viviyan نوشته: من خیلی روحیه م داغونه
دارم فکر میکنم که زندگی چقد مسخره اس. متوجه شدم آدم اگه انگیزه داشته باشه حتی اگه به این نتیجه رسیده باشه که زندگی پوچ و تهی هست بازم شور و هیجان برا ادامه ش داره، بازم امیدواره ولی وقتی انگیزه نباشه، هرچقدر هم که توانا باشه، هرچقدر هم که به خودش و آینده ش مطمئن باشه بازم براش لذتی نداره و مرگ هم براش دردآور و سهمگین نیست.
Mehrbod نوشته: چند تا آهنگ ایرانی شاد کمک میکنه!
این احساسها هم گذرا اند.
Alice نوشته: در جایی خواندم که انگشتری فیروزه با نگین چارگوش آبی رنگ و از جنس پلاتین ، به بهایی گران ، چاره کار است ؛ به زودی این راه را پیشه خواهم کرد و گمان دارم کارآمد باشد !
نقل قول:Mazdak Bamdad
05-08-2008
پیک 101
نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط اتابک
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.php?p=48099#post48099
مزدک گرامی ،جان جوان خردمند
لطفا بگوئید احساسات را بدیده شما چگونه میتوان تحت کنترل گرفت ؟
چاره این كار یك انگشتری فیروزه است!
جز خود شما كسی نیست كه شما را از كردار نا سنجیده
در اثر خیزاب احساسات ، بازدارد و خود شما هم كه
در همان لحظه ی خشم و .. ، اگر میتوانستید جلوی
خود را بگیرید، دیگر ای پرسش را در اینجا نمیكردید.
پس شما یك كمك نیاز دارید كه به شما در گاه چنین
بزنگاه هایی، بیاد این بیاورد كه خرد را بر خشم و ترس و
احساس های غریزی دیگر، فرمانروا كند. این كمك هم
همان انگشتری است كه شما پس از این پاسخ ما ، به
بهایی گران ( مثلاً از پلاتین) میخرید تا هرگاه بدان بنگرید
بیاد این گفتگو و موضوع آن، یعنی كنترل احساسات بیفتید.
بكوشید كه نگین ان به ریخت مربع باشد، مربع ، نماد خرد
است ( پرهون یا دایره، نماد احساساتند). پس بیاد میاورید
خرد نگین انگشتر ( پرهون) احساسات است. در گاه چیرگی
احساسات، نگاهتان ناگزیر به دست و انگشتری می افتد،
پیش از پی گرفتن كارتان، تا ده شماره بشمارید و در آن ده دم،
اندیشه كنید كه آیا كاری كه میخواهید بكنید درست است یاخیر!
ولی چرا فیروزه؟ چون من خود از رنگ آبی خوشم
میاید و انرا ارامش بخش حس میكنم. فزون برین،
پیروزی در كاربرد خرد است!
Alice نوشته: در جایی خواندم که انگشتری فیروزه با نگین چارگوش و از جنس پلاتین ، به بهایی گران ، چاره کار است ؛ به زودی این راه را پیشه خواهم کرد و گمان دارم کارآمد باشد !
What?!!!
Alice نوشته: نخیر آهنگ دیگر چیست ؟ ! آن هم "شاد ایرانی" ؟
Alice نوشته: این سهش ها پرگرایند است که گذرا نباشند ؛ افسردگی مَرضَی ست که یکباره می آید و رفتنش به این سادگیـهــآ نیست و دیر زمانی به درازا می انجامد ؛
هرآینه تشخیص من این است که از علایم افسُردگی ست ( شاید خفیف) ؛ باید در برابر پیشرفتش ایستادگی کنی و در نطفه خفه اش کنی !
Alice نوشته: ولی من طرز احمقانه ای یک روز ؛ بدون دود تهران دوام نخواهم آورد...
چندی پیش به شمال ایران مسافرت کرده بودم که کم و بیش دو هفته آنجا ماندگار شدم ؛ هوای پاکیزه اش روان مرا اندک انک نابود می ساخت !
به تهران که بازگشتم در همان دم نخست ؛ بوی دود و دمش جانی دوباره به من بخشید !
خلاصه اینکه با تمام افتضاح آلودگی هوای تهران ؛ من آنقدر دمساز با آن شده ام کهـــــ... ؛ Wow
می دانم دیوانه امــــ... :e314:
Alice نوشته: شوخی م کنی ؟
آهنگ شاد ایرانی فاقد هرگونه ارج و ارزش هنری ست ؛ نه تنها شاد ایرانی ؛ که همه آهنگ های ایرانی من جُمله رپ های بیخود امروزین ؛
این نوع موسیقی تنها ویژه مجالس عروسی و تلخک بازیهای ایرانی ست ( البته خودم تا آخرین ذره وجود در این مراسم به تنزیدن (رقصیدن) مشغول میشوم ، در گاه نیاز تلخک بازی را نیز پیشه میکنیم )
Alice نوشته: توئم که دوست داری همیشه به واروون جریان آب شنا کنی !!
با این روش می توان سرطان را نیز سودمند دانست !
Ouroboros نوشته: تهران بالاترین سطحیست که هر نقطهی جغرافیایی در ایران از نظر پیشرفت فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به آن رسیده و همه مدل «در و دهات»، از چند دهه تا چند قرن از آن عقب هستند. من در دو شهر بزرگ و بیهوده خوشنام دیگر در ایران چند وقتی زندگی کردهام، پشم یک سگ مردهی تهرانی میارزد به کل باقی ایران. البته در قیاس با «اروپای غربی»(ولو دهاتهای آن)بدیهیست که تهران و باقی شهرهای خاورمیانه ول معطل هستند.
پ.ن: به خصوص شیراز که زبالهدانی نفرتانگیزیست انباشته از مزدور و حزباللهی ِ کثیف. ضمن احترام به دوستان شیرازی، اما بمب اتم را برای چنین جاهایی درست کردهاند..