دفترچه
خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: دانش (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4)
+--- انجمن: دانش و فندآوری (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4-%D9%88-%D9%81%D9%86%D8%AF%D8%A2%D9%88%D8%B1%DB%8C)
+--- موضوع: خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%AE%D9%88%DB%8C%D8%B4%D8%AA%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C%D8%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%D8%8C)

صفحات 1 2 3 4


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Mehrbod - 09-09-2015

سارا نوشته: با این درکی که شما از شعر دارید پس حق دارید که مرا یاوه گو و بی منطق بخوانید بهتان حق می دهم :)
فکر نمی کردم تا این حد با دنیای شعر و ادبیات بی گانه می باشید چون شما یک پارسیگر (!) هستید و ریشه ی واژگان را خوب می دانید و خوب با کلمات و حروف مانوس می باشید !
مثل ابری که باریدن نمی داند شما هم پارسی را خوب می دانید ولی از سرودن و سرایش هیچ نمی دانید.

نه هیچ میانه‌ای با خودفریبی ندارم و چامه هم تا اندازه که راهی را روشن بنماید, خوب است. برای نمونه چامه‌هایِ
فرزان خیام به دل مینشینند چون اگرچه واقعیت تلخ را بازمیگویند, ولی در کنار آن پند و اندرزهای هوشمندانه نیز دربر دارند.




سارا نوشته: می خواستم یک اعترافی کنم در مورد داستانِ اجازه گرفتن از شما برای گذاشتن این شعر! تاکنون من کلی اینجا شعر و غزل و دوبیتی گذاشتم بی هیچ اجازه ای چرا باید برای گذاشتن این شعر از شما اجازه می گرفتم؟ و چرا مدام هم باید درخواستم را تکرار می کردم؟ من تعمدا از شما اجازه خواستم و چون اهمیتی نمی دادید مدام تکرار کردم تا به پاسخ "نمی دهم " از جانب شما برسم و البته شعر را هم پیشاپیش نوشته بودم و آماده ی پست شدن بود!! همانطور که خودتان هم حدس زده بودید بدیهی بود که شعر را می گذارم حال چه با اجازه ی شما و چه بی اجازه ی شما ولی من فقط بدنبال گرفتن "نه " بودم تا به اصطلاح "نافرمانی " کنم و شعر را بگذارم چرا که مطمئن بودم شما آن را به فال نیک می گیرید و بخودتان می گیرید که شما مسبب آن بودید و "مربی " این رفتار من و بعد هم که فرمودید باید "پُر دلی" را هم به بنده بیاموزید!! دقیقا رفتار یک مربی با شاگردش ! حتما می دانید که ریشه مربی از "رب" هست و در حقیقت شما خود را "رب" دانسته بودید که ارباب وار با بنده اش حرف می زند و او را آموزش می دهد! راستش را بخواهید همه ی این چیزها را پیش بینی کرده بودم قبل از اینکه برای گذاشتن آن شعر کذایی از شما اجازه بگیرم! چون قبلش مدام بابت بندگی خدا و قلدر محله و اینکه بی اجازه اش نباید کاری کرد و آزادی را می گیرد کلی سخن گفته بودید. از اینرو من خواستم این اختیار بودن یا نبودن آن شعر در این تاپیک را به شما بدهم و شما حاکم باشید و حکم دهنده بر نوشتن یا ننوشتن شعر و شما حاکم و صاحب اختیار شدید و عجب حاکمی هم شدید !! چیزی شبیه همان قلدر محله اتان!! به من اجازه ندادید تا نافرمانی کنم و بعد خرسند از فتحتان نوید ِ آموزش بیشتر را به من دادید و مانند خداوندگاری که با بنده اش سخن می گوید با من تکلم کردید. این یک شبیه سازی کوچکی بود از خدایی که شما متصورش هستید (قلدر محله) که عجیب شبیه خودِ شماست !! شما را جای خدا نشاندیم و جز قلدر محله چیزی ندیدیم:)

در این بازی شما از همان آغاز بازنده بوده‌اید, چون جنشب من از جنس بُرد-بُرد بوده است. شما خواه خواه خواه ناخواه نافرمانی
کرده‌اید و این نافرمانی اکنون میتوانسته خودآگاهانه و خودخواسته و پیشبینانه بوده باشد, میتوانسته نه. در هر دو چهره, برآیند
رفتار شما همسو با خواسته‌یِ من بوده و در این میان اینکه شما چه انگیزه‌ای داشته‌اید دگرسانی‌ای در این برآیند نمیدهد.
پس اگر خودآگاهانه نافرمان بوده‌اید, دست مریزاد و آفرین. اگر ناخودآگاهانه نافرمان بوده‌اید, باز هم آفرین و دست‌مریزاد.


