نوشتارهای پیرامون شهوتگرایی (Eroticism) -
Mehrbod - 03-21-2013
سرکوب ادبیات اروتیک در جامعۀ سنتی
۱۳۹۱ یکشنبه ۲۳ میزان
اسدالله پژمان
ازآنجاییکه اندام های جنسی در برابر گرما و سرما حساس اند، انسان های قدیم هنگام سرما از بوریا و یا برگ نباتات اندام جنسی خود را می پوشانده اند. این به دلیل عفت نبوده بل هدف ازآن حفظ تن از سرما بوده است. به مرور زمان این نقاط به یک تابو تبدیل شده است. اما پورنوگرافیسم ها تلاش بر تابو شکنی های جنسی دارند و اروتیسم ها تاکید بر بیان هنری امیال جنسی می کنند...
مسایل عشق و روابط عاشقانه بخشی بزرگ ادبیات را تشکیل می دهد. ادبیات اروتیک یا تن کامگی، یکی از شاخه های ادبیات است که در دوره های مختلف میان جوامع ادبی دیده می شود. اما این شاخه ی از ادبیات پس از نیمه قرن نوزدهم در اروپا و امریکا به مفهوم مدرن خود به کار گرفته شد. شماری از شاعران و رمان نویسان به اینگونه ادبیات به شکل حرفه ی پرداختند.
اما ادبیات اروتیک در میان جوامع سنتی و دین مدار نتوانست که جایگاه مناسب باز کند. قضاوت های اخلاق گرایانه و بغاوت با این گونه ادبیات باعث شده تا کمتر به اروتیک پرداخته شود.
یکی از دلایلی که ادبیات اروتیک نتوانسته در میان جوامع سنتی انکشاف کند، برداشت غیر واقعبینانه از اروتیک بوده است که گاهی میان اروتیک و پورنوگرافی تفاوت قایل نشده اند.
اما ادبیات اروتیک چیست؟ اگر واژه اروتیک را ریشه یابی نمایم ریشه ی این واژه در ادبیات یونان یافت می شود. "اروس" نام خدای عشق در ادبیات یونان بوده و به مرور زمان موضوعات عاشقانه را بنام ادبیات اروتیک می نامند. اما معنای مدرن که از واژه اروتیک بدست می آید " تن کامگی " است.
ادبیات اروتیک در واقع حس شهوانی و غریضه جنسی را در قالب هنر، با در نظر داشت روابط سالم عاطفی به نمایش می گذارد. در ادبیات اروتیک به شکل مستقیم از اندام ها و تابو های جنسی نام گرفته نمی شود، اما صحنه سازی به شکل هنری صورت می گیرد. مثلن فردوسی صحنه همخوابگی تهمینه و رستم را این گونه به تصویر کشیده است:
ز شبنم شد آن غنچه ی تازه پٌر
و یا حقه ی لعل شد پٌر ز دٌر
به کام صدف قطره اندر چکید
میانش یکی گوهر آمد پدید
این شعر فردوسی اوج اروتیک را در ادبیات پارسی نشان می دهد. علاقه و روابط سکسی بسیار به شکل هنرمندانه پرداخته شده است. برخی از ادبیات شناسان جوهر اصلی ادبیات اروتیک را تلفیق تن و عاطفه در غرایض جنسی دانسته اند.
میرزا آقا عسکری مانی ادیب و نویسنده ایرانی در بحث ادبیات اروتیک عشق را به چهار گونه تقسیم می کند. عشق زمینی، عشق عرفانی، عشق پورنوگرافی، و عشق اروتیکی. از نظر او عشق عرفانی تن را حذف می کند تا به معشوق آسمانی برسد و عشق پورنوگرافی روح و معنویت را حذف می کند و تن را ابزار اصلی سکس میداند. اما در ادبیات اروتیک تن و روح در سکس موازی حرکت می کند.
ناصر غیاثی ادبیات شناس ایرانی در یکی از مقاله هایش در مورد اروتیک می نویسد:" در ادبیات اروتیک نه تنها ارزشهای ادبی اثر مطرح میشود بلکه از نقد جامعه - بویژه نقد اخلاقی آن - غافل نیست. در اروتیک جسم هم هست اما فقط جسم نیست، روح و روان شخصیتها، نوع رابطه و دیگر مشخصات یک اثر ادبی در آن ملموس است. این ادبیات گستاخ و بیپروااست و روابط و مناسبات اجتماعی و نیز دیدگاههای مذهبی و اخلاقی جامعه را به چالش میکشد". از نظر او سکس زاییدهی غریزه و تن است، عشق با حس و روان آدمی سروکار دارد و ادبیات اروتیک به وصف کشیدن رابطهی شهوانی - عاطفی یکی به دیگری است.
اما پورنوگرافی چیست؟ پورنوگرافی یا هرزه نگاری، تنها روی امیال و خواسته های جنسی بیشر تاکید دارد و هیچ گونه محدودیت برای آن قایل نیست. هدف از ادبیات پورنوگرافی برانگیختن حس شهوانی انسان می باشد. پورنوگرافیسم ها به این عقیده اند که غریضه ی جنسی یک واقعیت انکار ناپذیر در وجود انسان هاست. مسایل اخلاقی و تفکر تشریفاتی جامعه است که این واقعیت را پنهان می کنند و از گفتن آن خود داری می کنند.
در ادبیات پورنوگرافی آنچه در تخیل در مورد سکس و امیال شهوانی دارند به شکل مستقیم به نمایش می گذارند. در این گونه ادبیات اندام جنسی دیگر نه به عنوان یک تابو، بل همانند سایر اعضای بدن از آن نامبرده می شود.
بعضی ها هرزه نگاری را با زشت نگاری یکی دانسته اما باید تفاوت میان این دو موضوع قایل شد. پورنوگرافی یا هرزه نگاری با هجو یا زشت نگاری تفاوت زیاد دارد. در ادبیات پارسی در هجو از اندام های جنسی نامبرده شده است اما این هچگاه به معنای پورنوگرافی نیست بل نوعی بدگویی و زشت نگاری است.
سنت و تابوهای جنسی
در میان جوامع سنتی اندام های جنسی به عنوان یک تابو شمرده می شود. یاد کردن از آن و یا نوشتن در مورد آن خلاف اخلاق می باشد.
روانشناسی جنسی همه اعضای بدن را در عمل جنسی دخیل می داند. به عنوان مثال اگر در جریان سکس لب و زبان بکار گرفته نشود در حقیقت بخشی از اندام که درعمل سکس سهیم بوده محروم شده است. یا فرضا اگر انسان دست های خود را بسته کند و سپس عمل جنسی انجام دهد باز دست های که حس تن مقابل را احساس نمی کند از لذت جنسی کاسته می شود. اما چرا نقاط مشخص اندام جنسی در میان مردم به عنوان تابو شناخته می شود در حالی که از لب و دندان می توان به راحتی نامبرد.
این موضوع می تواند ریشه های تاریخی داشته باشد. انسان ها در قدیم شبه حیوانان در جنگلات به سر می بردند، همانگونه که عریان بدنیا می آمدند، عریان زنده گی می کردند.
ازآنجای که اندام های جنسی در برابر گرما و سرما حساس اند، انسان های قدیم هنگام سرما از بوریا و یا برگ نباتات اندام جنسی خود را می پوشانده اند. این به دلیل عفت نبوده بل هدف ازآن حفظ تن از سرما بوده است. به مرور زمان این نقاط به یک تابو تبدیل شده است. اما پورنوگرافیسم ها تلاش بر تابو شکنی های جنسی دارند و اروتیسم ها تاکید بر بیان هنری امیال جنسی می کنند.
آنچه ادبیات اروتیک را ارزشمند ساخته اعتدال است که با در نظر داشت ارزش های هنری، به تن و عاطفه در لذت های جنسی اهمیت می دهد. عشق در ادبیات اروتیک زمینی بوده و به روح و تن ارزش قایل می شود.
[url="http://urozgan.org/fa-af/article/2736/"]سرکوب ادبیات اروتیک در جامعۀ سنتی
[/url]
نوشتارهای پیرامون شهوتگرایی (Eroticism) -
Mehrbod - 03-23-2013
آزادی بیان در گور
ساکن گور امتیازی دارد که هیچ آدم زندهای از آن بهرهمند نیست، و آن آزادی بیان است. این طور نیست که زندهها واقعا از آن بیبهره باشند، اما از آنجا که داشتن آن برای آدم زنده فرمالیتهای بیش نیست و آدم زنده آن قدر عاقل هست که آن را به کار نبندد، بنابراین واقعا نمیتوان آن را جزء داراییهایش به حساب آورد.
آزادی بیان امتیاز مردههاست، در انحصار مردههاست. میتوانند هر چه را در دل و ذهن دارند بدون آن که به کسی توهین شود به زبان بیاورند. طاقت ما برای آن چه مردهها میگویند زیاد است. ممکن است از حرفشان خوشمان نیاید، ولی به آنها توهین نمیکنیم، ازشان ایراد نمیگیریم، چون میدانیم که دیگر نمیتوانند از خودشان دفاع کنند. اگر میتوانستند حرف بزنند، چه افشاگریها که نمیکردند! آن وقت میفهمیدیم که پای عقیده و نظر که به میان میآید، هیچ مرحومی دقیقا آن کسی نیست که زمان زندگیاش میشناختیم، میفهمیدیم که به خاطر ترس یا از روی عقل و احتیاط یا این که دوست نداشته است خاطر دوستانش را آزرده کند، بعضی چیزها را تمام عمر پیش خودش نگه داشته و سرآخر هم با خود به گور برده است. آن وقت است که زندهها هم به این حقیقت دردناک و شایستهی ملامت میرسند که خودشان هم از این خطا بری نیستند. آن وقت است که در عمق وجودشان میفهمیدند که خودشان و تمام اقوام و ملل دیگر هم واقعا آن کسانی که به نظر میرسند نیستند.
هیچ یک از ما نیست که بخواهد این راز و رازهایی از این قبیل را برملا کند؛ همه میدانیم که در زمان حیات نمیتوانیم این کار را بکنیم، پس چرا از گور این کار را نکنیم و حظش را نبریم؟ چرا به جای این که آنها را به فراموشی بسپاریم آنها را در دفتر خاطرات خود ننویسیم؟ بهتر نیست آنها را در دفتر خاطرات خود بنویسیم و بر جا بگذاریم تا بعد از مرگ دوستانمان آنها را بخوانند؟ چرا که آزادی بیان بیبروبرگرد چیز دلپذیری است. من این را مخصوصا هر یکی دو هفته میفهمم که دوست دارم چیزی را به چاپ بسپارم و مصلحت و احتیاط میگوید که نباید این کار را بکنم. گاه میل به نوشتن آن قدر در من شعله میکشد که چارهای ندارم جز این که دست به قلم ببرم و هر آن چه در ذهن دارم بر کاغذ بریزم تا مبادا این آتش از درون مرا بسوزاند؛ اما بعد آن همه جوهر و زحمت را به هدر دادهام، چون نمیتوانم نتیجهی کارم را منتشر کنم. همین الان نوشتن چنین مطلبی را تمام کردم و حس رضایت سراپایم را فراگرفته است. روح فرسودهام از خواندن آن به شوق میآید، آن قدر که حتا از فکر دردسری که میتواند برای من و خانوادهام درست کند لذت میبرم. آن را از خود بر جای میگذارم بی آن که منتشرش کنم تا بعدا از درون گور آن را به گوش همه برسانم. آن جا آزادی بیان هست، و برای خانوادهام هم دردسری نخواهد داشت.
این یه تیکههایی از یه مقالهست نوشتهی مارک تواین معروف که تو شمارهی آخر نیویورکر چاپ شده، دربارهی اهمیت نوشتن مخصوصا تو این زمانهی سانسور و خودسانسوری، تو زمانهای که مدیر فرهنگیش
به سینمایی که دوست داریم میگه «فحشازده»، دم از «افراشتن علم عدالت» میزنه، به خودش جرات میده اهداف و آرمانهای مارو تعیین کنه، میخواد برای جهان برنامهریزی کنه (انگار تو ایران کم ریدن، حالا میخوان مستراحشونو گسترش بدن)، ادعا میکنه نیازهای امروز جامعهرو میشناسه، و بدتر و خطرناکتر از همه این که تو فرهنگ دنبال ریشهی تمام مسائل و مشکلات میگرده، و این یعنی این که گاومون بدجوری زاییده، دیواری کوتاهتر از دیوار کسایی که کار فرهنگی میکنن پیدا نکردن، چه کاری راحتتر از این که تقصیر این کوه مشکلاترو بندازن پای این جور آدمها، کسی بگوزه میگن حتما رمان فلانیرو خوندی، چاقوکشی کنه میگن فیلم فلانیرو دیدی، و الی آخر. میخواد از هنرمندها «برای انتقال فرهنگ استفاده کنیم»، این تنها تصوریه که از هنرمندها داره، هنرمندها در بهترین حالت وسیلهایان برای انتقال کسشرای اینا. گفتم کسی بگوزه میگن رمان فلانیرو خوندی یاد این افتادم که یکی از چندین و چند ایرادی که به کتاب «عاقبت کار» گرفته بودن و بهش مجوز نمیدادن این بود که از کلمهی «گوز» استفاده کرده بودم! سانسورچی رو اون کاغذپارهای که داده بود به ناشر پیشنهاد کرده بود که به جاش از کلمهی «باد» استفاده کنم. ماشالله، متولیهای فرهنگ مارو ببین، این طوری میخوان مارو بافرهنگ بار بیارن!
یکی دیگه از ایرادا این بود که یه جملهرو به زبون زرگری نوشته بودم، سانسورچیه نوشته بود این کار درست نیست. یادتون باشه تو نوشتههاتون از زبون زرگری استفاده نکنین، حرومه، اشکال شرعی داره! خازاهزرزه صزفازاروزو
ادبیات كثیف: آزادی بیان در گور
نوشتارهای پیرامون شهوتگرایی (Eroticism) -
shirin - 04-02-2013
سلام. اون پست دومی چه ربطی به شهوت گرایی داره؟ البته مطلب جالبی بود مرسی. ولی من نمیتونم سپاسگزاری کنم چون رو سپاس که کلیک میکنم هیچ اتفاقی نمیفته.
نوشتارهای پیرامون شهوتگرایی (Eroticism) -
Mehrbod - 04-03-2013
shirin نوشته: سلام. اون پست دومی چه ربطی به شهوت گرایی داره؟ البته مطلب جالبی بود مرسی. ولی من نمیتونم سپاسگزاری کنم چون رو سپاس که کلیک میکنم هیچ اتفاقی نمیفته.
اینجا:
نقل قول:زمانهای که مدیر فرهنگیش به سینمایی که دوست داریم میگه «فحشازده»
اینکه سینمای ایران را با روسپیزایی
میهمپندارند[sup][aname="rpa8a17c9f9b6904239955eb3bef3655917"][[/aname][anchor="pa8a17c9f9b6904239955eb3bef3655917"]1][/anchor][/sup]!
نویسندهیِ نوشتار بالا پیشتر کتاب
داستان چشم - ژُرژ باتای را نیز
ترزبانیده[sup][aname="rpa08e625aac27244c39764a0bd304091b2"][[/aname][anchor="pa08e625aac27244c39764a0bd304091b2"]2][/anchor][/sup].
----
[aname="pa8a17c9f9b6904239955eb3bef3655917"]1[/aname]. [anchor=rpa8a17c9f9b6904239955eb3bef3655917]^[/anchor] ham+pendâštan::Hampendâštan || همپنداشتن: مانند هم پنداشتن; همسنجیدن to compare as similar
[aname="pa08e625aac27244c39764a0bd304091b2"]2[/aname]. [anchor=rpa08e625aac27244c39764a0bd304091b2]^[/anchor] Tarzabânidan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
نوشتارهای پیرامون شهوتگرایی (Eroticism) -
ahlobit - 08-23-2013
Mehrbod نوشته: روانشناسی جنسی همه اعضای بدن را در عمل جنسی دخیل می داند. به عنوان مثال اگر در جریان سکس لب و زبان بکار گرفته نشود در حقیقت بخشی از اندام که درعمل سکس سهیم بوده محروم شده است. یا فرضا اگر انسان دست های خود را بسته کند و سپس عمل جنسی انجام دهد باز دست های که حس تن مقابل را احساس نمی کند از لذت جنسی کاسته می شود. اما چرا نقاط مشخص اندام جنسی در میان مردم به عنوان تابو شناخته می شود در حالی که از لب و دندان می توان به راحتی نامبرد.
این موضوع می تواند ریشه های تاریخی داشته باشد. انسان ها در قدیم شبه حیوانان در جنگلات به سر می بردند، همانگونه که عریان بدنیا می آمدند، عریان زنده گی می کردند.
ازآنجای که اندام های جنسی در برابر گرما و سرما حساس اند، انسان های قدیم هنگام سرما از بوریا و یا برگ نباتات اندام جنسی خود را می پوشانده اند. این به دلیل عفت نبوده بل هدف ازآن حفظ تن از سرما بوده است. به مرور زمان این نقاط به یک تابو تبدیل شده است. اما پورنوگرافیسم ها تلاش بر تابو شکنی های جنسی دارند و اروتیسم ها تاکید بر بیان هنری امیال جنسی می کنند.
پس چرا در هواهای بهاری و نه زیاد گرم و نه زیاد سرد هم خودشان را می پوشاندند؟
و بعد هم چرا الان این عملکرد ادامه دارد؟
واقعا سخت است که دلیل عملکرد جوامع را در مورد اندامهای جنسی صرفا مورد شما بدانیم