دفترچه
خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای همگانی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF)
+--- موضوع: خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D9%87-%D9%88-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7


خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه - رویا - 10-16-2012

من هیچ وقت جرات تقلب نداشتم و همچنین وقتی معلم سر کلاس بود شیطونی نمی کردم به خاطر همین خاطره بد ندارم
اما وقتی معلم نبود کلاس رو بهم می ریختم یادش به خیر دوران خوبی داشتیم


خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه - mamad1 - 10-16-2012

ما رو ببین با کیا اومدیم 13 بدر

همه بچه مثبت E415


خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه - blackswan - 10-16-2012

mamad1 نوشته: ما رو ببین با کیا اومدیم 13 بدر

همه بچه مثبت E415


ممد جان خود من خیلی خیلی شیطون بودم ... به مظلومیت الانم نیگا نکن !E409


خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه - mamad1 - 10-16-2012

blackswan نوشته: ممد جان خود من خیلی خیلی شیطون بودم ... به مظلومیت الانم نیگ نکن !

خیلی هم خوب پس خاطره هاتو بگو بشنویم بابا جان


خاطرات دوران مدرسه و دانشگاه - رویا - 10-16-2012

خاطرات بد مال دوران ابتدایی بود .به خاطر سن کممون و بی توجهی پدر و مادرها جرات اعتراض نداشتیم وقتی تنبیه بدنیمون می کردند
الان که فکر می کنم خیلی مواقع حرصم در میاد که چرا هیشکی صداش در نمی اومد اخه به خاطر هیچی کتک می زدند
مگه تو کشورهای غربی جرات دارند به بچه مردم بگند بالا چشمت ابروه بچهمردم که سهله بچه خودشون رو هم تنبیه بدنی نمی کنند
یادمه کلاس دوم سوم ابتدایی بودم یه مبصر داشتیم که اسم بدها (یعنی اونایی که شلوغ می کردند ) رو رو تخته سیاه می نوشت فکر کنم دهه شصتیها یادشون باشه این مبصر بی انصاف ما فقط برای اینکه تخته رو پر اسم کنه چه اونایی که ساکت بودند چه اونایی که شلوع می کردند رو می نوشت یه بار ناظم اومد همه اسمهایی که رو تخته بود رو صدا کرد تا نفری یکی دو تا چوب بزنه کف دستشون منم جزو اونا بودم اسم یکی از بچه های خیلی شیطون و شلوغ کلاس رو گفت از قضا اون دختر اون روز غایب بود اما اسمش رو تخته بود اون جا بود که مبصر ضایع شد و ناظم دو تا چوب زد کف دست خودش اخ دلمون خنک شد اما چه فایده ما هم چوبمون رو خورده بودیمE415