--
شما نیز بایستی بپذیرید کسیکه یکسره بنده بنده میکند و از فرمانبرداری برای خدا و نمیدانم خم و
راست شدن در برابر او میگوید و می‌سراید و بجای پرداختن به واقعیت‌ها, با شعر و نمیدانم عشق خدا سرگرم است را نمیشود جدی و همتای خود گرفت,
پس اگر احساس میکنید از بالا به شما فرونگریسته میشود, احساس بیجایی نیست, ولی یکبار دیگر, چرایی آنرا در همان رفتار خودتان بایستی بنگرید.¹



بگوییم, همانجور که من گداها و بی‌خانمانهای از جامعه زده و گریخته‌یِ پیرامونم را جدی نمیگیرم,
گرچه بسیاری از آنان در نادانی خود خوش‌اند و گرچه تن و پیکرشان با بی‌توجهی و نادانی رو
به تباهی میرود, ولی میبینم که ذهنشان آرامتر از بسیاری از بگوییم مردم کارکژخو (workaholic) است.






سارا نوشته: بگذریم در این داستان شما خیال کردید که محیط بر جریان هستید در حالی که محاط بودید!

من در این بازی کهنه‌کارم و آماجم گرچه برخاسته از سرگرمی, ولی همچنان چیز دیگری‌ست.
اگر ژرفتر بیاندیشید در رفتار پیش و پس خودتان یک تغییر میبینید و اگر توانستید این تغییر را نام ببرید میتوانید هم به آماج من پی.




سارا نوشته: راستش جناب مهربد یا بهتر است شما را ارباب مهربد خطاب کنم چرا که بیشتر مسرورتان خواهد کرد! من در همان فروم هم میهن گشتی زدم و برخی از پست هایتان را خواندم و جز تنفر و تحقیر مسلمانان و دین اسلام هیچ چیزی ندیدم!! رفتار متکبرانه اتان و نگاه ِ از قله به ته دره اتان صدای همه را در آنجا در آورده بود! نظراتشان راجع به شما خیلی خواندنی است :

بیشتر آنان خب سوگیر‌ اند و از من که کاسه کوزه‌یِ
خودفریبی‌اشان را بهم ریختم روشنه دل خوشی نداشته‌اند.

دست دیگر کسان بسیاری هم بوده‌اند که در برستایش و هتّا مهر و نیکخواهی من نوشته‌اند.

پس کدام را بپذیریم؟ به احتمال بالا نه این و نه آن.





سارا نوشته: راستش همه آنجا از دست تمسخرها و تحقیرهای شما شاکی بودند هرچند من به آنها غبطه می خورم :)) می دانید چرا ؟ چون باز آنها را آنقدر آدم حساب کرده اید که تحقیرشان کنید ولی مرا که از همان اول گفتید نیازی به تحقیرم نیست وقتی خودم با گفتن "بنده " و "این حقیر " خودم را کوچک می کنم!! در حقیقت منظورتان این بود که تو که حقیر و خوار هستی دیگر چگونه تحقیرت کنم، نه ؟

نه فَردید من این بود که گیر شما نادرست است که ما شما را کوچک‌ کرده‌ایم و
این کوچک شدگی شما احساسی بجا است, ولی کننده‌یِ آن خودتان میباشید.



سارا نوشته: راستی یک سوال اینکه از "بنده " زیاد استفاده می کنم نکند برای شما این گمان بوجود آمده است که بنده ی شما هستم و شما خداوندگار من ؟؟

شما بنده‌یِ بخشی از مغزتان میباشید که فرایافت خدا باشد
و خودآگاهی‌تان توان ایستادگی چندانی در برابر این بخش ندارد.

تراز خودآگاهی در مردم بسیار بالا و پایین دارد, اندک‌شماری بسیار خودآگاه‌اند, مانند من, و فزون‌شماری بسیار ناخودآگاه‌ اند,
مانند کسانیکه هرگز در اینجور سخنگاه‌ها نمیابید. اینان اکنون یا در باشگاه سرگرم دمبل زدن‌ اند یا دارند کوهنوردی میکنند یا
رمان میخوانند یا از نردبان ترقی بالا میروند و رویهمرفته خودآگاهی آنچنانی ندارند که بخواهند به چیزهایی که من و شما میاندیشیم هرگز بیاندیشند.

پرستش در اینجا از این خودآگاهی میزند و میکاهد چون کس بجای پشتگرمی به خود,
به پشتگرمی به چیزی بیرون از خود (ولی در حقیقت درون و همان ناخودآگاه خود) دست میآوزید.





سارا نوشته: یک سوال ، چرا اصلا با بنده بحث می کنید؟ نکند دلتان برای بحث با مسلمانان تنگ شده است حالا که امکان حضور در هم میهن را ندارید و اینجا هم که مسلمانان بسیار بسیار اندکند و نادر! حال که یکی از گونه های نادر این فروم را دیده اید آمده اید تا هم انتقام از اسلام بگیرید و هم از هم میهن! اینطور نیست ؟ ولی یک سوال اینهمه مدت جناب mbk اینجا بودند چرا با ایشان بحث نمی کردید؟ یا مسلمانان دیگری هم بودند چرا با آنها چندان کاری نداشتید؟

نه من دسترسی به هم‌میهن که دارم و تازه همان دیروز پریروز جُستاری پیرامون "فندآوری" آغازیدم: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟

تازه میتوانید ببینید که چه اندازه هم از دیدن من شاد‌ اند (بوارونه‌یِ گفت‌آورد‌هایِ
بالا) و چه شمار هم پارسیگویی میکنند (به کوری چشم آنها که نمیتوانند ببینند).




سارا نوشته: حقیقتا چرا ؟ برای اینکه فکر می کنید من موجودی خوار و خفیف هستم و در مقابلِ شما بنده ای بیش نیستم ؟ واقعا همان قلدر محله هم شمایید !

در برابر من که خب یک بنده به شمار میروید, مگر جز این است؟
مگر جز این میخواهید؟ سرانجام بنده‌اید و خداپرست, یا که نه؟




سارا نوشته: در عالم معنا ، بین دونفر هرکس را که مهربانتر باشد مولا (خداوندگار) می نامند و آن دیگری را که مهربانیش کمتر است بنده (عبد) . بعبارت دیگر از بین دو نفر آنکس که دیگری را بیشتر از آنچه که خودِ شخص دوست می دارد دوست بدارد همانا او مولا و سرور خواهد بود .........

اینها پیوندی به مفهوم‌هایِ ارباب و بندگی در جهان راستین ندارند. ارباب کسی‌ست که فرمان میدهد, برده کسی‌ست فرمان میبرد.
اکنون ارباب‌هایِ مهربان داریم که نرمخوتر‌اند و بهتر فرمان میدهند, ارباب‌هایِ سخت‌گیر داریم که تازیانه هم میزنند.

ارباب و بنده اینجا در تراز "کنترل"شان روی دیگر واکرانده (تعریف) میشوند.

در نمونه‌یِ شما با دستکاری این مفهوم‌ها میکوشند "ذهن را گیج کرده" و پس از گیج کردن
آنچه از پیش میخواهند را در جایگاه حقیقت القاء نمایند. در حقیقت این یک ترفند بسیار کهنه‌ است
و اگر در سرچشمه‌هایِ آن بجوییم, در کهن‌ترین آموزه‌ها, به زیرکانه‌ترین آنها خواهیم رسید.

برای نمونه این پاره‌گفتار zen را برنگرید:

A monk asked Zhaozhou to teach him.
Zhaozhou asked, "Have you eaten your meal?"
The monk replied, "Yes, I have."
"Then go wash your bowl", said Zhaozhou.
At that moment, the monk was enlightened.


راهبی از ژائوژو درخواست که او را بیاموزد.
ژائوژو پرسید: آیا خوراکت را خورده‌ای؟
راهب پاسخ داد: آری.
پس کاسه‌یِ خود را بشوی.
در آن دم, راهب را حقیقت آشکار شد.

--
این یک نوشته‌یِ بسیار هنرمندانه و زیرکانه از این روش است که تنها "با ناخودآگاه
سخن میگوید", و ازهمینرو پاسخ آنرا نبایستی در واکاوی خودآگاهانه‌یِ نوشته جست.

آموزه‌هایِ zen پُر‌ اند از این پاره‌گفتارها که با شکستن الگوهایی که خودآگاه و ذهن
خردپرداز به آنها خوگرفته, پیام و درونمایه‌یِ سخن را ازراه ناخودآگاه ترامیرسانند.




سارا نوشته: معنی آن شعر را هم اگر خواستید برایتان می نویسم البته اگر خواستید و تمایل داشتیدE032

نـه گرایش و خواستن آنچنانی که ندارم, ولی خب بد هم نیست نوشتید یک
خرده با ترفند‌هایِ ادبیک و زیرکانه‌یِ برادران خودفریب و دگرفریب آشنا میشویم و برای
نمونه سردر میاوریم که این "عالم معنا" چیست و چگونه است که درویش همه اش
خوش و سرخوش است ولی ما که باید کرایه خانه را بدهیم و هشتمان گروی نُه‌مان است, نه؟





پ.ن.
¹
واپسینپ یک آلیس در جُستار کناری «هنجارشکنی» پُربیراه نیست.


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - سارا - 09-09-2015

Mehrbod نوشته: در این بازی شما از همان آغاز بازنده بوده‌اید, چون جنشب من از جنس بُرد-بُرد بوده است. شما خواه خواه خواه ناخواه نافرمانی
کرده‌اید و این نافرمانی اکنون میتوانسته خودآگاهانه و خودخواسته و پیشبینانه بوده باشد, میتوانسته نه. در هر دو چهره, برآیند
رفتار شما همسو با خواسته‌یِ من بوده و در این میان اینکه شما چه انگیزه‌ای داشته‌اید دگرسانی‌ای در این برآیند نمیدهد.
پس اگر خودآگاهانه نافرمان بوده‌اید, دست مریزاد و آفرین. اگر ناخودآگاهانه نافرمان بوده‌اید, باز هم آفرین و دست‌مریزاد.
معلوم است یک بنده در برابر ارباب همیشه بازنده است!!

