پاتوق شب نشینی -
Dariush - 11-11-2012
درود و شب بخیر.
حالم بد است دوستان.سرم در آستانه انفجار قرار دارد!
پاتوق شب نشینی -
Alice - 11-11-2012
این هم برای دگراندن مود ِ انجمن به شادی و سرخوشی !
[ATTACH=CONFIG]989[/ATTACH]
پاتوق شب نشینی -
Alice - 11-11-2012
Dariush نوشته: حالم بد است دوستان.سرم در آستانه انفجار قرار دارد!
استراحت کنید دوست ِ من
!
اگر خوابتان نمیبرد
؛
روی تخت ِ خود دراز بکشید و چشمانتان را برای 5 تا 10 باریکه ببندید و به "هیچ چیز" نیندیشید
! خود را رها کنید
، جوریکه انگار وجود ندارید
؛
این فرآیند از سر دردتان می کاهد و آرامش و سرخوشی را از نو دریافت می کنید
!
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 11-11-2012
سپاس از شما
میروم آبی بر تنم بزنم، هوایی بخورم و دقایقی به آسمان شب نگاه کنم تا شاید آرامشی بازیافتم و توانستم خود را بخوابانم.
به بی خوابی و سردرد، عادت دارم اما آنچه این شرایط را بحرانی کرده انبوه کارهای عقب مانده است.حالم نباید خراب باشد، چون نیاز است مدتی بی وقفه، ساعتها و روزها را پی در پی کار کنم.
20 دقیقه تا پست بعدی که پست شب بخیر و بدرود است.
پاتوق شب نشینی -
Alice - 11-12-2012
Dariush نوشته: میروم آبی بر تنم بزنم، هوایی بخورم و دقایقی به آسمان شب نگاه کنم
آسمان شب که بی تردید شاهکار است
! من که از تماشایش هرگز سیراب نمی گردمــــ...
؛
بکوشید به مُحیط پیرامونتان
، بویژه صداها و نواهایش بی توجه نباشید
؛ برای نمونه
، هنگامیکه بر چهره خود آبی میزنید
، بروی طنین چکه های آب متمرکز شود و بدانها بنگرید
! یا هتا می توانید چند دمی به نوای دَم و بازدَم خودتان گوش فرا دهید
؛
دستکم آرامشی هرچند ناپایدار را برایتان رقم می زند
؛ امتحان کنید
!
پاتوق شب نشینی -
Dariush - 11-12-2012
بله حقیقتا همین طور است.اکنون اینجا هوا بارانی است و سرمای دلپذیر و روح نوازی دارد.آنقدر لذت بخش بود که آرزو کردم بتوانم تا آخر عمر همین جا زندگی کنم.
سپاس از شما.تمام تمرین های خوابیدن را از بر هستم!ولی اینهایی که گفتید خوب و مفید هستند.
شب همه بخیر.
پاتوق شب نشینی -
sonixax - 11-12-2012
Mehrbod نوشته: بر پایهی استاندارد نباید بره، ولی با css میشه هک کرد: html - How to center a div in a div? - Stack Overflow
آره همین طوریه ، فكر كنم با تگ سنتر هم بشه : <center <\center.
من نبستمش كه سیستم تشخیصش بده .امتحانش نكردم ، امتحان كنید نتیجه رو بگید .
پاتوق شب نشینی -
Alice - 11-12-2012
آه دوستان امروز بی اندازه
پریشان و
غَمزده بودم
؛
نسیم در پیچ و تاب گیسوانم فرو می پیچید
! شهر مُرده
گریه می کرد
* ؛ آسمانش نالان رشته های
باران را بر چهره ام می دوخت
!
و من دوش به دوش باد پرواز می کردم
؛ این سو و آن سود
؛ در میان نغمه های
باران می چَمیدم
* . . .
[ATTACH=CONFIG]990[/ATTACH]
* اکنون هم می گرید
! ( اکنون هم غمزده ایم )
* چمیدن در اینجا به چم رفتن و گردش با باد است
؛ مانند قاصدک که با باد پرواز میکند
؛
در میان نغمه های باران می چمیدم
= زیر نوای باران در خیابان های شهر پرسه می زدم
!
پاتوق شب نشینی -
mamad1 - 11-12-2012
Alice نوشته: آه دوستان امروز بی اندازه پریشان و غَمزده بودم ؛
نسیم در پیچ و تاب گیسوانم فرو می پیچید ! شهر مُرده گریه می کرد* ؛ آسمانش نالان رشته های باران را بر چهره ام می دوخت !
و من دوش به دوش باد پرواز می کردم ؛ این سو و آن سود ؛ در میان نغمه های باران می چَمیدم* . . .
[ATTACH=CONFIG]990[/ATTACH]
* اکنون هم می گرید ! ( اکنون هم غمزده ایم )
* چمیدن در اینجا به چم رفتن و گردش با باد است ؛ مانند قاصدک که با باد پرواز میکند ؛
در میان نغمه های باران می چمیدم = زیر نوای باران در خیابان های شهر پرسه می زدم !
بابا الیس عجب نوشته قشنگی
لذت بردم
تهران بارونیه؟
پاتوق شب نشینی -
Alice - 11-12-2012
mamad1 نوشته: تهران بارونیه؟
آری ممد جان
؛
شیراز چی
؟
بابا ممد
، داستان ِ این بابا آلیس و بابا راسل و بابا شیرین و . . . چیه
؟