بایگانی: اخلاق، ژن، فلسفه -
Mehrbod - 04-05-2012
Havadar_e_Democracy نوشته: من قبل از اینکه پست قبلیم رو بدم این تارنما رو هم تا حدودی خودندم.این چیزی رو هم که شما نقل قول کردین بیشتر دعوای خاله زنکی هست تا بحث علمی...در هر صورت هنوز هم مساله اسپرم های جنگجو چیزی بیشتر از یه فرضیه نیست...
حقیقتا بودن یا نبودن اسپرمهای جنگجو آن اندازه هم مهم نیست گرامی.
آنچه بیوفایی و promiscuity زنان را میاستواند پنهانبودگی زمان باروری است. در بیشتر جانداران گفتیم ماده به راههای گوناگون (آزاد کردن فرومون تا نشانه جسمی و ..)
زمان باروری را سیگنال میدهد، ولی در آدم حتی خود ماده هم نمیتواند زمان دقیق باروریاش را بداند و این مانند یک مکانیسم پدافندی و بدرد بخور فرگشتیگ کار میکند.
[COLOR="Silver"]
---------- Post added at 07:59 PM ---------- Previous post was at 07:57 PM ----------
[/COLOR]
نوشتارهایی از جستار "اخلاق، ژن، فلسفه" کاربر مزدک بامداد از بایگانی (1):
Ratso
زوج هایی که سخت در حسرت داشتن یک کودک بوده اند به خوبی می دانند که تشخیص دقیق تخمک گذاری یک زن چقدر دشوار است. انسان جزو اقلیتی از پستانداران است که چنین ویژگی دارند. در اکثر گونه های پستانداران دوران فحلی با موجی از نشانه های فراگیر اعلام می شود. برای مثال در مورد بابون های ماده پوست اطراف واژن برآمده شده و به رنگ قرمز روشن در می اید. بوهای آشکار از وی متصاعد شده و ماده صرفاً برای تشدید منظورش به هر نری که می رسد و او را می پسندد، پشتش را نشان می دهد.
این واقعیت که تخمک گذاری از نرها و ماده های انسان مخفی است، از عقاید عجیب و غریبی که انسان ها تقریباً تا همین اواخر در مورد باروری جنسی داشتند نیز قابل استنباط است. در بسیاری از جوامع سنتی مردم تقریباً هیچ رابطه ای میان آمیزش و بارداری نمی دیدند. برخی می پنداشتند که بچه ها از محیط وارد بدن ماده می شوند و برخی دیگر منشاء تمام بچه ها را از پدر می دانستند. ارسطو این عقیده را تایید می کند و حتی اولین کاربران میکروسکوپ نظیر وان لیون هوک فکر می کردند که می توانند مینیاتور انسان ها را (آدمک) در اسپرم مردان تشخیص دهند. به همین دلیل این ذرات با عنوان Spermatozoid یا "بذر حیوانات" شناخته شدند.
تخمک گذاری پنهان در انسان و چند نخستی دیگر منجر به فرضیات بسیار متنوع تری نسبت به تخمک گذاری آشکار شده است. این یک مسئله کم اهمیت نیست چرا که پنهان سازی تخمک تنها سبب کاهش بیشتر در راندمان فعالیت جنسی می گردد. فعالیت جنسی از نظر زمان و انرژی مصرفی، امکان انتقال بیماری و خطر صیادی، عملکرد پر هزینه ای برای جاندار به شما می آید. از همین رو بایستی دلایل تکاملی قانع کننده ای برای پنهان ساختن زمان آمیزش پر ثمر تر وجود داشته باشد. در این مورد نظریات متعددی وجود دارد ...
نظریه های متعددی برای توجیه تخمک گذاری پنهان ارائه شده است که
"سکس در ازای غذا" یکی از آنهاست. حضور روسپی ها در سراسر تاریخ شاهدیست که اینطور القاء می کند شاید تخمک گذاری پنهان به آدم نما های نخستین ماده فرصت می داده تا سکس را با غذا مبادله کنند. اگر تخمک گذاری آشکار می بود، نر می دانست که چه هنگام هدیه دادن در ازای سکس به ماده برایش امتیازات تولید مثلی در پی خواهد داشت. لذا می توانست از اهدای چنین هدایایی در زمانی که ماده آمادگی جنسی نداشت پرهیز کند. پنهان کردن تخمک گذاری به زنان اجازه می داد که تقریباً همیشه در شرایطی باشند که بتوانند سکس را در ازای مایحتاج خود – و با وعده ی پدر شدن- عرضه نمایند. شواهد حاکی از آن است که هنوز هم در جوامع شکارچی – جمع آورنده این موضوع رخ می دهد، بدین صورت که زنان سکس را در ازای گوشت به بهترین صیاد عرضه می کنند.
فرضیه دیگر از ایده ژن های خودخواه خارج می شود و با عنوان "منع جلوگیری از بارداری" شناخته می شود. اگر زنان از تخمک گذاری آگاه بودند و در نتیجه می توانستند برای کاهش خطر حاملگی از آمیزش سرباز زنند، از خود زادگان کمتری نسبت به آن دسته از مادران که فاقد چنین آگاهی بودند، بر جا می گذاشتند. از این رو، تخمک گذاری پنهان محصول هوشیاری زیرکانه ژن هاست؛ پیروزی جسم بر ذهن.
عده ای تخمک گذاری پنهان را تاکتیک پیشرفته ای از سوی زنان می دانند که مردان را از استراتژی چند زنی کم سرمایه گذارانه و رقابتی (سرمایه گذاری رقابت با نرهای دیگر) به سوی تک همسری سرمایه گذارانه با مراقبت والدینی بیشتر از کودکان سوق دهد. یک نر برای حصول اطمینان از پدر بودن، نیاز دارد تا برای دوره های طولانی مدت در کنار همسرش باقی بماند. دوره گردی به امید سکس با زنان دیگر سودی برای مرد ندارد، چرا که ممکن است زنانی که او با آنه می آمیزد، در حال تخمک گذاری نباشند و تازه در همان حال، زن خود وی در خانه در معرض توجه نرهای زن باز مشابهی قرار داشته باشد. بنابراین نر در خانه می ماند، همسر خود را همواره مطلوب می یابد و در عوض پاداشی که دریافت می کند اطمینان از پدر بودن است. این فرضیه اصطلاحاً "بابا در خانه" (Daddy at home) نامیده می شود.
فرضیه دیگر با نام "بابای خوب" تشریح کننده زاویه دیگری از کاربرد تخمک گذاری پنهان است. اگر تخمک گذاری آشکار بود نرها می توانستند با ایجاد ارتباط بین زمان جفت گیری و علائم بارداری از پدر بودن خود مطمئن شوند و در صورت احراز پدر نبود ممکن بود دست به کودک کشی بزنند. نمونه این رفتار را پیش از این در مورد شیرها مثال زده بودم.ایده های دیگری هم موجود است...
