پاتوق شب نشینی -
سارا - 08-25-2015
Mehrbod نوشته: فریب دچار شدن (!) => فریب خوردن (بیماری که نیست!).
می دانم که در محضر یک پارسیگر نباید در باب زبان پارسی جسارتی نمود اما "فریب" را بسیار دیده ام که با "دچار " همراه شده است. مثلا بسیار شنیده و خوانده ام که "دچار فریب این دنیا مشو" . همانطور که همراهی "غم " و "دچار " را هم در ادبیات پارسی بسیار دیده ام. در شعر سنایی هم ا فعل "دیدن " را برای "فریب " بکار برده است.
دلا تا کی در این زندان
فریب این و آن
بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
پاتوق شب نشینی -
dr.mcclown - 08-25-2015
سلام, وقت بخیر
@
Mehrbod جان, این دوست اخراجی به نظر با شما نقاط اشتراکی هم داشته..
mbk نوشته: هم چیزهای سبک تر هم بی ارزشتر را گزینش کردند که بدردشان نمی خورد در آینده هم کنون،نمونه همین سامانه دفترچه که روزی فاک می رود هم همهء گردانندگان همه کاربرانش تنها کارکردشانست که خداوند بازخواست می کند هم بدخواهان خودش را ناگواری دردناک می چشاند،خداوندا مرا وابستهء خودت بدار نه گمانهای بی ارزش
Mehrbod نوشته: زهر اینجا اینه که به آدم یک احساس دروغین مهم بودن و کاری انجام دادن میبخشد, که پشتوانه در واقعیت ندارد.
نمونهوار خود من هربار اینجا میایم خب ناخودآگاه یک احساس مهم بودنی پیدا میکنم چون
چیزهاییکه برایم مهم بودهاند و ساعتها دربارهاشان اندیشیدهام را کسان دیگری دارند میخوانند و
بازمیاندیشند و گفتگو میکنند; ولی در نگاهی فرّاختر, آیا اینها تاثیری در چند و چون و روند کارها در چهرهیِ کلان داشتهاند؟
اگر بسیار دست و دل و باز باشیم, شاید یک اندکی, ولی به گمان بالا, نه.
این زهرآگینیها را همهیِ بسترهای مجازی امروزه دارند و درست ازهمینرو و همین نیاز نیز پدید آمدهاند.
شما در هر کنج کوچک و بزرگی از اینترنت بگردید همین "تیرههای مجازی" را میابید که مشتی آدم دور هم
نشستهاند و احساس مهم بودن دارند میکنند, هنگامیکه جهان راستین و فندگرا آن بیرون راه خودش را میرود
و همهیِ اینان و اینها را همچون سیلی که مشتی آت و آشغال را در خود گرفته باشد, با خودش دارد میکشد و میبرد.
در نوشته البته
روزی فاک می رود توجهم رُ جلب کرد چون اصرار داشتن که علاقهایی به ترکیب کردن دو زبان ندارن.
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 08-25-2015
dr.mcclown نوشته: سلام, وقت بخیر
@
Mehrbod جان, این دوست اخراجی به نظر با شما نقاط اشتراکی هم داشته..
در نوشته البته روزی فاک می رود توجهم رُ جلب کرد چون اصرار داشتن که علاقهایی به ترکیب کردن دو زبان ندارن.
خب اگر آفریدگار
مهربانی بود که من و شما را اگر باورمند بودیم
میفرستاد بهشت اگرنه دوزخ ابدژرف, این mbk نیز درست میگفته و همهیِ
ما بهتره بجای نوشتن در این جا که به فاک خواهد رفت, بنشینیم قران بخوانیم!
اشتراک ما در این تمام میشود که:
اگر x, آنگاه y و دفترچه بیهوده.
و x در نوشتهیِ او خداست¹, در نوشتهیِ من این واقعیت ساده و پیش پافتاده که نوشتن من و شما
اینجا چیزی را تغییر نمیدهد و راه اثبات آن هم با این نمونهیِ چندبار بازآوری شده آسان است:
آیا شما برای نمونه یکتنه و با نوشتن؟ میتوانید از ساخت بمب اتم در سرتاسر! جهان جلوگیری نمایید²؟
اگر نه, ول معطلاید.
¹
آنهم خدایی از جنس "خیلی" مهربان ولی بسیار کینهجو که اگر کسی به او نباورد سیخ در کونش میکند => قمار پاسکال.
²
همیشه یک دستهیِ "همه چیز و همه کار شدنیه!" گو هم اینجا و آنجا خواهید یافت, که نمیدانم
هر چیزی بهمان احتمال ریز را دارد یا کسیکه بلیت بختآزمایی نخریده شانس بُردن اش صفره (پس
بروید بلیط بخرید که یک در نمیدانم شصت میلیون شاید برنده شوید) که اینها از همه خودفریبتر اند.
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 08-25-2015
سارا نوشته: می دانم که در محضر یک پارسیگر نباید در باب زبان پارسی جسارتی نمود اما "فریب" را بسیار دیده ام که با "دچار " همراه شده است. مثلا بسیار شنیده و خوانده ام که "دچار فریب این دنیا مشو" . همانطور که همراهی "غم " و "دچار " را هم در ادبیات پارسی بسیار دیده ام. در شعر سنایی هم ا فعل "دیدن " را برای "فریب " بکار برده است.
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
با این همه باز هم زبان چامه را نمیشود در هر نوشته محور کرد, یکی دیگر هم یادمه بود هر چی مینوشتند
یک شعر از حافظ و سعدی میچسباند به آن, که کار او هم به همین اندازهیِ آیهچسبانی اسپم به شمار میرفت.
پاتوق شب نشینی -
سارا - 08-25-2015
Mehrbod نوشته: با این همه باز هم زبان چامه را نمیشود در هر نوشته محور کرد, یکی دیگر هم یادمه بود هر چی مینوشتند
یک شعر از حافظ و سعدی میچسباند به آن, که کار او هم به همین اندازهیِ آیهچسبانی اسپم به شمار میرفت.
نکند بنده را می گویید:e108: بنده آخر همچین اخلاقی دارم که دوست دارم همش وسط حرفام و نوشته هایم شعری هم بیاورم!!
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 08-25-2015
سارا نوشته: نکند بنده را می گویید:e108: بنده آخر همچین اخلاقی دارم که دوست دارم همش وسط حرفام و نوشته هایم شعری هم بیاورم!!
وسط ≠ محور
آوردن چند بیت شعر نشانهیِ ادبوری و دانش است, بویژه در فرهنگ نیکوی ما ایرانیان و پسندیده, ولی یکسره
[کس]شعر گفتن چه آیهیِ قران چه بیت سعدی و خیام, آنهم پابرهنه میان هر گفتگو, بروشنی نیازمند بیرون کردن است.
پاتوق شب نشینی -
سارا - 08-25-2015
Mehrbod نوشته: وسط ≠ محور
آوردن چند بیت شعر نشانهیِ ادبوری و دانش است, بویژه در فرهنگ نیکوی ما ایرانیان و پسندیده, ولی یکسره
[کس]شعر گفتن چه آیهیِ قران چه بیت سعدی و خیام, آنهم پابرهنه میان هر گفتگو, بروشنی نیازمند بیرون کردن است.
خب دیگر تکرار نمی شود
ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم
شعر و غزل و دوبیتی آموخته ایم
پاتوق شب نشینی -
dr.mcclown - 08-25-2015
Mehrbod نوشته: و x در نوشتهیِ او خداست¹, در نوشتهیِ من این واقعیت ساده و پیش پافتاده که نوشتن من و شما اینجا چیزی را تغییر نمیدهد و راه اثبات آن هم با این نمونهیِ چندبار بازآوری شده آسان است:
:)) آیه باحالی اوردی!
ولی مهربد, آدم در قرآن عمیق بشه میبینه مسائلی که بعضی طرح کرده درستن ولی پاسخی که بهشون داده رمانتیکه. به عنوان مثال : "ان الانسان لفی خسر"
خب, قشنگی این آیه این بود که به همین جا ختم میشد ولی نشده.
پاتوق شب نشینی -
Nilftrondheim - 08-26-2015
how are you???[/QUOTE]
بهترم. اگر پاسختان منفی است با کوروش ایران و mbk اشتراکی ندارید و لازم نیست نگران اخراج شدن باشید.
پاتوق شب نشینی -
سارا - 08-26-2015
Nilftrondheim نوشته: بهترم. اگر پاسختان منفی است با کوروش ایران و mbk اشتراکی ندارید و لازم نیست نگران اخراج شدن باشید.
کوروش ایران کجا بصورت خودجوش فحش می داد؟ وقتی که به نقطه ی جوش اش می رسید شروع به فحش می کرد! که اونم از صداقت و بی ریاییش بود. mbk هم کجا سالاد کلمات پست می کرد؟ بنده ی خدا زبان مادریش پارسی نبود.
ولی با این دو عزیز اشتراکاتی دارم اول اینکه خدا باور هستم و دیگر اینکه ضد اسرائیل هستم که این بالاترین جرم در این فروم محسوب می شود!!!