نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
Mehrbod - 04-26-2013
folaani نوشته: بنده مسائل علمی بسیار پیچیده و حجیمی را مطالعه کرده و یاد گرفتم ام که اینها درمقابلش چیزی نیست.
در تخصص خودم هم بقدر کافی برجسته هستم، که خودتان در تالار رایانه شاهد بودید در بحث کوتاهی که با هم داشتیم.
اما انسان زیرک نمیخواهد حتی ذره ای وقت و انرژی را هدر بدهد؛ بنابراین کارهای بیهوده را هرچند که کوچک باشند انجام نمیدهد.
چرا حتی کمی از ذهنم را با چیزهایی که کاربرد بهینه ای ندارند پر کنم؟ بجایش چیزهایی را که کاربرد مهمتری دارند در آن جا میدهم.
اتفاقا تازگی تصمیم دارم برم یک کتاب آموزش زبان ترکی بخرم و مطالعه کنم و ترکی یاد بگیرم؛ چون در ایران خیلی کاربرد دارد.
ولی برای لغات پارسی شما اینقدر کاربرد و ارزش نمیبینم.
شاید یکجور خودنمایی و قصد وانمود کردن متمایز بودن از دیگران دارند بعضی ها با این کارها!
مشکل زبان پارسی هم فقط عربی نیست.
انگلیسی و مسائل تخصصی هم خودش دنیایی از برخورد و ضعف دارد.
بنده چون یک انسان واقعگرا و عملگرا و کاربردنظر هستم، اگر بگویند کلا زبان پارسی را دور بیاندازیم و زبان انگلیسی را جایگزین آن کنیم شاید بیشتر مفید ببینم!!
بنظر بنده اصلا بهتر است کل دنیا یک زبان داشته باشند.
واقعا چقدر وقت و انرژی ارزشمند روی مسائل زبانی تلف میشود و چقدر محدودیت ایجاد میگردد.
هرچند شاید هم بنده اشتباه میکنم.
شاید این تفاوتهای بشریت در مجموع مفید باشد. نمیدانم! بهرحال بنده روی اینطور چیزها هیچ احساس و اصراری ندارم. دنبال قدرت و بدون محدودیت بودن هستم. دنبال استفادهء تا حداکثر بهینه از منابع.
بسیار ساده است, شاید شما هم مانند من به زبانهایِ C, C++, PHP و Python و بسیاری دیگر آشنایی داشته باشید.
زبان پارسیک نیز مانند همین زبانهای برنامهریزیای به اندیشهیِ شما راستا و شاخ و برگ میدهد, اگرنه چنانکه در زبانِ برنامهریزها میگویند: You can write Fortran in any language.
این هم بازگویی تکنیکیترِ آن که شاید تنها خودِ شما که سررشته از رایانه دارید دریابید:
کارکرد زبان در اندیشه
کارکرد زبان در انگیزش اندیشه
نکته
مهندی[sup][aname=rpa18cc][[/aname][anchor=pa18cc]1][/anchor][/sup] که در بالا ما به آن پرداختیم نامرزمند شدن اندیشه از سوی زبان بود، ولی آیا چون دو زبان اندیشهیِ گویندگان خود را مرزمند نمیسازند، کارایی یکسانی نیز در
فرجام[sup][aname=rpaea9b][[/aname][anchor=paea9b]2][/anchor][/sup] خواهند داشت؟
برای سادگی, بجای بررسیِ زبانهای زنده میتوانیم به زبانهای ساختگی یا همان برنامهریزیِ رایانهای بپردازیم که ساختاری بسیار سادهتر از زبانهای زنده داشته و کارکرد آنها در اندیشه بساویدنیتر است.
زبانهای برنامهریزی در رایانه را به زبانهای تراز-بالا (high-level) و تراز-پایین بخش میکنند. زبانهای تراز-بالا
زبانهایی هستند که به گویش ما
هومنان[sup][aname=rpa4b8e][[/aname][anchor=pa4b8e]3][/anchor][/sup] نزدیکتر میباشند، هر چه ترازِ زبان پایینتر میرود نیز به زبان ماشین و اسمبلی نزدیک شده و سرانجام 0 و 1 تنها میرسیم.
تراز-بالاترین زبانهای برنامهریزی هنگام نگارش این نوشتار دو زبان
Ruby و
Python میباشند.
نکتهیِ شایان یادکرد درباره این دو زبان این میباشند که هر دو همتراز یکدیگر بوده و برای انجام کارهایِ
همانندی[sup][aname=rpa95be][[/aname][anchor=pa95be]4][/anchor][/sup]
نیز ساخته شدهاند و برنامهریزهای دو زبان میتوانند برنامههای خود را بی هیچ دشواری چندانی به دیگری
بترزبانند[sup][aname=rpaca71][[/aname][anchor=paca71]5][/anchor][/sup].
هرآینه، کسانیکه به هر دو زبان توانا هستند از ویژگیهایِ پنهان ولی
مهادین[sup][aname=rpa56c1][[/aname][anchor=pa56c1]6][/anchor][/sup] دو زبان نیز
آگاهند[sup][aname=rpa69ae][[/aname][anchor=pa69ae]7][/anchor][/sup] که همان کارکرد زبان در شیوه اندیشه و راهکاریابی باشد.
دگرسانی[sup][aname=rpa40c1][[/aname][anchor=pa40c1]8][/anchor][/sup] فلسفهیِ میان دو زبان که از خواستههایِ سازندگان آغازین آنها برخاسته را میتوان اینچنین کوتاهید (
Python Vs. Ruby)
[table]
[tr][td]#[/td][td]Python[/td][td]Ruby[/td]
[/tr]
[tr]
[td]1.[/td]
[td]باید تنها یک راه - و
برگزینانه[sup][aname=rpa04b7][[/aname][anchor=pa04b7]9][/anchor][/sup] تنها یک راه - آشکار برای رسیدن به پاسخ باشد.[/td]
[td]باید چندین راه گوناگون برای رسیدن به پاسخ باشد.[/td]
[/tr]
[tr]
[td]2.[/td]
[td]آشکارگویی (explicitness) همیشه برتر از پوشیدهگویی است.[/td]
[td]پوشیدهگویی پذیرفتنیتر و خواستنیتر است.[/td]
[/tr]
[tr]
[tr]
[td]3.[/td]
[td]کُد باید
تَنِک و جدا جدا باشد. [/td]
[td]کُد میتواند بیاندازه تودرتو و درهم ولی بجایش
همفشرده[sup][aname=rpa4cbc][[/aname][anchor=pa4cbc]10][/anchor][/sup] باشد.[/td]
[/tr]
[td]4.[/td]
[td]بایستی شیء را دستکاری کرد.[/td]
[td]بایستی به شیء گفت چه کند.[/td]
[/tr]
[/table]
این دگرسانیهای ریز در فلسفه ولی به ساختار سراسر دگرسانی در زبان میترزبانند و هنگام کار و اندیشه
روی این دو زبان میتوان بآسانی دریافت و
سُهید[sup][aname=rpa7d3c][[/aname][anchor=pa7d3c]11][/anchor][/sup] که چگونه در فرایند اندیشیدن به راههایِ از پیش گزیده شده میگراییم.
نمونهوار، اگر روی زبان Python بدنبال راهکار باشیم, همواره کمابیش بدنبال راهِ آشکار و
درست آن میگردیم.
همچنین هنگام کد نوشتن
وادار به آشکارگویی و جدا جدا و خوانانویسی هستیم، هنگامیکه در Ruby میتوانیم
و به این سو میانگیزیم که گاه چرخ را از نو ساخته و همان کار را با کُدی همفشردهتر و پوشیدهگویانهتر بیانجامیم.
----
[aname=pa18cc]1[/aname]. [anchor=rpa18cc]^[/anchor] meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ importance
[aname=paea9b]2[/aname]. [anchor=rpaea9b]^[/anchor] Farjâm || فرجام: پایان; خاتمه Ϣiki-En, www.loghatnaameh.org conclusion; ending
[aname=pa4b8e]3[/aname]. [anchor=rpa4b8e]^[/anchor] hu+man::Human || هومن: آدم; هو+منش همچون دُژ+منش (دشمن), کسیکه کارکتر و منش والای دارد. human
[aname=pa95be]4[/aname]. [anchor=rpa95be]^[/anchor] Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
[aname=paca71]5[/aname]. [anchor=rpaca71]^[/anchor] tar+zabânidan::Tarzabânidan <— Tarzabândan || ترزبانیدن: ترجمه کردن to translate
[aname=pa56c1]6[/aname]. [anchor=rpa56c1]^[/anchor] meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En, Ϣiki-En principal; main
[aname=pa69ae]7[/aname]. [anchor=rpa69ae]^[/anchor] âgâh+idan::Âgâhidan || آگاهیدن: آگاه شدن Dehxodâ to be informed
[aname=pa40c1]8[/aname]. [anchor=rpa40c1]^[/anchor] digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
[aname=pa04b7]9[/aname]. [anchor=rpa04b7]^[/anchor] bar+gozin+âne::Bargozinâne || برگزینانه: ترجیحأ preferably
[aname=pa4cbc]10[/aname]. [anchor=rpa4cbc]^[/anchor] ham+fešordan::Hamfešordan || همفشردن: Ϣiki-En to compress
[aname=pa7d3c]11[/aname]. [anchor=rpa7d3c]^[/anchor] Sohidan || سهیدن: حس کردن MacKenzie to sense
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
Alice - 04-26-2013
folaani نوشته: والا این فیلترشکن ما فیسبوک باز نمیکنه چون با HTTPS مشکل داره.
نه لینک دادن کار درستی نیست و خوانندگان کمابیش هرگز شکیبایی
پرداختن به پیوندها
، کپی پیستها و این چیزها را ندارند
!
چکیدهای از پاسخ شما
:
یک اینکه کار فرهنگی و بهسازی نیازمند شکیب و پایداریست
؛ یک
شبه نمیتوان ره سد ساله را پیمود و هیچ پیشرفتی بیرنجش پدید
نمیاید
؛
زبان تکیهگاه اندیشه است
، همانگونه که نبود ِ زبان فرآیند اندیشیدن
را ناشایند میکند و ما را به شناخت و دریافت درستی از جهان پیرامون
نمیرساند
، زبان کارامد و پویا هم یاور اندیشه و فرنود است و فرآیند
اندیشیدن را ساده میسازد
؛ دشواری واژهی «عیب» در این است که
خود ریشهی عربیست و همانند دیگر واژگان تازی
، سازمانها و
ساختارهای خود را به زبان پارسی زورچپان میکند که با سامانهی زبان
پارسی و واژهسازی وندی جور نمیاید
! (ساختارهایی همانند عیب
،
معایب
، معیوب
، عیوب و ...)
پس "یکی" از سودهای بکارگیری از واژهی «آک»
، پاکسازی زبان از سازههای
زبان سامیست که این به واژهسازی کمک شایانی میکند و برای واژهی
«عیب» واروونه است
، نه تنها یاور نیست بساکه زیانآور نیز میباشد
! :))
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
Mehrbod - 04-26-2013
folaani نوشته: حال ما بجای آک بگوییم عیب چه میشود؟
و اگر بجای عیب بگوییم آک چه میشود؟
Alice نوشته: دشواری واژهی «عیب» در این است که
خود ریشهی عربیست و همانند دیگر واژگان تازی ، سازمانها و
ساختارهای خود را به زبان پارسی زورچپان میکند که با سامانهی زبان
پارسی و واژهسازی وندی جور نمیاید ! (ساختارهایی همانند عیب ،
معایب ، معیوب ، عیوب و ...)
پس "یکی" از سودهای بکارگیری از واژهی «آک» ، پاکسازی زبان از سازههای
زبان سامیست که این به واژهسازی کمک شایانی میکند و برای واژهی
«عیب» واروونه است ، نه تنها یاور نیست بساکه زیانآور نیز میباشد ! :))
نه تنها با کاربرد «
آک[sup][aname=rpab1b8][[/aname][anchor=pab1b8]1][/anchor][/sup]» از سرازیر شدن واژگان بی سروتهی مانند معیوب, عیوب, اعیاب! عیوبات!! پیشگیری میکنیم, که میتوانیم بآسانی از آن
کارواژه[sup][aname=rpa63fc][[/aname][anchor=pa63fc]2][/anchor][/sup] نیز بسازیم.
این هم چند
چامهیِ[sup][aname=rpa41a6][[/aname][anchor=pa41a6]3][/anchor][/sup] زیبا که چامهسرای ایرانی بهمینسان از ما در کارواژهسازی پیشدستی کرده و
برساخته[sup][aname=rpa3e81][[/aname][anchor=pa3e81]4][/anchor][/sup] و سروده:
آموزش واژه با چکامه (شعر) ، نمونه (مثال) و برزش (تمرین) - زبان و دانش های مردمیک
خانهیِ نو جامهیِ نو گرنداری آک نیست
شاد زی گر در سرایتِ آدم ناپاک نیست
مخور اندوه اگر آکید[sup][aname=rpa4134][[/aname][anchor=pa4134]5][/anchor][/sup] چیزی
که این گیتی نمیارزد پشیزی
----
[aname=pab1b8]1[/aname]. [anchor=rpab1b8]^[/anchor] Âk || آک: عیب Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ fault
[aname=pa63fc]2[/aname]. [anchor=rpa63fc]^[/anchor] kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
[aname=pa41a6]3[/aname]. [anchor=rpa41a6]^[/anchor] Câme || چامه: شعر Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ poem
[aname=pa3e81]4[/aname]. [anchor=rpa3e81]^[/anchor] bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
[aname=pa4134]5[/aname]. [anchor=rpa4134]^[/anchor] âk+idan::Âkidan || آکیدن: عیبدار شدن to be damaged
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
iranbanoo - 04-26-2013
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: نه تنها با کاربرد «آک[1]» از سرازیر شدن واژگان بی سروتهی مانند معیوب, عیوب, اعیاب! عیوبات!! پیشگیری میکنیم, که میتوانیم بآسانی از آن کارواژه[2] نیز بسازیم.
چرا باید پیشگیری کنیم؟
البته من خیلی وقت پیش قصد داشتم کمی در مورد پارسی نویسی شما سوالاتی بپرسم.اینکه هدف اصلی از این کار چیست؟
چرا اینقدر حساسیت؟میتوان به مرور و کم کم برخی واژگان را تغییر داد و به کل واژگان دیگر را از ریشه نزد!
مثلا من میبینم که خیلی وقت است دیگر از ((تشکر)) به آن صورت استفاده نمیشود و معمولا ((سپاس)) جایگزینش شده.و فکر میکنم علتش این بوده که به مرور فراگیر شده.
سوال بعدی اینکه چرا اصولا انقدر با واژگان عربی مخالف باید بود؟
به هر سو ادبیات عرب هم به نوبه ی خود ویژگی های مثبتی هم دارد و حتما میتوان با آن تعامل کرد.
اتفاقا از نظر من زبان عربی زبان فصیحیست.کمی زمخت میزند اما با این حال ناکار آمد نیست و میتوان رویش حساب کرد.
اگر مخالفت شما از بایت مسائل فرهنگیست که کمی برایم جالب است؟آیا شما قصدتان این است که با ریشه کنی زبان عرب از هجوم بسیاری از موارد فرهنگی هم جلوگیری کنید؟که در این صورت باید ارتباط این دو را بررسی کرد!!
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
folaani - 04-26-2013
بنده مقالهء «هفت خوان اسپندیاد» را مطالعه کردم.
ایرادهایی به آن دارم:
نقل قول:١- زبان، زبان است دیگر چه این، چه آن ، آماج تنها پیوند میان مردم است:---
پاسخ:---
آماج یك حاجی، رفتن به مكه است. او هم میتواند از هواپیما و هم از شتر برای اینكار بهره بجوید، هر دوی این ابزار، او را به مكّه می رسانند. پس آیا آن دو ابزار یكسان و هم ارزش اند؟ پاسخ، نه می باشد. در باره ی زبان ها هم همین سخن رواست. كارآیی و توانایی رسانه ای و پرمایگی و آسانی و یا سختی ، زیبایی و .. هر زبانی برابر زبان دیگر نیست. پس این گزاره كه " زبان زبان است، چه این و چه آن" یك سفسته بیش نیست، چرا كه ویژگیهای مهند زبانها را به فراموشی میسپارد. مانند اینكه بگوییم كه موش و نهنگ (وال) یكسان هستند چون هر دو بچه میزایند.
خود استدلال درسته، اما ثابت نشده که اختلاف میان پارسی خالص و همین پارسی معمولی که داریم در این حد زیاده یا حتی اصلا پارسی خالص بهتره. این خودش استدلال و اثبات جداگانه میخواد.
نقل قول:واژه ای كه جای یك واژه همسان را گرفته باشد ( مانند تشكر كه جای سپاس را گرفته و این واژه را بیرون كرده) وام واژه نیست و از راه دادو ستد فرهنگی هم نیامده، بساكه زورواژه است كه با شمشیر آمده و با زبان و كلك چاپلوسان بیگانه پرست گسترش یافته.
از این گذشته، ۷۰% زبان ما واژه های تازی اند، پس این دیگر داد و ستد فرهنگی نبوده، "یورش" بیابانی بوده است.
ما کاری نداریم چطوری اومده. اصلا به گذشته کار نداریم. چون به خودی خودش اینا الان چیزی رو تغییر نمیده/تعیین نمیکنه.
چیزی که باید بررسی کنیم اینه که آیا الان با اینها مشکل جدی داریم و چرا، و اینکه دردسر و هزینهء عوض کردن اینها میارزه و چرا.
نقل قول:زبان انگلیسی یك زبان با ریشه ی میانه ای ژرمنیك و از ریشه ی بنیادین هندواروپایی است. وام واژه های زبان انگلیسی نیز كمابیش از هند و اروپایی ( لاتین) هستند. پس این وام از یك زبان همساز و هم ساختار و نزدیك و همریشه ی انگلیسی گرفته شده و نه از یك زبان سراسر بیگانه و ناهمریشه، مانند زبان سامی عربی كه ناهمساختار باشد و ناساز. اگر ما هم وام واژه از هندی و یا كوردی و سغدی كهن گرفته بودیم ( كه گرفتیم) هیچ باكی نبود چون خار در تن زبان ما نیستند ، بساكه برادران و خواهران زبان پارسی اند.
بنظر منکه چندان با معنی نمیاد.
یه مشکل عملی رو ذکر و ثابت کن، نه اینکه بگی اینا هم نژاد ما نبودن و خونشون با خون ما سازگاری نداره!
اگر این بقول شما ناسازگاری مشکل جدی ای ایجاد میکنه الان، پس شما باید بتونی نمونش رو نشون بدی و ثابت کنی.
نقل قول:آماج ما هم بیرون كردن این جامه ی ناجور و ناروا و بدرد نخور بیگانه است كه ما پس از پوشیدن آن، هیچ دستاورد اندیشه و دانش و فند و .. نداشته ایم كه شایان یادآوری باشد و جز آفتابه به جایی نرسیده ایم، چنان كه میبینید، و پوشانیدن دوباره ی جامه ی خودمان است كه با آن، برترین اندیشه ها از "منشور حقوق بشر" كوروش و خردگرایی زرتشت گرفته تا سوسیالیسم مزدك و اندیشه ی مانی و پند بزرگمهر و دانشگاه گـُندی شاپور و شاهنامه را پدید آورده و هزار سال، همواره یكی از دو كشور نیرومند جهان، در كنار یونان/روم بودیم.
منکه فکر نمیکنم اینا ربط مهمی به زبان داشته باشه.
شما هم دلیل و سند بقدر کافی روشن و محکمی بیار برای این ادعا، نه صرفا یک تقارن تاریخی. در اون تاریخ و حوادث خیلی چیزهای دیگر هم بوده که شاید دلیل اونا بودن، نه زبان، و الانش هم همینطور ممکنه دلایل متعدد دیگری داشته باشه.
زبان آخرین چیزیه که من بهش فکر میکنم در این زمینه.
نقل قول:آدمی و سازمانهای همبودین ( اجتماعی) نیز بخشی از "طبیعت" هستند. امروز ما ما با دستكاری ژن ها و .. گندم و گوجه فرنگی بهتری درست میكنیم و یا داروهای كارساز فرامی اوریم (تولید میكنیم) و با ساختن كانال ها، از تنداب های ویرانگر پیشگیری می كنیم و با ساختن آب بند ها، انرژی پدید می اوریم كه همه ی اینها، كاریار بهزیستی ما و در راستای خوشبختی هرچه بیشتر مردمانند. اگر می خواستیم كه در هر جایی به روند "طبیعی" میدان بدهیم، بایستی پزشكان را از كار برداریم كه هر كودكی كه بیمار شد و خودش بهبود نیافت، به گونه ی "طبیعی" بمیرد و هر كه از پس سرماخوردگی اش برنیامد، بگونه ی "طبیعی" بمیرد و دیگر بایستی دست از پنی سیلین ، كه دستبرد در كار "طبیعت" است، بر میداشتیم. زبان پارسی هم یك پدیده ی پویا و جاندار مانند یك كودك است و بر ماست كه از آگاهی ها و ابزار خود سود ببریم كه این زبان "دیمی" نشود و از بیماری ها و كژی ها بركنار بماند. در پی همین اندیشه های خردمندانه بود كه در ایران ( و در بسیاری از كشورهای جهان) فرهنگستان زبان پدید آمد كه پزشك و راهنمایی برای زبان باشد ( اگر بز را باغبان نكنیم !).
درسته ولی زیاد هم نباید افراط و انگولک کرد هرچیزی رو.
بنظر من باید بذاریم چیزها تاجاییکه ممکنه بصورت طبیعی پیش برن، و فقط در جاهایی که مشکل جدی (داره) بوجود میاد دخالت و دستکاری کنیم.
چون روش طبیعی هم کم هزینه تره و هم خیلی کارها رو میتونه خودش به درستی و بصورت متعادل انجام بده.
همونطور که انسان با دستکاری بیش از حد طبیعت و ساده و قابل کنترل فرض کردن اون افراط کرده و از این جز صدمه و مشکلات بزرگتر چیزی حاصل نشده.
نقل قول:شاید گفته شود كه ما در زبان كنونی، هر دوی این " برتری ها" ! را داریم، نه چنین نیست. چون ایندو دو روند در راستاهای ستیزنده هستند، كار كودك ایرانی از عرب هم سخت تر است و میان دو راه گیر كرده: نشسته ام به میان دو دلبر و دو دلم
والا منکه اینقدر مشکل نمیبینم. چون ما یکسری چیزها رو از قبل یاد گرفتیم و حفظ شدیم. مثلا واژه های عربی و بعضی از قواعد و ترکیبات اونا رو که در زبان فارسی کم و بیش نفوذ کردن. ولی در عین حال تاحالا مشکل خاصی در یادگیری و درک واژه های نو و بر اساس قواعد فارسی مثل «بالگرد» احساس نکردم.
حرف منم عمدتا اینه که حداقل این واژه های عادی که الان هست اونقدری هم مشکلی نداره که حالا بخوایم به زور اونا رو عوض کنیم.
با اینکه از حالا بهتر کار بشه و واژه های جدیدی که برحسب نیاز ساخته میشن زیاد مشکلی ندارم. هرچند با اینکه مثلا همون هلی کوپتر رو بجای بالگرد بکار ببریم هم بنده شخصا مشکلی ندارم و درک نمیکنم چرا حتما باید یک واژهء فارسی بجاش بذاریم! خب هلی کوپتر یک اختراع خارجیهاست و ما میتونیم این رو بعنوان اسم قبول کنیم. مثل اسم اشخاص و کشورها. آیا میایم برای اسم اشخاص و کشورها هم معادل سازی کنیم؟ چرا؟
نقل قول:كودك ایرانی كه تازه پای در كلاس هندسه مینهد، با واژه های چون "مثلث متساوی الاضلاع" ! رودرو میشود و گریزان از هندسه و دستور زبان (ماضی التزامی !) و ادبسار یا همان "ادبیات" ( تجزیه و تحلیل ، نكره، معرفه، شبه جمله ! ) و مزداهیك یا همان "ریاضیات" ( مشتق ثانی منحنی هذلولی مماس بر ..) و فلسفه و منطق ( علة العلل، واجب الوجود! قیاس مع الفارق!..) و من پیمان میبندم كه بیشتر خوانندگان هتا دانش آموخته هم هنوز نمیدانند كه "سفسطه ی قیاس مع الفارق " به چه چمی است و از بیخ به چی میگویند!.
بنظر بنده یادگیری و درک اینا راحته و مشکل جدی ای ایجاد نمیکنه.
و این بیشتر نقص سیستم آموزشی و کار دبیر هست که اینها رو اول برای شاگران روشن کنه و جا بندازه.
درمورد «قیاس مع الفارق» هم حق با شماست و اتفاقا خود بنده چند بار دنبال معنیش بودم که یادم رفت و الان گفتید یادم اومد؛ ولی همچنان درش مشکل خاصی نمیبینم، چون با یک بار فهمیدنش مشکل حل میشه و از اون به بعد اصطلاح مناسبی رو در اختیار دارم.
بنظر بنده واژه ها حتی اگر فارسی باشن، بخصوص اصطلاحات تخصصی، اغلب نیاز به تحقیق و یادگیری دارن (یا اینکه معلم آموزش بده). چون حتی اگر بتونی چیزی از معنیش حدس بزنی، نمیتونی دقیق و مطمئن باشی از نظر تخصصی و Context فنیش، و کار اصولی اینه که بری و معنی و توضیحش رو در منابع تخصصی نگاه کنی.
نقل قول:این گرفتاری اندیشه در كالبد ها و ریخت ها چنان میان ما بیداد می كرده و می كند كه در گذشته، كسانی بنام "عریضه نویس" ها باید یك نامه ی دیوانی و درخواست ساده را در كالبد های پیش ساخته میریختند كه دیوانیان دستكم یك نگاهی به ان بیندازند.
خب این درسته. اما زبان قانونی از زبان مردم چرا اینقدر متفاوته؟
این مسئله البته تاجاییکه میدونم حتی در کشورهای دیگر و انگلیسی زبانها هم هست. فقط بحث واژه نیست؛ بلکه حقوق بخاطر نیازی که به دقت و عدم ابهام داره، یک دستور زبان خاصی داره برای خودش. خارجیها هم مثلا اصطلاحات یونانی یا حتی ریشه های دیگه دارن در متون قانونی.
نقل قول:از سوی دیگر، همانگونه كه گفتیم، فرنودسار ( منطق) و ساختار درونی زبان هم یك كارگزار ( فاكتور، عامل) دیگر است كه با پیشرفت و نوآوری و اندیشه پروری سروكار دارد. برای نمونه، ما در پارسی كارواژه ی "پرسیدن" را داریم، همچنین كارواژه ی "بازپرسیدن" و درمغز خود میدانیم كه" بازپرسیدن"، یك جوری از "پرسیدن" است و اگر هم تا كنون واژه ی "بازپرسی" و یا "همه پرسی" را ندانسته باشیم، بازهم مغز ما به آسانی "همه" را با "پرسیدن" می آماید ( تركیب می كند) و كمابیش در می یابیم كه این یك جور پرسیدن است از همه، یا اینكه همه چیزی را میپرسند و سرانجام به آن چم میرسیم، ولی زبان تازی برای هركدام از اینها، یك ریشه نیاز دارد كه هیچگونه پیوند واژگانی هم باهم ندارند ، یكی هست سؤال، یا استسفار ! یكی هست اِسْتَقْصَى و دیگری میشود ااِسْتَطْلَعَ رَأْیَ الجُمْهُورِ!!(= همه پرسی).( القوامیس)
پس در اینجا یك مغز كه با زبان هندواروپای پرورش یافته، میان واژگان كه چم های نزدیك دارند، از بخش های خود همان واژه، پیوند میان واژگان را برپا میسازد و همواره یك شبكه ی واژگانی كه به هم پیوسته اند( لینك شده اند) در ویر او آماده است. او می تواند در گاه نیاز به تندی یك سازه ی دیگر را پدید بیاورد و یا دگرگون كند. برای نمونه، كارواژه ی "هرزپـُـرسی" را بسازد. شما هم تا كنون این واژه را نشنیده اید چون من همین اكنون ساختم!! ، ولی بیدرنگ میدانید كه این به چم پرسش بیهوده و پوچ است !!
ولی آلودگی با روش اندیشه و زبان عرب، بسیاری از مارا هم از اینكار بازداشته و مغزمان را كند كرده است و اینكه اكنون اینجور نوآوری ها افزایش یافته، بیشتر در پی كوشش های سره گویان و پارسی دوستان است و گرنه هنوز بیشترینه ی مردم گرفتار این زندانند .
تاجاییکه میدونم زبان چینی ها خیلی سنگین و عجیب و غریبه.
بنظرم درمقایسه با زبانهای هند و اروپایی از این نظرها که شما ذکر کردید بدوی بحساب بیاد.
ولی میبینیم که اینا کارهای پیشرفت و صنعت و اقتصادشون واقعا بد نیست.
راستی زبان ژاپنی و کره ای و اینا چطوریه؟
نقل قول:در پی آلودگی هرچه بیشتر به واژه های و اندیشار تازی، اكنون ما بیشتر كارواژه ها را در دو یا چند بخش، با "كردن " بكار می بریم: تخریب كردن ! (آنهم در جاییكه تخریب خودش همان "خراب كردن" است) !، تشویق كردن، تقاضا كردن، توزیع كردن، تاسیس كردن، .. كار بجایی رسیده كه بجای "گریستن" پارسی هم میگوییم "گریه كردن" ! نوشته ها و گفته های ما پر از "كردن" و "به عمل آوردن" است! كارواژه ای را كه همچون زبان های نیالوده ی هندواروپایی دیگر، یكپارچه میتوانستیم بگوییم، مانند پرسیدن ( اسك در انگلیسی) میگوییم پرسش كردن، سؤال كردن ! اینگونه بازهم، بار و رنج شمارگری رایانه ی مغزی خودمان را افزایش داده و كارآیی انرا میكاهیم.
اینطور که شما میگید هم بله بعضا استفاده میشه، اما بنظرم تخریب و تشویق و گریستن اینها به تنهایی هم بقدر کافی درک و استفاده شدن و میشن.
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
Mehrbod - 04-26-2013
iranbanoo نوشته: چرا باید پیشگیری کنیم؟
البته من خیلی وقت پیش قصد داشتم کمی در مورد پارسی نویسی شما سوالاتی بپرسم.اینکه هدف اصلی از این کار چیست؟
چرا اینقدر حساسیت؟میتوان به مرور و کم کم برخی واژگان را تغییر داد و به کل واژگان دیگر را از ریشه نزد!
مثلا من میبینم که خیلی وقت است دیگر از ((تشکر)) به آن صورت استفاده نمیشود و معمولا ((سپاس)) جایگزینش شده.و فکر میکنم علتش این بوده که به مرور فراگیر شده.
سوال بعدی اینکه چرا اصولا انقدر با واژگان عربی مخالف باید بود؟
به هر سو ادبیات عرب هم به نوبه ی خود ویژگی های مثبتی هم دارد و حتما میتوان با آن تعامل کرد.
اتفاقا از نظر من زبان عربی زبان فصیحیست.کمی زمخت میزند اما با این حال ناکار آمد نیست و میتوان رویش حساب کرد.
اگر مخالفت شما از بایت مسائل فرهنگیست که کمی برایم جالب است؟آیا شما قصدتان این است که با ریشه کنی زبان عرب از هجوم بسیاری از موارد فرهنگی هم جلوگیری کنید؟که در این صورت باید ارتباط این دو را بررسی کرد!!
بانو برای من ملّیت! ریشهیِ واژگان ارزشی نزدیک به ٠ دارد, آنچه
مهندی[sup][aname=rpa42e7][[/aname][anchor=pa42e7]1][/anchor][/sup] دارد ساختار و گویایی زبان خودمان است.
زبان پارسیک و
تازیک[sup][aname=rpace6f][[/aname][anchor=pace6f]2][/anchor][/sup] از دو ساختار بسیار
دگرسان[sup][aname=rpa2acf][[/aname][anchor=pa2acf]3][/anchor][/sup] درست شدهاند, یکی ساختاری وندوند و گسسته دارد, دیگری ساختاری کالبدین و آهنگین (قالبی و وزنی).
برای همین دو واژهیِ «سپاس» و "تشکر" که میگویید, این دو
هنودِ[sup][aname=rpade1b][[/aname][anchor=pade1b]4][/anchor][/sup] بسیار ژرفتر از آنی که بیاندیشید در اندیشهیِ شما میدهند.
در پارسیک و در ساختار وندوندین آن ما یک ریشهیِ «سپاس» داریم و میتوانیم با چسباندن وندهایِ دیگر به آن واژگان نو
برسازیم[sup][aname=rpa2c1d][[/aname][anchor=pa2c1d]5][/anchor][/sup]:
سپاس
سپاسگزار
سپاسمند
سپاسدار[sup][aname=rpa0b96][[/aname][anchor=pa0b96]6][/anchor][/sup] = قدردان
سپاسگو
...
و از آن بآسانی
کارواژه[sup][aname=rpaa52d][[/aname][anchor=paa52d]7][/anchor][/sup] برسازیم:
سپاس+یدن = سپاسیدن = سپاسگزاری کردن
آنچهم به دو چهرهیِ
گذرا[sup][aname=rpae11b][[/aname][anchor=pae11b]8][/anchor][/sup] و
ناگذرا[sup][aname=rpaaa91][[/aname][anchor=paaa91]9][/anchor][/sup]:
سپاساندن = به تشکر واداشتن[sup][aname=rpac13f][[/aname][anchor=pac13f]10][/anchor][/sup]!
هنگامیکه با آوردن "شکر" ما این واژگان را بر پایهیِ «دستور زبانِ» تازیک نیز میدرونآوریم:
شکر = سپاس
تشکر = سپاس!
متشکر = سپاسگزار!
زبان تازیک چندینه بستن خود را هم زور میکند:
تشکرات = سپاسها!
چیزیکه ما در پارسیِ امروزین داریم همان پارسیک نیست, یک زبان
آمیخته[sup][aname=rpa0db2][[/aname][anchor=pa0db2]11][/anchor][/sup] از پارسیک و تازیک است که هر دو دستور زبان را در خود دارد و کارایی آن را بیاندازه پایین کشیده (بخوان: به زبان ریده).
با داشتن دستور زبان چندگانه, هر واژه به چهرههایِ گوناگون نیز کاربرده میشود, یکی میگوید "متشکر ام" (شُکر بر آهنگِ مُتفَعّل + ام), یکی میگوید «سپاسگزار ام (سپاس+ گزاردن {بجا آوردن} + آم)».
پس رویهمرفته ما میتوانیم از تازیک یا هر زمان دیگری به گاهِ
نیاز[sup][aname=rpa8e48][[/aname][anchor=pa8e48]12][/anchor][/sup]
وامواژه[sup][aname=rpaf35c][[/aname][anchor=paf35c]13][/anchor][/sup] بگیریم, ولی هر وامواژهای باید در دستور زبان پارسیک
گواشته[sup][aname=rpa7b07][[/aname][anchor=pa7b07]14][/anchor][/sup] شود,
نه اینکه دستور زبانِ وامواژه را هم به زبان بدرونآوریم. نمونهیِ امروزین, ما وامواژهیِ troll را داریم و با ریشهیِ آن میتوانیم در دستور زبان خودمان اینها را برسازیم:
----
[aname=pa42e7]1[/aname]. [anchor=rpa42e7]^[/anchor] meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ importance
[aname=pace6f]2[/aname]. [anchor=rpace6f]^[/anchor] tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
[aname=pa2acf]3[/aname]. [anchor=rpa2acf]^[/anchor] digar+sân::Digarsân <— Degarsân || دیگرسان: متفاوت Ϣiki-En different
[aname=pade1b]4[/aname]. [anchor=rpade1b]^[/anchor] Hanud || هنود: اثر, تاثیر effect
[aname=pa2c1d]5[/aname]. [anchor=rpa2c1d]^[/anchor] bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
[aname=pa0b96]6[/aname]. [anchor=rpa0b96]^[/anchor] sepâs+dâštan::Sepâsdâštan || سپاسداشتن: قدرشناسی کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to appreciate
[aname=paa52d]7[/aname]. [anchor=rpaa52d]^[/anchor] kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
[aname=pae11b]8[/aname]. [anchor=rpae11b]^[/anchor] gozar+â::Gozarâ || گذرا: متعدی; موقتی Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ transitive
[aname=paaa91]9[/aname]. [anchor=rpaaa91]^[/anchor] nâ+gozar+â::Nâgozarâ || ناگذرا: لازم; ردنشدنی Ϣiki-En intransitive
[aname=pac13f]10[/aname]. [anchor=rpac13f]^[/anchor] vâ+dâštan::Vâdâštan || واداشتن: مجبور کردن; ناگزیر کردن کسی را بر کاری Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En induce; persuade; force into
[aname=pa0db2]11[/aname]. [anchor=rpa0db2]^[/anchor] Âmixtan || آمیختن: مخلوط کردن to mix mischen || آمیختن: یکی کردن to merge
[aname=pa8e48]12[/aname]. [anchor=rpa8e48]^[/anchor] yâz+idan::Yâzidan || یازیدن: قصد کردن Ϣiki-En, ϢDict-Pâ, Dehxodâ to intend
[aname=paf35c]13[/aname]. [anchor=rpaf35c]^[/anchor] vâm+vâže::Vâmvâže || وامواژه: Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ loanword
[aname=pa7b07]14[/aname]. [anchor=rpa7b07]^[/anchor] Govâštan || گواشتن: هضم کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to digest
[aname=pa1d65]15[/aname]. [anchor=rpa1d65]^[/anchor] troll+idan::Trollidan || ترولیدن: ترول کردن Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ to troll
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
folaani - 04-26-2013
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: بسیار ساده است, شاید شما هم مانند من به زبانهایِ C, C++, PHP و Python و بسیاری دیگر آشنایی داشته باشید.
...
خب یه چیزایی راجع به زبانهای برنامه نویسی گفتی که بنده بارها قبلا مشابهش رو خوندم.
ولی نمیدونم واقعا ربطش به زبان چیه و چقدر مهمه.
مثلا من که الانم زبانم فارسی آمیخته با عربی است، فکر نمیکنم مشکلی در یادگیری علم و فناوری داشته باشم. اصلا منابع هم اکثرا انگلیسی هست و زیاد با فارسی کاری نداریم که بخواد تاثیر زیادی داشته باشه.
همین زبانهای برنامه نویسی رو هم میتونم یاد بگیرم و استفاده کنم.
حالا فارسی کجای کار مشکل ایجاد میکنه؟
ضمنا تاجاییکه بنده دانش و تجربه دارم، در هر زبانی میشه از مدل خیلی بد تا مدل خیلی خوب برنامه نوشت. جای نوسان زیادی در همهء زبانها هست. بیشتر از اونکه سینتاکس زبان ما رو مجبور به برنامه نوشتن به شکل خاصی بکنه، تجربه و دانش و بینش خود برنامه نویس و ارادهء خودشه که تعیین کننده است. در پایتون هم شما میتونی براحتی برنامه بنویسی که حال آدم از ساختار و نظم و اصولش بهم بخوره و حداقل شباهت رو با فلسفه و هدف پایتون داشته باشه.
همینطور حتی در زبانهایی مثل سی و سی++ هم میشه با استفاده از فریمورک ها و کار منظم و اصولی خود برنامه نویس، به سطح خیلی بالاتری از ساختار اصولی و نظم و خوانایی رسید و مقدار زیادی از پایین بودن سطح زبان رو پوشش داد.
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
Mehrbod - 04-26-2013
folaani نوشته: خب یه چیزایی راجع به زبانهای برنامه نویسی گفتی که بنده بارها قبلا مشابهش رو خوندم.
ولی نمیدونم واقعا ربطش به زبان چیه و چقدر مهمه.
مثلا من که الانم زبانم فارسی آمیخته با عربی است، فکر نمیکنم مشکلی در یادگیری علم و فناوری داشته باشم. اصلا منابع هم اکثرا انگلیسی هست و زیاد با فارسی کاری نداریم که بخواد تاثیر زیادی داشته باشه.
همین زبانهای برنامه نویسی رو هم میتونم یاد بگیرم و استفاده کنم.
حالا فارسی کجای کار مشکل ایجاد میکنه؟
ضمنا تاجاییکه بنده دانش و تجربه دارم، در هر زبانی میشه از مدل خیلی بد تا مدل خیلی خوب برنامه نوشت. جای نوسان زیادی در همهء زبانها هست. بیشتر از اونکه سینتاکس زبان ما رو مجبور به برنامه نوشتن به شکل خاصی بکنه، تجربه و دانش و بینش خود برنامه نویس و ارادهء خودشه که تعیین کننده است. در پایتون هم شما میتونی براحتی برنامه بنویسی که حال آدم از ساختار و نظم و اصولش بهم بخوره و حداقل شباهت رو با فلسفه و هدف پایتون داشته باشه.
همینطور حتی در زبانهایی مثل سی و سی++ هم میشه با استفاده از فریمورک ها و کار منظم و اصولی خود برنامه نویس، به سطح خیلی بالاتری از ساختار اصولی و نظم و خوانایی رسید و مقدار زیادی از پایین بودن سطح زبان رو پوشش داد.
کسی شما را به چیزی وادار نکرده, میتوانید بروید به جای پارسیک انگلیسی بیاموزید و اصلا پارسیک را به زبالهدان بیاندازید; برای من
مهندیای[sup][aname=rpac29f][[/aname][anchor=pac29f]1][/anchor][/sup] دربر ندارد, انگلیسیِ من هتا از پارسیک ام هم بهتره! ((:
دگرسانی[sup][aname=rpa9beb][[/aname][anchor=pa9beb]2][/anchor][/sup] میان Python (پارسیک) و FORTRAN (
تازیک[sup][aname=rpa9524][[/aname][anchor=pa9524]3][/anchor][/sup]) هم برای من آشکاره, اگر نمیگیری دیگر براستی گناهِ من نیست, اگرنه اینکه میشود هر برنامهای را در هر زبانی نوشت خود میشود همان: you can
program fortran in any language که انگار داستانِ این را هم نگرفتی!
و آه, راستی:
آمیزش[sup][aname=rpac690][[/aname][anchor=pac690]4][/anchor][/sup] پارسیک و تازیک = Mixing FORTRAN and Python
----
[aname=pac29f]1[/aname]. [anchor=rpac29f]^[/anchor] meh+and+i::Mehandi || مهندی: اهمیت Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ importance
[aname=pa9beb]2[/aname]. [anchor=rpa9beb]^[/anchor] digar+sân+i::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
[aname=pa9524]3[/aname]. [anchor=rpa9524]^[/anchor] tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
[aname=pac690]4[/aname]. [anchor=rpac690]^[/anchor] Âmixtan || آمیختن: مخلوط کردن to mix mischen || آمیختن: یکی کردن to merge
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
iranbanoo - 04-26-2013
اما من توجه به جنبه ی فرهنگی آن را می ستایم:
تا چندی پیش در انتهای هر نوشته-نامه-فکس- و...در ادارت مینوشتند:---و من الله توفیق---!!
اما حالا با یک تحول فرهنگی گویا متحول شده و هر آن نامه یا فکسی که در یافت کنیم و چنین عبارت مزخرفی را در انتهایش ببینیم کلی به نویسنده میخندیم و شاید طعنه ای چیزی هم به او بزنیم:))
بنا براین ملیت نظرم نبود.شاید چیزی در راستار نوشتار شما در باره ی کارکرد اندیشه و زبان که در هم میهن خواندم.
اینکه استفاده بردن از یکسری واژگان بی انکه خود بدانیم چه قدر در نوع نگرش و اندیشه ی ما تاثیر میگذارد.
خوب جدای از این مسائل اما فکر میکنم دستور زبان عرب هم چندان خالی از نکات مثبت نیست:
همان واژه ی شکر:
تشکر=سپاس
شاکر=سپاسگزار
مشکور=سپاسیده(؟)
این قالب ها میانبر هاییست برای قابل فهم کردن واژگان.
گرچه ایراد هایی هم دارد.مثل :محدود کردن گستره ی واژگان.کمااینکه وقتی نوشتار شما و آلیس را خوب نگاه میکنم میبینم شما دچار این محدودیت ها نیستید و از ابزارهای متنوعی برای بیان اندیشه هایتان بهره میبرید.
و در مقابل ایرادی که هست و بسیاری از خوانندگان نوشتارهای شما بیان میکنند این است که در فهم
سریع نوشتارهای شما دچار مشکل می شوند.که البته شاید بخشی از آن به خاطر این است که به گوش ما نا آشنا بیاید اما دایره ی واژگان بزرگتر است و استفاده از بسیاری از میانبر ها و قالب های( آسان کن) مانند همین قالب های عربیک چندان بد نیستند.
نگر شما دربارهیِ پارسیگویی چیست؟ -
folaani - 04-26-2013
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: program fortran in any language که انگار داستانِ این را هم نگرفتی!
ببین عزیزم آخه بنظر من اصلا این قیاس زبان برنامه نویسی و زبان انسانی قابل فهم نیست که دقیقا یعنی چی، ربطش چطوریه و چقدره.
شاید اصلا بیشتر مغلطه باشه تا واقعیت.
الان من با زبان فارسی میخوام چکار کنم آخه. فرمول ریاضی رو با فرمول ریاضی مینویسن. برنامه نویسی رو هم با زبان برنامه نویسی. حالا شما میخواد زبانت چینی باشه، عربی باشه، فارسی و عربی آمیخته باشه، به کار و تخصص شما زیاد ربطی پیدا نمیکنه.
مگر اینکه بگی مثلا فلسفه شاید.
تازه اونم میشه خب توضیح داد و پانوشت گذاشت و رفع ابهام کرد و حتی اصطلاحات و واژه های مورد نیاز رو برحسب نیاز تعریف کرد.
این چه ربطی داره به اینکه گیر بدیم به دوتا واژه و ترکیب عربی که توی فارسی هست و بخوایم اونا رو ریشه کن کنیم!
کاربرد زبان انسانی واسه من اینه برم مغازه بگم شیرکاکائو بده، این قیمتش چنده، و با مردم صحبت کنم و اینها. در اینها هم مشکل خاصی نمیبینم. بقدر کافی همین فارسی هم قوی و غنی هست. حالا چه واژه عربی باشه و چه فارسی، آدم میشناسه و میتونه بگه و مردم هم متوجه بشن. البته بعضی وقتا طرف کمبود سواد داره که خب این رو فکر نمیکنم با ابداع واژه های جدید فارسی بشه کامل حل کرد. حداقل در مدت عمر ما که فکر نمیکنم به دردی بخوره!!
من اگر بخوایم یک کتاب تخصصی کامپیوتر و برنامه نویسی هم بنویسم به زبان فارسی، بازم مشکل خاصی نمیبینم. البته ترجیح میدم خیلی از اسمها و اصطلاحات رو از همون انگلیسی هاشون استفاده کنم و نه برگردان اونا به فارسی. هم بخاطر اینکه بنظر بنده فهم و درک اونا دشوارتره و هم اینکه در کاربردهای واقعی انگلیسی کارایی بیشتری داره (بخصوص که با منابع و محیطهای تخصصی و انگلیسی بیشتر سروکار داریم) و هم این برگردانها هم لزوما زیاد دقیق و صحیح نیستن.
اتفاقا سر دقیق نبودن این برگردانها تازگی با مدیر ارشد سایت برنامه نویس بحث داشتم؛ در اینجا میتونی ببینی:
آیتم اشتباه در دوره های برنامه نویسی (امنیت)
احتمال و آمار اشتباه و ضعف در برگردان اصطلاحات تخصصی بالاست.
برگردان اونا هم نیاز به تخصص گسترده و دقیقی داره هم در فیلد تخصصی مورد نظر و هم در هر دو زبان مبداء و مقصد. کار سخت و حساسیه بیشتر از اونچه که بنظر میاد.
بخاطر همین من ترجیح میدم خیلی جاها از کلمهء اصلی انگلیسی استفاده کنم.