iranbanoo نوشته: من شما را درک میکنم مهربد جان.دفترچه و یا شاید هرجایی که نیاز به انرژی و زمان مستمر داشته باشد تمرکز کافی را برای انجام کارهای دیگر از فرد میگیرد.
به طوری که من چند وقتیست حتی کتابهایی را که نیمه خوانده ام و یا تصمیم داشتم مطالعه کنم دور از چشم نگاه داشته ام تا فکرم را متمرکز کنم.ولی چیزی که درک نمیکنم این خود تنبیهی ایست که برای خود سقف پست تعیین میکنید و خود را در عمل انجام شده قرار میدهید که مبادا وسوسه شوید و لاگین کنید!
اینکه کاربران اینجا چه کسانی هستند و از چه جنسیتی و با چه منظوری اینجا جمع میشوند, چه ارتباط به قول خودتان مهندی دارد با اینکه هم صحبتی با دوستانی اندک همفکر خودتان و یا استفاده از محیطی متفاوت و به نسبت تر آزاد تر از دنیای مجازی پارسی زبانان !
نمیدانم شاید برای شما این چیزها اصلا اهمیتی نداشته باشد ولی برای من اینطور بوده وقتی بیشتر زمانها با دوستان دختر و پسرم تنها در نقش دختر شنگول و خوشحال بازی در می آیم تا مرا بفهمند تا اینکه چیزی که حقیقتا در ذهنم میگذرد!
iranbanoo نوشته: به هر سو تمام منظور من این بود که از شما خواهش کنم اینقدر با این وسواس فکریتان خودتان را اذیت نکنید و هر زمانی که عشقتان کشید بروید و بیایید
and where's the fun in that? :))
کافر_مقدس نوشته: مهربد چرا به شمار پیک هایت اضافه نمی شود؟! روی 7769 قفل شان کرده ای؟!
صبح 7769 تا بود، 6 عدد پیک از خودت در کردی، کماکان روی همان 7769 ثابت است!
Mehrbod نوشته: آری نمیدانم چرا بسیاری از مردم این اندازه دوست دارند دریافت یا همان فهمیده بشوند[١], کسی به هر روی در اینخوب من به اینها میگویم وسواس و اگر بخواهم مانند شما وسواسانه نگاه کنم این جهان انقدر بی هدف است که هدف های بزرگ ما چیزی جز یک خواست ساده انگارانه نیست.مگر یک فرد به تنهایی چه چیز والایی دارد که اگر توسط دیگران فهمیده نشود چه اتفاق بدی رخ خواهد داد.مسئله این است که برای منی که شبانه روز به دنبال حل مشکلات و روزمرگی هایم هستم چرا نباید از جایی که حتی کمی احساس خوبی خواهم داشت استفاده کنم؟
جهان هرگز شما را نخواهد دریافت مگر خود اتان, تازه خودتان هم کاستومند[٢] خویش را درمیابید, چرا که خودآگاه کوچکتر از ناخودآگاه است.
دیگر اینکه سخن از وسوسه نیست, آمدن اینجا همیشه خوشیآوره ولی باید دید این خوشی
بجایی که کس میخواهد هم میرسد یا نه؟ به سخن دیگر, با آماجهایِ[٣] زندگی اش نیز همراستاست؟
برای برخی مانند دوست امان @Russell شاید زندگی در همین دوستی و خوش گذاردن و آموختن گهگاه اینور و آنور و فلسفیدن باشد, یا
برای آنارشی کوشش برای برچینش[٤] اسلام هتّا اگر به اندازهیِ یک پست ناچیز در سخنگاهی گمنام باشد, یا برای امیر کُس کردن هر چه بیشتر
و خوشی بردن از آغوش گرم و نرم دلباخته[٥] باشد (که او هم ازینرو این روزها چندان اینجا نیست) یا برای خود ات همان دوستی و خوشی بردن از
گپ و گفتگو و کمی اندیشیدن[٦]. ولی این خوشیها با آماج[٣] من همراستایی[٧] ندارند, اینجا برای من خوشیآور است چون همانجور که گفتی دوستانی
هستند که با آنها سالهای آزگاری[٨] سخن گفتهایم و گفتمانیدهایم[٩] و بسیاری از آنان را بخوبی میشناسم, ولی این به جاییکه من میخواهم نمیانجامد.
Mehrbod نوشته: به کار من میگویند آیینش (âyineš = ritualization) یا vâreš (وار = عادت, رسم):این بزرگانه زیستن و رفتار کردن هم برای خود معضلیست.به هر سو من و شاید هر کس دیگری که اینجا مینویسد روزی به این نتیجه میرسد که ماندنش برایش سود اور نیست و به راحتی میرود .شما هم در این نقطه به این نتیجه رسیده اید:)
فرخ آنکس که وار خود بشناخت
کار خود را به وار خود پرداخت
عشقی زیستن برای کسانیه که آماج بزرگی در زندگی ندارند, من کارهای فراوانی هست که در زندگی
میخواهم پیش از فرارسیدن مرگ بیانجامم و عشقی زیستن و هر آنچه آید, خوش آید, با آن چندان جور در نمیاید!
من اینجا هنوز یک پیک ناننوشته دارم که باید بپایانم, پس از آنهم برای همیشه که نمیروم,
اگر دیدم اینجا شلوغ شد و سامههایِ[١٠] من برآورده[١١] شدند برمیگردم (ولی خب ته دل ام میدانم نمیشود!)
viviyan نوشته: در نهایت سکس به زنان و مردان به اصطلاح بتا و امگا هم لذت میدهند منتها آنها این جان کندن های مردان آلفا را دیگر ندارند :))ویوین جان گویا نوشتههای امیر را سر و ته خواندهای
Mehrbod نوشته: دیگر اینکه سخن از وسوسه نیست, آمدن اینجا همیشه خوشیآوره ولی باید دید این خوشی
بجایی که کس میخواهد هم میرسد یا نه؟ به سخن دیگر, با آماجهایِ[٣] زندگی اش نیز همراستاست؟
کافر_مقدس نوشته: دوستم به من می گفت به کسانی که می گویند بهترین راه، راه میانه روی و اعتدال است بگو پس بروند آدم هم بکشند، البته در آدمکشی اعتدال را رعایت کنند!خوب از طرف من به دوستت بگو که قیاسش مع الفارق بوده و یک مقداری مطالعه کنه به جاییش بر نمیخوره
Nevermore نوشته: [MENTION=14]Mehrbod[/MENTION] جان می خواهند گولت بزنند،یک وقت روی یه نفر را نبوسی ها.این ها همش نقشه ی یه نفره.
Russell نوشته: مَرده و قولش ها !!از خر شیطون بیا پایین راسل منکه گفتم دخترم
azarnoosh نوشته: از خر شیطون بیا پایین راسل منکه گفتم دخترمخوش آمدید بانو.
Nevermore نوشته:
به به،گویا ایشان با تمایلات همجنسگرایانه اشان سوژه ی خوبی برای "کاربرآزاری" هستند.