Mehrbod نوشته: جان کندن همهیِ آدمها در راستای خوشی بردن از زندگیست. سکس و کُس هم
خوشی میدهند و ارزش آنها برای ما آدمها از خوشیای است که میدهند, نه چیز دیگر.
امیدوارم تو هرگز بچهدار نشوی که فرزند و خدای نکرده پسر بیچاره ات همچو مادر بیماری نداشته باشد (;
viviyan نوشته: در نهایت سکس به زنان و مردان به اصطلاح بتا و امگا هم لذت میدهند منتها آنها این جان کندن های مردان آلفا را دیگر ندارند :))
viviyan نوشته: من قصد بچه دار شدن ندارم ولی قصد بچه به فرزندی گرفتن را دارم، مادر خوبی میشوم برایشان
Nevermore نوشته: آقا این یه نفر را اینقدر لوس اش نکنید،خود اش برمیگردد روزگارتان را سیاه می کند ها،از ما گفتن بود.
Mehrbod نوشته: خب هر ماه درد پریود هم به زنان میدهد که مردان نمیدهد, یا در جای دیگر, از ارزش
دختر با افزایش سن همینجور نارژگینوار زده میشود, ولی به ارزش مرد افزوده میشود:
پس با افسُراندن و اندوهاندن مردان به جایی نمیرسی, ولی شاید بتوانی خود ات را کمی اندوهگینتر کنی (;
سالی که نکوست ...
izabel نوشته: انگار دعوا شده :e106:[MENTION=14]Mehrbod[/MENTION] جان می خواهند گولت بزنند،یک وقت روی یه نفر را نبوسی ها.این ها همش نقشه ی یه نفره.
انگار یه طرف دعوا مهربدِ
انگار یه طرف دعوا هم یه نفرِ
دعوا اصلا خوب نیست ببوسید روی ماهِ همو تموم شه بره
azarnoosh نوشته: آری قول دادم پاش هم می ایستممَرده و قولش ها !!
Russell نوشته: مَرده و قولش ها !!
Mehrbod نوشته: مِهندترین فرنود اینکه گرفتاریهایِ زندگی شخصی ام سر به آسمان کشیدهاند.من شما را درک میکنم مهربد جان.دفترچه و یا شاید هرجایی که نیاز به انرژی و زمان مستمر داشته باشد تمرکز کافی را برای انجام کارهای دیگر از فرد میگیرد.
although, the situation has its own merits, you kinda learn how to deal with the "undealable"
دیگر اینکه اینان نمیخورد ماندگار باشند شهریار جان, دفترچه بدبختانه بخواهیم نخواهیم نیاز
به پوستْ کلفتی دارد و کمتر کسانی چون @امید هستند که میتوانند بآسانی در آن جای بگیرند.
بیشتر نامنوشتهها هم که دیدیم دختر هستند. همهیِ اینها به کنار, دخترانی که تاکنون ماندهاند هم
نیمبند و بگیر و نگیر داشته و هر کدام یکی دو سه باری قهر کردهاند و رویهمرفته آن دخترانی که
هنوز مینویسند از روی باهوشی و ابرکنجکاوی اشان هست که سختیهایِ اینجا را میتوانند برتابند. بهترین اشان @iranbanoo که
من از همه بیشتر سرسختی هایش را دوست دارم و اینکه از رو نمیرود, ولی هتّا او هم با همهیِ این سرسختی یکباری میاندیشم پیشتر قهر کرده بوده است.
اینها رویهمرفته ما را به جایی نمیرسانند, من هم چندان بدم نمیاید میتوانستم همینجور آسوده و بی سُهش
هیچگونه فشاری تا ابد اینجا بیایم و هر از گاهی چند ساعتی با دوستان دفترچه گپ بزنم, ولی خب
زمان اندک و راه دشوار و کار فراوان است, باید از خوشیِ یکجا زده تا جای دیگر دری گشوده شود.
وام ام را به ایرانزمین هم میاندیشم تا آیندهیِ پیش رو پس داده باشم.
پارسیگر