ترزبان نوشتهها -
Mehrbod - 10-07-2013
[MENTION=452]Bledinjo[/MENTION]
Here's your corrected translation :)
You can also rely on me or others here to help you out in the future.
***
درگیری های مسلمانی درونی
درگیریهایِ درونیِ مسلمانان
مشک فاطمه و حضرت عاشه
مشک فاطمه و حضرت عایشه
شهیدان، شهیدان، خوراک مرغ، مواد خام برای شامپو
شهیدان، شهیدان، خوراک مرغ، مادههایِ خام برای شامپوسازی
مطمئنم که یادم دروغ نمی گوید: آخر دسامبر، سال 1996 در بی بی سی یک خبر وحشتناکی را تماشا میکردم که به سوال: آیا در افغانستان مردم برای پول استخوان را از خاک در می آورند؟ آغاز شد.
میدانم که یادم دروغ نمی گوید: اواخر دسامبر، به سال 1996, در بی بی سی خبر وحشتناکی را دیدم که به پرسش: «آیا در افغانستان مردم برای پول استخوان مردهها را از خاک بیرون میکشند؟» رسید.
بله، استخوان در این خبر استخوان انسانی است، یعنی استخوان شهیدان افغانستان و باصطلاح مجاهدان بین المللی و جنگجویان (غالبا به آنها نسبت میدهد) که در دفاع افغانستان در جنگ با روسیه شوروی از اواخر سال 1979 تا حالا کشته شدند. چنین قبرستان در آنجا هر طرف وجود دارد. از این که دیدم در بی بی سی یک استخوان کلی به 12 روبل خریده میشد. بنا بر بازار آن زمان میتوانستن در ازای 4 تا استخوان شهید کلی یک دلار امریکایی گرفت! و با این یک دلار امریکایی در کابول آن زمان میتوانست یک گردایۀ پم پرس یک بار مصرف خرید.
آری، استخوان در این خبر همان استخوان آدمی است، یعنی استخوان شهیدان افغانستان و باصطلاح مجاهدان بینالمللی و رزمندگان (بیشتر این نامیده میشوند) که در دفاعِ افغانستان, در جنگ با روسیه شوروی, از اواخر سال 1979 تا به امروز کشته شدهاند. همچون گورستانهایی آنجا در هر سو ساخته شدهاند. از این که دیدم در بی بی سی یک تکه استخوان کامل به 12 روبل خریده میشد. بر پایهیِ بازار آن زمان میشد در برابر 4 تکه استخوان کامل یک شهید, یک دلار امریکایی به دست آورد! و با این یک دلار امریکایی در کابُل آن زمان میشد یک دسته پوشک یک بار مصرف خرید.
این استخوان های شهیدی بیرون آورده و فروخته شده به کجا برده میشد؟ جواب آن هم وحشتناک است. استخوان ها به کارخانه هایی برای درست کردن غذای دام و مجتمع های صنعتی که به طیور پرورش میدهد برده میشد، و این همه در جمهوری اسلامی پاکستان.
این استخوان های بیرون آورده و فروخته شده, به کجا برده میشدند؟ پاسخ آن براستی دهشتناک بود. استخوانها به کارخانه ها و دامداری های صنعتی مرغ و گوشت برده میشدند، و اینها همه در جمهوری اسلامی پاکستان رخ میداد.
این خبر سهمناک را در مورد تجارت شرم آور آن موقع دیدم و شنیدم، ولی یک کم زود و تلخ از یاد بردم.
این خبر سهمناک از بازرگانی شرمآور را آن زمان دیدم و شنیدم، ولی از تلخی بآهستگی به فراموشی سپردم.
دو تا سبب هست که اینطور رفتار کردم. اولین این است که چشم های من سیر استخوان انسانی بود، چون در بوسنی و هرسگوین در همین زمان باز و حفر کردن گورهای دسته جمعی را شروع شد، و به گفتار عادی رسان ها استخوان و باقی مانده های شهیدان همراه با وقار تازه دفن میشد. سبب دومین که این خبر بی بی سی را سرکوب کردم این است که حداقل از دور واکنشم مسلمانی بود. ممکن بود که بی بی سی غربی از روی پستی به ما مسلمان نسبت میدهد، که میخواهد ما را بدنام کنند. و ما البته اینجوری نیستیم. معلوم است، و هم معتقدیم که اینجوری نیستیم.
دو انگیزه هست که من اینگونه رفتار کردم. نخست اینکه چشم های من سیر استخوان انسانی بود، چون در بوسنی و هرزگوین در همان زمان بازگشایی گورهای همگانی آغاز شده بود, و به گفتهیِ رسانهها استخوانها و بجاماندههای شهیدان همراه با وقار تازه خاکسپاری میشدند؟. انگیزه دومی که این خبر بی بی سی را نادیده گرفتم این بود که دستکم از دور واکنشم مانند یک مسلمان بود. این میتوانست خبری باشد که بی بی سی غربی از روی پستی به ما مسلمانها نسبت میدهد، که بخواهند ما را بدنام کرده باشند. و ما به هر روی اینگونه نیستیم. روشن است، باور داریم که اینگونه نیستیم.
اما، سال پروردگار 1998 یا 1999 فرا رسید. در برنامۀ جاه طلب الجزیره (و همچنین در ام بی سی تا آنجا که حفظ کردم) خبری به مدت دو یا سه دقیقه دیدم: کدکان افغانستان استخوان انسانی را درکیسه ها حمل میکنند، بعد آن را وزن میکنند، بعد همان استخوان ها را مثل چوب گرمایشی به کامیون ها میریزند. داد و بیداد خوشحالی کدکان را شنیده میشود چون فروش استخوان (شهیدی) فورا پول نقدی را در می آورد، پول در سر جا شمارده میشود، تجارت سودآور است، قابلیت عرضه در بازار آشکار است! همۀ چیزی عادلانه، از دست به دست، یدا بید بقول متخصصان شریعت. و آن کامیان های پارک شده استخوان را به کارخانه های شامپو میبرند، باز هم مستقیما به جمهوری اسلامی پاکستان!
ولی سرانجام سال 1998 یا ١٩٩٩ فرارسید. در برنامهای جاهطلبانه از الجزیره (و همچنین در MBC تا آنجا که به یاد دارم) خبری به مدت دو یا سه دقیقه پخش شد: کودکان افغانستانی استخوان مردگان را دارند در کیسه به دوش میکشند، سپس آن را ترازو میکنند، آنگاه همچون هیزُم درون کامیونها بار میکنند. سر و صدای شاد کودکان بخوبی شنیده میشود, چرا که از فروش هر تکه استخوان )شهیدی) پولی نقد به جیب میزنند، پولی که در همانجا شمرده میشود. براستی تجارت سودآوری است، مقدار عرضه در بازار تقاضا بخوبی به چشم میاید! آنهم بعدالت هر چه بیشتر، دست به دست، یا یدا بید بگفت کارشناسان شریعتشناس. و آن کامیونهای پارک شده استخوانها را به کارخانههای شامپوسازی میبرند، باز هم یکراست به جمهوری اسلامیِ پاکستان!
حالا توجیهی نداشتم، شکی نداشت. چون خبر در الجزیرۀ مسلمانی ما پخش شده است.
هیچ توجیهی نداشتم، هیچ شکی نیست. خبر از الجزیرۀ ما مسلمانان پخش شده بود.
راستی، حالا احتمال میرود که این استخوان معلول اوضاع و احوال جنگ روسیه شوروی فقط نبود بلکه معلول جنگ های بین مسلمانی بی نهایتی دورۀ اسلام واقعی و جماعت درست در افغانستان یعنی دورۀ کشور اسلامی بافضیلت.
راستی، اکنون گمان میرود که این استخوانها تنها برآمدهیِ اوضاع و احوال جنگ روسیه شوروی نبوده باشند, بساکه برآمدهیِ جنگهای بی پایان میان مسلمانان, میان اسلام راستین و مردم درستکار در افغانستان, یعنی کشور اسلامی بافضیلت بوده باشند.
ترزبان نوشتهها -
Bledinjo - 10-11-2013
dont worry too much about it, i just need it passable :)
thanks in advance
لازم نیست گفت که در این سرزمینۀ ناکام افغانستان طالبان سنی (مسلمانان راستین) به سالها به سنیان دیگر (مسلمانان دروغین) حمله میکنند. همچنان در خود پاکستان به مدت سالهای سابق طالبان یا مسلمانان راستین به مسلمانان دروغین (شیعه، صوفی، سنی علمانی و غیره...) یورش میکنند. گهگاهی طرف مورد حمله تلافی میکند. اینطور مساجد و جماعات به هوا پرانده میشوند، ماندد خانقاه ها، قبرستانهای قدیمی و مزارهای ولیان. مبلغان اسلام حقیقی اینگونه هر روز تمیزی تاریخ را انجام میدهند، بدعات را بر طرف میکنند، عادات ملی اسلامی را پاک میکنند، مسلمانان سست به عذاب میکشند. چکیده این است که فقط آنها میدانند که دین خدای حقیقی چیست، دیگران همگی کافران و نامردان پایین مرتبه که سزاوار کشتن هستند.
الهیات، عرفان، عقاید و تفسیر ما از کجا پیش برود؟
امروز همگی به سوریه نگاه میکنیم، آن افغانستان تکراری، روز به روز خبرهای وحشتناکی به گوش میرسد. اهل تشیع و تسنن هم دیگر را ماندد حیوانات میکشند.
وقتی که به سوریه نگاه میکنم، و به شلیک توپ ها، موشک ها و سلاح های دیگر همراه با تکبیر پر سر و صدا گوش میدهم همیشه هم آن استخوانهای شهیدان به یادم می آید و چجور مواد خام سودآور برای درست کردن غذای صنعتی و مایۀ اصلی ویتامینی برای ماکیان شاد شدند. خدایا، چند سال بعد در چه آسیاب هایی بزرگی (و آیا میباشد؟) استخوانهای شهیدان سوریۀ امروزه ساییده خواهند شد؟ در چه شکمهای تاریک میلیون ماکیان گواریده خواهند شد؟
امروز، در جهان پرهرج و مرج مسلمانان، هرنفر از ما که به کتبمان نگاه میکند، یا که ذره ای ادب و اخلاق داشته باشد، باید تصمیمی بگیرد: حدودا تمام الهیات، عرفان، تصوف، عقاید، حدودا همۀ مفسران و تفسیرهای ما، همۀ مناظرات دینی و مه ها داخل خونریزی خشن میان مسلمانان سوریه باید مجددا ارزیابی کرد و نسبت به تجارت استخوانهای آدمی عجیب و غریب که در اول مقاله گفته شد در نظر گرفت.
البته در همزمان، قبل از هر مناظره ای ، باید قول داد که نخواهد حرف زد و روزۀ طولانی گرفت. چون، واقعا، آیا جواب بهتر از سکوت، گنگی و گریه به اینهمه وحشیگیری فرقه ای در جهان مسلمانی امروزه دارد؟!
در هر حال گفتن و نوشتن در مورد اینهمه بر ما لازم است. و باید در سخن و نوشتن در بارۀ سقوط ارتباطات بین مسلمانان به حکم قدیمی دینی تمسک کنیم: گفتار ما در بارۀ خشونت نباید باز هم خشونت بر آورد!
وقت بیدار شدن عالمان و دانشمندان میان یک حقیقت زشت: قبلا و بویژه بعد از بهار عربی، سندرم افغانستان مانند طاعون سراسر امت اسلامی چند برابر میشود! شیعیان و سنیان در عراق برای نیم هزارۀ آینده در جنگ خواهند بود! خون جاری است در خیبان های طرابلس (هم لبنانی هم لیبی)، مردن همگانی روی دریاچه های خونین جلوی دوربین های رسانه های جهانی در خیبانهای قاهره، بغداد، دمشق، حمص، حلب صورت میگیرد... شهر های افغانستانی و پاکستانی که در خون درگیری های بین مسلمانان بیدار میشوند نمیتوان شمار کرد. انفجارات خودکشی فردایی امروز یک خبر قدیمی، خسته کننده شد!
در هرج و مرجی که در آن دستها و سیاستهای مسلمانان زیادی و رهبران آن شرکت کردند هیچ حکمی وجود ندارد. مسلمانان هم دیگر را میکشند، در حالی که از دست امریکا و انگلیس تصرف شدند یا در حالی که لشکر آنها اینجا اصلا نیست! افزون بر آن واضح نیست که کی و کدام یک از مسلمانان مداخلۀ امریکایی را خوب و کی و کدام یک بد میداند!
در هر حال، برای نویسندۀ این مقاله بیش از حد است که با سوالهای جهانی و علل جهنم در جهان مسلمانی پهناور برخورد کند. افزون بر آن، در جامعۀ ما متخصصان داریم که میتوانند به تفصیلی این همۀ امور سیاسی زشت را توضیح بدهند. آقایان خیر الدین سمون، زلاتکو دیزدارویچ، نصرت چنچار، نون کزازویچ، نرزوک چورک و غیره... تواناترند از امضا کنندۀ این متن که سیاستهای ژئواستراتژیکی، نوبلوکی، جنگ سردی، امریکایی، روسی، بریتانی، فرانسوی، سعودی، ایرانی و غیره و دلیل های آن که چرا امروز بخش بزرگی امت اسلامی همراه با پستی میمیرد، رنج میبرد، از گرسنگی میمیرد و در اشکهای خونین مینالد را توضیح بدهند. و چرا لقمۀ خونین را میبلعید.
همۀ چه میخواهم در این صفحه ها بگویم به رابطه بین استخوانهای شهیدان از اول مقاله که بسته بندی و به کامیون ریخته میشوند و الهیات، عرفان، تصوف، تفسیر، مذاهب فرقه ای اسلامی و معاصر بر میگردد.
البته، مانند مردم زیاده برای من هم معلوم است که در احوال زیادی این همۀ نمایشهای خونین معلولهای جنبشهای جهانی میباشند. بگوییم که در اینهمه خونریزی بین مسلمانان ما فقط نوک کوه یخ را ببینیم.
ولی، تقصیر جهان فقط نیست، کمی خود مسلمانان مقصرند. اگرچه پرچه ای مال مسلمانان روی آن کوه یخ هست و تنها مسلمانان آن را برعهده دارند. وقتی که آدم عاقل و جدی روی قلۀ کوه یخ هست، او، تا آنجا که میتواند روی این مکان کوچک که در آن به گیر افتاد، کوشش مینماید که حال خود را آرام و جور کند. هنگامی که با کشتی روی رود، دریا یا اقیانوس حرکت میکنیم، کاملا واضح است که نسبت به ما و حالمان در ناوبری، و نسبت به نیاز به زنده ماندگی هنگام سفر کشتی های متناسبی را ساختیم. کشتی را نسبت به ژرفای بی پایان اقیانوس، و جریان های تکتونیکی که هشت مایل زیر سطح جاری هستند نساختیم.
بخاطر همین به نظر من نخبۀ دینی و رهبران آن در جامعات مسلمانی باید روی زمینه های تراژدی مسلمانی عمومی کار کنند، زمینه هایی که طبیعت آن مسلمانی است (مذاهب، فرقه هایی، مکتب های شریعتی، تبلیغ دفاع از اسلام واقعی پاک، و غیره...). چونکه امروز صدهای میلیون مسلمان در میان تراژدی که طبق هر اندازۀ آن محصول دستهای مسلمانان یا رهبران متکبر دینی و سیاسی آن که به قرآن و دین دست میزنند تا فتنه و هرج و مرج به زمین بیندازند قرار گرفتند.
با صفین های نوین شما را نابود خواهیم کرد
هنگامی که مسلمانان امروزه را در خون و اشفتگی میبینیم، تا خوانندگانی که فراموش کردند را یاداوری کنم: صفین جایگاه نبرد اول میان مسلمانان که در تاریخ 26 ژوئیه سال 657 صورت گرفت هست. بعدا صفین هم نمونۀ نبردهای خونین بین مسلمانان شد. افزون بر آن، صفین تراژدی بی اندازه است، چون که در اینجا نه فقط مسلمان بین هم دعوا و جنگ میکردند، بلکه همان اصحاب پیامبر در دو طرف معاکس و مقابل هم جا گرفتند، و شمشیرهایشان را ضد یکدیگر آهیختند. اینجا صدای شمشیرها قوی تر از صدای آراماور قران بود. میل حکومترانی بر دین پالوده چیره گشت. به کلمۀآ دیگری معاویه به علی گول زد، جنگ ریاکاری ست و حکومت از زمان های گذشته میگوید که فرمانروا هیچ برادری ندارد.
از زمانی که شیعه و سنی وجود دارند، و عمدتا از تاسیس جامعۀ مسلمانان در مدینه و زمان خلفای راشدین موجودند، این دو بلوک میان هم متعاکسند، صفین ها (و صفین های بعدی) تنها معلولی ضعف مسلمانان (علمایشان و آیت الله ها) که به کامیابی پرونده های گذشته را بسته باشند. و ضعف آن که به گذشته با راحتی و آشتی نگاه کنند.
چون شامل چه است و چه خوبی بزرگی از یادگار صفین در می آید؟ پاسخم: هیچ خوبی از تولید نفرت و تفریق بین مسلمانان به شکل پیوسته وجود ندارد.
پس از همه، مسلمانان قضاوت در مورد صفین و کربلا باید به روز قیامت، علم شریعت و خدای عزیز وا گذارند. آخه خدا به همین دلیل وجود دارد که همۀ چیزی به آدمیان و مخ های کوچک شان وا گذاشته نباشد.
و خود مسلمانان در این دنیا از موارد همچون صفین یا فاجعۀ کربلا ،چجور در میان خودشان همانجور بین خودشان و دین های دیگری، بویژه مسیحیان و یهودیان باید پروژه های صلح آمیز گسترده را ترویج کنند.
بگوییم که وظیفۀ مسلمانان امروزه این است که به شکل پیوسته و مصرانه بین خلیفۀ معاویه و علی آشتی دهند. آیا این کار شدنی ست؟ البته شدنی ست. این یک نصیحت فروتن، یک پبشنهاد من از بوسنی دور است. مثلا متنفذان ایرانی معاصر میتوانند در تهران یک دانشگاه بین المللی را به نام "حضرت علی و حضرت معاویه" تاسیس کنند. همچنان در مملکت سعودی عربستان میتوان تحقیق آثار فلسفه و عرفان ملا صدرا شیرازی یا میر داماد را به طور معمولی و خوش خیم به برنامۀ تحصیلی پیوست. این که راه حل است یا یکی از آنها. در آشتی دادن بین مسلمانان درگیر، نه اینکه باز هم قصه ای صفینی دیگر را باز کنیم.
و هم برای یزید پسر معاویه که به آن رهبری لشکری که در کربلا حسین ناوۀ پیامبر را کشته اند نسبت داده میشود، هم برای همان یزید، مگر به شکل عرفانی، باید راه حل را پیدا کرد. مثلا در امروزه، مسلمانان، هم شیعه و سنی، باید دعاهایی برای آمارزش یزید و لشکر آن به شکل مراسم را برگزار کنند.
آیا با این پیشنهاد بیش از حد را میخواهم؟
به نظر من بیش از حد نیست. تا به همۀ ما تذکر بدهم: علمای اسلامی و کشیشان مسیحی و غیر مسیحی در آسیزی (در ایتالیا) در اثنای سالها باهم جمع میشوند و برای صلح و آمارزش دعا میکنند! پس چرا خود مسلمانان، هم شیعه و سنی سال یکم در کربلا، سال دوم در مدینه، سال سوم در قم، سال چهارم در دمشق باهم جمع نشوند و همه با هم (مانند برادران ناراحت و آشتی شده) برای آمارزش مسلمانان سرکشی و نافرمانی، حتی برای یزید دعا نکنند؟
سوال را تکرار میکنم: آیا با این چیز بدی میخواهم یا از حد میگذارانم؟ اگر به نظر کسی این از حد گذراندن است، باید بداند که از درخواست من چیزی همچون خونریزی بعد از مراسم های نفرین به معاویه و یزید که بین شیعه انجام میشوند بخاطر حوادثی که قبل از 1400 سال صورت گرفتند، بسیار بیشتر و گران تر است. از پیشنهاد من نفرین به شیعه که از سر منبرهای کشوری که اکثریت آن اهل سنت هستند، بسیار وحشتناک تر است!
دارم این را مینویسم که دیدگاه های من در مورد تاریخ مسلمانان سست شوند. ما باید نسل های امروزه، بویژه جوانان را از خواندن دین، فرهنگ و سنت اسلامی به شکل ایدئولوژی و مذهبی آزاد کنیم. اینجوری از خطر صفین های آینده و جنگیدن در آن آنها را باز میداریم.
صفین (و چطور آن را گذشت) را ذکر میکنم فقط بخاطر این که سندرم صفین و تکراری آن کسی جز از مسلمانان (هیچ امریکا و انگلیستان) درست نکرد.
همچنان تفسیر اسلام، قران، پس تفسیر وسعت زمانی و تمدنی تاریخ باستان مسلمانی و اسلامی، این کل موضوعات در دست ها، سرها و تصمیمگیری های خود مسلمانان هستند. یعنی اگر امریکا و انگلیس قیمت های نفت، گندم، رسانه های ماهواره ای، فناوری اطلاعاتی، اختراعات و اسلحۀ مجازی و نوع موشک که با آن در کشورهای مسلمانی مداخله میکنند را مشخص میکنند، آیا ممکن است که امریکا و انگلیس تفاسیر جنگجویی و کینه توزی مذهب، قران و اسلام را مشخص میکنند؟!
مبادا که امریکا و انگلیس خود تفاسیر تاریخ اسلامی و حوادث گذشته در مورد درگیری های صفینی میان شیعیان و سنیان قدیمی، همانند جنگ های مسلمانی بیشماری را مشخص میکنند؟!
من از همین امر هشدار میدهم، از همین خشونت بین مسلمانان، تا سکوت عهده داری علمای ما، دکترهای متعددی، دانشمندان و معلمان را بر انگیزم. اولا سکوت، و برای سخن هوشمند بعدا وقت خواهیم داشت.
مربوط به این، همراه با تلخی میخواستم به هزارها منبرهای مسجدی در کشورهای سنتی اسلامی که از آن مسلمانان یکدیگر را به اتاق های جهنم میندازند همچون نازی ها یهودیان را مینداختند، نشان دهم. و آن پیام ها از منبرها تکثیر میشوند و همانند طاعون در سایت های اینترنتی گسترده میشوند، بی بند و بار پخش میشوند، به مرگ تهدید میکنند، خشمهای جنگی بر انگیخته میشوند، فتنه، به قول قران، "هم زمین و هم دریا" را احاطه کرد!
ولی این فتنه اولا به ارواح نخبه های مسلمانی زیاده که سرحکومت یا نزدیک آن هستند: آنها که در دانشگاه ها، رسانه ها و سیاست ها کار میکنند چنگ زد. و همینجوری که الهیات مسلمانی امروزه باید از حقیقت وحشتاور تجارت استخوانهای آدمی فوق المذکور آغاز شود، همچنان باید از حقیقت خودفروشی نخبۀ مسلمانی در کشورهای اسلامی سنتی به حکومت فرقه ای، و علاوه بر آن قیمت شان بالا تر از همان کیسۀ استخوان که در ازای آن میشد یک دسته پم پرس یک بار مصرف خرید آغاز شود.
نخبه های مسلمانی امروزین در کشورهای اسلام، علمای مسلمانی، دکترها، معلمان، دانشمندان - اینها برای جنگهای شیعه و سنی، خونریزی بین مذاهب، توزیع فکر تکفیری در میان مسلمانان مقصرین اولین هستند. این نخبه های علمایی یا دیگری، مقصران اصلی هستند که مسلمانان میان اسلام راستین، دین پاک، مذهب درست، اصحاب شایسته و اصحاب ناشایسته بی رحمت بین هم خون میریزند.