دفترچه
پادشکنندگی - Antifragility - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: فلسفه و منطق (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82)
+--- موضوع: پادشکنندگی - Antifragility (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%D8%B4%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-Antifragility)

صفحات 1 2 3 4 5 6


پادشکنندگی - Antifragility - Mehrbod - 01-09-2013

undead_knight نوشته: معادله زیان و سود اینقدرا هم ساده نیست قبل از اینکه بخشی از زیان یا سود یک چیز مشخص بشه ما در وصعیت نادانی به سر میبریم،در این وضعیت ما نه آگاهی به سود داریم و نه آگاهی به زیان.اگر ما به خاطر این نادانی پیش فرض رو زیان بار بودن یک چیز در نظر بگیریم ممکنه سود احتمالیش رو از دست بدیم و اگر از اون چیز استفاده کنیم زیان احتمالیش رو به جون خریدیم.مسئله اینه که در حالت نادانی برابری سود و زیان 50-50 هست نه کمتر و نه بیشتر.حالا زمانی هم هست که سود یک چیز مشخصه ولی زیان احتمالیش مشخص نیست(لذت بخش هست، راحتی میاره و...)در این وضعیت استفاده نکردن از اون چیز یک سود حتمی رو از ما میگیره در مقابل رفع یک زیان احتمالی و در مقابل استفاده کردن ازش سود حتمی داره ولی زیان بار هم ممکنه باشه.
خب در حالت نادانی مطلق ریسک پذیر بودن و نبودن ارزش یکسانی دارند ولی در حالت دوم صددرصد ریسک پذیری با ازرش تره چون یک چیز اثبات شده یا مشخص رو به یک چیز احتمالی ترجیح میده.

هیچ تضمینی نیست که دانش چه زمانی سود و زیان یک چیز رو پیدا میکنه:)ممکنه 1 سال بشه ممکنه هزار سال:)

نمونه های نقض:
دین(چند هزار ساله)
کشاورزی(چند هزار ساله)
استفاده از اکسیژن(از زمان نیاکان تک سلولی ما!)

آفرین، نکته از دست رفته همینه، شما داری ورتنده (variable) را که X باشد پیشبینی میکنی، ما داریم پرداخت (payoff) ورتنده که پردازه‌ی آن یا f(x) باشد را می‌بررسیم.

برای آنکه دگرسانی ژرف میان ایندو را - که شوربختانه کمتر میدانند را - بگیرید، ورتند‌ه‌ی ما میتواند هر چیزی باشد
بگوییم X شدت ریشتریِ زمین‌لرزه‌ای که در تهران تا 30 سال آینده رخ میدهد، f(x) ولی شمار کسانی است که از آن خواهند مرد.

برای ما درآوردن اینکه X چه ریشتری خواهد داشت سخت تا ناشدنی است، ولی رایانش برآیند یا پرداخت آن
بسیار آسان، ما میتوانیم با گرایند بسیار خوبی بگوییم که اگر 7 ریشتر بود چند آدم در زمین لرزه کشته میشوند —> f(x)

کار شما در بررسی سود و زیان آنجور که در بالا آمد مانند این میماند که بنشینیم با ابزارهای نپاهشیک و رایانشیک
در بیاوریم که زمین لرزه‌ی نامبرده اگر آمد گِرایند چند ریشتر بودن را داراست، سپس خودمان را برای آن ریشتر آماده کنیم.

رویکرد ما میگوید نیازی نیست از آغاز شما چیزی را پیشبینی یا بررسی کنید، تنها f(x) را بنگرید و خودتان را در جایگاهی ببرید که از شکنندگی دور باشد.
پس به سخن دیگر، نیازی نیست زمین لرزه را با این رویکرد از آغاز پیشبینی کنیم! بجایش انرژی‌امان را روی ساخت زیرساختارهای پادلرزه میبریم.

یا نمونه شخصی‌تر، نیازی نیست سودرسانی یا زیانمندی یک دارو [ی سرماخوردگی] را پیشبینی کنیم، زمانیکه میتوانیم بسادگی آنرا نگُـساریم:

چرا نیازی نیست؟ چون برآیه‌های (outcome) ما یکی از این دو بیشتر نیستند:
1. داروی سرماخوردگی سودمند و کم زیان است و ما زودتر از سرماخوردگی رها میشویم: آنچه داروسازها میخواهند بباوریم.

2. داروی سرماخوردگی زیانمند و کم سود است و ما گرچه سرما نمیخوریم، ولی دچار هنودهای کناری (side-effects) میشویم: آنچه در واقعیت هست.

اکنون شما میخواهید اینجا برایانید که سود و زیان چیستند و دارو را بخوریم یا نه، ولی نیازی به رایانش آن نیست، زمانیکه
سود در بهترین ریخت خود ناچیز است (یک سرماخوردگی کمتر) و زیان در بدترین ریخت اش مرگ‌آور: هنودهای
کناری (side-effects) میتوانند شما را امروز بکشند، میتوانند مایه‌ی کشتن شما تا 20 سال آینده باشند، راهی برای دانستنش نیست.

به سخن دیگر، تن ما در برابر دارو شکننده است و سود آن همیشه دستِ‌پایین را دارد، پس تا زمانیکه نیازی نیست سراغ آن نمیرویم.


این را بگسترانیم به microwave: بیشترین سودی که شما از پختن در microwave در برابر یک گاز امروزین بدست میاورید چیست؟ چند
دقیقه زمان کمتری میگذرانید، بیشترین زیانی که شما از پختن در microwave میتوانید برتابید چیست؟ دچار چَنگار (سرطان) و مرگ زودهنگام میشوید.

چه زمانی میتوانیم از microwave با دل‌استواری بیشتری بهره ببریم؟ گاهی که به آن زمان بسنده برای نشان دادن پیامدهای پنهان و آشکار
خود داده باشیم؛ به سخن بهتر، بزرگترین آشکارنده همان "زمان" است. به یک فند (technology) زمان بسنده بدهید، دیر یا زود همه هنودهای-کناری خود را می‌نمایاند.

Mehrbod نوشته: در جایی مانند پریدن با ریسمان و آزمودن واپسین داروی پزشکی و ... ما دو راه داریم:
1- به پژوهشگران زمان بدهیم تا آسیب‌های ناشناخته را پژوهیده و درآورند.

2- بگذاریم دیگران بجای ما آزموده و پیشگام (+ پیشمرگ) شوند.


از همینرو نیز چیزهای کهن (آتش) کمابیش همیشه بهتر از نوی خود هستند، زیرا این بازه‌ی زمانی را گذرانده و از آزمون سربلند بیرون
آمده‌اند و هتا اگر خوب هم نباشند، ما میدانیم کجا خوب نیستند، ولی چیزهای نو (microwave) هنوز تنشان به «زمان» نخورده و ناشناخته‌اند.



undead_knight نوشته: همه اینها هم زیان بار هستند بعضی مثل اکسیژن فعلا چاره ای براش نداریم و بعضی مثل کشاورزی باید کنترل شده بشند و بعضی مثل دین هم واقعا کارکردی ندارند.

زیانمندی اینها در برابر سودمندی‌اشان ناچیزه: گذر زمان این را نشان داده.

پس نیازی نیست از اینها فرار کنیم، برای نمونه در دستیابی به همان امُردادگی (جاودانگی (گفتگوی دانشیک)) ما نیازی نداریم اکسیژن را با یک چیز دیگر جایگزینیم، تنها میبسنند که آسیب‌هایی که به تن ما میزند را هر چند دهه یکبار بِـبازسازیم.



undead_knight نوشته: آیا اتکا به فرگشت یا کهن بودن دلیلی برای زیان بار نبودن اینهاست؟:)

نه، چون کسی سخن از زیانآور نبودن اینها نزد!



undead_knight نوشته: بنابراین چه چیزی کهن باشه و چه چیزی کهن نباشه تا زمانی که دانشی در موردش نیست،ما بهش نادانیم و اگر دانشی بهش داریم یا زیان احتمالی پر رنگ تره یا سود احتمالی.

باز هم نه:
سود کم + زیان فراوان ≠ زیان کم + سود فراوان

داروی سرماخوردگی یکمی است، اکسیژن دومی.




undead_knight نوشته:

sure?!

Russell نوشته: سوال دقیقا همین است که نکته چیست؟

نکته در شناخت «شکنندگی» سیستم است، بجای رایانش سود و زیان (تاثیرات دارو در تن یا X)
ما دورنمای زیانمندی یا سودمندی را در نگر میگیریم: سرما خوردن/نخوردن


پادشکنندگی - Antifragility - Russell - 01-09-2013

Mehrbod نوشته: در جایی مانند پریدن با ریسمان و آزمودن واپسین داروی پزشکی و ... ما دو راه داریم:

1- به پژوهشگران زمان بدهیم تا آسیب‌های ناشناخته را پژوهیده و درآورند.

2- بگذاریم دیگران بجای ما آزموده و پیشگام (+ پیشمرگ) شوند.


چیز دشواری در اینجا داریم؟
این دو راه برای حداقل کردن شکنندگی ارائه شده در این حرف چندانی نیست.اما سوال در عمل این نیست و ما تا اینجا داریم یک چیزی بنام پادشکنندگی داریم میخواهیم بدانیم چطور میشود به آن رسید.
اما سوال دنیای واقعی اینست که چه کنیم؟یعنی بالاخره بپریم با طناب یا نپریم یا از تلفن همراه استفاده بکنیم یا نکنیم یا چه مقدار استفاده کنیم؟
در کل سخن اینست که اینکه چه باید بکنیم یا نکنیم بااینکه عملی که این تئوری میگوید پادشکننده است چطور بهم میرسند؟


Mehrbod نوشته: زندگی با تلفن و گاز بجای موبایل و microwave —> زندگی در ساوانای آفریقا؟
من منطق پادشکنندگی را فقط تعمیم دادم.گفته شد که تنها چیزهای فرگشتی امتحان خود را پس داده اند و ما تنها و تنها باید بر این مبنا ریسک را حداقل کنیم،من هم نتیجه گرفتم که اینطور باشد بهترین و کم خطرترین راه زندگی در آفریقاست.
اساسا این بردن اینگونه استدلالها به حداکثر خود بسیار سودمند است و در شفاف سازی هر سخنی و نشان دادن درون مایه آن کمک میکند. در اینجا بسیاری سوال اخلاقی وجود دارد مثلا اینکه دیگران را بفرستیم برای ما مینها را پاک کنند اخلاقیست؟اگر همه قرار به پادشکننده عمل کنند (قرار است این آرمان پادشکنندگی باشد) نتیجه منطقیش این میشود که همه در جای خود باستند و همه پدیده های جدید را دست نخورده باقی بگذارند و درجا بمانند منتظر اینکه یکی بیاید اینها را امتحان کند.
در واقع سوالات اخلاقی بسیاری هست که خود این پادشکنندگی باید جایگاه خودش را توجیه و مشخص کند در دنیای واقعی.
پریدن با طناب پادشکننده است یا نه؟ شاید!
اینکه پردین با طناب خوب است یا نه؟؟؟؟


پادشکنندگی - Antifragility - Russell - 01-09-2013

Mehrbod نوشته: آفرین، نکته از دست رفته همینه، شما داری ورتنده (variable) را که X باشد پیشبینی میکنی، ما داریم پرداخت (payoff) ورتنده که پردازه‌ی آن یا f(x) باشد را می‌بررسیم.

برای آنکه دگرسانی ژرف میان ایندو را - که شوربختانه کمتر میدانند را - بگیرید، ورتند‌ه‌ی ما میتواند هر چیزی باشد
بگوییم X شدت ریشتریِ زمین‌لرزه‌ای که در تهران تا 30 سال آینده رخ میدهد، f(x) ولی شمار کسانی است که از آن خواهند مرد.

برای ما درآوردن اینکه X چه ریشتری خواهد داشت سخت تا ناشدنی است، ولی رایانش برآیند یا پرداخت آن
بسیار آسان، ما میتوانیم با گرایند بسیار خوبی بگوییم که اگر 7 ریشتر بود چند آدم در زمین لرزه کشته میشوند —> f(x)

کار شما در بررسی سود و زیان آنجور که در بالا آمد مانند این میماند که بنشینیم با ابزارهای نپاهشیک و رایانشیک
در بیاوریم که زمین لرزه‌ی نامبرده اگر آمد گِرایند چند ریشتر بودن را داراست، سپس خودمان را برای آن ریشتر آماده کنیم.

