Mehrbod نوشته: سخنان بددهنانهی رضافاضلی
Mehrbod نوشته: من تنها زمانی بیخدا شدم که توانستم در ذهنم آفریدگاری خدا را بپوچانم (= کفرگویی برای من).1. نمونه هایی که شما آوردید، به جز یکیشان، اصلا موید مدعای شما نیستند. به خصوص جناب کافر بر خلاف ادعای شما میگوید در اثر خردگراییِ ناشی از سخنان (لابد خردگرایانه ی) رضا فاضلی کافر شده و تازه تشویق به مطالعه بیشتر شده. با این وجود من میپذیرم که میشد نمونه های موافق خوبی هم آورد.
کاربر شیرین و بسیاری دیگر از همین انجمن هم جایی نوشته بودند زمانی بیدین شدند که سخنان بددهنانهی رضافاضلی یا روی هم رفته کفرگویانه شنیدند:
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟
...
پس میبینیم که دشنامیدن مقدسات بسیار هم کاربری است.
راه شکستن مقدسات هم منطقوار منطق نیست، چرا که روی منطق پیریزی نشدهاند، روی «ترس»، «هنجارهای همبودین» و ... پیریزی شدهاند و راه شکستن آنها نیز احساسی
است که همان "شکستن" مقدسات با دشنام، ریشخندیدن (مسخره کردن)، طنز، جوک و ... باشد.
شما نمیتوانید یکروز به جوک پدوفیلیای ممد بخندید و یک روز بگویید ممد بزرگترین و واپسین پیامبر آسمانی بود! شما هتا نمیتوانید بجای
«حضرت محمد (ص)» بگویید «ممد آقا»، چون دومی شما را یاد خواربارفروش سر کوچهاتان میاندازد و حضرت محمد (ص) کجا و ممد اقا کجا؟
Thomas Henry Huxley PC FRS (4 May 1825 – 29 June 1895) was an English biologist (anatomist), known as "Darwin's Bulldog" for his advocacy of Charles Darwin's theory of evolution.[SUP][1][/SUP]
Huxley's famous 1860 debate with Samuel Wilberforce was a key moment in the wider acceptance of evolution, and in his own career. Huxley had been planning to leave Oxford on the previous day, but, after an encounter with Robert Chambers, the author of Vestiges, he changed his mind and decided to join the debate. Wilberforce was coached by Richard Owen, against whom Huxley also debated whether humans were closely related to apes.
Huxley was slow to accept some of Darwin's ideas, such as gradualism, and was undecided about natural selection, but despite this he was wholehearted in his public support of Darwin. He was instrumental in developing scientific education in Britain, and fought against the more extreme versions of religious tradition.
In 1869 Huxley coined the term 'agnostic' to describe his own views on theology, a term whose use has continued to the present day (see Thomas Henry Huxley and agnosticism).[SUP][2][/SUP]
Huxley had little formal schooling and taught himself almost everything he knew. He became perhaps the finest comparative anatomist of the latter 19th century.[SUP][3][/SUP] He worked on invertebrates, clarifying relationships between groups previously little understood. Later, he worked on vertebrates, especially on the relationship between apes and humans. After comparing Archaeopteryx with Compsognathus, he concluded that birds evolved from small carnivorous dinosaurs, a theory widely accepted today.
The tendency has been for this fine anatomical work to be overshadowed by his energetic and controversial activity in favour of evolution, and by his extensive public work on scientific education, both of which had significant effects on society in Britain and elsewhere.[SUP][4][/SUP][SUP][5][/SUP]
Philo نوشته: 1. نمونه هایی که شما آوردید، به جز یکیشان، اصلا موید مدعای شما نیستند. به خصوص جناب کافر بر خلاف ادعای شما میگوید در اثر خردگراییِ ناشی از سخنان (لابد خردگرایانه ی) رضا فاضلی کافر شده و تازه تشویق به مطالعه بیشتر شده. با این وجود من میپذیرم که میشد نمونه های موافق خوبی هم آورد.
Philo نوشته: 2. من میگویم علم یک پارادایم به وجود آورده و جهان را "افسون زدایی" کرده، یعنی یک زلزله ایجاد کرده، که برخی بی خبران از علم هنوز این زلزله را حس نکرده اند. یا مارکس و هیوم با نقد دین هر کدام یک سیل به راه انداخته اند که هنوز هم در جریان است. همچنان ردیه ها بر برخی برهان های وجود خدا همان برهان های هیوم است، همچنان بررسی تاریخی دین به همان سبک هیوم ادامه دارد و همچنان دین افیون توده هاست. شما نمی توانید این حقایق را نادیده بگیرید و با چند مثال از اثرات توهین بر علی و نقی و حسن، تاثیر توهین را با تاثیر علم و استدلال حتی مقایسه کنید.
Philo نوشته: 3. من منکر کارکرد تقدس زدایانه توهین نیستم. ولی میگویم همین کارکرد را علم هم دارد. علم تاریخ مثلا، به طور پیشفرض هیچ تفاوت و برتری میان "ممد" بقال و "حضرت محمد(ص)" قایل نیست و همین نگاه را به پژوهشگر هم منتقل میکند. مطالعات من نشان میدهد که هیچ چیز، حتی توهین، به اندازه مطالعه تاریخ طبیعی دین و بررسی منشا اعتقادات دینی کارکرد تقدس زدایانه و زدودن احساسات متعصبانه نسبت به دین و پیامبران آن ندارد.
Philo نوشته: 4. شما چرا به کارکرد های بد توهین بی توجه هستید؟ یکیشان که رنجاندن است به کنار، با کارکردی که توهین در تولید و بازتولید بنیادگرایی دارد چه می کنید؟
shirin نوشته: میلاد دقیقا حرفای فاضلی رو یادم نمیاد ولی یه کلیپ حدود ده دقیقه ای بود در مورد پیامبر و زنانش و بسیار بی ادبانه حرف میزد. اصلا با ملاحظه و احترام نبود. نه اینکه فحش میداد ولی کلی حضرت محمد رو مسخره کرده بود. بود. یعنی من که اون موقع مسلمون بودم حس کردم خیلی توهین آمیز بود و لبمو گاز گرفتم. :D
Philo نوشته: 4. شما چرا به کارکرد های بد توهین بی توجه هستید؟ یکیشان که رنجاندن است به کنار، با کارکردی که توهین در تولید و بازتولید بنیادگرایی دارد چه می کنید؟
نقل قول:دانش هر پارادایمی که میخواهد پدید آورده باشد، ما که درباره بیدین کردن «دانشمندان» سخن نمیگوییم، ما درباره بیدین کردن مردم هام (عام) یا همان توده سخن میگوییم.ما هم درباره ی بیدین کردن دانشمندان سخن نگفتیم، سخن را تحریف نکنید.
هر کس رویکردی فراخور خود میخواهد، با یک دانشمند نمیتوان بمانند یک خواربارفروش سرکوچه سخن گفت،
با خواربارفروش هم نمیتوان مانند پژوهشگر چَنگار (سرطان) سخن گفت، هر کدام نیاز به شیوه و رویکرد ویژه خود دارند.
در این دیدگاه دشنامگویی و تقدسزدایی رویکردی خوب و خواستنی است.
شتر و هواپیما نیز هر دو دورا میپِـیماند، یکی ولیما را "زودتر" به آماجگاه میرساند.
«هیوم و منطقگرایی" در برابر «ممد چوپون» هم کار میکنند، ولی دومی همچنان ما را زودتر به آماجمان (= تقدسزدایی) میرساند.
نقل قول:برای آنکه درخور نگرش ما نیستند. سخن کسی را نکشته، یک خورده آزردگی اینجا و آنجا هم بهتر از این است که برای مقدسات سر جوانان را ببرند!تئوریهای پیشینی نبافید، عملا فیلم توهین آمیز اخیر برخی مسلمانان را برآشفت و به خشونت و بنیادگرایی و تحمیق توده ها دامن زد.
من برای کسانی که از تقدسزدایی و دشنامگویی من "ناراحت" میشوند تره هم خورد نمیکنم، میخواهم
تا هزارسال آزرده شده و بمانند و در آزردگیِ تقدسات بیتقدسشان جان بدهند، ولی سر بیگناهی بالای دار نرود.
بنیادگرایی هم پیوندی به دشنام ندارد. شما از این دَم به پس بنشینید به آبی بودن آسمان ناسزا بگویید، ببینیم بُـنیادگرایی (fundamentalism) ویژهای پدید میاید یا خیر.
ولی چرا بنیادگرایی به دشنامیدن پیوندی ندارد؟ چون دشنامیدن همچنان که گفتیم تنها و تنها دربرگیرنده «باورها»
میشود. شما نمیتوانید به یک مسلمان ناسزا بگویید، اگر بگویید «تهدید» کردهاید و پادافره قانونی خواهید دید.
ولی میتوانید بجای «حضرت محمد (ص)» بگویید محمد، ممد، ممد چوپون، ممد بچهباز یا هر فـَرنام دیگری که دوست داشتید.
Anarchy نوشته: این یکی به نظر من تا زمانی که اثبات نشود چیزی جز مغلطه تعاقب نیست قیلوی گرامی!!!
Philo نوشته: نشان دادیم که رویکردی خوب نیست، چون غیر اخلاقی هست و راه جایگزین وجود دارد.شما موجود با مزه ای هستی کلا،در یک تاپیک دیگه هم داشتیم درباره علل موفق نبودن دموکراسی صحبت میکردیم شما اومده بودی به ما اخلاق بیاموزی وسط بحث سیاسی که مردم ایران قصور اخلاقی کرده اند و جامعه اراده آزاد دارد و...( ) بعد هم کم مانده بود حکم اعدام مردم را صادر کنی و "نشانشان دهی".