Mehrbod نوشته: --
شما نیز بایستی بپذیرید کسیکه یکسره بنده بنده میکند و از فرمانبرداری برای خدا و نمیدانم خم و
راست شدن در برابر او میگوید و می‌سراید و بجای پرداختن به واقعیت‌ها, با شعر و نمیدانم عشق خدا سرگرم است را نمیشود جدی و همتای خود گرفت,
پس اگر احساس میکنید از بالا به شما فرونگریسته میشود, احساس بیجایی نیست, ولی یکبار دیگر, چرایی آنرا در همان رفتار خودتان بایستی بنگرید.
¹
بنده که اعتراضی ندارم فقط مانده ام چگونه سروری چون شما وقتش را با بنده ی حقیری چون من تلف می کند واقعا برایم جای سوال است. بنده همتای شما نیستم خودم خوب می دانم بروید با همتاینتان هم کلام شوید بنده ام دیگر کاری اینجا ندارم فقط بخاطر دوستی که اینجا در زمینه ی ریاضی و شعر تحقیق می کند مانده ام چون خودم هم در همین زمینه ها علاقه مندی دارم بعد که آن جستارها تمام شدند من هم تمام می شوم چون دیگر حرفی نیست که بخواهم بگویم مگر یک بنده حرفی هم می تواند داشته باشد. باشد شما سرور و ارباب بنده اعتراضی ندارم ولی مانده ام یک سرور و ارباب چطور با یک بنده همکلام می شود!!بقول حضرت مولانا:
بس کن که بیخودم من گرتو هنرفزایی
تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن
Mehrbod نوشته: بگوییم, همانجور که من گداها و بی‌خانمانهای از جامعه زده و گریخته‌یِ پیرامونم را جدی نمیگیرم,
گرچه بسیاری از آنان در نادانی خود خوش‌اند و گرچه تن و پیکرشان با بی‌توجهی و نادانی رو
به تباهی میرود, ولی میبینم که ذهنشان آرامتر از بسیاری از بگوییم مردم کارکژخو (workaholic) است.
باشد بنده نادان و کودن و گدا حالا که اعتراف کردم دیگر ملامتم نکنید و کاری به کارم هم نداشته باشید.


Mehrbod نوشته: من در این بازی کهنه‌کارم و آماجم گرچه برخاسته از سرگرمی, ولی همچنان چیز دیگری‌ست.
اگر ژرفتر بیاندیشید در رفتار پیش و پس خودتان یک تغییر میبینید و اگر توانستید این تغییر را نام ببرید میتوانید هم به آماج من پی.
بله در آن پستی که گذاشتم برایتان از کلمه "بنده " استفاده نکردم که عمدی بود و اینکه پستم کمی گستاخانه و جسورانه بود.




Mehrbod نوشته: بیشتر آنان خب سوگیر‌ اند و از من که کاسه کوزه‌یِ
خودفریبی‌اشان را بهم ریختم روشنه دل خوشی نداشته‌اند.

دست دیگر کسان بسیاری هم بوده‌اند که در برستایش و هتّا مهر و نیکخواهی من نوشته‌اند.

پس کدام را بپذیریم؟ به احتمال بالا نه این و نه آن.

بله آنها که به مهر از شما یاد کردند همان دوستان دفترچه ایتان بودند و همفکران و یاران غارتان!
بنده براساس تجربه ای که از گفتگو با شما را داشتم نظر مسلمانان را درست می دانم اینجا دوستان شما یک خط پست می گذارند آنهم با رکیک ترین کلمات و وقیحانه ترین واژگان و عبارات اما شما پای پستشان تشکر می کنید . اما اگر کسی بجای فحش و دشنام شعر و آیه بگذارد باید اخراج شود و یا محکوم به بی منطقی!!! بخدا خنده ام می گیرد اگر منطق در پست دوستانِ شماست ترجیح می دهم همچنان بی منطق بمانم:))




Mehrbod نوشته: نه فَردید من این بود که گیر شما نادرست است که ما شما را کوچک‌ کرده‌ایم و
این کوچک شدگی شما احساسی بجا است, ولی کننده‌یِ آن خودتان میباشید.
شما چه می دانید که در بندگی او چه عظمتی نهفته است حضرت مولانا جواب شما را داده است که :
از گدایانِ درش منصبِ شاهانه طلب





Mehrbod نوشته: شما بنده‌یِ بخشی از مغزتان میباشید که فرایافت خدا باشد
و خودآگاهی‌تان توان ایستادگی چندانی در برابر این بخش ندارد.
ارباب اگر ممکن است این را کمی توضیح دهید برایم جالب است که شما مرا زا خودم بهتر می شناسید:))
Mehrbod نوشته: تراز خودآگاهی در مردم بسیار بالا و پایین دارد, اندک‌شماری بسیار خودآگاه‌اند, مانند من, و فزون‌شماری بسیار ناخودآگاه‌ اند,
مانند کسانیکه هرگز در اینجور سخنگاه‌ها نمیابید. اینان اکنون یا در باشگاه سرگرم دمبل زدن‌ اند یا دارند کوهنوردی میکنند یا
رمان میخوانند یا از نردبان ترقی بالا میروند و رویهمرفته خودآگاهی آنچنانی ندارند که بخواهند به چیزهایی که من و شما میاندیشیم هرگز بیاندیشند.
این شما که به بنده مربوط نمی شود نه؟ چون همانطور که فرمودید بنده همتای شما نیستم و بی منطق و کودن و عقب مانده می باشم.
ولی بنده در این فروم کسی که واقعا اهل اندیشه و تفکر باشد و واقعا با سواد و مطلع باشد کم دیدم فکر کنم سه یا چهار نفر که یکیشون هم خودِشمایید و دو نفر دیگه اشان هم اهل فلسفه و منطق هستند البته یکیشون اسلامی و دیگری غربی ولی هر دویشان معلوم است که اهل مطالعه اند و تحقیق و بدنبال دانش اندوزی .







Mehrbod نوشته: نه من دسترسی به هم‌میهن که دارم و تازه همان دیروز پریروز جُستاری پیرامون "فندآوری" آغازیدم: پیشرفت روزافزون فندآوری: به کجا میرویم؟

تازه میتوانید ببینید که چه اندازه هم از دیدن من شاد‌ اند (بوارونه‌یِ گفت‌آورد‌هایِ
بالا) و چه شمار هم پارسیگویی میکنند (به کوری چشم آنها که نمیتوانند ببینند).
خدا را شکر پس بروید با مسلمانان آنجا که تعداشان هم زیاد است بحث کنید و تحقیرشان کنید تا می توانید مسخره اشان کنید مرا که شما از اینجا فراری دادید:))





Mehrbod نوشته: در برابر من که خب یک بنده به شمار میروید, مگر جز این است؟
یعنی بنده ی شما هستم؟







--
Mehrbod نوشته: نـه گرایش و خواستن آنچنانی که ندارم, ولی خب بد هم نیست نوشتید یک
خرده با ترفند‌هایِ ادبیک و زیرکانه‌یِ برادران خودفریب و دگرفریب آشنا میشویم و برای
نمونه سردر میاوریم که این "عالم معنا" چیست و چگونه است که درویش همه اش
خوش و سرخوش است ولی ما که باید کرایه خانه را بدهیم و هشتمان گروی نُه‌مان است, نه؟

یکی از همین برادران خود فریب که از عالم معنا سخن گفت اقلاطون بود و بعد از او دیوژن و ...... تا به ابن سینا رسید و بعد از او عین القضات همدانی و شهاب الدین سهروردی و ابن عربی و در اشعار عرفا هم از این عالم بسیار سخن گفته شده است.
شما آن شعر را عجب زیبا معنی کردید:)) چه بگویم نمی دانم اصلا چرا با من بحث می کنید رهایم کنید من نه هوش دارم نه خرد چگونه سخن شما را دریابم ؟ "من سخت کند و کودنم"




خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Secular - 10-09-2015

Mehrbod نوشته: --
شما نیز بایستی بپذیرید کسیکه یکسره بنده بنده میکند و از فرمانبرداری برای خدا و نمیدانم خم و
راست شدن در برابر او میگوید و می‌سراید و بجای پرداختن به واقعیت‌ها, با شعر و نمیدانم عشق خدا سرگرم است را نمیشود جدی و همتای خود گرفت,
پس اگر احساس میکنید از بالا به شما فرونگریسته میشود, احساس بیجایی نیست, ولی یکبار دیگر, چرایی آنرا در همان رفتار خودتان بایستی بنگرید.
¹











Mehrbod نوشته: شما بنده‌یِ بخشی از مغزتان میباشید که فرایافت خدا باشد
و خودآگاهی‌تان توان ایستادگی چندانی در برابر این بخش ندارد.



پرستش در اینجا از این خودآگاهی میزند و میکاهد چون کس بجای پشتگرمی به خود,
به پشتگرمی به چیزی بیرون از خود (ولی در حقیقت درون و همان ناخودآگاه خود) دست میآوزید.



پس در نتیجه خودآگاهی سارا باید کم باشد نه؟
ولی مث اینکه شما بش گفتی بالاست که اینقدر از کوره در رفته :-)

سارا نوشته: درویشی هم جز ملامت خلق در دنیا چیزی به همراه ندارد و چه خوب که از خلق رانده شوم تا به حق برسم.

پ.ن. خنده آور آنجاست که شما می گویید بنده تراز خودآگاهی ام بالاست و هرچه که می گویم اینطور نیست قبول نمی کنید :))) چرا چون مسلمانم نه؟ براستی بنده خودم را بهتر می شناسم یا شما ؟ این بدیهی است که هرکسی بیشتر از دیگران در مورد خودش معرفت و شناخت پیدا می کند. اما بنده وقتی می گویم خودآگاهی پایینی دارم شما فقط و فقط برای اینکه طبق روال همیشگیتان حرفم را رد کنید در این مورد هم لجاجت بخرج داده و حرفم را نمی پذیرید و انگی چون "خود خوار داشت"و.. از این حرف ها را به بنده می زنید. واقعا اظهر من الشمس است که شما مسلمانان را بجرم مسلمانیشان چنین تحقیر می کنید و هیچ کدام از حرفهایشان را نمی پذیرید.



عجب فاروم باحالیه اینجا وسط اینهمه خدا ناباور یه درویش هم باشه تازه اونم دختر !E412


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Mehrbod - 10-11-2015

Secular نوشته: ¹
...


پس در نتیجه خودآگاهی سارا باید کم باشد نه؟
ولی مث اینکه شما بش گفتی بالاست که اینقدر از کوره در رفته :-)

خودآگاهی ≠ کنترل خودآگاهی

برای اینکه بهتر گرفته شود, اگر یک سگ هاری کسی را گاز گرفت, کس از برای درد بسیارخودآگاه خواهد بود, ولی کنترلی روی آن نخواهد داشت.


--
اینکه کاربر سارا چرا چیز دیگر میگوید از چیز دیگر میاید و از انگیزه و شکیبایی من بیرون است که به واکاوی اش بپردازم.


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Secular - 10-11-2015

Mehrbod نوشته: --
اینکه کاربر سارا چرا چیز دیگر میگوید از چیز دیگر میاید و از انگیزه و شکیبایی من بیرون است که به واکاوی اش بپردازم.
چرا؟ چقدر از دستش عصبانی هستینE409 چیکار کرده مگه بیچاره ؟!
من اینروزا آفم اومدم تو این فاروم و همینجوری یک گشت و گذاری کردم و به پستای سارا رسیدم پستهای خوبی هم گذاشته این بنده خدا E409
من اسم اسلام و کلن دین واینجور چیزها که میاد کهیر میزنم اما از پستهای این دختر خیلی خوشم اومد نه بخاطر عقاید مزخرفش 31 بلکه بخاطر تیزهوشی که پشت اون پستا بود. این سارا من رو یاد یه رفیقی میندازه. ما تو دوران دبیرستان یه رفیقی داشتیم نابغه بود تو مدرسه علامه حلی برگه ی امتحانش میشد کلید سوالای امتحان! المپیادم مدال گرفت اما یه همچین خل و چلی بود همش دنبال درویشی و صوفی گری و از اینجور چرت و پرتا بود. تو دانشگاهم باهاش بودم مقطع لیسانس. بدتر شده بود میخواست درسو ول کنه بره حوزه:-) میخواست بچم عارف بشهE412 خلاصه یه خل و چلی بود که همتا نداشت ولی عجب ذهنی داشت یعنی بهترین تعریف براش همون نابغه است. به نظرم هوش از یک حدی که بیشتر بشه انگار بیشتر از اونکه مایه خوشبختی صاحبش بشه مایه رنج و عذابش میشه! شما فک کردی اینا که میرن دنبال درویشی و صوفی گری و عرفان آدمای عقب مونده و پرتیند؟ نه عزیز من اینا بهره ی هوشیشون زیادی بالاست و چون نمی تونند کنترلی روش داشته باشن سر از اینجور چیزا در میارند. همین استیو جابز خودمون اونم در دوران جوانی رفته بود پی همین مرتاضی و درویشی و از اینجور چرت و پرتا حتی پا شده بود از امریکا رفته بود هندE412 این مولانا و باقی عرفا همشون از لحاظ بهره هوشی در تراز خیلی بالایی قرار می گیرن. من نشستم نصف پستای این سارا رو خوندم پشت بعضی از پستاش براستی نبوغ هست مثل همون موسیقی و معماری و یا همون بی خدایی چه حسی دارد ولی این دختر خیلی بدنبال دل و احساسشه می خواد ذهنش رو فدای چه می دونم عشق خدا وبندگی او و چه می دونم از اینجور چیزا کنه. از اونجایی که من هر وقت از کسی خوشم می آد میرم و آمارشو در میارم. آمار این سارا رو هم دراوردم اینکه از بچه های استعداد درخشانیه چون تو یکی از پستاش گفته بود در مدرسه شون فقط رشته ریاضی بود واس همین نرفته ادبیات . اینکه رشته اش هم باید هوافضا یا مکانیک یا یه چی تو همین مایه ها باشه. چرا ؟ برین توی این تاپیک که اتفاقن خطاب به شما هم هس:

Not Acceptable!


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Mehrbod - 10-11-2015

Secular نوشته: چرا؟ چقدر از دستش عصبانی هستینE409 چیکار کرده مگه بیچاره ؟!


از روی خشم نیست, از روی بیهودگی‌ست. گیریم که کاربر سارا در پی نوشته‌هایِ این سخنگاه خردگرا و ناخداباور شد, در برنگرش با «گفتمان تکنولوژی»
چه تغییری در آینده‌ رخ خواهد داد؟ هیچ. گیریم که نه نشد و در پی خداباوری رفته و دل به عرفان داد, باز چه تغییری رخ خواهد داد؟ هیچ.

ازینرو, این دسته گفتگو‌ها تنها کارکرد سرگرمی دارند, نمونه‌وار ببینید چه اندازه در هنر متقاعد کردن خوب‌ اید یا چه اندازه میتوانید استدلال‌هایِ بُرنّده و بهمان و
بیسار بیاورید, ولی در اینکه آیا تغییری بسزا در جهان راستین و بیرون خواهند گذاشت, هیچ ارزش ندارند و هتّا پادارزش به شمار آیند, بهتر است بجای دور
ریختن زمان گرانبها برای همراهاندن این سارا و آن سارا دو پاره‌یِ ناروشن از گفتمان تکنولوژی روشنتر بشوند و هر دقیقه هزینه‌یِ چاره‌ اندیشی و راهکاریابی عملی برای ستیز/مهار تکنولوژی گردد.



Secular نوشته: .. همین استیو جابز خودمون ...

استیو جابز خود یکی از فندپرست‌هایِ (technophiles) بیمار بوده است و میبسد اندکی نگرش
در زندگی شخصی وی بشود تا روشن شود چه زندگی بیهوده, بیخود و بیفرجامی را او گذرانده است.


بهره‌یِ هوشی یا هوشبـهَـر بتنهایی بسنده نیست و سخن شما درست است, ازینرو نیز این جُستار سالها پیش
گشوده شده بود که به بخش بسیار مهمتر از پرسمان هوش که خودآگاهی باشد, پرداخته شود, زیرا خودآگاهی همان نیروی
درونی‌ست
که میتواند ازراه هوشبهر (= پتنسیال) به آینده و سرنوشت کس راستا ببخشد و در نبود او, کنش‌ها بی آماج و سرگردان خواهند
ماند; هرآینه بایستی اینجا افزود, بی‌آماجی کنش‌ها به خودی خود چیز بدی نیست, مگر تا زمانیکه نیاز به آماج دهی ِ کنش‌ها برود.


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Secular - 10-11-2015

Mehrbod نوشته: از روی خشم نیست, از روی بیهودگی‌ست. گیریم که کاربر سارا در پی نوشته‌هایِ این سخنگاه خردگرا و ناخداباور شد, در برنگرش با «گفتمان تکنولوژی»
چه تغییری در آینده‌ رخ خواهد داد؟ هیچ. گیریم که نه نشد و در پی خداباوری رفته و دل به عرفان داد, باز چه تغییری رخ خواهد داد؟ هیچ.

ازینرو, این دسته گفتگو‌ها تنها کارکرد سرگرمی دارند, نمونه‌وار ببینید چه اندازه در هنر متقاعد کردن خوب‌ اید یا چه اندازه میتوانید استدلال‌هایِ بُرنّده و بهمان و
بیسار بیاورید, ولی در اینکه آیا تغییری بسزا در جهان راستین و بیرون خواهند گذاشت, هیچ ارزش ندارند و هتّا پادارزش به شمار آیند, بهتر است بجای دور
ریختن زمان گرانبها برای همراهاندن این سارا و آن سارا دو پاره‌یِ ناروشن از گفتمان تکنولوژی روشنتر بشوند و هر دقیقه هزینه‌یِ چاره‌ اندیشی و راهکاریابی عملی برای ستیز/مهار تکنولوژی گردد.





استیو جابز خود یکی از فندپرست‌هایِ (technophiles) بیمار بوده است و میبسد اندکی نگرش
در زندگی شخصی وی بشود تا روشن شود چه زندگی بیهوده, بیخود و بیفرجامی را او گذرانده است.


بهره‌یِ هوشی یا هوشبـهَـر بتنهایی بسنده نیست و سخن شما درست است, ازینرو نیز این جُستار سالها پیش
گشوده شده بود که به بخش بسیار مهمتر از پرسمان هوش که خودآگاهی باشد, پرداخته شود, زیرا خودآگاهی همان نیروی
درونی‌ست
که میتواند ازراه هوشبهر (= پتنسیال) به آینده و سرنوشت کس راستا ببخشد و در نبود او, کنش‌ها بی آماج و سرگردان خواهند
ماند; هرآینه بایستی اینجا افزود, بی‌آماجی کنش‌ها به خودی خود چیز بدی نیست, مگر تا زمانیکه نیاز به آماج دهی ِ کنش‌ها برود.

برای همین معضل تکنولوژی و هر چه که مربوط به مباحث علمی میشه فقط آنهایی که استعداد و نبوغ بالاتری دارند قادر به کنترل جریان خواهند بود چون همین علم و تکنولوژی و این حرفا همه همه نتیجه ی کار و تلاش همین افراد است. اینکه یه سری از افراد با بهره های هوشی بالا برند پی عرفان و صوفی گری یعنی در حقیقت برند بدنبال هپروت و توهم خب واقعا یه فاجعه است. این آدما می تونند خیلی در روند علم و تکنولوژی تاثیر گذار باشند و در ضمن من معتقدم آن استعداد و هوشی که در کسی هست در حقیقت برای دیگران هم هس شاید افکارم یه مقدار کمونیستی باشه اما من کمونیست نیستم E415 من فقط روی این استعدادها حساسم و واقعا موندم چرا و چطور یک کسی میتونه براحتی استعداد و هوش و نبوغش رو بی خیال بشه و بچسبه به هپروت؟ راستش اینجور افراد شبیه خری می مونن که مغز انیشتین رو بهشون پیوند زدند بخاطر همین برای استفاده از این مغز باید خر را افسار بست و شلاق زد.
همین رفیق ما اگه پدرش کنترلش نمی کرد می خواست بعد دیپلم بره حوزه! فک کنین آدمی با اون هوش و نبوغ میرف حوزه:-)

من دلم برای سارا و یا امثال اون نمیسوزه چون دلسوزی برای اینجور آدما که براستی خر هستن کار خنده داریه فقط دلم برای اون استعداد و هوشی که به این خرها نصب شده می سوزه که داره دست ِ اینا تباه میشه. هر چن این سارا اوضاش از رفیق ما بهتره چون زیاد سوال می پرسه و این یعنی شک داشتن یعنی هنوز در ابتدای عالم هپروت هس . من رفتم همون فارومی که برا شما لینکش رو گذاشته بود پستاشو دیدم. این دختر در جدال بین هوش و دلشه. خودش هم بیچاره میدونه که کیه چون تو پروفایلش اینو نوشته بود:
"پیامبری که از بین معجزه ها سنگ شدن را انتخاب کرد"
بیچاره میدونه که داره با اینکاراش گند میزنه به زندگیش ولی خب خریت که همون دلشه اینچیزا رو نمی فهمه.