رویکرد ما میگوید نیازی نیست از آغاز شما چیزی را پیشبینی یا بررسی کنید، تنها f(x) را بنگرید و خودتان را در جایگاهی ببرید که از شکنندگی دور باشد.
پس به سخن دیگر، نیازی نیست زمین لرزه را با این رویکرد از آغاز پیشبینی کنیم! بجایش انرژی‌امان را روی ساخت زیرساختارهای پادلرزه میبریم.

یا نمونه شخصی‌تر، نیازی نیست سودرسانی یا زیانمندی یک دارو [ی سرماخوردگی] را پیشبینی کنیم، زمانیکه میتوانیم بسادگی آنرا نگُـساریم:

چرا نیازی نیست؟ چون برآیه‌های (outcome) ما یکی از این دو بیشتر نیستند:

1. داروی سرماخوردگی سودمند و کم زیان است و ما زودتر از سرماخوردگی رها میشویم: آنچه داروسازها میخواهند بباوریم.

2. داروی سرماخوردگی زیانمند و کم سود است و ما گرچه سرما نمیخوریم، ولی دچار هنودهای کناری (side-effects) میشویم: آنچه در واقعیت هست.

اکنون شما میخواهید اینجا برایانید که سود و زیان چیستند و دارو را بخوریم یا نه، ولی نیازی به رایانش آن نیست، زمانیکه
سود در بهترین ریخت خود ناچیز است (یک سرماخوردگی کمتر) و زیان در بدترین ریخت اش مرگ‌آور: هنودهای
کناری (side-effects) میتوانند شما را امروز بکشند، میتوانند مایه‌ی کشتن شما تا 20 سال آینده باشند، راهی برای دانستنش نیست.

به سخن دیگر، تن ما در برابر دارو شکننده است و سود آن همیشه دستِ‌پایین را دارد، پس تا زمانیکه نیازی نیست سراغ آن نمیرویم.


این را بگسترانیم به microwave: بیشترین سودی که شما از پختن در microwave در برابر یک گاز امروزین بدست میاورید چیست؟ چند
دقیقه زمان کمتری میگذرانید، بیشترین زیانی که شما از پختن در microwave میتوانید برتابید چیست؟ دچار چَنگار (سرطان) و مرگ زودهنگام میشوید.

چه زمانی میتوانیم از microwave با دل‌استواری بیشتری بهره ببریم؟ گاهی که به آن زمان بسنده برای نشان دادن پیامدهای پنهان و آشکار
خود داده باشیم؛ به سخن بهتر، بزرگترین آشکارنده همان "زمان" است. به یک فند (technology) زمان بسنده بدهید، دیر یا زود همه هنودهای-کناری خود را می‌نمایاند.
خوب این پست خیلی روشنگر بود.
این که بجای expected value خود پاداشها را مقایسه کنیم جالب است ولی در اینجا مساله اینکه ما یک جان بیشتر نداریم و ناپیوستگی آن همچنان به قوت خود باقیست.مثلا تصور کنیم ما در یک تونل در عمق زمین هستیم و سوال اینست که آیا برویم به سطح زمیم یا نه.در سطح زمین خطر برخورد شهاب سنگ بما وجود دارد(هزینه بسیار زیاد) در روی زمین میتوانیم لذت ببریم(سود بسیار کم در مقایسه هزینه) اینجا فارق از میزان احتمال نتیجه این میشود که باید مانند یک فرد دچار فوبیا عمل کنیم در حمله موارد چون هزینه مرگ همیشه بر زندگی میچربد اینطور نیست؟


پادشکنندگی - Antifragility - Mehrbod - 01-09-2013

Russell نوشته: من منطق پادشکنندگی را فقط تعمیم دادم.گفته شد که تنها چیزهای فرگشتی امتحان خود را پس داده اند و ما تنها و تنها باید بر این مبنا ریسک را حداقل کنیم،من هم نتیجه گرفتم که اینطور باشد بهترین و کم خطرترین راه زندگی در آفریقاست.

کجا گفته شود تنها چیزهای فرگشتیک آزموده شد‌ه‌اند؟ گفتیم در درازنای زمان، چیزهایی که در فرگشت بوده‌اند آزموده شده‌اند،
چیزهای نوی امروزین را تنها پژوهنده در پژوهشگاه کوشیده مانندسازی کند و نیاز به گذر زمان برای پایستگی و شناخت آن میرود.

ما هیچ راهی برای شتاباندن فرایند نداریم، فربود (=واقعیت) را میشود مانند‌سازی کرد، ولی نمیشود
فربودسازی کرد: هر چیز تنها در فربود + گذر زمان کارایی راستین و کاستی‌‌های پنهان خود را میاشکارد.



Russell نوشته: اساسا این بردن اینگونه استدلالها به حداکثر خود بسیار سودمند است و در شفاف سازی هر سخنی و نشان دادن درون مایه آن کمک میکند. در اینجا بسیاری سوال اخلاقی وجود دارد مثلا اینکه دیگران را بفرستیم برای ما مینها را پاک کنند اخلاقیست؟

اگر مردم دوست دارند با جان خودشان بازی کنند و با microwave خوراک بپزند، به من و شما چه؟ در چنین جایی
که میدانیم گستردگی آسیب از شخص فراتر نمیرود، بار اخلاقی ما تنها آگاهاندن مردم به ریسکی است که میپذیرند.

در جایی که گستردگی آسیب فراگیر دارد (گرمایش زمین، بمب اتم، مهندسی ژنتیک، ...) نیاز به رویکردهای سخت‌گیرانه‌تری میرود.



Russell نوشته: اگر همه قرار به پادشکننده عمل کنند (قرار است این آرمان پادشکنندگی باشد) نتیجه منطقیش این میشود که همه در جای خود باستند و همه پدیده های جدید را دست نخورده باقی بگذارند و درجا بمانند منتظر اینکه یکی بیاید اینها را امتحان کند.

باز هم که برگشتیم خانه یکم؟

Mehrbod نوشته: 1- به پژوهشگران زمان بدهیم تا آسیب‌های ناشناخته را پژوهیده و درآورند.

2- بگذاریم دیگران بجای ما آزموده و پیشگام (+ پیشمرگ) شوند.

من اینجا بیخود که دو تا راهکار ندادم، چون میدانستم این گفتگو "منفعل شدگی" که دوست داری پیش میاید «یک» را هم نوشتم.

در کنار آن آری، شما میتوانید بگذارید دیگران با آگاهی خودشان پیشگام و پیشمرگ شوند. این رویکرد در اقتصاد برای
نمونه سراسر اخلاقی است و به آن Entrepreneurship یا «کارآفرینی» میگویند. شما روی یک فند نو که به
گِرایند بالا شکست میخورد سرمایه‌گذاری میکنید (= ریسک)، ولی اگر گرایند کم زد و کار کرد برداشت بالایی نیز میکنید.

نکته در اینجا در کوژیِ (convexity) کارآفرینی در برابر کاویِ (concavity یا negative convexity) دارودرمانی است: در یکمی شما ریسک مرزمند
میکنید (سرمایه آغازین) ولی پرداخت بیمرز دارید، در دومی شما سود مرزمند میکنید (سرما نمیخورید)، ولی دُژپرداخت بیمرز (مرگ) دارید.




russell نوشته: خوب این پست خیلی روشنگر بود.
این که بجای expected value خود پاداشها را مقایسه کنیم جالب است ولی در اینجا مساله اینکه ما یک جان بیشتر نداریم و ناپیوستگی آن همچنان به قوت خود باقیست.مثلا تصور کنیم ما در یک تونل در عمق زمین هستیم و سوال اینست که آیا برویم به سطح زمیم یا نه.در سطح زمین خطر برخورد شهاب سنگ بما وجود دارد(هزینه بسیار زیاد) در روی زمین میتوانیم لذت ببریم(سود بسیار کم در مقایسه هزینه) اینجا فارق از میزان احتمال نتیجه این میشود که باید مانند یک فرد دچار فوبیا عمل کنیم در حمله موارد چون هزینه مرگ همیشه بر زندگی میچربد اینطور نیست؟

آری ولی زندگی در ژرفنای تونل برای فرار از برخورد شهابسنگ‌ها میتواند زندگی شما را کوتاه کند: خوراک بدتر، زندگی سخت‌تر،
امید کمتر، خوشی کاسته‌تر، ...

ولی داشتن تونل‌هایی که اگر برخورد شهابسنگ بزمین نزدیک بود در آنها برویم یک رویکرد سِتَپر (robust) است: ما نمیتوانیم
زمان دیق برخورد شهابسنگ را پیشبینی میکنیم، ولی میتوانیم خودمان را برای آن از چند روز پیش آماده کنیم و به تونل‌ها پناه ببریم.




Russell نوشته: در واقع سوالات اخلاقی بسیاری هست که خود این پادشکنندگی باید جایگاه خودش را توجیه و مشخص کند در دنیای واقعی.
پریدن با طناب پادشکننده است یا نه؟ شاید!
اینکه پردین با طناب خوب است یا نه؟؟؟؟

Russell نوشته: این دو راه برای حداقل کردن شکنندگی ارائه شده در این حرف چندانی نیست.اما سوال در عمل این نیست و ما تا اینجا داریم یک چیزی بنام پادشکنندگی داریم میخواهیم بدانیم چطور میشود به آن رسید.
در کل سخن اینست که اینکه چه باید بکنیم یا نکنیم بااینکه عملی که این تئوری میگوید پادشکننده است چطور بهم میرسند؟


رویکردها سه دسته هستند:
شکننده
ناشکننده یا سِتَپر (robust)
پادشکننده

در جاییکه ما سراسر شکنندگی داریم مانند دارودرمانی و تن (جسم)، رویکرد پادشکننده نداریم، ولی میتوانیم
از شکننده‌سازی بیشتر خودمان با نگساردن (= مصرف نکردن) دارو پیشگیری کنیم: به ستپری نزدیک شویم.



Russell نوشته: اما سوال دنیای واقعی اینست که چه کنیم؟یعنی بالاخره بپریم با طناب یا نپریم یا از تلفن همراه استفاده بکنیم یا نکنیم یا چه مقدار استفاده کنیم؟

سود پریدن اندک است (خوشی)، زیان آن میتواند بالا باشد: نمی‌پریم مگر آنکه از ناآسیب‌زایی آن دل‌استوار باشیم.
سود microwave کردن اندک است، زیان آن میتواند بالا باشد: microwave نمیکنیم (یا کم میکنیم) تا زمانیکه دل‌استوار شویم.
سود همراه (mobile) اندک است، زیان آن میتواند بالا باشد: با همراه کمتر می‌سخنیم یا بسادگی headset (برگزینانه سیمی) بکار میبریم.


هر آینه، زمانیکه سودمندی یک چیز بر زیانمندی آن چربید آنگاه در رویکردمان پرخاشگر (aggressive) میشویم.

اگر کس دچار بیماری سخت و کشنده شد، دیگر آسیبِ کنار-هنودها (side-effects) آنچنان مهندی ندارند زمانیکه بیمار اگر کاری نکرد
خواهد مرد؛ در اینجا کَـس نه تنها بهتر است ریسک کند، که بهتر است بزرگ هم ریسک کند: از واپسین فند و دستاوردهای پزشکی برای درمان سود جوید:



دارودرمانی


[عکس: 61.jpg]

II- Take this medical application. The Second Principle of Iatrogenics: it is not linear. I do not believe that we should take risks with near-healthy people and treat them at all; I also believe that we should take a lot, a lot more risks with those deemed in danger. ~Opacity

هر آینه، در بیماری‌هایی که «گزینش طبیعی» برایشان راهکاری نیافته، دست روی دست گذاشتن و سپردن کار درمان به خود تن و یا هتا
سود بردن از روش‌های درمانی "کم‌زیان (=> آنهایی که شانس کمی برای بهبودی می‌آورند)" نابخردانه بوده و بجای آن بایستی با
توان هر چه بیشتر راه‌های گوناگون و پیشرفته و نوتر درمانیک، اگرچه با ریسک‌پذیری بالاتر همراه باشند را آزموده و پیاده‌سازی نمود.


پادشکنندگی - Antifragility - Russell - 01-09-2013

Mehrbod نوشته: کجا گفته شود تنها چیزهای فرگشتیک آزموده شد‌ه‌اند؟ گفتیم در درازنای زمان، چیزهایی که در فرگشت بوده‌اند آزموده شده‌اند،
چیزهای نوی امروزین را تنها پژوهنده در پژوهشگاه کوشیده مانندسازی کند و نیاز به گذر زمان برای پایستگی و شناخت آن میرود.

ما هیچ راهی برای شتاباندن فرایند نداریم، فربود (=واقعیت) را میشود مانند‌سازی کرد، ولی نمیشود
فربودسازی کرد: هر چیز تنها در فربود + گذر زمان کارایی راستین و کاستی‌‌های پنهان خود را میاشکارد.
Fair enough



Mehrbod نوشته: اگر مردم دوست دارند با جان خودشان بازی کنند و با microwave خوراک بپزند، به من و شما چه؟ در چنین جایی
که میدانیم گستردگی آسیب از شخص فراتر نمیرود، بار اخلاقی ما تنها آگاهاندن مردم به ریسکی است که میپذیرند.

در جایی که گستردگی آسیب فراگیر دارد (گرمایش زمین، بمب اتم، مهندسی ژنتیک، ...) نیاز به رویکردهای سخت‌گیرانه‌تری میرود.


Mehrbod نوشته: من اینجا بیخود که دو تا راهکار ندادم، چون میدانستم این گفتگو "منفعل شدگی" که دوست داری پیش میاید «یک» را هم نوشتم.

در کنار آن آری، شما میتوانید بگذارید دیگران با آگاهی خودشان پیشگام و پیشمرگ شوند. این رویکرد در اقتصاد برای
نمونه سراسر اخلاقی است و به آن Entrepreneurship یا «کارآفرینی» میگویند. شما روی یک فند نو که به
گِرایند بالا شکست میخورد سرمایه‌گذاری میکنید (= ریسک)، ولی اگر گرایند کم زد و کار کرد برداشت بالایی نیز میکنید.

نکته در اینجا در کوژیِ (convexity) کارآفرینی در برابر کاویِ (concavity یا negative convexity) دارودرمانی است: در یکمی شما ریسک مرزمند
میکنید (سرمایه آغازین) ولی پرداخت بیمرز دارید، در دومی شما سود مرزمند میکنید (سرما نمیخورید)، ولی دُژپرداخت بیمرز (مرگ) دارید.
نه دیگر نشد دیگر!
در اینجا یک در واقع اساسا گزینه از پیش منتفیست بر اساس تعریف و حکم وجودش فقط برای خوشگلیست!!
ما داریم از نابودی دیگران برای تمیز شدن جلوی راه پای خودمان سود میبریم.مانند داستان مکپانی های سیگار یا اسلحه سازیست که میگویند ما رویش نوشته ایم بد است یا اسلحه ضامن دارد خود همدیگر را نکشند و بعد برنامه آینده مثلا یک کمپانی اسلحه سازی در گرو جنگ و کشتار پیش روست.
آن قمار در اقتصاد هم که خوب میتواند اخلاقی نباشد،خودت مهربد جان هزار گیر به افتصاد داری و حتی از کمونیسم حرف میزدی و تشبیه سیستم به رولت روسی آنوقت اینجا قمار بقیه و باختشان و نفع ما میشود اخلاقی چون در اقتصاد هم هست؟
من اینجا نمیخواهم وارد بحث اخلاق بشوم چندان وشاید اصلا با برخی از این چیزها مشکل هم نداشته باشم خودم ولی مساله اساسی اینجاست که اینجا بقای خودمان تمام ارزش را دارد و این پیش فرض است از همان فرضهای نهفته است.این میشود که پاک کردن راه ما با مرگ دیگران خیلی هم اساسا چیز خوبی میشود و اگر اینجا فقط قرار باشد پادشکنندگی ملاک باشد باید تازه تشویق هم کنیم دیگران را به باز کردن راه برای ما.



Mehrbod نوشته: آری ولی زندگی در ژرفای تونل برای فرار از برخورد شهابسنگ‌ها میتوانید زندگی شما را کوتاه کند: خوراک بدتر، زندگی سخت‌تر،
امید کمتر، خوشی کاسته‌تر، ...

ولی داشتن تونل‌هایی که اگر برخورد شهابسنگ بزمین نزدیک بود در آنها برویم یک رویکرد سِتَپر (robust) است: ما نمیتوانیم
زمان دیق برخورد شهابسنگ را پیشبینی میکنیم، ولی میتوانیم خودمان را برای آن از چند روز پیش آماده کنیم و به تونل‌ها پناه ببریم.
چطور قطعا زندگی ما را کوتاه میکند؟
کل نکته را رها کرده ای اینجا مهربد جان مناقشه عجیب و غریبی سر مثل میکنی.خوب فرض کنیم ما میخواهیم برویم دیدار یک دوستی در یک قاره دیگر با هواپیما.
در اینجا ضرر سقوط هواپیما و مرگ ما میشود بیکران،دیدار دوستمان میشود سود کوچک در مقایسه(امیدوارم اینجا نگویی دوستمان را نبینیم عمرمان کم میشود و اینجور اینجا سودمان مرزمند و کوچک نیست).کل نکته اینجا ضرر بسیار بزرگ مرگ است که به ناگهان هنگام ارزش دهی به منهی بینهایت میرود و کلا معضل بزرگی همیشه بوده در محاسبه expected value مختص اینجا هم نیست ولی اینجا اگر قرار است سود و زیان را فارق از شانس اتفاقشان در نظر بگیریم مانند مثال زلزله که زدی همین میشود که گفتیم یعنی باید مانند یک فرد مبتلا به فوبیا رفتار کنیم.



Mehrbod نوشته: سود پریدن اندک است (خوشی)، زیان آن میتواند بالا باشد: نمی‌پریم مگر آنکه از ناآسیب‌زایی آن دل‌استوار باشیم.
سود microwave کردن اندک است، زیان آن میتواند بالا باشد: microwave نمیکنیم (یا کم میکنیم) تا زمانیکه دل‌استوار شویم.
سود همراه (mobile) اندک است، زیان آن میتواند بالا باشد: با همراه کمتر می‌سخنیم یا بسادگی headset (برگزینانه سیمی) بکار میبریم.


هر آینه، زمانیکه سودمندی یک چیز بر زیانمندی آن چربید آنگاه در رویکردمان پرخاشگر (aggressive) میشویم.

اگر کس دچار بیماری سخت و کشنده شد، دیگر آسیبِ کنار-هنودها (side-effects) آنچنان مهندی ندارد زمانیکه بیمار اگر کاری نکرد
خواهد مرد؛ در اینجا کَـس نه تنها بهتر است ریسک کند، که بهتر است بزرگ هم ریسک کند: از واپسین فند و دستاوردهای پزشکی برای درمان سود جوید:



دارودرمانی


تصویر کوچک شده روی این نوار کلیک کنید تا تصویر را در اندازه اصلی (932x284 پیکسل) ببینید .


II- Take this medical application. The Second Principle of Iatrogenics: it is not linear. I do not believe that we should take risks with near-healthy people and treat them at all; I also believe that we should take a lot, a lot more risks with those deemed in danger. ~Opacity

هر آینه، در بیماری‌هایی که «گزینش طبیعی» برایشان راهکاری نیافته، دست روی دست گذاشتن و سپردن کار درمان به خود تن و یا هتا
سود بردن از روش‌های درمانی "کم‌زیان (=> آنهایی که شانس کمی برای بهبودی می‌آورند)" نابخردانه بوده و بجای آن بایستی با
توان هر چه بیشتر راه‌های گوناگون و پیشرفته و نوتر درمانیک، اگرچه با ریسک‌پذیری بالاتر همراه باشند را آزموده و پیاده‌سازی نمود.
اری یک نکته خوب دیگر اینجا همین زمان است.البته همین دشواری زمان در جای دیگر هم مطرح است که من فراموش کردم در پست قبلی بیاورم و ان اینکه اساسا ارزش سود امروز بیش از همان مقدار سود فرداست چرا که احتمالش هست ما فردا نباشیم و این خودش در خلاف این استراتژی منفعل بودن بنظر میرسد


پادشکنندگی - Antifragility - Mehrbod - 01-11-2013

Russell نوشته: Fair enough

E00e





Russell نوشته: نه دیگر نشد دیگر!
در اینجا یک در واقع اساسا گزینه از پیش منتفیست بر اساس تعریف و حکم وجودش فقط برای خوشگلیست!!
ما داریم از نابودی دیگران برای تمیز شدن جلوی راه پای خودمان سود میبریم.مانند داستان مکپانی های سیگار یا اسلحه سازیست که میگویند ما رویش نوشته ایم بد است یا اسلحه ضامن دارد خود همدیگر را نکشند و بعد برنامه آینده مثلا یک کمپانی اسلحه سازی در گرو جنگ و کشتار پیش روست.
آن قمار در اقتصاد هم که خوب میتواند اخلاقی نباشد،خودت مهربد جان هزار گیر به افتصاد داری و حتی از کمونیسم حرف میزدی و تشبیه سیستم به رولت روسی آنوقت اینجا قمار بقیه و باختشان و نفع ما میشود اخلاقی چون در اقتصاد هم هست؟
من اینجا نمیخواهم وارد بحث اخلاق بشوم چندان وشاید اصلا با برخی از این چیزها مشکل هم نداشته باشم خودم ولی مساله اساسی اینجاست که اینجا بقای خودمان تمام ارزش را دارد و این پیش فرض است از همان فرضهای نهفته است.این میشود که پاک کردن راه ما با مرگ دیگران خیلی هم اساسا چیز خوبی میشود و اگر اینجا فقط قرار باشد پادشکنندگی ملاک باشد باید تازه تشویق هم کنیم دیگران را به باز کردن راه برای ما.

گفتمان اخلاقیات همانجور که گفتی چیز کوچکی نیست. کتاب پادشکننده را هم اگر بخوانید، از 7
فَرگرد (یا 7 کتاب بگفت نویسنده) ساخته شده و واپسین بخش به اخلاقیات پادشکنندگی میپردازد.

هر آینه، هوادار کمونیسم بودن و نبودن من که مایه‌ی این نیست بنشینم تا کمونیسم پا بگیرد تا سپس به اخلاقیات بپردازم! در همین
سرمایه‌داری هم میتوان آنرا اخلاقی‌تر کرد.

جدای اینها، سرمایه‌گذاری با پول خود هیچ پیوندی نه به کمونیسم دارد نه کس دیگری، شما میخواهید با پولتان روی یک چیزی سرمایه‌گذاری
یا اصلا بگوییم قمار کنید، این چه پیوندی به دیگران دارد که باید و نباید بخواهند برایش تعریف کنند؟

به هر روی، نگرش درست نسیم نیکولاس طالب از اخلاقیات پادشکنندگی را من در این میتوانم بکوتاهم:
هر کس که دستِ‌بالا را دارد، دستِ‌پایین را هم باید داشته باشد.

همین و بس.
ولی یعنی چه کسی که دستِ‌بالا را دارد دست‌پایین را هم باید داشته باشد؟ نسیم از نمونه‌های
روشنگرانه‌ی بسیار زیبا و خوبی برمشرده و از دگرسانی ساختار جهان کهن در برابر امروزین میگوید.

برای نمونه، در گذشته اگر شما یک پادشاه بودید تنها چیزهای خوبِ پادشاهی را نداشتید، چیزهای بد آن را هم داشتید.

اگر میخواستید کشور را درگیرجنگ کنید از شخص شاه (در ایران خودمان هم) نیز چشمداشت این میرفت که در نوک ارتش ایستاده و سردمدار باشد، ولی
در جهان امروز شما میتوانید "بوش" بوده و از روی سوفای گرم و نرم کاخ سپیدتان جنگ را رهبری کنید: پادشکنندگی "بوش" به بهای شکنندگی سربازان.

اخلاقیات پادشکنندگی بروشنی بهمین میپردازد که در جهان امروز ما کسانی را دارید که با
بیشرمی و بیاخلاقی هر چه بیشتر خودشان را به بهای شکنندگی دیگران در جایگاه پادشکنندگی برده‌اند.

یکی از نمونه‌های گویای دیگر آن بانکداران آمریکا هستند. سیستم بانکداری امریکا را نمیدانم آشنایی دارید یا نه، ولی ساده شده دو بخش دارد:
بانکدارها اگر بانک سود کند برای خودشان امتیاز (bonus) برمیدارند.
بانکدارها اگر دچار ورشکستگی شوند - مانند global crisis ای که داشتیم - دولت هزینه‌ی آن را از جیب خراجده‌ان (tax-payers) داده و به آن bail-out میگویند.

در اینجا چه کسی دستِ‌بالا را داشت؟ بانکدار
چه کسی دست‌پایین را داشت؟ مردم

نکته‌ای که نسیم می‌نِمارد (اشاره میکند) همین است که چرا دولت بگوییم نمیاید نانوا یا رستوران‌داری
را که ورشکست شده را bail-out نموده و نجات دهد، ولی بانک را bail-out میکند؟

در کنار آن، اگر یک سیستمی بیراهه رفت، آیا نباید تاوان آنرا نیز بدهد (negative-reinforcement)؟

به سخن دیگر، بانکداری آمریکا مانند گره‌ای چنگارین (غده‌ای سرطانی) است که دولت از کَــرِنت (جراحی) آن میترسد، زیرا شمار بسیاری آدم بیکار خواهند شد،
پس بجایش با دارودهی و آرامبخش دادن میکوشد اقتصاد بیمار را بخاموشاند و در این میان، این بانکدارها هستند که از جایگاه پادشکننده نااخلاقی خود خوشی میبرند.




Russell نوشته: چطور قطعا زندگی ما را کوتاه میکند؟
کل نکته را رها کرده ای اینجا مهربد جان مناقشه عجیب و غریبی سر مثل میکنی.خوب فرض کنیم ما میخواهیم برویم دیدار یک دوستی در یک قاره دیگر با هواپیما.
در اینجا ضرر سقوط هواپیما و مرگ ما میشود بیکران،دیدار دوستمان میشود سود کوچک در مقایسه(امیدوارم اینجا نگویی دوستمان را نبینیم عمرمان کم میشود و اینجور اینجا سودمان مرزمند و کوچک نیست).کل نکته اینجا ضرر بسیار بزرگ مرگ است که به ناگهان هنگام ارزش دهی به منهی بینهایت میرود و کلا معضل بزرگی همیشه بوده در محاسبه expected value مختص اینجا هم نیست ولی اینجا اگر قرار است سود و زیان را فارق از شانس اتفاقشان در نظر بگیریم مانند مثال زلزله که زدی همین میشود که گفتیم یعنی باید مانند یک فرد مبتلا به فوبیا رفتار کنیم.

خوب اگر هواپیما یک فند نو بود شما پرواز نمیکردی دیگر!
در فرهود هر چه دیرتر هم شما بیاغازید به پرواز با هواپیما به سِتَپری (robustness) اتان افزوده میشود، چرا؟

زیرا هر بار که یک هواپیمای امروزین فرومیافتد جعبه سیاه آنرا در آورده و میکوشند ببینند فرنود فروافتادن چه بوده و
پس در دستورکار برای دیگر هواپیماها میبرند تا این رویداد دوباره رخ ندهد —> از کنش بر ایرنگ (error) به ستپری روزافزون هواپیماها میرسیم.

جدای اینها، از هر سرچشمه آماریک‌ی که بنگرید میبینید که ریسک پرواز با هواپیما در جهانِ امروز بسیار کمتر
از خودروسواری نیز میباشد، پس ترس‌زایی بیجا نمیخواهد؛ نکته فراموشیده نشود، در جهانِ امروز، نه جهان دیروز.

ما اینجا میخواهیم تا زمانیکه نیازی نیست خودمان را شکننده[تر] نکنیم، اگر خورشید و آب و هوا و خوشیِ گامیدن در پارک برای شما مهندی ندارد،
خوب میتوانید همه عمرتان را برای یک گِرایند (احتمال) ریز برخورد شهابنگ در تونل سپری کنید و به ستپری‌اتان بیافزایید، میتوانید هم نکنید!

کاهش (reduction) ≠ کمینش (minimization)




Russell نوشته: اری یک نکته خوب دیگر اینجا همین زمان است.البته همین دشواری زمان در جای دیگر هم مطرح است که من فراموش کردم در پست قبلی بیاورم و ان اینکه اساسا ارزش سود امروز بیش از همان مقدار سود فرداست چرا که احتمالش هست ما فردا نباشیم و این خودش در خلاف این استراتژی منفعل بودن بنظر میرسد

من نگرفتم، گرایند اینکه فردا نباشیم کمتره، پس ارزش سود امروز بیشتره پس چه؟

منفعل شدن هیچ پیوندی به نگره‌ی پادشکنندگی ندارد، بر پادِ آن، در پادشکنندگی شما
تشویق به ریسک‌هایی میشوید که جای دیگر میگویند نکنید، در جای دیگر هم از کاهش
ریسک‌هایی میخوانید که دیگران میگویند بکنید. دگرسانی تنها در ریسک‌هایی است که میپذیرید.


پادشکنندگی - Antifragility - Russell - 02-02-2013

دیدید من پر بیراه هم نگفتم،ببینید چی پیدا کردم 4
[h=1]Debate - Hitchens, Harris, Dennett vs Boteach, D'Souza, Taleb. [/h]من اینرو داشتم اصلا دقت نکرده بودم !!
در این ویدئو نسیم از دیدگاه پاد شکننده از دین دفاع میکند میگوید اخلاق دین جایگزین ناپذیر است و دین استاد پادشکنندگیست و دین یک جهتی چیزی داشته که مانده،همینطور گیر میدهد به خرد و دانش و میگوید خرد نسبیست !!


پادشکنندگی - Antifragility - Mehrbod - 02-03-2013

Russell نوشته: دیدید من پر بیراه هم نگفتم،ببینید چی پیدا کردم 4
[h=1]Debate - Hitchens, Harris, Dennett vs Boteach, D'Souza, Taleb. [/h]من اینرو داشتم اصلا دقت نکرده بودم !!
در این ویدئو نسیم از دیدگاه پاد شکننده از دین دفاع میکند میگوید اخلاق دین جایگزین ناپذیر است و دین استاد پادشکنندگیست و دین یک جهتی چیزی داشته که مانده،همینطور گیر میدهد به خرد و دانش و میگوید خرد نسبیست !!

بخش نسیم را نیوشیدم، چیز نادرستی نگفته بود.

من هم از این شیوه‌ی نگرش روشنگری خردگرایی خام (naïve rationalism) که ما همه چیز را میدانیم و همه چیز را میتوانیم و بهتره کنترل کنیم خوشم نمیاید و بیزارم.

دیگران درباره باورِ خدا سخن میگویند، انگار که بود و نبود باور به خدا کوچکترین دگرسانی‌ای در زندگی ما میدهد،
نسیم درباره فرایند فرگـُزینش (تصمیمگیری) هنگامی که جهان را نمیتوانیم دریابیم میگوید؛ بار یکم نیست سخنرانی‌ای رفته که نباید میرفته!


پادشکنندگی - Antifragility - Russell - 02-03-2013

نقل قول:بخش نسیم را نیوشیدم، چیز نادرستی نگفته بود.

من هم از این شیوه‌ی نگرش روشنگری خردگرایی خام (naïve rationalism) که ما همه چیز را میدانیم و همه چیز را میتوانیم و بهتره کنترل کنیم خوشم نمیاید و بیزارم.

دیگران درباره باورِ خدا سخن میگویند، انگار که بود و نبود باور به خدا کوچکترین دگرسانی‌ای در زندگی ما میدهد،
نسیم درباره فرایند فرگـُزینش (تصمیمگیری) هنگامی که جهان را نمیتوانیم دریابیم میگوید؛ بار یکم نیست سخنرانی‌ای رفته که نباید میرفته!
آری من هم قوی سیاه را خواندم در آن اینگونه سخن نگفته بود در اینجا هم با همه سخنانش مشکل ندارم با بخشی که نقل کردم مشکل دارم،مساله اینست که روشن و شفاف میگوید دین فرگشته و خوب است (هر کس چندبار سخن میگوید شاید همه اش را نشنیده باشی) نباید به دین ایراد بگیریم (حتی در حد دن دنت که ملایمترین منتقد است میگوید اخلاق باید سکولار باشد فقط) چون اخلاق مردم بباد میرود چیزی نداریم جایش بگذاریم.تا آنجا که من مطلبش را خواندم هر جا حال میکند فرگشت را میآورد که اینها هرچند خردپذیر و اخلاقی بنظر نرسند (مانند دین که خودش هم گویا مسیحیست) خوب هستند هر جا هم حال نمیکند مانند داستان پزشکی که پزشکان با همه تمرین و خطا در قرون گذشته پیشرفت کردند به پزشکان میپرد که چرا با اطمینان درمان میکنند و دخالت میکنند (توجه نمیکند اگر پزشکان این تعداد اشتباه را نکرده بودند پزشکی هم در همان 200 سال قبل مانده بود).ماشالاسپاگتی متخصص همه چیز هم هست از پزشکی و علوم سیاسی و جرم شناسی گرفته تا فیزیک و زیست شناسی و...


پادشکنندگی - Antifragility - Mehrbod - 02-03-2013

Russell نوشته: آری من هم قوی سیاه را خواندم در آن اینگونه سخن نگفته بود در اینجا هم با همه سخنانش مشکل ندارم با بخشی که نقل کردم مشکل دارم،مساله اینست که روشن و شفاف میگوید دین فرگشته و خوب است (هر کس چندبار سخن میگوید شاید همه اش را نشنیده باشی) نباید به دین ایراد بگیریم (حتی در حد دن دنت که ملایمترین منتقد است میگوید اخلاق باید سکولار باشد فقط) چون اخلاق مردم بباد میرود چیزی نداریم جایش بگذاریم.تا آنجا که من مطلبش را خواندم هر جا حال میکند فرگشت را میآورد که اینها هرچند خردپذیر و اخلاقی بنظر نرسند (مانند دین که خودش هم گویا مسیحیست) خوب هستند هر جا هم حال نمیکند مانند داستان پزشکی که پزشکان با همه تمرین و خطا در قرون گذشته پیشرفت کردند به پزشکان میپرد که چرا با اطمینان درمان میکنند و دخالت میکنند (توجه نمیکند اگر پزشکان این تعداد اشتباه را نکرده بودند پزشکی هم در همان 200 سال قبل مانده بود).ماشالاسپاگتی متخصص همه چیز هم هست از پزشکی و علوم سیاسی و جرم شناسی گرفته تا فیزیک و زیست شناسی و...

بخش پزشک‌ها را میاندیشم وارونه گرفتیا راسل جان، نسیم کار پزشکهایی که آروینیک (تجربی) پیش میرفتن
را برستوده بود و میگفت اینها راه درستو میرفتند، پزشک‌هایی که روی "نگره‌ها" پیش میرفتند را نکوهیده بود.

جدای اینها نسیم در یک جهان دیگری است، من سخرانی دیگران را سرسری رد کردم، اینها درباره اخلاقیات و نمیدانم باور به خدا چه نقشی در زندگی
دارد می‌سخنیدند، نسیم درباره فرگـُـزینش و اینکه دین در جایگاه همان یافتیک‌ها (heuristic) چه کارکردی دارد، مانند یافتیک‌های زرتشت —> وام نگیرید، دروغ نگویید، ...

اگر فردید من را بگیری، نسیم می‌نگرد که چه چیز + ای میشود از داستان بیرون کشید، دیگران ولی
+ و - را می‌واکاوند و فرجامیابی که آری دین x است و بهمان، پس بده، اگر نه خودش هم جای جای همین پادشکننده میگوید
که مسیحی است ولی آموزه‌های مسیحیت را دلبخواه و با کلک دنبال میکند (چون باورمند راستین نیست)، روزه دینی را میگیرد چون روزه گرفتن خوبه و اینها.

جدای این ولی سخنش درباره خردگرایی خام (naïve rationalism) نخستین بار چشم و گوش منم باز کرد،
بیشتر اندیشمندهای امروز در همین مایه‌ها نگره —> جهان میباشند، رویکرد نسیم از جهان —> نگره است. برای دین هم همینجور.

برای همین هم گفتم نباید نسیم اینجور سخنرانی‌ها برود، این نمیگیرد دیگران چه میگویند، دیگران نمیگیرند این چه میگوید ((: