06-13-2012, 11:18 AM
دو دیدگاه گوناگون در تعریف زمان وجود دارد. دیدگاه نخست بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای اساسی جهان است، بعدی است که اتفاقات پشت سر هم در آن رخ میدهند. همچنین این دیدگاه بیان میکند که زمان قابل اندازه گیری است. این یک نوع دیدگاه واقع گرایانهاست که آیزاک نیوتن بیان میکند و از این رو گاهی با نام زمان نیوتونی شناخته میشود.
در مقابل، دیدگاه دیگری چنین بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای ذهنی انسان است (همراه فضا و عدد) آن چنان که ما در ذهن خود رشتهٔ رویدادها را دنبال میکنیم همچنین در ذهن خود برای طول آن اتفاقات کمیتهایی را از قبیل ثانیه و دقیقه تعریف میکنیم.
تعریف دوم به هیچ هویت مستقلی برای زمان اشاره نمیکند که اتفاقات درون آن رخ دهد. این دیدگاه حاصل کار گوتفرید لایبنیتس و امانوئل کانت میباشد که زمان را قابل اندازهگیری نمیداند و میگوید تمام اندازهها در سیستم ذهنی بشر رخ میدهد.
به طور کلی در فیزیک زمان و فضا به عنوان کمیتهای بنیادی بهشمار میآیند و امکان بیان تعریفی دقیق برای آنها در غالب دیگر کمیتها نیست به این خاطر که بقیه کمیتها همچون سرعت، نیرو و انرژی همگی به وسیله این دو کمیت تعریف شدهاند.
داود بن محمود قیصری، در سده هشتم هجری و در رساله «معمای زمان» مینویسد که «زمان نه آغازی دارد و نه پایانی. زمان، قابل تقسیم نیست و آنچه که ما آنرا بخش میکنیم تنها در پندار ماست.»[SUP][URL="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86#cite_note-kanoon-0"][۱]
[/URL][/SUP][h=2]اندازهگیری زمان[/h] شبانروز به دو گونه متفاوت تقسیم شدهاست. یکی بر اساس گاه یا موقعیت خورشید و ماه و طول سایه بوده است. برای نمونه آریاییها و زرتشتیان شبانروز را بر مینای پنجگاه یعنی از برآمدن آفتاب تا نیمروز٬ از نیمروز تا سه ساعت پس از نیمروز٬ از ساعت سه پسین تا فرو رفتن آفتاب٬ از فرورفتن آفتاب و پیدا شدن ستاره شامگاهی در آسمان تا نیمه شب و از نیمه شب تا برآمدن آفتاب. [SUP][۲][/SUP]
و شیوه دیگر، تقسیم شبانروز به ۲۴ ساعت یا پاس. طول شبانروز (چه خورشیدی و چه نجومی) همیشه ۲۴ ساعت کامل نیست و در طول روزهای سال تا چند دقیقه کمتر و یا بیشتر میشود که در قرارداد عموم و برای جلوگیری از ناهنجاریها، همه شبانروزها ۲۴ ساعت کامل فرض میشوند.[SUP][۱][/SUP]
یکای کمیت زمان در سیستم متریک ثانیه میباشد. سایر واحدهای این کمیت عبارتاند از:
[h=2][/h][h=2]گذر کند زمان[/h] این موضوع که مغز چگونه زمان را درک میکند، تا به حال ناشناخته مانده است. بارها برای همهی انسانها پیش آمده که در بعضی لحظات زندگی، زمان به کندی میگذرد و به اصطلاح کش میآید. حالا نتایج یک تحقیق نشان میدهد که در مغر ما مسیرهای ویژهای از سلولهای عصبی وجود دارد که با استفاده از آنها، میتوانیم گذشت ثانیهها را حس کنیم. در تحقیق انجامشده، پژوهشگران برای داوطلبان نورهای فلشمانند و بوقهایی ممتد را پخش کردند. سپس زمان این نورها و صداها را به تدریج اضافه کردند. نتیجه به دست آمده نشان میدهد که ا فزایش تدریجی باعث کش آمدن زمان میشد و تخمینها طولانیتر بود. اما وقتی که این دو عامل به صورت ناگهانی زیاد شدند، تخمینها رنگ و بوی واقعیت به خودشان گرفتند. به این ترتیب به نظر میرسد انتظار باعث کشآمدن زمان میشود.