بایگانی: اخلاق، ژن، فلسفه -
Mehrbod - 04-05-2012
دنباله بایگانی (2):
Ratso
میزان تولید مثل بالقوه در گونه های چند همسری برای نرها به مراتب بالا تر از ماده هاست. داده های زیر از کتاب Guiness و چند تحقیق زیست شناسی اقتباس شده.
گونه : فیل دریایی => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:100 جنس ماده: 8
گوزن قرمز => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:24 جنس ماده: 14
انسان => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:888 جنس ماده: 69
کاکایی پا قرمز => حداکثر تعداد فرزندان تولید شده => جنس نر:26 جنس ماده: 28
1- سه گونه اول سیستم چند همسری دارن و گونه کاکایی پا قرمز تک همسری
2- آقای محترمی که در انسانها 888 بچه تولید کرده همون مولا اسماعیل معروفه (فکر کنم پادشاه مراکش بود یا مغرب؛ البته اگه این دو کشور یکی نباشن)
3- خانم محترم دارای 69 نوزاد هم تا اونجا که یادم می یاد مال روسیه بود و زن یه مزرعه دار (تعداد 27 یا 28 بار زایمان) ، یادمه که دبیرستان که بودم قضیه این خانم رو برای یکی از دوستام تعریف کردم، دوستم وحشت زده بهم نگاه کرد و گفت : فکر می کنی چیزی از سیستم تناسلی و تولید مثلی اون بنده خدا در وضع حمل 27 باقی مون باشه و طوری بهم نگاه کرد که حالا که فکر می کنم
***
رقم 888، در مقایسه با بیشتر موارد پدری بسیار غیر عادی به نظر می رسد، اما در نگاه اول از لحاظ عملی محتمل است.
اسماعیل (پادشاه مراکش – 1727-1672) در سن 55 سالگی مرد، پس می توانسته یک دوره ی زادآوری 40 ساله را تجربه کرده باشد. در طول این زمان، او می توانسته روزانه یک یا دوبار با معشوقه های خود بخوابد. با این وجود، دروتی اینون صحت رکورد مربوط به اسماعیل را زیر سوال برده است. او احتمال آبستن شدن اعضای حرمسرای اسماعیل را بررسی نمود.
اولین مشکلی که یک نر تولید مثل کننده که به تعداد زیادی از ماده ها دسترسی دارد، با آن رو به روست این است که او نمی داند آنها چه موقع در حال تخمک گذاری اند. تا پیش از 1920 کسی از این واقعیت که تخمک گذاری 14-18 روز پیش از قاعدگی بعدی روی می دهد، آگاهی نداشت. احتمال اینکه با یک امیزش در روز با زنی که در چرخه تخمکی اش به سر می برد، بتوان او را حامله کرد در حدود 10 درصد است، که اگر از جفتگیری در روزهای قاعدگی صرف نظر شود به 15 درصد افزایش می یابد.
ثانیاً، زن تنها در نیمی از تمام چرخه های قاعدگی اش قابلیت باروری دارد. عوامل دیگری که احتمالات آبستنی را کاهش می دهند، عبارت اند از احتمالات لقاح، لانه گزینی تخم و سقط جنین. نتیجه نهایی اینکه، اگر اسماعیل سه بار در هفته جماع می داشت، بدون در نظر گرفتن وقفه های ناشی از بیماری یا خستگی، می توانست در سراسر عمر خود 79 فرزند تولید کند و اگر 14 بار در هفته جماع می داشت این تعداد به 368 فرزند می رسید.
اگر اسماعیل می دانست که زنانش دقیقاً در چه زمانی در حال تخمک گذاری هستند، می توانست متعاقباً کوشش های خود را متمرکز کند. پنهان سازی تخمک گذاری احتمالاً به عنوان تاکتیکی از سوی ماده ها برای جلب توجه و مراقبت نرها تکامل یافته است.
بایگانی: اخلاق، ژن، فلسفه -
Mehrbod - 04-05-2012
Russell نوشته: مهربد گرامی کمی بیشتر درباره آنچه درباره اثرات فرگشتی در تشکیل خانواده انسان توضیح میدی و لینک میدی؟
اون مقاله درباره اسپرمهای قاتل خیلی جالب بود.شکل اولیه خانواده و جفتگیری در انسان چگونه بوده؟اینکه نرهای متعدد با یک ماده جفتگیری میکردند چطور ممکن بوده،با توجه به اینکه معمولن در بقه حیوانات نرها بر سر ماده ها جنگ میکنند و انکه سالمتر است جفتگیری میکند.اما بر این اساس که شما توضیح دادی،هر نری با هر ماده ای میتوانسته جفتگیری کند و بچه ها را هم حتمن بطور گروهی بزرگ میکرده اند.
و یک سوال دیگر،انهم اینکه تکلیف تربیت فرزاندان چه میشود اگر تکهمسری از بین برود؟
دنباله بایگانی (3):
Ratso
به طور کلی سیستم های جفت گیری به قراره زیره:
1- تک همسری: (Monogamy) . یک نر و یک ماده پیونده زناشویی تشکیل می دهند.این پیوند ممکن است کوتاه یا دراز مدت (در بخشی از فصل تولید مثل یا تمام آن و یا حتی تمام عمر ) باشد.اغلب والدین از هردو تخمها و بچه ها مواظبت می کنند.
2-چند زنی (Polygyny) هر نر با چند ماده جفت می شود اما هر ماده فقط با یک نر. ارتباط نرها ممکن است همزمان با چند ماده باشد (چند زنی همزمان) یا در پی هم (چند زنی متوالی) در چند زنی این ماده است که معمولاً وظایف والدینی را برعهده دارد.
3- چند شویی: (Polyandry). این درست برعکس چند زنی است. ماده یا همزمان با چند شوهر است.(چند شویی همزمان) و یا در پی یکدیگر (چند شویی) متوالی. در این موارد مواظبتهای والدینی توسط نر صورت می گیرد.
4- هرج و مرج جنسی (Promiscuity). نر و ماده هردو چندین بار با افراد مختلف جفتگیری می کنند. لذا این مورد مخلوطی است از چند زنی و چند شویی. هر کدام از دو جنس ممکن است از تخمها یا بچه ها مواظبت کنند.
توضیح : اصطلاح پلی گامی (Polygamy) یک لفظ عمومی مشتمل بر حالت پلی آندری و پلی گینی است . به عبارت دیگر زمانی که در یک گونه یک فرد از هریک از دو جنس بیش از یک همسر داشته باشد؟
سوال برای بحث:
- انسانها براساس خصوصیات زیستی جز کدوم دسته هستن؟
- آیا این ویژگی زیستی به نظر شما تخطی ناپذیره و ازش فراری نیست؟
- اصولاً خودتون و جامعه انسانی رو بیشتر دربند قیودات زیستی می دونین یا فرهنگی؟ (جدال فرهنگ و طبیعت)
فکر کنم اون قدر مهره داریم که بتونیم یه ساختار منطقی رو سامون بدیم:
داده هامون چیه؟
1- پستانداران از جمله انسان، نرها قابلیت تولید مثلی بیشتری از ماده ها دارند.
2- بند 1 باعث می شه که سیستم جفت گیری (براساس ساختار زیستی) انسانها چند زنه یا پلی گینی باشه.
(تاکید می کنم ساختار زیستی، در انسان همه حالات سیستم جفت گیری مشاهده شده)
3- نرها برای پیدا کردن ماده مناسب باهم رقابت می کنند.
(علتش سرمایه گذاری بالای ماده ها در تولید مثل بود، و به تعبییر دیگه ماده ها منبعی کمیاب برای نرها محسوب می شن. اما منبعی که خودش قدرت انتخاب داره و می تونه از قابلیتهاش استفاده کنه)
نکته: در گونه های دیگر چند زنی نرها کار اصلی شون بارور سازی ماده هاست. در بعضی گونه ها حرم یا به تعبییری خانواده تنها برای چند روز شکل می گیره و در بعضی دیگه که پایدار تره نر فقط مدیریت کلی و نبرد های خارجی و بیشتر داخلی (بقیه نرهای مدعی) رو پوشش می دهه. (پادشاهی رو تجسم کنید که فقط به دنبال حفظ تاج و تخت خودشه)
4- پس مهمترین خواسته زیستی مردها از زنها تولید مثله (لازم نیست که تاکید کنم، کام جویی و لذت جنسی رو در کنار هدف تولید مثل به عنوان یک بسته ی کامل ببینید)
نتیجه: فکر کنید شما یه مادینه باستانی هستید (در مثل مناقشه نیست)در برخورد با این جنس مخالف چکاری می کردید (پرزور، احتمالاً خشن و ....)
رسیدیم به جای حساس : اگر من مادینه ی باستانی (موجودی خیالی که با غریزه ای استوار بر اصول زیستی فکر می کنه) بودم ، فکر می کردم که ازم داره بهره کشی می شه. مرد از من کام جویی می کنه و تولید مثل رو بعد از جفت گیری به من می سپاره ، درسته که ما در یک قبیله (یا هر ساختار کلنی دیگه ای) زندگی می کنیم و من گرسنه نمی مونم اما آیا این وضع قابل تحمله.آیا می شه همبستری مرد رو با بقیه ماده ها تحمل کنم در حالی که وظیفه به دنیا آوردن بچه ها، بزرگ کردنشون (همون تلاش والدینی) با منه و می بینم مرد داره نیروش رو برای جفت گیری صرف می کنه.
در اینجا دو تا استراتژی می تونه خودشو نشون بده........
دیدیم که مادینه باستان یه راهی به نظرش رسید که زیاد به نظرش جالب نیومد. مرداهایی که از این روش ناراضی بودن به راحتی گروه رو ترک می کردن و .... شاید باید راه دیگه ای پیدا می شد.
در گشت و گذار به اطراف لانه پرنده ای رو می بینه که پرنده نر آماده کرده، با نرهای دیگه کلنجار می ره و بعد از تصاحب دل ماده و تخم گذاری کنارش باقی می مونه تا از بچه ها نگهداری کنه.اولین کلمه ای که به ذهنش رسید عشق به خانواده بود (البته در این مورد اصلاً مشکل تلفظ نداشت)
خیلی راحت بود. نرها قرار بود تولید مثل کنند (عمیقاً حاضر نبودند از این خواسته دل بکنند، مثل انرژی هسته ای)ولی چطور می شد اونها رو متعهد کرد بعد از گذشتن خرشون از پل وفادار باشن. تکامل رفتاری نیازمند فرهنگ شد. تشکیل خانواده یک نگره و دستورالعمل زیستی نیست ولی ساختاری می شه که تداوم نسل رو ممکن می کنه.
اشکال اولیه دین شکل می گیره و زنان اولین شارعان فرهنگ در دنیا می شن.(نیچه می گه فرهنگ ساختاری زنانه داره) ارتباط جنسی نیازمند اعلام و ثبت شد. مرد طالب باید تو قبیله اعلام می کرد که می خواد با این زن همنشین بشه (انحصار هم خوابگی) با دیگر مدعیان جدال می کرد. برنده می شد. خانه می ساخت. تامین غذا می کرد و از همسرش منتفع می شد. خیانت جرم شد. در این دوران زنان مانا و کاریزمای زیادی دارن. تقویم زیستی و شعور زنانگی در تعیین زمان جفت گیری و آبستنی و شکل گیری اولین تقویم ها از این طریق نقش زنان رو در جامعه تحکیم می کنه. (اگه قرار زمان جفت گیری درست تعیین نمی شد تولد فرزند مقارن با فصل سرد می شد و زندگی مادر و کودک محکوم به فنا می شد.)
شاید در این زمان ما شاهد تولد عشق هستیم. شخصاً معتقدم آنچه که مردها در مورد زنها حس می کنند (فیزیولوژیک) غریزه جنسیه. پس عشق از کجا می آید. آیا نه اینکه آموزه های فرهنگی ما، داستانهای ما، اسطوره های ما، مفهوم عشق رو برامون رقم زدن. آیا در لحظه مگر اولین برخورد با محبوب حس برانگیختگی به مرد دست نمی ده؟ آیا از نظر زیستی این واکنشه نیاز به ارتباط نیست. ولی در ساحت فرهنگی و روانی ما چه چیزی صورت می پذیره. چرا کلمه عشق به ذهنمون می یاد. چرا یاد مادر می افتیم؟ یاد لیلی و مجنون، رمئو و ژولیت و ..... داستانهای عاشقانه رو کی باسه مون تعریف می کنه؟ پدر های زیادی رو دیدم که در میانسالی و پیری به جون های عاشق نگاه می کنن و می گن عاشقی یه داستانه......
(الو، سفارت سوئیس ، من یه تقاضای پناهندگی می خوام، هرچه زودتر، جونم در ..........)
تو صفحه سکس و جنسیت من با دوستان بحث داشتم که زنان به اندازه مردان در شکل گیری نگاه به خودشون مقصراً و این فرهنگ عرفی بیشتر زاییده نظر زنانه تا مردان (البته آقایون هم که بدشون نمی اومد) در اینجا اول اصول کلی بحث رو چیدم که چرا زنان احساس می کنن در رابطه جنسی و جفت گیری (فارغ از بحث فرهنگی و واقعیت امروز، فقط و فقط بصورت زیستی) مورد ظلم هستن. علت رو در سرمایه گذاری بیشتر این جنس در تولید فرزندان دیدیم. نشون دادم که مردان (البته فکر کنم) تنوع طلبی مردان در خصوصیات زیستیش نهفته است و فقط مختص انسان نیست و گونه های مشابه زیستی هم اینطور هستن. (تنوع طلبی یه ابزار بود مثل لذت که هدف اصلی یعنی جفتگیری رو تضمین می کرد) پس مردها طبیعتاً گرایش به چند زنه بودن دارن. در گام بعدی گفتیم که زنان چه راهکاری برای مقابله با این اتفاق از خودشون بروز دادن. مشکل سیستم جنسی بود. باید نقش مردان رو در نگهداری از بچه ها یا مشارکت اونا رو در زندگی بیشتر می کردن. برای اینکار دو راه حل بود:
چند زنه => هرج و مرج یا چند شویه
یا
چند زنه => مونو گامی
راه حل اول در بعضی جوامع پیاده شد ولی تعهد اجرایش سخت بود و یه نظام آیینی سخت برای حفظش لازم بود. راه حل دوم ساده تر بود ولی نیاز به ابزاری داشت به نام فرهنگ. فرهنگ خانواده، عشق، پدر (موجود در خانواده) و غیره اختراع زنان در تاریخ بود که سیستم رو به سمت مونو گامی ببرن. اونا یاد گرفتن که در مقابل خواسته جفت گیری مردان نباید به راحتی جواب مثبت داد. ساختاری آیینی رو ترتیب دادن که در اون نرها اول بتونن آنگونه که در حالات بدوی تر و زیستی تر باهم رقابت می کردن بازم باهم رقابت کنن. ولی اینبار تفکیک کارها در جامعه شکل گرفته بود پس زن می تونست اعلام کننه من مرد ماهی گیر می خوام یا قصاب یا زارع. رقابت ساختار بهتری پیدا کرد. در گام بعد عشق ساخته شد. زنها یادگرفتن که چقدر اب به مردان بدن که همیشه تشنه باشن (در این زمان کم کم قابلیت های چهره آرایی و خود تزیینی شکل می گیره : آنطور که فروغ به مادینه باستان توصیه کرده بود، گویا ایشان با خدایان یونانی مثل آفرودیت یا آتنا سرو سری داشتن). اختراع بعدی خانواده به عنوان نیروی کاره، انسان اولیه شکارچی و جمع آوری کننده میوه های جنگلی بود (Hunter and gatherer) و در یک جامعه کلنی-اشتراکی زندگی می کرد (رویای کمونیست ها) با شکل گیری زراعت (مفهوم زراعت در اکثر اسطورها با زنان ارتباط داره، مرد باستانی میل خودشو به گوشت و شکار همیشه حفظ کرده، و این زنان بودنند که یادگرفتند چطور می شه که زراعت کرد، یادتون باشه که مفهوم تقویم هم اولین بار توسط زنان بسط داده شد که تاثیر زیادی در تعیین زمان کشت و زرع داره) مفهوم خانواده می تونست مالکیت رو رقم بزنه، فرزندان نیروی کار بودن و ترغیب مرد خیلی سخت نبود.(جونش کمتر در خطر بود و دیالکتیک هگلی بین برده و ارباب در حال شروع بود) با شکل گیری خانواده، عشق، دوست داشتن، مادر و اسطورهای ارتباطی بین دو جنس سامان دهی می شن و در یک قالب آموزش از نسلی به نسل دیگه داده می شه.حالا نکته اینه که در چه دوره ای به زنان خیانت می شه و سکان هدایت خانواده از زن به مرد می رسه؟
بایگانی: اخلاق، ژن، فلسفه -
Mehrbod - 04-05-2012
دنباله بایگانی (4):
Mazdak
همانگونه كه كاربر " راتسو" بدرستی اشاره كرد، داستان در
تفاوت " هزینه" ی سكس در میان نرینه ها و مادینه هاست.
برای مادینه ها، هزینه ی سنگین بچه دار شدن ، كه از دید فراهم
كردن انرژی و بنمایه ها ( آسیب به پیكر و كاهش تراز تندرستی
در هر بار زایمان + دارایی و خانه و ابزار فرهنگش و آموزش
و پوشاك و ..) ، با هزینه جنس نر سنجیدنی نیست. پس باید برای
فرازیست زادمان بشری، مكانیسمی از سوی طبیعت پدید آمده باشد
كه مادگان را به ابزار " ناز" و"آزرم " و بدام نیفتادن به آسانی !
و دلبری و غیره آراسته كرده باشد و مردان را با بایستگی خودنمایی
با نیروی پیكری و نیروی همبودین ( پست و مقام) و هوشمندی و
دارایی و دارندگی و آمادگی برای فداكاری و وفاداری در بند كند،
تا فرزندان بتوانند در كانونی كم ریسك و درخور فرازیست پرورش
یابند. میدانیم كه بچه ی یتیم یك بار برای همبود در كودكی و یك
خطر برای همان همبود در بزرگی است. همچنین است كه بیخود نیست
كه آدم ها ( بچه ها بویژه ) بدكار و تبهكار و بی فرهنگ و دشواری
ساز برای دیگران را به دشنام " حرامزاده" میگویند، چرا كه بیشتر
اینها به انگیزه ی نبودن " سایه" پدر و یا مادر و .. فرهنگیده نشده
اند. البته امروزه دیگر در همبود های پیشرفته، این دشواری كمرنگ
شده است و هر كودكی در هر جایگاه " شرعی" دارای جایگاه یكسان
" قانونی" و حقوقی و امكان فرهنگیدن و پرورش است. •
دگا لویی
درود!
جناب مزدک!
آن سازوکاری که حضرت طبيعت بايد پيش بينی کند اساسا چه عنصر احمقانه و مضحکی هم هست!
شما متوجهيد که چه می گوئيد؟ سخنان شما را فمينيست های دوره اول هم اگر بشنوند، شما را به شدت تخطئه خواهند کرد. توجه داريد که دقيقا حرفهای روحانيون معظم را واگويه می کنيد؟ فرزندان بزرگوار بهترين و پاکترين ملت دنيا که هنر نزد آنان است و بس، لطف فرموده و بياموزند که محيط کم ريسک لزوما محيطی نيست که در آن پدر يک موجود بی احساس نرينه محور زمخت کله خر است و مادر يک موجود ضعيف نازخرکی کن بی منطق! اين حرفها اساسا مزخرفند جناب مزدک!
تنها تفاوت اين دو جنسيت در "نقش جنسيتی" است که آن نيز بايد به مقوله ارضاء جنسی محدود شود. ناز حضرات بانوان اگر معنائی دارد در قالب همان ارضاء است، يعنی مردان هم بايد به دنبال تعريفی از "زيبائی" برای خود باشند. روشن است؟ حضرتعالی در اين مورد کاملا در اشتباهيد. لطفا به تبعيت از scienta & sapientia اشتباه خود را بپذيريد يا استدلالی برای در اشتباه بودن من ارائه دهيد.
پ.ن:
خوش آمد ما را هم بپذيريد جناب مزدک!
Mazdak
١ ما نگفتیم كه طبیعت ساز و كاری را پیش بینی كرده،
بلكه چون اینجور شده است، ما بجای مانده ایم.
٢- این نیست كه هرچه آقایان روحانیون بگویند، ما
بایست پاد آنرا بگوییم، چون آخوند هستند.
۳ هیچ گمانی در این ینست كه هزینه ی طبیعی
تولید مثل برای پیكر و توان زنان بسیار سنگین تر است.
طبیعت هم نمیدانسته كه امروزه قرص ضد حاملگی
و قانون های كشور سوئد هست، طبیعت در میلیارد ها
سال، كور و با مهاد ماز به اینجا رسیده است.
امّا اكنون ما دارای اگاهی های هستیم كه میتوانیم
با ان، از راه فرهنگی، رفتار غریزی را لاپوشانی كنیم. •
بایگانی: اخلاق، ژن، فلسفه -
Mehrbod - 04-05-2012
دنباله بایگانی (5):
Ratso
تو خیابون داری می ری. پسری با لباس چشبون به دختره چشم رنگی (البته به مدد لنز) متلک می ندازه. دختره عشوه ای میاد و ناگه یه آقا پسر بروس لی ظاهر می شه. دعوا بالا می گیره (بین بروس لی و پسر لباس چسبون) کار به دخالت 110 می کشه و ختم ماجرا. بروس لی کی بود. داداش دختره؟ نه باباش؟ نه دوست خانوادگی؟ نه خودش می گفت همسایه ولی اگه حدیث نبوی مبنی بر 40 خونه هم حساب کنی بازم همسایه نبودند ولی یه مطلب معلوم بود . بروس لی خاطرخواه دختر چشم رنگی بود حتی به هزینه اینکه یه کتک مفصل اول از پسر لباس چشبون و بعدش از 110 بوخوره.
گفتیم که انسان و تعداد زیادی از پستانداران گرایش به چند زنی دارن.این صفت با صفتهای دیگه ای همنشینه مثل رقابت و نزاع نرها. ولی کدوم حاصل دیگریه؟ نرها چون باهم می جنگن فقط دنبال یه بهونه هستن و چی بهتر از یه دختر چشم رنگی یا برعکسش؟
قوچ و گوزنها هم باهم سر ماده ها می جنگن. (باید صحنه نبرد قوچها و از اون بدتر کل بز رو تو طبیعت به چشم بینین) هر دو این گونه ها شاخ دارن. ولی شاخ گوزن منشاء استخوانی داره و شاخ گوسفند منشاء پوستی. نشون می دهه که دو گونه راههای متفاوتی رو رفتن برای یه هدف. مبارزه با همنوع سر جنس مقابل. (خانمها شاید نشدیدن ولی این جمله تو یه سنی تو آقایون خطاب به هم خیلی به کار می ره: نامرد منو به یه دختر فروختی. پیشنهاد می کنم پست آقای پوآرو رو در تاپیک نقد مدیران بخونین)
نرها در خیلی از پستانداران از جمله انسان از ماده ها بزرگترن. نر بزرگ جثه (تو مایه های قوی ترین مردان) امتیاز تکاملی بیشتری داره. زیرا به طور بالقوه نر می تونه چند ماده رو در انحصار خودش در بیاره.
دندونهای نرها اغلب بزرگتر از ماده هاست. تو گونه های تک همسر معمولاً اندازه دندونهای دو جنس برابره در حالی که در گونه هایی که حرم دارن یعنی چند زنی هستن دندون نرها بزرگتره. چون به درد دعوا می خوره. (حداقل تو آدما به درد دندون قروچه می خوره)
اندازه بیضه ها:وزن این اندام رابطه مستقیم با میزان تولید اسپرم داره. آدم همین طوری فکر می کنه که گونه های چند زنه باید بیضه ای سنگین تر داشته باشن. ولی جالبه که سنگین ترین میمونها (بهتره بگیم نخستی ها) یعنی گوریل و اورانگوتان که سیستم چند زنی دارن و بیضه هاشون حدوداً 30 گرمه ولی نوعی شانپانزه که سیستم هرج و مرج و چند شوهری داره وزن بیضه 120 گرمه. تو این گونه نر باید اسپرم و خروجی بیشتری تولید کنه که با نرهای دیگه رقابت کنه.
تو خیلی از فرهنگ ها و کشور ها بزرگی این عضو نمادی از مردانگی و توان بالقوه ی اونه که معمولاً با غیرت رابطه مستقیم داره. حالا خوب نگاه کنین در حیوانات موجودات نر باغیرت که می تونن چند تا ماده رو تحت کنترل خودشون در بیارن نیازی به بزرگی و سنگینی این عضو ندارن و در عوض حیواناتی که نمی تونن همچین برخوردی رو با ماده هاشون داشته باشن. (گرفتن تمکین و انقیاد) این عضوشون بزرگتر و بزرگتر شده. آیا اجداد مذکر ما هم زمانی که داشتن ضرب المثل های مختلف رو در مورد بزرگی این عضو می گفتن (حداقل 4 ضرب المثل به لهجه ها و گویش های مختلف ایرانی رو خودم بلدم) مشکل عدم توان کنترل زنانشونو داشتن و دخالت عباس آقا (کاراکتر خارجی در جوک های رشتی) رو در زندگیشون شاهد بودن؟
پ.ن: بعضی از دوستان شکایت داشتن که بعضی از این تفسیرها بی ادبانه است. اینجا از همشون عذر خواهی می کنم و امیدوارم منو ببخشن. (خودش می دونه با کی هستم به خودتون نگیرید)
***
تضاد منافع نرها و ماده ها
از تضاد منافع نرها و ماده ها خیلی گفتیم ولی بعضی دوستان براشون ملموس نبود. برای خیلی ها این سوال پیش می آید که اگر بنا بر وجود ژن خودخواه باشه چرا باید بین نرها و ماده ها فرق باشه مگه هر گونه ای یک جور ژن نداره؟ جواب این سوال ساده و خیره. فکر کنین ما موجودات مجموعه ای از وسایل بازی کودکان موسوم به خونه بازی هستیم. سبز، قرمز، آبی و ...... حالا از این قطعات تعداد زیادی آدمک بسازیم. ولی در ترکیب رنگی متفاوت. یکی سرش سبز باشه، یکی قرمز، پای یکی آبی و همین طور....
جمعیت های یک گونه هم در عرصه ژن همینطور هستن. ما بین افراد گونه خودمون شبیه ترین افرادی که پیدا می کنیم اعضای خانواده هستن چون ژنهامون بیشترین نزدیکی و شباهت رو دارن.
یه مثال دیگه از تضاد دو جنس می زنم:
گونه ای مگس وجود داره به نام مگس سرگین. زمان جفت گیری مگس ماده وارد می شه تا روی تپاله ی گاو تخم ریزی کنه. در این موقع مگس نر باهاش جفت گیری می کنه. دیده شد که در خیلی موارد بعد از جفت گیری یک نر ، نر دیگه ای بازهم با ماده جفت گیری می کنه.(البته معمولاً دعوا پیش می یاد) یه آزمایش ساده نشون داد که شانس لقاح تخم ها همیشه از طریق نر دوم بیشتر. (استفاده از پرتو کبالت 60: فکر نمی کنم نیازی به توضیح باشه) البته دانشمندها مشغول این بحث شدن که یک نر زمان تولید مثل باید سوار یک ماده باقی بمونه تا مطمئن بشه تمام تخمهاش رو بارور کرده، توجه کنید که در این زمان نر وقت با ارزش عمر چند روزش را از دست می دهه و تو این مدت می تونه ماده های دیگه رو هم بارور کنه.از بحث این مدل بگذریم.
ماده اینجا از جفت گیری با بیش از یک نر سودی نمی بره اما نرها به خاطر رقابت اسپرمی، از آمیزش با ماده هایی که قبلاً جفت گیری کردن سود می بره. تا اینجا سود یکی و خنثی بودن برای دیگری.
اما پارکر (دانشمندی که روی این قضیه کار می کرد) جمله جالبی داره: این چندجماعی (تکرار جفت گیری در ماده ها) ممکن است برای ماده ها هزینه در بر داشته باشد ، در حالیکه این کار به نفع نر تمام می شه.
وقتی دو نر برای تصاحب ماده مقابله می کنند، گاهی ماده در اثر جنگ بین آنها که روی پشت او صورت می گیرد، در توده تپاله غرق می گردد!
به یاد مگس ماده درگذشته یک دقیقه سکوت
***
بحث چند زنی تو خیلی از فرهنگ ها و کشورها از طریق اعمال قانون (تصمیم گیری پادشاه، کلیسا و مذهب یا نیروهای اجرایی عقلانی) از بین رفت ولی چرا زیست شناسی فکری برای این کار نکرده. آیا ماده ها نمی تونستن با تغییر استراتژی تک - همسری رو جایگزین کنن. تو فرضیه مادینه باستان گفتیم که اونا تلاش خودشونو کردن اما چرا این تلاش فرهنگی دستاوردش کم بوده یا چرا در مسیر زیستی حرکت نکرده. هرچی نباشه ما چند میلیون ساله که داریم زندگی می کنیم.
آیا ماده ها به نوعی به این شیوه نرها رضایت می دن؟ تو تاپیک جنسیت و سکس زمانی در بحث با یکی از دوستان (یا نسیم بود یا پرشین کویین) گفتم خانم ها بهتره به نظر مادر، مادر بزرگ، خاله، عمه و خواهر و بقیه زنها در مورد بکارت برگردن و ببینن که زنها در این نگاه چقدر مقصر هستن. این بحث در ساحث فرهنگ بود ولی آیا در ساحت زیست شناسی دلیلی برای متهم کردن ماده ها وجود داره؟ آیا اونها در آنچه سرشون میاد، شریک هستن.
در این مورد فرضیه ای وجود داره به نام "پسران سکسی" (برگرفته از کارهای رابرتسون و همکاران، 1979)
اشتباه نشه اسم یه گروه خواننده نیست.
برای توضیح یه مثال لازمه:
گونه ای پرنده به نام زرده پر چکاوکی وجود داره. این گونه معمولاً مونو گامیه و نر با ماده در بزرگ کردن جوجه ها کمک می کنه. ولی دیده شده که بعضی نرها متاهل ماده دوم رو نیز جلب می کنند گرچه هنوز در درون جمعیت نرهای بدون جفت فراوان است. (اینو با وضعیت ایران امروز و پدیده ی صیغه مقایسه کنید)
ایم ماده دوم هیچ کمکی از نر خود که شدیداً مشغول به ماده اول است دریافت نمیکنه (زن دوم پنهانی در ایران!!!) و موفقیت تولید مثلیش چون نر باهاش کمک نمی کنه پایین می یاد. ولی بازم ماده ها با جلب شدن به نرهای متاهل به چند زنی دامن مزنن. (توجه کنید که زیستگاه این گونه اونقدر بزرگ نیست و ماده دوم از متاهل بودن ماده اول باخبره، اونا واحد 3 از مجتمع درختی کاج روی شاخه دوم می شینن و ماده دوم کوچه بغل رو درخت سرو)
حالا فرضیه پسران سکسی چی می گه؟
رابرتسون می گه: اگرچه ماده دوم زادگان کمتری تولید می کنه، اما اگر پسرانش استعداد چند-زنه بودن را به ارث ببرند این نقص می تواند جبران بشه. اگرچه به نظر می رسه ماده در نسل اول می بازه اما این باخت در نسل بعدی جبران می شه. چرا که در آن وقت "پسرهای سکسی" او در مقایسه با پسرهای ماده های تک-زنه سمت پدری فرزندان بیشتری رو بدست میارن و به همین نسبت اون ماده دوم اولیه مادربزرگ نوه های بسیاری می شه و ژن خودشو بیشتر به آینده می رسونه. واقعاً که این ژن خودخواه چه می کنه.........................
***
تو مثال قبلی گفتیم که ماده یک گونه با وجود اطلاع از اینکه نری که باهاش جفت گیری می کنه متاهله بازم این کار رو ادامه می ده . فرضیه پسران سکسی رو گفتیم که در اون این ماده به امید مادربزرگه نوه های زیادی شدن دست بدین کار می زنه. حالا یه مقایسه از این موجود با دنیای خودمون بکنیم.
خوشبختانه از وقتی پیرمردها و پیرزنها رو می برن آسایشگاه یا پانسیون نقش اونها در تصمیم گیری خانواده کم شده. فکر می کنین در یک خانواده اگه گندش در بیاد که آقای خانواده زن دوم گرفته اولین کسی که پشتش در میاد کیه؟ مادربزرگه مهربون سنتی در حالی که تو گرمای تابستون به سبک مومیایی های مصر خودشو باند پیچی کرده از قرآن و پیامبر مثال می زنه و می گه که پسرش یا حتی نوه اش که گناه نکرده. پیامبر هم 9 تا زن داشت. قانون می گه چهار تا، تازه تو این مسائل بروز هم هستن می گه: طرح حمایت از خانواده هم که تصویب نشده و.........
چرا مادر یا مادر بزرگ طرف پسرانشونو می گیرن؟ مگه اونا زن نیستن. پس چرا با عروس اولشون همذات پنداری نمی کنن. خواهر شوهر هم که اصلاً حرفشو نزن. حاضره سر سشوهرشو ببره اگه این کار رو بکنه اما خان داداش جای خودشو داره (یه لحظه به نظرم رسید فیلم پارسی زیاد می بینم، جون خودم "سوته دلان" رو فقط دیدم)
خوده زن دوم چطور؟ چرا راضی به ازدواج می شه؟ تو حیطه فرهنگ چی بگیم؟ تو حیطه زیست شناسی چی بگیم؟ تو حیطه اقتصاد.......
خیلی از ازدواجهای دوم محکوم به شکست می شن. اما چه نوع شکستی؟ زندگی بهم می خوره. زن اول می فهمه و با بچه ها روزگار آقا رو سیاه می کنن و بلاخره طلاق زن دوم واجب می شه. یه مهریه تپل که از اول باسه روز مبادا آماده شده بود حلال مشکلاته. حالا دختر نه باکره است که مشکل اذن پدر رو داشته باشه. (از مشکلات دیگه نمی گم چون اعتقادی بهش ندارم، ارتباط آزاد از دید من عیبی نداره ولی خب خانم ها به شنیدن این حرفها از دهن آقایون زیاد شنیدن و آقایون مخالفت خانم ها رو با این مطلب بیشتر) تازه کلی پول هم داره که معمولاً اولین خرید یه 206 آلبالویه (با عرض پوزش از تمام کسانی که مدل و رنگ ماشین مشابه دارن)
ریشه این اتفاقات در کجاست. یک جایی (همه جا) در وجود ما ژن هایی وجود داره که بیشتر از اونچه فکر کنیم در زندگی ما نقش دارن. مادربزرگ فکر می کنه که خداوند این حق رو به پسرش داده در حالی که نمی دونه خدای اون ژن خودخواه اجدادش بودن و نه خدای نادیدنی. (روح و هوش و حس برتر هم نداریم، لطفاً سوال نفرماید)
دختری که تن به ازدواج دوم می دهه در حالی که به برابری زن و مرد اعتقاد داره ، برنده شدن در رقابت اقتصادی رو می پذیره. در حالی که از عرف کمک می گیره تا قبح کارش رو کمرنگ کنه.
خبر نداشتم زن داره، خیلی آقا بود، هق هق هق ، دستمال دارین آقای قاضی، من از این مرد شکایت دارم. قاضی: شما واقعاً خبرنداشتین.... خب فکر کردم می خواد زن اولش رو طلاق بده. من حقمو می خوام. من حقمو می خوام. من حقمو می خوام. من...من....من....من....
بایگانی: اخلاق، ژن، فلسفه -
Mehrbod - 04-05-2012
دنباله بایگانی (6):
در باب معاشقه:
Ratso
در فارسی معمولاً زیاد به این مفهوم پرداخته نمی شه. اکثر ما فکر می کنیم این واژه به معنی ارتباطات فیزیکی و لمسی پیش از جفت گیری گفته می شه. (بوسه، هم آغوشی و .....)
باید توجه کنیم که در فارسی معاشقه معادل با دو ترکیب زیر بکار می ره:
1- Making love to each other
2- Courtship
صد البته که نمی خوام وارد بحث زبان شناسی بشم که بسیار دانان در این حیطه حداقل در این فاروم بسیارند.
love making بیشتر با اون ذهنیت ما (بالا گفتم) سازگاره و Courtship رو بیشتر برای حیوانات در نظر می گیریم. ولی اگر بخواهیم آشنایی با جنس مقابل رو تا رسیدن به مرحله جفت گیری رو بررسی کنیم متوجه بعضی رفتارهای آیینی می شویم. این رفتارها از زمانی که اولین نگاه سکسی بین طرفین ردوبدل می شه شروع می شه (در فرهنگ ما بهش می گیم نگاه حیض که همه بدشون می یاد پس نگاه باید گذری باشه تو بعضی خیابون های خاص یا مراسم شلوغ) و با شیوه های جلب محبت، آشنایی فکری و جسمی و ... به سمت سکس و جفت گیری پیش می ره. اگه بخواهیم از شروع اون نگاه سکسی اول تا شروع جفت گیری رو نام گذاری کنیم شاید Courtship واژه ای مناسب باشه. به هر ترتیب معاشقه امریه که پیش از جفت گیری انجام می شه ولی دلیلش چیه؟ دلیل بلافصل همیشگی لذت و دلیل غایی؟
در موجودات مختلف یکی از دلایل معاشقه شناسایی گونه خودیه. اگه شما با گونه ای دیگر جفت گیری کنید به علت جفت نشدن گامتها، جفت گیری سرانجامی نخواهد داشت. توی برکه ای که انواع قورباغه ها هستن صدای نر ماده ی هم نوع خودش رو به سمت خودش فرا می خونه. البته این قضیه زیاد بدرد ما آدما نمی خوره. (به شخصه زیاد میلی به گوریل و شامپانزه ندارم)
یه نظر دیگه برمی گرده به بی میلی ماده ها در جفت گیری. گفتیم که ماده ها در زادآوری بیشتر سرمایه گذاری می کنن در مقایسه با نرها پس طبیعیه که مشکل پسند تر باشن.(همون قضیه بزرگ بودن گامت و پارازیته شدن تخمک با اسپرم) پسر به دختر پیشنهاد می ده. چرا دختر به پسر پیشنهاد نمی دهه (تو فیلم ها و سریالها خیلی این دیالوگ رو می شنویم) در بعضی از موارد معاشقه در موجودات یکسری نمایشات داره که توسط اون ماده قدرت و قابلیت نر رو سنجش می کنه. پسری با دختری بیرون می ره، سینما می رن یا شام بیرون می رن. آقا پسر هدیه می خره. در هدیه خریدن توان مالی پسر، سلیقه و شیوه ی تقدیم اون نهفته است.
گام بعدی می تونه شرکت در یک فعالیت ورزشی باشه. تو کشور ما کوه رفتن می تونه خیلی کمک کنه. خانم قابلیت آقا رو در مقایسه با دیگر نرهای گروه می سنجه.......
بعضی وقتها رابطه زوجهای جوان بصورت چشم و هم چشمی درمیاد..... فلانی رو دیدی چطور مراقب دوست دخترش بود.... فلانی رو دیدی هر دم بر می گشت و به دوست پسرش نگاه می کرد و......
***
از معاشقه گفتیم. گفتیم رابطه بین اعضای یک گونه را اولویت می بخشه و روشی در شناسایی قابلیت های نر در جفت گیری یا مواظبت والدینی از فرزندان یا حمایت از ماده می باشد.مثلاً قورباغه ای که طولانی ترین و بلندترین غورغور رو بکنه احتمالاً بزرگتر از بقیه است و شوهر خوبی می تونه باشه. پس ماده ها به سمت اون می رن. در مورد چشم و هم چشمی گفتیم. تا اونجایی که یادم می یاد یه آزمایش جالب در مورد قرقاول رو جایی خونده بودم. جلوی یه قرقاول ماده آماده ی جفت گیری یه صفحه قرار می دن و آنسوی صفحه اول یه تاکسیدرمی قرقاول نر عادی (یه نره مرده که خشکش کردن و خیلی شکل و اندام قابل توجهی نداره)
با کنار رفتن صفحه ماده نر رو می بینه ولی چون زیاد براش جذاب نیست خیلی واکنش نشون نمی ده. در مرحله بعدی کنار تاکسیدرمی نر چندتا ماده خشک شده هم میزارن. بصورتی که انگار ماده ها جلب اون نر شدن. وقتی صفحه کنار می ره ماده با دیدن این صحنه فوراً به تکاپو می افته که خودشو به نری برسونه که چند دقیقه قبل حاضر نبود نگاش کنه. تفسیرش خیلی ساده است. حتماً ماده های دیگه نکته مثبتی در اون نر دیدن که دورش جمع شدن.
یه تفسیر دیگه برای معاشقه وجود داره اونم ارزیابی نر از ماده هاست. به نظر اریکسون و زنون (1976) یکی از وظایف معاشقه بیمه در مقابل خیانت زن است. یکی از پیش فرضهای این فرضیه آن است که معاشقه به نر امکان می ده تا با ارزیابی متوجه شود که آیا ماده قبلاً با نر دیگری جفت گیری کرده است یا نه.
این دو دانشمند متوجه شدن که در گونه یاکریم و قمری (همین پرنده هایی که تو شهرها زیاد داریم و خیلی شبیه کبوتر هستند ولی با رنگ آجری یا نارنجی) اگر ماده حالت "پشت خم" (Bow posture) رو (از مراحل پیشرفته معاشقه و نشان دادن آمادگی برای جفت گیری) خیلی زود نشون یده مورد حمله نر قرار می گیره. ماده هایی که در طبیعت این حالت رو نشون میدن اونهایی هستن که قبلاً معاشقه و حتی جفت گیری رو با نر دیگری انجام دادن. نر در این صورت و جفت گیری مطمئن خواهد بود پدر زادگان ماده هست یا نه. اگه دیدگاه با دیدگاه قدیمی تر به بینیم یعنی معاشقه برای راضی کردن ماده بی میل باید نر از آمادگی زود هنگام ماده خوشحال بشه در حالی که برعکس حالت تهاجمی پیدا می کنه.
خانم محترم شاید حالا فهمیدی که چرا اگه حواست باشه و یه مرد رو تشنه نگه داری و خیلی بهش رو ندی بیشتر طالب داری تا هنگامی که باهاش راحت باشی و هرچی بخواد در خدمتش باشه. دل زدگی آقایون از خانم های مهربونشون.............
یکی از جملات ادبی معروف ما ایرانی ها:
مرد در مقام نیاز است و زن در مقام ناز
***
خب جلب کردن نظر خانم ها خیلی راحت نیست. ترکیب پایدار از شخصیت، پول و احساسات لازمه که بتونه دل یک زن را مفتون یک مرد کنه. از طرف مقابل به نظر می رسه آقایون قسمت اعظم تلاش خانم ها رو در حفظ ترکیب بدن، آرایش، برخورد اجتماعی و فردی و دلربایی رو اصلاً متوجه نمی شن و معمولاً چه خوشگل شدی امشب به زحمت می تونه آخرین و قوی ترین تلاش یک مرد در بیان زیبایی های یک زن باشه. (البته بلانسبت خودم--) خب خیلی هم نباید آقایون رو سرزنش کرد چون معمولاً اونها ترجیح می دن سریع تر از روبنا بگذرن و به زیربنا برسن (البته آقایون فکر می کنن که اینطور فکر می کنن.....) در نتیجه زیباترین البسه زنانه، تکه پارچه هایی هستن که مرمر جسم حوری رو از دید ........... استغفرالله
کلاً همه عجله دارن که به آخرش برسن. (احتمالاً یکی از دلایلی که دارودسته حلقه ما "کوندرا" و بطور اخص "آهستگی" رو بسیار دوست دارن و پست مدرن وار کوندرا می خونن همینه)
سنت هدیه، مهر یا کابین و هرچیزی که جنبه تشویقی یا الزامی در تشکیل یک ارتباط جنسی در انسان ها داره محدود به انسانها نیست. مگسی یا زنبوری وجود داره با اسم علمی Hylobittacus apicalis که اسم فارسی نداره. (البته شرمنده از کویین گرامی) جنس نر این گونه قبل از جفت گیری باید یک غذای زناشویی به ماده تقدیم کند تا به او اجازه جفت گیری داده شود. (فکر کنین، مهریه 1سوسک درسته، 12 شاخه گل، یک شاخه نبات و یک جلد انجیل وزوزی)
محققی به نام تورن هیل (Thornhill) متوجه شد که نر ها برای بدست آوردن این طعمه 2 روش دارن:
1- طعمه رو شکار کنن
2- طعمه رو از دیگر نر خواستگار بدزدن
این سرقت هم 2 راه داره:
1- نر مثل بروبچ چاله میدون و سه راه آذری مستقیماً به سوب نر دیگه پرواز می کنه و با ضربه مستقیم طعمه رو به زور از چنگ نر دیگه در میاره
2- راه فریب کارانه دیگه برای سرقت چیه؟ نر بر فراز نر دیگه پرواز می کنه و پز شبه ماده می گیره. یعنی تظاهر به ماده بودن می کنه و سعی می کنه نر دیگه رو گول بزنه و وادارش کنه هدیه رو به او تقدیم کنه.البته اگه نر زود متوجه بشه سعی می کنه هدیه اش رو پس بگیره که معمولاً به درگیری ختم می شه. اگر هم دیگر بفهمه که نر سارق فلنگ رو با طعمه می بنده
ساده به نظر میاد، حالا اگه یه رابطه اندازه نرها رو با این 3 استراتژی (1 شکار و دو فریب) بررسی کنیم فکر می کنین نتیجه چیه؟
1- بزرگترین نرها = سرقت مستقیم طعمه از نر دیگه
2- نرهای متوسط = فریب از طریق وانود کردن به زنانگی
3- نرهای کوچک = شکار