رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
folaani - 01-07-2014
قبول دارید که قدرت و سلامت و آمادگی جسمانی با قدرت ذهنی رابطهء مستقیم دارند؟
یعنی بنظر من یک انسان قوی میتواند مغز قوی تری هم داشته باشد و بهتر فکر کند.
البته چیزی که بعنوان قدرت جسمی در نظر بنده هست، بیشتر قدرت رزمی است.
یعنی مثلا یک کسی که فقط زور فیزیکی زیادی دارد، و مثلا بدنسازی کار کرده، بنظر بنده زیاد هم روی قدرت مغز و فکرش تاثیر ندارد و شاید حتی تاثیر معکوس هم داشته باشد.
ولی مثلا یک کسی که کنگفو کار کرده، یک رشتهء رزمی جدی، این فرد درصورت رشد متعادل در قوای رزمی اش، که مشتمل بر قدرت فیزیکی، سرعت فیزیکی، و همچنین قدرت و سرعت ذهنی و روحی-روانی میباشد، از قدرت غیرعادی در زمینهء پردازش مغزی و علم نیز میتواند برخوردار باشد.
یک راز این مسئله در شجاعت و روحیهء جنگندگی ای نهفته است که هنرهای رزمی میتوانند در وجود انسان ایجاد کنند (که البته این هم در اصل از اراده و تلاش آدمی با تمام نیروهای وجودی اش منجمله هوش و خرد، ناشی میشود به گمانم!).
بدین صورت وقتی که شما مثلا با یک مسئلهء علمی پیچیده روبرو میشوید، میتوانید با این شجاعت و جنگندگی به سراغ آن بروید، و این نیروی برتری به شما خواهد داد برای درک و حل آن مسئله.
اصولا بنده خودم از همین روش خشم و جنگندگی در یادگیری و حل مسائل پیچیدهء تخصصی استفاده کرده ام.
یک نوعی تحمیل اراده.
اینکه بگوییم باید بشود چون من میخواهم!
و شاید این مسئله ابعاد ماورایی هم داشته باشد. البته بنا به اعتقاد کسانی که به ماوراء و نیروهای کیهانی/الهی پنهان اعتقاد دارند.
رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
Spehr - 01-08-2014
به نگرم رابطه وارونه (عکس) دارد، بیشتر آدمهای باهوش کوچولوتر و نزار هستند.
و آدمهای گردن کلفت از دانش و هنگ بیزارند!
شما یک نگاه به لاتهای سر کوچه خود بندازید، یا به شاگرد اولهای دانشگاه یک نگاهی کنید. در می یابید.
بارها آدمهای ورزشکار همیشه-خشمگین را دیده ایم که فرایند ورزیدگی تن و پیکر آنها هیچ اثری بر ویر آنها نداشته است.
ولی اینرا بگویم بدن ورزیده اثری روی ویر ندارد.
ولی ویر و ذهن آزاد ، و سالم شاید تا اندازه ای کمک کند که آدم سرزنده تر و تندرست تر باشد.
پارسیگر
رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
folaani - 01-09-2014
خب البته بله از نظر آماری احتمالا اونایی که از نظر فیزیکی قوی هستن از نظر ذهنی-روانی-شخصیت رشد کمتری داشتن.
چون بهرحال آدم زور که داشته باشه اونوقت در خیلی موارد بجای استفاده و تکیه بر فکر میاد و از زور استفاده میکنه.
یا اصلا خیلی مسائل که برای دیگران مطرح هست برای یک فرد قلدر مطرح نمیشه یا کمتر مطرح میشه.
ولی اون کسی مثل من که از اولش قوی نبود، که حتی ضعیف هم بودم، و بعدا با هوشمندی دنبال قدرت میره، و در کنارش و از مدتها قبلش در زمینهء ذهنی هم هدف و فعالیت زیادی داشته، اونوقت من فکر میکنم اون اراده و شجاعت و اعتمادبنفس و غیره که با کامل شدن به این شکل بدست میاره، در مجموع ازش موجود کاراتری میسازه و در هر دو جنبهء فیزیکی و ذهنی میتونه کاراتر ظاهر بشه.
بهرحال هم شما نمیتونید مثلا یک کنگفوکار رو با لات سر کوچه یا یک بدنساز مقایسه کنید، چون کنگفو هنر رزم هست و البته اغلب همراه فلسفه و مرام های خردمندانه ای هست و آموزش داده میشه، و از نظر عملی هم در اون به قدرت ذهنی هم بیشتر نیازه.
رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
folaani - 01-09-2014
من خودم تا قبل از اینکه مدتی باشگاه کنگفو برم روی اراده و جدیت خودم تاحد زیادی کار کرده بودم چون برای پیشرفت و رسیدن به سطوح برجسته در زمینهء تخصصی و علم و فناوری مدرن بهش نیاز داشتم. مجبور هم بودم یک انسان برجسته از نظر تخصصی بشم و از نظر ذهنی و فناوری قوی باشم. چارهء دیگری نداشتم و کار دیگری نداشتم بکنم. من از بچگی هم از نظر جسمانی ضعیف بودم و هم طوری بزرگ شدم که تنها بودم و اجتماعی نشدم و مهارت ها و توانایی های دیگران در این زمینه رو نداشتم؛ در نتیجه دیدم اگر بخوام در اجتماع بحساب بیام و گلیم خودم رو از آب بیرون بکشم، باید و تنها راهی که در دسترسم هست همون درس و علم و تخصص و برجسته بودن در این زمینه هاست.
خب مدتها تلاش کردم و بالاخره تاحد خوبی پیشرفت کردم.
در این بین ارادم هم قوی شد مسلما. ظرفیتم بالا رفت. توانایی انجام کارهای سخت و طولانی تری رو پیدا کردم. مثلا مطالعهء مطالب تخصصی حجیم و پیچیده. کتابها و مطالبی رو در طی چند ماه و حتی یک سال مطالعه کردم که کمتر بنی بشری رغبت به این کار میکنه.
ولی با این حال باز جای خالی قدرت و جنگندگی و جسارت فیزیکی رو در خودم احساس میکردم.
قدرت ذهن و برجسته بودن از نظر تخصص و علم هیچوقت نمیتونه جای قدرت جسمانی و توانایی رزم فیزیکی رو بطور کامل پر کنه. و این حتی روی کارایی ذهن و پیشرفت علمی آدم هم میتونه تاثیر منفی بذاره. چون آدم همش احساس عدم اعتمادبنفس و نگرانی و ترس داره. یه وقتایی ناامید میشه حتی از علم و تخصص خودش. چون میبینه که همه چیز اینا نیست و براحتی ممکنه مورد ظلم و تحقیر و استثمار قرار بگیره.
بنابراین من به دنبال قدرت جسمانی و برتری فیزیکی و داشتن توانایی رزم رفتم.
مدتی رفتم باشگاه کنگفو.
خب باید بگم خوب بود.
درسته نتوستم به عللی که دیگه بخاطر طولانی شدن بحث و ضروری نبودن بیان نمیکنم، ادامش بدم، ولی همونقدر هم که پیشرفت در این زمینه داشتم بازم الان اعتمادبنفس بیشتری دارم و ذهنم جسارت و آزادی بیشتری احساس میکنه.
بعدم یه مسئله ای که بود اینکه در کنگفو چنان فشاری در حد آخرین توان آدم بهش میارن، و خشونتی که بخرج میدن و چیزهایی که میگن، یجورایی روی آدم تاثیر میذاره حتی برای مابقی عمرش. حداقل برای منکه اینطور بود.
یعنی مثلا یه وقتایی اینقدر فشار میامد که من خودم هیچوقت اگر مجبور نبودم چنان فشاری به خودم نمیاوردم. شاید فکر میکردم حتی ممکنه سکتهء قلبی بزنم!
ولی استادها اونجا خشن بودن و مجبور میکردن و تمسخر و حرفهای نیش دار اونا باعث میشد که آدم احساس کنه زپرتی و وا رفته و مثل دختراس و باید خودش رو از این وضعیت و ابتذال بیرون بکشه، باید تلاش خودش رو بکنه تا به آدم دیگری تبدیل بشه، قوی بشه، آبروی خودش رو حفظ کنه.
بعد آدم وقتی اون فشار رو به خودش میاورد، یعنی مجبور بود، هرچند در باشگاه رفتن مجبور نبودم، ولی بازم میرفتم چون از بعد فکری و آیندهء خودم و رویارویی با اجتماع و دیگران خودم رو مجبور میدیدم و اگر اون موقع کم میاوردم اونوقت یک عمر بدتر میشد برام، بعد آدم کم کم پیشرفت میکرد و میدید که نه بابا واقعا توانایی آدم از اون چیزی که خودش فکرش رو میکرده بیشتره منتها باید فشار حداکثری و غیرعادی هم به خودش بیاره تا اون توانایی ها بالفعل بشن، اونوقت آدم ارادش تقویت میشه.
و خب میدونید اون تقویت شدن اراده و افزایش توقع و دیدگاهم نسبت به خودم، برای من در یادگیری و تخصص و علم هم تاثیر مثبتی داشته به گمانم. یعنی الان با همون اراده و دیدگاه و تلاش حداکثری و روحیهء جنگندگی و استقامت بیشتری هم به سراغ هر مسئلهء پیچیده و حجیم تخصصی و علمی برای حل کردن میرم.
گرچه قبلش هم بحد قابل توجهی اراده بخرج داده بودم و زحمت کشیده بودم و آدم با همتی بودم، حتی ورزش سنگین هم کرده بودم، ولی کنگفو منو به یک سطح فراتر از این هم کشید و بازهم قوی تر و کاراتر شدم.
کارها ساده نیست در زندگی.
مثلا میخوام یه برنامه بنویسم. خب کار راحتی نیست. آدم خیلی وقتا قبلش هم اگر مجبور نباشه هیچ تمایلی نداره که شروع به این کار کنه. ولی من با روحیهء جنگندگی و درسی که از دوران باشگاه کنگفو گرفتم، فهمیدم که مرد باید خشن و با اراده و مخوف باشه، نه اینکه از کار سخت بترسه و تنبلیش بیاد. بخاطر همین الان نمیذارم این چیزها منو از کاری که میخوام/بنظرم باید انجام بدم باز بدارن! میخوام برنامه بنویسم، هر وقتی باشه، فکر کنم حوصله ندارم، حال ندارم، ولی این اراده و تفکر و همت و خشم و خشونت و اینکه من میخوام چیزی بشه و هیچ نیرویی نباید بتونه دربرابر خواست و صلاح و سرنوشت من بایسته، باعث میشه که بتونم این کار رو انجام بدم.
و اینم بگم که با گذشت زمان آدم در این هم پیشرفت میکنه و قوی میشه و دیگه اون رنج و دشواری گذشته رو براش نداره این موارد. آدم اصلا خودش از اراده و پیشرفت خودش حال میکنه و بیشتر تشویق میشه که اینطور قوی و بااراده و جسارت باشه.
بنظر من تنبلی و تن آسایی چیز خوبی نیست.
ترس خوب نیست.
با اراده و زحمت کشیدن میشه دستاوردهای بیشتری داشت و از زندگی باکیفیت بیشتری برخوردار شد و در مجموع جمع جبری لذت و رنج آدم بنظر من بهتر میشه، تا اینکه بگه نه چرا به خودم زحمت بدم و چرا خوش نگذرونم و تن آسایی نکنم.
چون بهرحال زندگی و شرایط خودشون رو با ما تطبیق نمیدن. و واقعیت اینقدر ساده و راحت نیست. پس ما هرچی قوی تر باشیم و کنترل زندگی و آیندء خودمون رو در دست خودمون بگیریم، برامون بهتره از نظر احتمالاتی هم که شده.
و شاید هم اصلا ذات ما در اصل همین اراده و تلاش کردنه، یا میتونه به این حالت متحول بشه و این پتانسیل در ما هست که برامون بهتره که بالفعلش کنیم!
رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
Spehr - 01-09-2014
folaani نوشته: من خودم تا قبل از اینکه مدتی باشگاه کنگفو برم
شما در چند سالگی به باشگاه کنگفو رفتید؟
آیا سن دارد؟ مثلاً از یک سنی به بعد دیر میشود برای آغازکردن ورزش رزمی؟
رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
folaani - 01-11-2014
نقل قول:شما در چند سالگی به باشگاه کنگفو رفتید؟
30 و یکی دو سالگی!
نقل قول:آیا سن دارد؟ مثلاً از یک سنی به بعد دیر میشود برای آغازکردن ورزش رزمی؟
نمیدونم.
بستگی به آدمش داره.
بهرحال میشه با سن هم تطبیق داد شدت و نوع ورزشها رو تاحدی.
مثل اینکه بپرسید آیا میشه از یک سنی دیرتر رفت و سواد یاد گرفت؟
من میگم آدم 90 سالگی هم اگر اراده و استعداد داشته باشه میتونه سواد یاد بگیره و این میتونه مفید یا حتی لازم باشه و بیارزه. شاید حتی بتونه تا مدارج بالاتر و مثلا دانشگاه هم بره!!
چند بار تاحالا از اینطور اخبار هم شنیدیم. چه در زمینهء کنگفو و چه در زمینهء دانشگاه رفتن. در چین پیرمرد 80 ساله و 90 ساله هم دانشگاه رفتن و هم کنگفو.
بهرحال هرچه زودتر بهتر.
البته نه دیگه خیلی زود!
مثلا شاید یه زمانی بچه داره درس میخونه و اگر بره رزمی از درسش میفته.
البته رزمی هم میتونه برای خودش یک درس و رشتهء تخصصی و شغل آینده باشه. مثل رشته های ورزشی دیگه. تازه رزمی از تمام رشته های ورزشی دیگه برتره از نظر ابعاد ابرانسانی.
ولی خب رزمی حرفه ای هم کمه که واقعا درست و حسابی باشه و بتونی عمری روش حساب کنی. باید توی مایه های شائولین باشه.
بهرحال یه چیز رو میدونم، اینکه تجربه کردنش بصورت محدود هم بهتر از تجربه نکردنش هست. حداقل برای منکه اینطور بود.
مثل اینکه شما حداقل گواهینامهء رانندگی گرفته باشی ولو اینکه در عمرت ماشین هم نداشته باشی و رانندهء حرفه ای نیستی.
آدم باید تجربه کنه.
رزمی در خون ماست در ژنهای ماست در فرگشت ماست در جسم و وجود ماست.
چیزی اصیل است.
ما هزاران سال در جنگ و رزم بوده ایم.
حتی امروز هم رزم همچنان ادامه دارد، فقط شکلش عوض شده است.
شما میری سربازی کار با اسلحه و تیراندازی و اصول جنگ رو یاد میگیری. بده؟ خوبه؟ لازم نیست؟
رابطهء قدرت جسمی و ذهنی -
folaani - 01-11-2014
من طرفدار جنگ نیستم، اما متاسفانه این سیاره سیارهء جنگ است!
و انسان نمیتواند بدون غلبه بر این ترس و ضعف، مردی واقعی شود.
اینها به ما تحمیل شده است.
داشتن توانایی و هنر رزم و این شجاعت، به انسان احساس شکوه و آزادی و تعالی میدهد.
وگرنه قرار نیست ما طرفدار جنگ یا ظالم شویم.