پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
بابا خواب دیدم ملکه شدم و همسر یه پادشاه بزرگ! این کجاش اروتیکه؟
تازه اون شبی هم با پسره اروتیک نبود، فقط چند باری از فرط هیجان بغلش میکردم! آخ ولی چه حالی میداد بغلش میکردم، دوست داشتم هی بغلش کنم ولی خجالت میکشیدم! :)
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
فیسبوکم برای همیشه دیاکتیو شد! :)
احساس کردم این اواخر خیلی شلوغ شده و به خیلیها رو داده بودم. به هر حال دیاکتیو که باشه خیال آدم راحته و دیگه درگیری ذهنی وجود نداره.
آخیش.. احساس راحتی میکنم! :)
پاتوق شب نشینی -
kourosh_bikhoda - 03-01-2014
Alice نوشته: شما خیلی هیز به نظر میرسید
وظیفست جوجو جان وظیفه
Alice نوشته: اما جهت یادآوری بگویم که مهسا هم مثل من پسرکش است
مهسا رو میدونم که نیست. تو رو نمیدونم
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
kourosh_bikhoda نوشته: وظیفست جوجو جان وظیفه
چه وظیفه ای؟ خب من از دو دسته پسرها اصلا خوشم نمیاد. یکی کسی که هیز باشه و به "تمام" دخترها نظر داشته باشه. یکی هم کسایی که توی خیابون دخترها رو اذیت می کنن. مثلا تا پاچه ی پای یه دختر توی خیابون یه کمی بالا باشه واسش دندون تیز می کنن! البته امیدوارم شما جزو هیچ کدوم از این دو دسته نباشین.
پاتوق شب نشینی -
kourosh_bikhoda - 03-01-2014
Alice نوشته: یکی کسی که هیز باشه و به "تمام" دخترها نظر داشته باشه
هیز با نظر داشتن فرق میکنه. تا اونجا که من میدونم نگاه کردن به دخترها اسمش میشه هیزی. بنابر این بله من هیزم. هیزوم
پاتوق شب نشینی -
Alice - 03-01-2014
kourosh_bikhoda نوشته: هیز با نظر داشتن فرق میکنه. تا اونجا که من میدونم نگاه کردن به دخترها اسمش میشه هیزی. بنابر این بله من هیزم. هیزوم
منظورم از هیز کسی بود که به دخترها نگاه بد کنه، نگاه شهوتی. البته این نگاه برای معشوقه یا همسر آدم خیلی هم خوبه، من از پسرهایی بدم میاد که "تمام" دخترها رو با این دید می بینن.
پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 03-01-2014
Theodor Herzl نوشته: این قیافه از نظر شما حوری است؟ دماغ عمل کرده لبهای پروتزی که آمپول معلوم نیست چند بار زدند بهش که باد کرده! اگر سالها گرفتار دست راست و چپ خود نیز باشیم نیز سمت همچین موجودی نمیرویم!
به قول شیختان :
Ouroboros نوشته: او ممکن است دیپلم هم نداشته باشد، اسم خودش را هم شاید نتواند بنویسد، شاید هر آنچه از دهان او بیرون میآید دری وری باشد، شاید بویی از آدمیت نبرده باشد، شاید هر شب ده بچه گربهی مظلوم را خفه میکند و شاید به راستی جانوری خبیث و رذل باشد. با اینهمه، من حاضرم تا چهل کیلومتر روی شیشهخردههای تیز سینهخیز بروم، سپس با تنی زخمی به دریاچهای انباشته از نمک و ماهیهای گوشت خوار وارد بشوم، و در آخر هزار ضربه تازیانه بخورم، مشروط بر آنکه در مقصد به عنوان جایزه، تنها سی ثانیه شورت او را به من بدهند تا آنرا اندکی بو بکشم!
همین دماغ عملی و آمپولی دستانت رو فلج میکنه بنده خدا.. ثانیه ای گرفتار دست چپ و راستت نخواهی شد!!
پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 03-01-2014
kourosh_bikhoda نوشته: مهسا رو میدونم که نیست.
پاتوق شب نشینی -
Aria Farbud - 03-01-2014
دفترچه چه آروم شده مزدک هم سری نمی زنه کمی گرم شم
پاتوق شب نشینی -
یه نفر - 03-01-2014
خیر مقدم جناب آریا فربد