شیفتگی قدرت! -
folaani - 01-11-2014
من یجور شیفتگی و شیدایی قدرت دارم (البته بازم بگم که بیشتر برای قدرتهای اصیل و درونی).
یه زمانی فکر کردم شاید این یه خصیصهء روانی خاصی چیزی بحساب بیاد، فکر کردم شاید افرادی مثل من در جهان باشن، فکر کردم بهتره پیداشون کنم و برم توی انجمن اونا عضو بشم و با هم صحبت کنیم، بخاطر همین در اینترنت با کیورد power mania سرچ کردم، اما نتیجه ای پید نشد!
قدرت منو مجذوب خودش میکنه.
البته تقریبا همه اینطور هستن، اما احتمالا من از نوع شدید و اساسیش.
مثلا من کلیپ های ویدئو از انفجارهای هسته ای زیاد دانلود کردم و روی هاردم دارم. گاهی بجای فیلم و سرگرمی و موسیقی میذارم و نگاه و گوش میکنم. البته روی خیلی هاش موسیقی هم میکس کردن که خوبه.
جون تو اون قدرت و اون انفجارهای شگفت آور و نیرو و انرژی Intense رو که میبینم، حالی میبرم.
اینقدر به این قدرت علاقه دارم که از انفجارهای هسته ای نمیترسم.
درواقع خیلی علاقه دارم توسط یکی از این انفجارها بخار بشم!
دوست دارم در مرکز اون کانون قدرت و انرژی شدید باشم.
دوست دارم بدنم تجزیه بشه و تک تک مولکول هام در اون فضا و انرژی شریک بشن و به رقص دربیان.
من مثل پروانه ای هستم که قدرت شمع است برایم. هرچند پروانه بسوی شمع میرود و در آن میسوزد و میمیرد، اما این ذات این نوع از پروانه و خواست آگاهانهء اوست.
چراکه من در زندگی ام برای رسیدن به قدرتهای ماورای انسانی تلاش کردم. بدان احساس نیاز کردم. و آنچه را که بودم نپسندیدم و نخواستم. اکنون اگر نمیتوانم به آن قدرت و شکوه و آزادی دست یابم، دیگر هستی ام برایم ارزش چندانی نخواهد داشت، و دوست دارم عشق خودم را به معشوقم بعنوان حداقل قدرتی که دارم به عمل برسانم. صرف آن شکوهمند و زیباست. و انگار هستی دیگر بی ارزش است. و انگار که هیچ انگیزه ای برای کار دیگری نیست. و انگار که هیچوقت هیچ چیز دیگری نبوده است.
آیا کس دیگری هم هست که این شیفتگی شدید را داشته باشد؟
آیا برایتان قابل درک است؟
آیا بنظرتان قابل ستایش است، یا صرفا یک دیوانگیست؟
من از این حالت احساس شکوه میکنم.
چون احساس میکنم حداقل یک چیز برتر از دیگران دارم.
چیزهایی که مردم میترسند و از آنها فرار میکنند، من بدانها عشق و علاقه دارم و دوست دارم در آغوششان بگیرم.
در آنها زیبایی میبینم.
در آنها قابل ستایش بودن میبینم.
مرگ، و قدرت!
از اینکه از این موجودات درپیت مضحک متفاوت باشم احساس امید میکنم.
نمیخواهم شبیه آنها باشم.
آنها چیز زیادی نخواهند داشت که به من بدهند.
من چیزهای اساسی میخواهم.