نیمهکاذب و کند، اما مداوم تکنولوژی در محصولات سرمایهداری حرکتیست به سوی پیشرفت در کمیت و کیفیت کالاهای موجود در بازار. عارضه دیگر آنستت که حق انتخاب مصرفکننده به نحوی عینی محدود میشود. در سوپر مارکت ایرانی چهار مدل شیر هست، در سوپر مارکت فرانسوی چهل مدل، «همهی اینها شیر هستند و یک کار را میکنند» هم به راستی حرف درستی نیست، تفاوت اندک فقط در اذهان مارکسیستهاست که به عدم تفاوت تعبیر میشود، از مصرفکننده(کارگر)ایرانی بپرسید آیا ترجیح میدهد به چهل گزینه برای انتخاب دسترسی داشته باشد یا چهار گزنه. و سوم آنکه واحد تولیدی را کمابیش غیرسود ده میکند زیرا نیاز بازار به شدت محدود است، و تنوع موجود در آن(آن نیاز کاذبی که منتقدان سرمایهداری از آن صحبت میکنند)برای جلوگیری از انباشت کالا و توقف گردش چرخ صنعت میشود، یک مدل ماشین با یک سری امکانات و یک کارکرد مشخص، بازار بسیار محدودی دارد که خیلی زود انباشته میشود. اسراف جامعهی مصرفگرا یکی دیگر از دلایل اصلی پیشرفت اقتصادیست که جامعهی سوسیالیستی فاقد آن خواهد بود. برای حل این معضل باید بتوانید راهی برای پاداش دادن محصول/کارگر موفق و مجازات محصول/کارگر ناموفق بیابید که طی آن اختلاف طبقاتی تشدید نشود. طبق تئوری موجود اقتصادی چنین راه حلی در دست نیست.
فقدان رقابت = فقدان تنوع = کند شدن پیشرفت = محدود شدن حق انتخاب
شخصا مشکلی با زندگی در جامعهای برابرتر در مقابل از دست دادن مقدار مشخصی از حق انتخاب و پیشرفت مداوم را ندارم، مشروط بر آنکه راهی پیشنهاد بکنید که از طریق آن هرکس قادر به انتخاب مشابهی باشد.
باید دید که در یک زمان ویژه، یک کشور و یک سامانه، بنمایه های ویژه ای را در دست دارد,
ترازی از فندآوری هم را هم در دست دارد و اکنون باید میان اینکه شمار کمتری کالای گرانبهاتر
و یا شمار بیشتری کالای ارزان تر که همان نیاز را برای آدمهای بیشتری برآورده میکنند،
یکی را برگزیند. لادا یا رولزرویس، هر دو یک نیاز را که همان ترابری است، برآورده میکنند،
برای کارگر یا آدمی که گرسنه است، نان در جایگاه نخست است و نه چلوکباب، چرا که چلوکباب
را با بنمایه های مرزمند نمیتوان برای همه در یک سامه و کشور درگیر در جنگ و بجای مانده از
فئودالیسم ، فراهم نمود. نمونه ی ساده برای انیکه شما هم هوش کنید این است که شما ده
تومان دارید و ده کارگر گرسنه و یک نان هم یک تومان است و یک چلوکباب، ۵ تومان. شما یا
میتوانید هر ده کارگر را از مرگ رهایی بخشید و یا میتوانید دو تا چلوکباب بخرید.
در همین نوشته ی شما هم این گزاره دیده میشود که کارخانه ای که کالایی درست میکند که
در همپیشی شکست میخورد، باید بسته شود، سرنوشت کارگران را روشن نمیکند. نون این
گناه کارگران بوده که کالا بازار ندارد ؟یا گناه سامانیک بوده؟ چرا باید اکنون کارگران گرسنگی بکشند؟
چیز دیگری که هنوز هوش نکردید این است که پیشرفت فندآوری چیزی خودآماج نیست. آماج ما
باید بهزیستی هومن باشد و پیشرفت فندآوری زمانی مهند است که در این راستا بوده باشد.
"پیشرفت" شتابدار فندآوری که اکنون برای سود انجام میگیرد، بیشتر به بهای نابودی طبیعت، بیکاری ها
و بحران ها و گرفتاری دیگر و برای سود و جیب سرمایه دار است.
نکته ی دیگری که شما سراسر به بیراهه رفتید این است که چالش های پیش روی آدمی هرگز پایان
نمیگیرد و این چالش ها تنها به همپیشی در بازار درخواست و پیشاورد (تقاضا و عرضه) ان بستگی ندارد.
همواره یک چالش با طبیعت و بنمایه ها هست و برای همین آدمی، در سامانه کمونیستی هم ناچار است
بدان بیندیشد که چگونه با کمترین بنمایه بیشترین و بهترین کالا را که برای بهروزی آدمی بایسته است، بسازد.
برای نمونه، جایی که دانسته است که نفت در روند پایان گرفتن است، بی اینکه همپیشی بازار هم در کار باشد،
روشن است که باید با کوشش بیشتری در پی انرژی های دیگرگزین بود.
در اینجا باید این را هم هوش کرد که شتاب در همه جا و به هر بها خواستنی و هایسته نیست، هوداد زندگی
یک گروه آیفون دار نمیتواند به بهای کاهش بهزیوی میلیونها بینجامد و گاه بهتر است که آهسته ولی پیوسته
و با دوراندیشی بیشتر پیش رفت. به دیگر زبان شتاب بیش از اندازه ، درست همانند کندی بیش از اندازه، ناپسند
است و همچون بیشتر کارهای جهان، یک تندای میانه برای نگه داشتن ترازمندی طبیعی جهان و بهروزی توده ها
درخور تر میباشد.
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد