دفترچه
رهایی از اسارت (یک) - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: فلسفه و منطق (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82)
+--- موضوع: رهایی از اسارت (یک) (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%DB%8C%DA%A9)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 12-29-2013

Alice نوشته: ولی خب اگر در یک شب کویری به آسمان سیاه و ستاره‌های درشت و پُررنگ می نگرم
برعکس، حیرت توام با درد می‌برم. بدنم سست می‌شود و احساس پوچی و بیچارگی
می‌کنم.
حس درستی دارید
بدون وجود خدا ما موجوداتی مفلوک و بیچاره ایم، محصور بین دو عدم
بی هیچ نشان و آدرسی
در ناکجا آباد هستی!


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 12-29-2013

مزدك بامداد نوشته: بیجاست،
ستیز بر سر همین است که جهان میتوانست
جوری باشد که برای چیز ها بهایی پرداخت نشود!

بر اساس چه منطق و چه مبنایی؟؟


رهایی از اسارت (یک) - مزدك بامداد - 12-29-2013

کوشا نوشته: محصور بین دو عدم
بیجاست، نیستی نداریم.
همه ی ریزگانی که مارا ساخته اند، پیش از ما هم بوده اند
و پس از ما هم خواهند بود. ما تنها چینشی ویژه از این
ریزگان هستیم



کوشا نوشته: بدون وجود خدا ما موجوداتی مفلوک و بیچاره ایم،
اینهم بیجاست، به وارونه، با باور به باشنده ای پندارین
و همه کاره شمردن او، ما بیچاره و "فلک" زده ایم !
با دست برداشتن از این باور نادرست. خود میتوانیم
سرنوشت خود را بدست بگیریم، از بدآمد های آسمانی
نترسیم و آذرخش های خدایان را زندانی کنیم !



رهایی از اسارت (یک) - مزدك بامداد - 12-29-2013

کوشا نوشته: بر اساس چه منطق و چه مبنایی؟؟
گفتیم که اگر خدای شما آزارگر نبود، میتوانست جهانی بیافریند
که در آن نیاز نباشد که در آن برای رسیدن به چیزی توی سر
همدیگر زده و کاروانهای قریش را بدزدیم !



رهایی از اسارت (یک) - folaani - 12-30-2013

کوشا دیدی آخرش توی داستان خدامراد حرفی از دین و مذهب و نماز و روزه نبود؟ :e057:
اسمی از پیامبر و امام هم نیامد. حتی کوچکترین اشاره ای بهش نبود.

البته من با همین نوع عرفان حال میکنم! چون با عقل من بیشتر تطابق داره.
بنظر من راههای زیادی برای پیشرفت در بعد معنوی و وارد شدن به سطوح برتر هست.
ولی نزد عموم تصور اینه که فقط دین و مذهب باید داشته باشی و اگر نداشته باشی وضعت اونور خرابه.
اما من اینطور فکر نمیکنم.
هرچند کسی چه میدونه شاید خدامراد هم در اون سطح گیر کرده بود و ناشناختنی براش یک چیز دست نیافتنی و ناشناختنی بنظر میامد بخاطر همین. شاید بخاطر همین غمگین بود و فکر آرزوهای دیگرش.
آخه آدم به هرجا هم برسه خب دوست داره بیشتر پیش بره به جای برتری برسه. چون فکر میکنه ممکنه شدنی باشه. چون حتما این پتانسیل رو میبینه که دلش میخواد. اینکه دلمون میخواد، شاید یعنی اینکه واقعا هم ظرفیتش رو داریم و جایی که هستیم حد آخر ما نیست!

بهرحال کسی چه میداند.
همه چیز پیچیده و قابل تردید است.

اما من فکر میکنم بهرحال گریزی از این نیست که هرکس بر اساس خود واقعیش پیش بره.
برای من این راه و زندگی اجتناب ناپذیر بود. این تفکر.
و فکر میکنم اینطوری سرعت پیشرفتم حداکثری شده. حداکثر ممکن برای من در حال حاضر!

بهرحال مهم نیست.
باید مثل خدامراد بود.
زیاد سخت نگرفت به خود.
ما تلاش خودمون رو میکنیم در جهتی و تاحدی که براش انگیزه و دلیل و توان کافی داریم.
دیگه نباید که خودمون رو بخاطر چیزهای نامعلوم شکنجه کنیم و آزار بدیم.
آدم باید اول در حق خودش مروت و مهربانی و عدالت رو روا بکنه.
و برای این من به حرف این و اون و منابع دینی مراجعه یا اکتفا نمیکنم، چون بهرصورت قانعم نکردن.


رهایی از اسارت (یک) - Anarchy - 12-30-2013

کوشا نوشته: پنبه؟ !!!
برهان دفع ضرر محتمل یک برهان اسکاتی است و هیچ راه فراری از آن وجود ندارد.

اسکات جان ، شما هم که فقط خالی بندی بلدی !! خب برو تو همون تاپیک جواب بده اگه حرفی داری...



کوشا نوشته: این حیرت تمامی ندارد و متصل به ابدیت است؛ یک ابدیت نوش بدون نیش



کوشا نوشته: بستگی دارد از کدام زاویه به موضوع نگاه کنیم
برای به دست آوردن هر چیزی باید بهای آن را پرداخت و آنچه قرار است ما بپردازیم به هیچ وجه قابل قیاس با آنچه قرار است به دست آوریم نیست؛
دمی به قول شما رنج در مقابل یک ابدیت آرامش مطلق
معامله پر سودی است نیست؟

اول اینکه درد و رنج بسیار و احتمال خطا هم بسیار آن هم در یک باری که با رضایت ما طراحی نشده منطیقه ؟ دوم چه چیزی نصیب خدا میشه و هدف خدا از این گل بازی و حیرت افکنی به روح و جان ما چی بوده ؟



کوشا نوشته: شتر و گاو و پلنگ هم همین کار را می کنند
بدون نیاز به افزایش قابل توجه وزن مغزشان و زور زیادی فرگشت
با این حساب شما که هنوز خود را از طراز حیوانات جدا نکرده اید و خود را همسنگ آنها می دانید بهتر نیست سکوت کنید و ایرادهای بنی اسرائیلی به استدلال و برهان دیگران نگیرید؟

از کی تا حالا حزعبلات شما اسمش شده برهان !! برهان کوشا لابد...

شما هنوز نتونستید جز مشتی توهمات بی سر و ته دلیلی برای این خلقت خدا و این رنج و عذاب و آزمایش و بعد هم حیرت ابدی خودتون پیدا کنید !! من ابتدا میخوام خزعبل بودن هدف شما از زندگی رو نشون بدم ، بعد در مورد اینکه به راستی زندگی به خودی خود معنا و هدفی داره یا نه بحث میکنیم !!


رهایی از اسارت (یک) - folaani - 12-30-2013

من آدم مذهبی تاحالا ندیدم که توی بحث از این کس شعرها نگه.
اصولا هم یک منشاء اش همون تفکر و القای دینی و حرف زدن و طرز استدلالهای خود دینه!

یکیش بخاطر همین من دیگه دفاع و پیروی از دین و مذهب رو رها کردم.
هیچ انسان خردمند و آزاد و قوی واقعی نمیتونه برای همیشه این همه اراجیف و تفکر و گفتار و رفتار غیر منطقی رو تحمل کنه.
واقعا که نوبره!
آخه اسم این هم شد حق و حقیقت؟


رهایی از اسارت (یک) - folaani - 12-30-2013

تف به این دین و تفکر.
تف به این مسخرگی که بجای حق و حقیقت و عقل و منطق به خوردمون دادن.
واسه ما همه چیز رو هر طور خواستن خودشون تعریف کردن. عقل، حق، منطق، حقیقت، برهان، رنج، لذت، خوشبختی، ...
ولی بالاخره آخرش که چی؟
شاید بعضیا با همین باورهای کور و از روی ترس و امیدهای روان ضعیف خودشون تا آخر عمر همینطور دوام بیارن و بمیرن، اما امثال من چی؟
یک عمر فکر و تن خودمون رو در زنجیر محدود این تعصبات و باورهای کور نگه داریم و رنج بدیم، که چی بشه؟
بعدشم مسخرس که دلمون خوش باشه که بله اگر خدا و آخرتی بود وضعمون خوبه چون اینطور فکر و رفتار کردیم!!
میگم واقعا چقدر کودکانه نیست، چقدر ابلهانه نیست، چقدر بدیهی و قابل اطمینانه ها E415

جالبه خدایی که خودش منو آفریده و این عقل و شناخت درونی رو بهم داده ازم انتظار داره این نیروها رو به امید و ترس از خودش زیرپا بذارم و همینطور کورکورانه امیدوار باشم.

واقعا دلقک های دنیا هستن این مذهبیون کپک زده.
فقط مذهبیون دلقک نیستن، ولی مذهبیون هم هستن.


رهایی از اسارت (یک) - folaani - 12-30-2013

ببخشید کوشا دیگه با تو نیستما!
عقده گشایی و بد و بیراه میخوام بدم به این مذاهب و مدعیانش که اینقدر اراجیف به خوردمون دادن و سرمون رو کلاه گذاشتن. در بعضی موارد نادانسته و در بعضی موارد هم بنظرم دانسته! حتی اونی هم که نادانسته این کار رو میکنه بالاخره اغلب یه تعصبی و غروری چیزی داره و بخاطر همین به منافع شخصی خودش ربط داره، وگرنه کس شعر به دیگران نمیخورونه!

این بحث خدا و آخرت و دین از بچگی به همین شکل به خورد ما داده شد.
از پدر و مادرم گله ندارم، چون اونا خودشون هم قربانی بودن، خودشون هم در همون حد بودن، و مثلا کدوم مادری بد فرزندش رو میخواد؟ پس قصد و نیت بدی نداشتن اکثرا و دنبال منافع شخصی نبودن. هرچند اینم نمیشه مطلق فرض کرد و 100% مطمئن بود؛ یه مسئلهء نسبی است.

ولی دیگران، این همه جنجال و ادعا، واقعا این همه اراجیف صدمن یک غاز که به خوردمون دادن لابلا، میگم لابلا، نمیگم همش اراجیف و بدردنخور بوده، و همین نشون میده آدم منصف و دقیقی هستم، اما اراجیف همین بود که مثلا میگفتن دین یک راهکار روشن و همه جانبه زندگی و تنها نوع درسته که همهء جوابها و چیزها رو باید توی اون جستجو کنید و دیگه به چیزی خارج از دین نیازی نیست.
اما من دین رو خیلی ناقص تر و ضعیف تر و پر از تناقض و چیزهای غیرمنطقی یافتم که بخواد در این حد مطمئن و کارا و تردیدناپذیر باشه.
اگر فقط به دین بود، من هیچوقت ماهیت و راه و روش و اهمیت قدرتهای اصیل و درونی رو درنمی یافتم و اینقدر قوی و خوشبخت نمیشدم. چون دین در این باره حرف زیادی نزده بودم. هیچوقت نزد و نزده است. انگار که این چیزها اصلا وجود نداره، یا زیادم مهم نیست؛ اما در عمل من اینها رو خیلی مهم یافتم! چرا دین در این مورد صحبتی نکرده بود؟ چرا طوری صحبت و رفتار میکرد انگار که ما سوپرمن هستیم یا اینکه از راه و روش و دیدگاه خودش میشه آدم خوشبختی شد؛ حتی از همون بعد صرف معنویش هم بخوای درنظر بگیری.

من گله دارم.
من خودم رو برحق میبینم که به حکم تجربه و دریافتهای مستقیم خودم اعتراض کنم و طغیان کنم بر این تفکر و ادعاهای بی پایه و اثبات نشده که به اسم مسلمات به خوردمون دادن.

من خدامراد رو خوندم. مشکل زیادی باهاش ندارم. ممکنه واقعیت داشته، ممکنه هم نداشته. بعضی چیزهاش مشکوک میزنه منطقا. و البته در خیلی چیزها باهاش مشترک هستم. اما هیچ دلیلی هم ندیدم و نمی بینم که این ربطی به اون خدا و دین مدعیانش داشته باشه. بلکه بعکس میتونم اون رو اگر نه مخالف، ولی حداقل متفاوت از این قضایا، ببینم.

مذاهب حرف مفت میزنن، زور میگن، چرت میگن، خودشون ناروا میکنن؛ بعد میخوان به ما درس حق و حقیقت بدن؟
میخوان کون ما رو پاره کنن با یک مشت شیره سرمالی!

مدعیان مذاهب باید ببینن و قبول کنن که دیگه دوران اونها گذشته.
و شاید بجای اینکه کمکی به پیشرفت بشریت بکنن، دارن حتی جلوی پیشرفتش رو هم میگیرن.

در حقیقت بنظر من الان دوران معنویته. نه دین و مذهب!
هرچند هنوز انبوهی از توده ها و عوام درپیت دنبال این دکان های مخروبه هستند!
دین شاید یه زمانی حرفی برای گفتن داشته و مفید بوده، اما الان خیلی وقتا حکایت همون دکان خرابه ها شده که عده ای کلاهبردار یا احمق درشون جای گرفتن.

و این حماقت بی پایان همچنان ادامه دارد.
چراکه نادان ها هیچوقت به پایان نمیرسند!
من اصل و اساس دین رو زیر سوال نمیبرم، یعنی مطمئن نیستم، ولی در اینکه نمیتونم و نباید دربست پیرو این حجره داران فعلی بود شکی ندارم.
دین چیزی مخدوش و ثابت نشده است.
نه تاریخ مستندش و نه چیز دیگه حقانیت اون خدا و دین توده ها رو ثابت میکنه.
همین و بس.
مسئله ایست نامعلوم.
و ما درحال حاضر منابع معتبرتر و کاراتری در اختیار داریم. مثل نیروهای وجودی خودمان.
چرا باید هر اراجیفی را که به نام دین و خدا تحویل بشریت شده است همینطور، ما انسانهای این عصر آزادی و اطلاعات و هوش و علم، آنهم ما خردمندان، بپذیریم و پیروی کنیم؟
با این کار ما در قدم اول حقیقت و حق لحظهء جاری و دریافت وجودی خودمان را زیر پا گذاشته ایم.
چرا که این چیزهای زورچپانی آشکارا کالبدی پوسیده و متعفن بنظر می آیند!


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 12-30-2013

مزدك بامداد نوشته: بیجاست، نیستی نداریم.
همه ی ریزگانی که مارا ساخته اند، پیش از ما هم بوده اند
و پس از ما هم خواهند بود. ما تنها چینشی ویژه از این
ریزگان هستیم
تو، مزدک چند دهه قبل نبودی و چندی دیگر نیز نخواهی بود
یعنی مطلبی به این سادگی را هم نمی فهمی؟

نقل قول:اینهم بیجاست، به وارونه، با باور به باشنده ای پندارین
و همه کاره شمردن او، ما بیچاره و "فلک" زده ایم !
با دست برداشتن از این باور نادرست. خود میتوانیم
سرنوشت خود را بدست بگیریم، از بدآمد های آسمانی
نترسیم و آذرخش های خدایان را زندانی کنیم !
بدبخت بیچاره تا کی؟