پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-17-2014
Anarchy نوشته: جناب مزدک ... با شما کاملا موافقم . تنها روی صحبتم با مهربد بود که باز به شکل غیر منطقی به دنبال مبارزه با تکنولوژی هست !! گفتم اگر همه ما در نهایت قربانی تکنولوژی و زیر مجموعه هاش میشیم ، دیگه این همه زور زدن برای آگاهی دیگران چه فایده ای داره ؟
اگر میپذیرفتیم تکنولوژی شکستناپذیره دیگر چه نیازی به گفتگو بود؟
این کژبرداشت نمیدانم چجوری پیش آمده, ولی سخن این بوده که سیستم تکنولوژیکال یا سامانهیِ فندین
پُرزوره و یکی از ترفندهای سامانه همینه که نیروی ستیزهجو, انقلابی و یاغیگر که من و شما باشیم را
در خود گوارده و به بیراهههایی میفرستد که در حقیقت, به پایداری بیشتر خود سیستم میانجامند
(پاسخ این به پاسخ مزدک همچنان مانده).
Mehrbod نوشته: sonixax نوشته: با این حال باز هم تلاش در جهت شکست دادن چیزی که میدانید شکست پذیر نیست! کاری بیهوده است.
ما اینجا سخنی از شکستناپذیری تکنولوژی هرگز نزدهایم, بوارون, اگر میپذیرفتیم که
تکنولوژی شکستناپذیر است دیگر نیازی به گفتمان و گفتگو نمیدیدم که اینجا بنویسیم.
ولی تنها یک راهکار عملی دربرابر تکنولوژی در دست میباشد و آنهم نابودی همهیِ تکنولوژیهای ِ مدرن, به همراه شهرمندی و تمدن میباشد.
این راهکار کار میکند, بخشی از اینرو که ویراندن بارها بار آسانتر از ساختن است; برای اینکه این نایکسنجی را روشن کنیم,
ساخت یک رایانه فرایندی از پایین تا بالا بسیار باریک, دشوار و زمانبَر است, ولی ویراندن همین رایانه از همه کس
برمیاید, هتّا نیازی به چکّش هم نیست و میتوان از راههایِ بسیار سادهتر یا با یک لگد زدن ساده هم آن را ناکار کرد.
در برابر سیستم فندین نیز همینگونه است, بویژه همانجورکه سرکار مزدک در جُستار دیگر به آن اشاره کردند, یک
سامانه هر چه پیشرفتهتر و سامامندتر میشود, به شکنندگی آن بفراخور افزوده میشود. برای نمونه, خود آدم
هم یک سامانهیِ بسیار شکننده است جوریکه با یک ضربه به مغز ناکار و نابود میشود, ولی هرچه
در تراز فرگشت پایینتر میرویم, به جانداران سادهتر ولی دیرشکنتر و سختشکنتر میرسیم
که نمایانگر این وابستگی میان پیشرفتگی و شکنندگی میباشد.
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-17-2014
Crusader نوشته: مهربد شما همواره از درد کمبود کاربران این فروم نالان بودهاید، اکنون آنطور که گفتید همیشه در فیسبوک فعالیت میکنید نه چون «مخاطبان» زیادی دارد، چون «زبان در اندیشهورزی تاثیر میگذارد». فرض بگیرید که شمار کاربران این سایت با فیسبوک برابری میکند، باز هم شما هیچ فعالیتی نخواهید داشت و «تکنولوژی مضر خواهد بود»؟
من درونمایهیِ سخن اتان را نگرفتم, ولی اگر چیزیکه میگویید, یعنی به اندازهیِ کاربران فیسبوک اینجا کاربر
داشته باشد باز هم تفاوتی در کردوکار چیزها نخواهد داد. شما باید به این بنگرید که توانایی ما در راستادهی
به سرنوشت و زندگی امان در یک
گروه کوچک شکوفا میشود, گروههایی به همان کوچکی که در تاریخ
فرگشت آدمی داشتهایم.
ولی زمانیکه دربارهیِ گروههایِ اجتماعی بسیار بزرگ سخن میگوییم, سخن و صدای ما در جنجال و هیاهو گم
میشود, هتّا اگر نشود, اگر همهیِ جهان هماکنون یک نگاه به من گوش فرا بدهند, باز هم
چیزی نخواهد دگریست, چرا که بیگمان همگان سخن مرا نخواهند پذیرفت و اینکه
این توجه دیر یا زود پایان میابد و فردا کس دیگری کانون توجه خواهد بود.
پس اثری که ما میتوانیم در یک گروه بزرگ داشته باشیم در تئوری نزدیک به صفر, و در کُنش همان صفر است.
نمونهیِ ساده و ملموس میزنم, اگر یک تن نخواهد فردا بمب اتمی ساخته بشود, دست بیش میتواند در کشوری مردمسالار یک رای بدهد, در برابر ١٠٠,٠٠٠,٠٠٠ رای کسان دیگر, که من نمیخواهم بمب اتم ساخته بشود و خب, بروشنی
میتوان اینجا دید که این یک رای او را بجایی نمیرساند, هنگامیکه اگر جنگ اتمی رخ بدهد زندگی خود او هم از دست خواهد رفت.
پس در اینجا سرنوشت این کس در دستان خود او نیست و کسان ناشناسی آن بیرون میتوانند در هر زمان, زندگی او را به خطر و نابودی بیافکنند.
نمونهیِ بمب اتم را ما اینجا فراوان بکار میبریم, چون ساده و دریافتنی است.
ولی همین روند دربارهیِ تک تک چیزهای دیگر نیز پابرجا است. امروزه شرکتها, ابرشرکتها, دیوانسالاران (bureaucrats), فندسالاران و بیشمار ناشناسان دیگر آن بیرون میباشند که
تصمیم میگیرند شیوهیِ زندگی شما چگونه باشد, پیروی چه قانونهایی باشید,
برای گرفتن گواهینامهیِ کار, رانندگی, گذرنامهیِ مسافرت و هر چیز دیگری چه فرایندهایی را بپیمایید, در برابر کار خود چه دستمزدی بگیرید و .. و.. و ...
در این میان, شما هیچگونه دسترسی فیزیکی به این کسان ندارید و در پایان روز, کمابیش ناچارید همان کنید که به شما گفته میشود,
چرا که نهادهایِ "پذیراندن" این قانونها و ضوابط که همان پلیس و مالیاتچی و .. باشند نیز گوش به فرمان سامانه میباشند و
شما بیگمان شانسی دربرابر همهیِ اینها ندارید.
این روند, درست وارونهیِ چیزیست که در یک گروه کوچک پیشاشهرمندی داشتهایم. در یک گروه کوچک, زندگی
شما اگر چه نه ١٠٠% در دستان خودتان, ولی در دستان نزدیکان, دوستان, بستگان و سرانجام کسانیست که شما به
آنان دسترسی فیزیکی و از نزدیک دارید و ازینرو, میتوانید تاثیر بسزا, یکراست و ملموسی روی آنان و پس زندگی خودتان داشته باشید.
--
پس راه دست یافتن به آزادی در اینجا از تکنولوژی میتواند بگذرد, ولی به خود تکنولوژی
نمیانجامد, چون چنانکه بالا نیز گفتیم, شما نمیتوانید هرگز
تاثیر بزرگ و یکزمان پایداری در یک
گروه بزرگ داشته باشید و این سخنگاه هم اگر یک شبه کانون نگاه جهانیان میشد, باز ما را بجایی نمیرساند.
پس درونمایهیِ سخن بالا جز این نیست که در سامانهیِ فندین, این گروههایِ بزرگ و
ابرسازوارهها هستند که فرمان میرانند و
افراد آنجا توانی ندارند و تنها میتوانند زندگی خودشان را به دستان این ابرگروهها, که همان شرکتها, ابرشرکتها, دولتها و سازههایِ همبودین بسیار بزرگ باشند بسپرند و همهیِ اینها در پایان, به حس سرخوردگی و ناتوانی در زندگی شخص میانجامد.
ترفندی که در پیک پیشین به آنارشی نیز گفتیم در همین کوتاه میشود که سامانه, این حس سرخوردگی و ناتوانی
در زندگی و سرنوشت خود که بدرستی پدید آمده است, ولی برای کس ریشهیِ آن روشن نیست (کس تنها میداند که میخواهد
با یک چیزی بستیزد, ولی نمیداند که یا چه یا چرا) را گرفته و به راههایی هدایت میکند که برای شخص تا اندازهای این
حس ناتوانی را جبران میکنند, ولی در دیرزمان باز از آزادی خود او میکاهند.
برای نمونه, کس میکوشد با ستیز با اسلام و پیوستن به گروهی بزرگتر از خودش (گروه اسلامستیزان) این حس
ناتوانی را از میان بردارد و این تا اندازهیِ بالایی هم کار میکند, یعنی او پس از پیوستن به جنبش نسبتا بزرگ
اسلامستیزان و نوشتن و ستیختن با اسلام حس میکند که در زندگی اش کنترل پیدا کرده است, ولی در عمل, این
ستیزها همه در راستای سود سامانهیِ فندین پیش میروند, زیرا اسلام برای سیستم فاکتوریست که نبود آن
بسیار خواستنیست; در نبود اسلام, بخشی از تنشهایِ سخت سیستم که همان تروریسمهایِ اسلامی باشند
برداشته میشوند و کشورهای مسلمان واپسماندهیِ فندین نیز کم کم به فند و فندسالاری روی خواهند آورد.
