پاتوق شب نشینی -
viviyan - 11-05-2012
شیرین من دیشب داشتم دق میکردم. ولی امشب خوبم، فکر کنم به زودی تو داروخونه استخدام شم. امروز یه شیشه روغن زیتون خوراکی بهمون دادن.
پاتوق شب نشینی -
mamad1 - 11-05-2012
شب همه ی دوستان عزیزم بخیر
پاتوق شب نشینی -
shirin - 11-05-2012
من خوب شدم عاطفه. داروخونه هم مگه استخدامی داره؟ خب اگه بخوان همینجوری میری سرکار دیگه. استخدام دیگه چه صیغه ای هست؟
پاتوق شب نشینی -
viviyan - 11-05-2012
آره دیگه شیرین. دارم میرم کارآموزی، داروخونه ها که همینطوری کار بلد نباشی استخدامت نمیکنن.
پاتوق شب نشینی -
shirin - 11-05-2012
عاطفه بازم حالم بد شد. فکر کنم چون یه ساعتی تلوزیون روشن کردم و بفرمایید شامو دیدم ، موقتی حالم خوب شده بود. الان بازم دلم گرفت.
پاتوق شب نشینی -
mamad1 - 11-05-2012
منم یه مرگیم شده نمیدونم چه مرگی
پاتوق شب نشینی -
Anarchy - 11-05-2012
دوستان چرا انقدر انرژی منفی میدین به همدیگه!! کلا زندگی هیچ وقت روند ثابتی نداره...انگار مزه اش به همینه
پاتوق شب نشینی -
shirin - 11-05-2012
آخه درسته که روند ثابتی نداره. گفتن فراز و نشیب نگفتن نشیب و نشیب که.
پاتوق شب نشینی -
mamad1 - 11-05-2012
خب مال من فعلا نشیب نشیب نیست
فعلا فرازو نشیبه
میخوام برم دریا
دلم دریا میخواد
میرم دریا
پاتوق شب نشینی -
viviyan - 11-05-2012
منم حالم بد شد. اگه پروپوفول گیرم نیومد، 5 تا وارفارین میندازم بالا
میبینم که شدم نویسنده سوم.
شیرین یه پسر خوش تیپ و فهمیده سراغ داشتی بفرست بیاد اینورا، من باش قرار بذارم بریم بیرون، دلم پوسید، باشه.