[h=2]سفر در زمان[/h] البته اگر از یک بعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم. همین الان که شما این را میخوانید، زمان در حول و حوش و به پیش میرود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل میشود. نشانه اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ میشویم و میمیریم. پس زمان در جریان است.
آلبرت اینشتین با ارائه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تئوری شدنی است. بر طبق این نظریه اگه شیئی به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت میگیرد. بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، زمان به عقب برگردد. مانع اصلی این است که اگر جسمی به سرعت نور نزدیک بشود جرم نسبی ان به بینهایت میل میکند لذا نمیشود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید یک روز این مشکل هم حل شود. بر خلاف نویسندهها و خیالپردازها که فکر میکنند سفر در زمان باید با یک ماشین انجام شود، دانشمندان بر این عقیده هستند که اینکار به کمک یک پدیده طبیعی صورت میگیرد. در این خصوص سه پدیده مد نظر است: سیاهچالههای دوار، کرم چالهها و ریسمانهای کیهانی.
سیاهچالهها: اگر ستارهای تمام سوختش را بسوزاند، دارای جرم فشرده زیادی میشود و حفرهٔ سیاه رنگی مانند قیف تشکیل میدهد که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد؛ به نحوی که حتی نور هم نمیتواند از آن فرار کند. این حفرهها بر دو نوع هستد. برخی نمیچرخند و هر جسمی که جذب آنها شود نابود میشود. اما بعضی از سیاهچالهها در حال دوران هستند. این سیاهچالهها میتوانند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشند.
کرم چاله: سکوی دیگری برای گذر از زمان است و میتواند در عرض چند ساعت، ما را چندین سال نوری جابجا کند. فرض کنید دو نفر دو طرف ملافهای را گرفتهاند و میکشند. اگر یک توپ تنیس روی این ملافه بگذاریم، در سطح ملافه، انحنایی به طرف توپ ایجاد میشود. حال اگر تیلهای را روی هر کدام از گوشههای ملافه قرار دهیم، به سمت چالهای که توپ تنیس ایجاد کردهاست میغلطد. این کار، شبیه سازی سادهای از نظریهٔ اینشتین است که معتقد است اجرام آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد میکنند(درست مثل همان توپ روی ملافه). حالا اگر فرض کنیم فضا به صورت یک لایه دوبعدی روی یک محور تا شده باشد و بین نیمه بالا و پایین ان خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرد، آن وقت حفرهای که هر دو ایجاد میکنند میتواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند. مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد. به این تونل میگویند کرم چاله. این امید است که یک کهکشانی که ظاهرا میلیونها سال نوری دور از ماست، از راه یک همچین تونلی بیش از چند هزار کیلومتر دور از ما نباشد. در اصل میشود گفت کرم چاله تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یه سفیدچالهاست و میتواند بین جهانهای موازی ارتباط برقرار کند و در نتیجه به همان ترتیب میتواند ما را در زمان جابجا کند.
ریسمانهای کیهانی: آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است. طبق این نظریه یک سری رشتههایی به ضخامت یه اتم در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش میدهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند. اینها هم یه نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت میدهند و چون مرزهای فضا زمان را مغشوش میکند لذا میشود از انها برای گذر از زمان استفاده کرد.
تونل زمان: واقعیت یا خیال؟ چند اشکال در مسالهٔ سفر در زمان وجود دارد. اول اینکه اصلا نفس تئوری سفر در زمان یک پارادوکس است. پارادوکس یا محال نما یعنی چیزی که نقض کننده(نقیض) خودش در درونش است. به طور مثال، اگر شخصی در زمان به عقب برگردد و به تاریخی که هنوز بدنیا نیامدهاست برود، چطور میتواند آنجا باشد؟ یک راه حل برای این مشکل، نظریهٔ جهانهای موازی است. طبق این نظریه امکان دارد چندین جهان وجود داشته باشد که مشابه جهان ماست اما ترتیب وقایع در انها فرق میکند. پس وقتی به عقب برمیگردیم در یک جهان دیگر وجود داریم نه در جهانی که در ان هستیم. طبق این نظریه بینهایت جهان موازی وجود دارد و ما هر دستکاری که در گذشته انجام بدهیم یک جهان جدید پدید میاید.
[SUP][URL="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86#cite_note-kanoon-0"]
[/URL][/SUP]
در مقابل، دیدگاه دیگری چنین بیان میکند که زمان قسمتی از ساختارهای ذهنی انسان است (همراه فضا و عدد) آن چنان که ما در ذهن خود رشتهٔ رویدادها را دنبال میکنیم همچنین در ذهن خود برای طول آن اتفاقات کمیتهایی را از قبیل ثانیه و دقیقه تعریف میکنیم.
تعریف دوم به هیچ هویت مستقلی برای زمان اشاره نمیکند که اتفاقات درون آن رخ دهد. این دیدگاه حاصل کار گوتفرید لایبنیتس و امانوئل کانت میباشد که زمان را قابل اندازهگیری نمیداند و میگوید تمام اندازهها در سیستم ذهنی بشر رخ میدهد.
به طور کلی در فیزیک زمان و فضا به عنوان کمیتهای بنیادی بهشمار میآیند و امکان بیان تعریفی دقیق برای آنها در غالب دیگر کمیتها نیست به این خاطر که بقیه کمیتها همچون سرعت، نیرو و انرژی همگی به وسیله این دو کمیت تعریف شدهاند.
داود بن محمود قیصری، در سده هشتم هجری و در رساله «معمای زمان» مینویسد که «زمان نه آغازی دارد و نه پایانی. زمان، قابل تقسیم نیست و آنچه که ما آنرا بخش میکنیم تنها در پندار ماست.»[SUP][URL="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86#cite_note-kanoon-0"][۱]
[/URL][/SUP][h=2]اندازهگیری زمان[/h] شبانروز به دو گونه متفاوت تقسیم شدهاست. یکی بر اساس گاه یا موقعیت خورشید و ماه و طول سایه بوده است. برای نمونه آریاییها و زرتشتیان شبانروز را بر مینای پنجگاه یعنی از برآمدن آفتاب تا نیمروز٬ از نیمروز تا سه ساعت پس از نیمروز٬ از ساعت سه پسین تا فرو رفتن آفتاب٬ از فرورفتن آفتاب و پیدا شدن ستاره شامگاهی در آسمان تا نیمه شب و از نیمه شب تا برآمدن آفتاب. [SUP][۲][/SUP]
و شیوه دیگر، تقسیم شبانروز به ۲۴ ساعت یا پاس. طول شبانروز (چه خورشیدی و چه نجومی) همیشه ۲۴ ساعت کامل نیست و در طول روزهای سال تا چند دقیقه کمتر و یا بیشتر میشود که در قرارداد عموم و برای جلوگیری از ناهنجاریها، همه شبانروزها ۲۴ ساعت کامل فرض میشوند.[SUP][۱][/SUP]
یکای کمیت زمان در سیستم متریک ثانیه میباشد. سایر واحدهای این کمیت عبارتاند از:
[h=2][/h][h=2]گذر کند زمان[/h] این موضوع که مغز چگونه زمان را درک میکند، تا به حال ناشناخته مانده است. بارها برای همهی انسانها پیش آمده که در بعضی لحظات زندگی، زمان به کندی میگذرد و به اصطلاح کش میآید. حالا نتایج یک تحقیق نشان میدهد که در مغر ما مسیرهای ویژهای از سلولهای عصبی وجود دارد که با استفاده از آنها، میتوانیم گذشت ثانیهها را حس کنیم. در تحقیق انجامشده، پژوهشگران برای داوطلبان نورهای فلشمانند و بوقهایی ممتد را پخش کردند. سپس زمان این نورها و صداها را به تدریج اضافه کردند. نتیجه به دست آمده نشان میدهد که ا فزایش تدریجی باعث کش آمدن زمان میشد و تخمینها طولانیتر بود. اما وقتی که این دو عامل به صورت ناگهانی زیاد شدند، تخمینها رنگ و بوی واقعیت به خودشان گرفتند. به این ترتیب به نظر میرسد انتظار باعث کشآمدن زمان میشود.
[h=2]سفر در زمان[/h] البته اگر از یک بعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم. همین الان که شما این را میخوانید، زمان در حول و حوش و به پیش میرود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل میشود. نشانه اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ میشویم و میمیریم. پس زمان در جریان است.
آلبرت اینشتین با ارائه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تئوری شدنی است. بر طبق این نظریه اگه شیئی به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت میگیرد. بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، زمان به عقب برگردد. مانع اصلی این است که اگر جسمی به سرعت نور نزدیک بشود جرم نسبی ان به بینهایت میل میکند لذا نمیشود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید یک روز این مشکل هم حل شود. بر خلاف نویسندهها و خیالپردازها که فکر میکنند سفر در زمان باید با یک ماشین انجام شود، دانشمندان بر این عقیده هستند که اینکار به کمک یک پدیده طبیعی صورت میگیرد. در این خصوص سه پدیده مد نظر است: سیاهچالههای دوار، کرم چالهها و ریسمانهای کیهانی.
سیاهچالهها: اگر ستارهای تمام سوختش را بسوزاند، دارای جرم فشرده زیادی میشود و حفرهٔ سیاه رنگی مانند قیف تشکیل میدهد که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد؛ به نحوی که حتی نور هم نمیتواند از آن فرار کند. این حفرهها بر دو نوع هستد. برخی نمیچرخند و هر جسمی که جذب آنها شود نابود میشود. اما بعضی از سیاهچالهها در حال دوران هستند. این سیاهچالهها میتوانند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشند.
کرم چاله: سکوی دیگری برای گذر از زمان است و میتواند در عرض چند ساعت، ما را چندین سال نوری جابجا کند. فرض کنید دو نفر دو طرف ملافهای را گرفتهاند و میکشند. اگر یک توپ تنیس روی این ملافه بگذاریم، در سطح ملافه، انحنایی به طرف توپ ایجاد میشود. حال اگر تیلهای را روی هر کدام از گوشههای ملافه قرار دهیم، به سمت چالهای که توپ تنیس ایجاد کردهاست میغلطد. این کار، شبیه سازی سادهای از نظریهٔ اینشتین است که معتقد است اجرام آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد میکنند(درست مثل همان توپ روی ملافه). حالا اگر فرض کنیم فضا به صورت یک لایه دوبعدی روی یک محور تا شده باشد و بین نیمه بالا و پایین ان خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرد، آن وقت حفرهای که هر دو ایجاد میکنند میتواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند. مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد. به این تونل میگویند کرم چاله. این امید است که یک کهکشانی که ظاهرا میلیونها سال نوری دور از ماست، از راه یک همچین تونلی بیش از چند هزار کیلومتر دور از ما نباشد. در اصل میشود گفت کرم چاله تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یه سفیدچالهاست و میتواند بین جهانهای موازی ارتباط برقرار کند و در نتیجه به همان ترتیب میتواند ما را در زمان جابجا کند.
ریسمانهای کیهانی: آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است. طبق این نظریه یک سری رشتههایی به ضخامت یه اتم در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش میدهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند. اینها هم یه نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت میدهند و چون مرزهای فضا زمان را مغشوش میکند لذا میشود از انها برای گذر از زمان استفاده کرد.
تونل زمان: واقعیت یا خیال؟ چند اشکال در مسالهٔ سفر در زمان وجود دارد. اول اینکه اصلا نفس تئوری سفر در زمان یک پارادوکس است. پارادوکس یا محال نما یعنی چیزی که نقض کننده(نقیض) خودش در درونش است. به طور مثال، اگر شخصی در زمان به عقب برگردد و به تاریخی که هنوز بدنیا نیامدهاست برود، چطور میتواند آنجا باشد؟ یک راه حل برای این مشکل، نظریهٔ جهانهای موازی است. طبق این نظریه امکان دارد چندین جهان وجود داشته باشد که مشابه جهان ماست اما ترتیب وقایع در انها فرق میکند. پس وقتی به عقب برمیگردیم در یک جهان دیگر وجود داریم نه در جهانی که در ان هستیم. طبق این نظریه بینهایت جهان موازی وجود دارد و ما هر دستکاری که در گذشته انجام بدهیم یک جهان جدید پدید میاید.
[SUP][URL="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86#cite_note-kanoon-0"]
[/URL][/SUP]