بایست نیک بنگرید که نگرش ما اینجا این نیست که "اسلام" چیز خوبیست, یا "نژادپرستی" خوب است, تنها
میگوییم که اینها هیچکدام دشمن راستین نمیباشند و کسیکه بجای ستیز با سیستم فندین, با این
فعالیتهایِ اجتماعی
سرگرم میشود در حقیقت فریبخوردهیِ سیستم میباشد و کوششهایِ او به پایدارسازی و بهکرد هر چه
بیشتر سیستم, و پس به بزرگتر و پیشرفتهتر شدن سیستم و سرانجام به کاهش بیشتر آزادی خود او خواهند انجامید.
پاتوق شب نشینی -
Philo - 11-18-2014
Russell نوشته: آری !!
از آواتورهای خود فروم است. تازه سری آخر که شرکتش دادم یک رای هم آورد !!
پ.ن:البته آن رای را @Philo یِ گرامی داده بود و به احتمال زیاد آنرا را به قصد آواتار قبلیاش (که در روزهایِ آخر عوض شد) داده بود.
راسل جان من آن رای را برای سوزاندن منتقدان آواتارت دادم که دور هم بخندیم.
پاتوق شب نشینی -
Russell - 11-18-2014
Philo نوشته: راسل جان من آن رای را برای سوزاندن منتقدان آواتارت دادم که دور هم بخندیم.
خوب شد من اینرا نوشتم فیلو جان، با توجه به نوشته هایت در اینجا شاید تنها کسی که احتمال نمیدادم به این منظور به آن آواتار رای دهد خودت بودی !!
پ.ن: در همین راستا میگویم اگر دوست داشتی بد نیست شما هم به فراخوان تاپیک همسایه (تجسم شخصیت و زندگی هموندان) لبیک بگویی.
پاتوق شب نشینی -
مزدك بامداد - 11-19-2014
Mehrbod نوشته: پس در اینجا سرنوشت این کس در دستان خود او نیست و کسان ناشناسی آن بیرون میتوانند در هر زمان, زندگی او را به خطر و نابودی بیافکنند.
خب، هرگز در تاریخ و نه تنها برای هومن، بساکه برای جانوران هم هیچگاه سرنوشت کسی ١۰۰% دست خودش
نبوده و از یک دینامیک جهانی پیروی میکند! پرنده ای که گمان میکنید ازاد ست هم آزاد نیست که به قملرو
هوایی یک پرنده ی همتراز/ناهمتراز خودش برود وگرنه باید پی جنگ و درگیری را به خود بمالد! این پس به
تراز فندآوری پیوندی انگیزشی ندارد ولی شما اگر "بیدار" تر از دیگرانی باشید که گله وار زندگی میکنند،
میتوانید آماجمند ، با بهره گیری از فندآوری ، در این دینامیک "کور" دگرگونی های بزرگی نیز پدید بیاورید.
یک نمونه ی نایسته میاورم،: ده تن عرب با یادگیری خلبانی و با برنامه ریزی باریکانه، توانستند یازدهم
سپتامبر را پدید بیاورند و یک نمونه هایسته که: گروهی اندک به همراه فیدل کاسترو و چه گوارا ، توانستند
با تاکتیک درست میخی به آمریکا در کوبا فرو کنند که تا امروز هم درد میکند!!
خود کازیسنکی با کارهایی که یک تنه کرد (شایسته یا نایسته) ، توانست هنود بزرگی از خود بجای بگذارد تا
چه میدانم وزیر نفت جمشید آموزگار!!
•
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 11-19-2014
مزدك بامداد نوشته: خب، هرگز در تاریخ و نه تنها برای هومن، بساکه برای جانوران هم هیچگاه سرنوشت کسی ١۰۰% دست خودش
نبوده و از یک دینامیک جهانی پیروی میکند! پرنده ای که گمان میکنید ازاد ست هم آزاد نیست که به قملرو
هوایی یک پرنده ی همتراز/ناهمتراز خودش برود وگرنه باید پی جنگ و درگیری را به خود بمالد!
در همان نوشتهیِ بالا نیز در دنباله آوردم:
نقل قول:این روند, درست وارونهیِ چیزیست که در یک گروه کوچک پیشاشهرمندی داشتهایم. در یک گروه کوچک, زندگی
شما اگر چه نه ١٠٠% در دستان خودتان, ولی در دستان نزدیکان, دوستان, بستگان و سرانجام کسانیست که شما به
آنان دسترسی فیزیکی و از نزدیک دارید و ازینرو, میتوانید تاثیر بسزا, یکراست و ملموسی روی آنان و پس زندگی خودتان داشته باشید.
پس نکتهای که شما آنجا یکی دارید میانگارید, داشتن دسترسی فیزیکی به دیگران دربرابر داشتن
دسترسی proxyوار به دیگران است, که این دو با همدیگر یکی نمیباشند; در سیستم فندین ولی نه تنها
یکی جا زده میشوند, بساکه دومی بهتر و آزادیآورتر هم شناسانده میشود, که خب این پروپاگاندایی بیش نیست.
برای نمونه, در سیستم فندین «نهاد خانواده» چیز خوبی نیست, زیرا در آن کس بجای آنکه وابسته به سیستم باشد, بجای آنکه در کردوکارهایِ خود
نخست ارزشهایِ سیستم را در نگر بگیرد, به خانواده و بستگان اش بهایِ بیشتری میدهد. دشمنان دیگر سیستم نیز گروههایِ کوچک همانند میباشند,
برای نمونه همهیِ gangها دشمن سیستم میباشند, زیرا اینها پیوند دوستی میان خودشان را باارزشتر از سیستم میدانند.
یا از نگاهی فراختر, در جهان امروز شایستهسالاری (meritocracy) یک ارزش است, ولی این بروشنی با شیوهیِ کهن که بها دادن به نزدیکان و دوستان باشد کار
نمیکند. اگر همه بخواهند به دوستان و نزدیکان خود ارزش بیشتری بدهند و آنان را با خویشاوندسالاری بکارگُمارند,
سیستم بزودی از هم واخواهد پاشید; پس اینجا یک
ستیز درونی برای کسان پدید میاید که از خانواده و
نزدیکان خود روی برگردانند و به ارزشهایِ سیستم که در اینجا شایستهسالاری باشد, وفادار بمانند.
--
در پیشاشهرمندی ما یک طبیعت یکسانانگار و خودگردان (autonomous) داریم که همهیِ قانونها را او میریزد و ما میتوانیم این
را بپذیریم, ولی در جهان امروز همهیِ قانونها را همان دیوانسالاران, فندسالاران و همان مهرههایِ ناشناس سیستم میریزند و این را ما, نمیتوانیم بپذیریم.
پس یکبار دیگر, اینجا گزینش میان بد (طبیعت یکسانانگار) یا بدتر (سیستم فندین خودآماج) است.
مزدك بامداد نوشته: این پس به
تراز فندآوری پیوندی انگیزشی ندارد ولی شما اگر "بیدار" تر از دیگرانی باشید که گله وار زندگی میکنند،
میتوانید آماجمند ، با بهره گیری از فندآوری ، در این دینامیک "کور" دگرگونی های بزرگی نیز پدید بیاورید.
چرا دارد, فَندآوری اینجا به چسبی میماند که مایهیِ پیدایش ابرگروهها و ابرسازوارهها میشود.
روشنه فندآوری
تنها همین یک کارکرد چسب بودن را ندارد, در کنار این, چیزهایِ سودمند
فراوانی هم دارد, ولی این بخشهای بد را نمیتوان جدا نموده و تنها بخشهایِ خوب را نگه داشت.
مزدك بامداد نوشته: یک نمونه ی نایسته میاورم،: ده تن عرب با یادگیری خلبانی و با برنامه ریزی باریکانه، توانستند یازدهم
سپتامبر را پدید بیاورند و یک نمونه هایسته که: گروهی اندک به همراه فیدل کاسترو و چه گوارا ، توانستند
با تاکتیک درست میخی به آمریکا در کوبا فرو کنند که تا امروز هم درد میکند!!
خود کازیسنکی با کارهایی که یک تنه کرد (شایسته یا نایسته) ، توانست هنود بزرگی از خود بجای بگذارد تا
چه میدانم وزیر نفت جمشید آموزگار!!
•
ما اینجا دربارهیِ پیشاشهرمندی (primitive socities) و پساشهرمندی سخن گفتیم, نمونههایِ شما در همان شهرمندی میباشند و
در شهرمندی قانونهایِ بازی روشناند: هر ابرگروهی که تکنولوژی برتر و روشهایِ سیستماتیکتر داشته باشد, برنده میشود.
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 11-19-2014
مزدك بامداد نوشته: من تنها میتوانم بگویم که گرداننده ی این دو تاربرگ فیسبوکی زیر میباشم:
http://www.facebook.com/pure.persian
http://www.facebook.com/groups/278781458965232
اینها رو که از قبل بلد بودم
... اون فورم های خارجی رو میخواستم بدونم !! به طور کلی فورم خوب خارجی اگر برای بحث میشناسید معرفی کنید لطفا ...
پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 12-20-2014
درودبر نا رفیقان و رفیقان
حالتون خوبه؟؟
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 12-20-2014
یه نفر نوشته: درودبر نا رفیقان و رفیقان
حالتون خوبه؟؟
به به ببین کی اومده ... خوب هستید که انشااسپاگتی ؟ در عصر غیبت مشغول به چه کاری بودین بانو
؟
پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 12-20-2014
گذران زندگی...