به هر حال یه فاروم جایی که آدما تبادل نظر می کنن با افکار هم آشنا میشن ذهن بازتر میشه اما شما میگین که این کاربرا مهم نیستن در حالی که فاروم هست و کاربراش. شما که معتقدی این حرفا و بحثا بیهودس پ چرا جواب سارا را همون تاپیک بی خدایی دادین تازه اونم اینطور خشمگینانه؟! همش دعوا بود تا بحثE409 با شناختی که از سارا با خوندن پستاش چه این فاروم چه اون فاروم شیعی پیدا کردم عاشقه همین فحش خوردن و چه می دونم بقول خودش تکفیر شدن و ایناس و شما دقیقا داری مطابق میلش عمل می کنی بی آنکه بخوای!
راستی بالاخره خودآگاهی این دختر بالاست یا پایین؟E404


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Mehrbod - 10-12-2015

[Secular]
برای همین معضل تکنولوژی و هر چه که مربوط به مباحث علمی میشه فقط آنهایی که استعداد و نبوغ بالاتری دارند قادر به کنترل جریان خواهند بود چون همین علم و تکنولوژی و این حرفا همه همه نتیجه ی کار و تلاش همین افراد است.
[/quote]

بباید اینجور نیست و سخن نیز در راستای مهار از راه ستیز بود, نه مهار از راه کنترل, زیرا تکنولوژی کنترل‌پذیر نیست.




[Secular]
به هر حال یه فاروم جایی که آدما تبادل نظر می کنن با افکار هم آشنا میشن ذهن بازتر میشه اما شما میگین که این کاربرا مهم نیستن در حالی که فاروم هست و کاربراش.
[/quote]

بازتر شدن ذهن به خودی خود ارزشی ندارد. آشنایی با نظر دیگران هم اینجا کارکرد سرگرمی دارد و بیرون از سخن آورده شده که اینها سرگرمی‌ست و ارزش چندانی ندارند, نمیباشد.



[Secular]
شما که معتقدی این حرفا و بحثا بیهودس پ چرا جواب سارا را همون تاپیک بی خدایی دادین تازه اونم اینطور خشمگینانه؟! همش دعوا بود تا بحث با شناختی که از سارا با خوندن پستاش چه این فاروم چه اون فاروم شیعی پیدا کردم عاشقه همین فحش خوردن و چه می دونم بقول خودش تکفیر شدن و ایناس و شما دقیقا داری مطابق میلش عمل می کنی بی آنکه بخوای!
[/quote]

از برای همان سرگرمی; خشمی هم در نوشته‌هایِ من نبوده, ولی چون ما اینجا از یک رسانه‌یِ بسیار نارسا که تنها نوشتاری باشد بهره میگیریم, اینگونه کژبرداشت‌ها بفراوانی
پیش میایند. آنچه شما در نوشته‌هایِ من احساس کرده‌اید بیشتر یکسان‌انگاری (indifferenc) و دلزدگی (boredom) بوده, گهگاهی هم کمی کنجکاوی همراه با برانگیزانش زودگذر.




[Secular]
راستی بالاخره خودآگاهی این دختر بالاست یا پایین؟
[/quote]

پیشاپیش:
خودآگاهی ≠ کنترل خودآگاهی

خودآگاهی کاربر [MENTION=1283]سارا[/MENTION] هم بالاست, چون به چیزهاییکه در ذهن‌اش میگذرد آگاه است و همین کنجکاوی و پرسش‌ها که شما آمارش را رفته بودید درآورده بودید
هم از همین خودآگاهی ریشه‌ میگیرند. کسیکه خودآگاهی نباشد چندان پرسشی هم برایش پیش نمیاید, بویژه پرسش‌هایی که در پیوند با جهانبینی و "عالم معنا" باشند.


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Mehrbod - 10-12-2015

[Secular]
برای همین معضل تکنولوژی و هر چه که مربوط به مباحث علمی میشه فقط آنهایی که استعداد و نبوغ بالاتری دارند قادر به کنترل جریان خواهند بود چون همین علم و تکنولوژی و این حرفا همه همه نتیجه ی کار و تلاش همین افراد است.
[/quote]

بباید اینجور نیست و سخن نیز در راستای مهار از راه ستیز بود, نه مهار از راه کنترل, زیرا تکنولوژی کنترل‌پذیر نیست.




[Secular]
به هر حال یه فاروم جایی که آدما تبادل نظر می کنن با افکار هم آشنا میشن ذهن بازتر میشه اما شما میگین که این کاربرا مهم نیستن در حالی که فاروم هست و کاربراش.
[/quote]

بازتر شدن ذهن به خودی خود ارزشی ندارد. آشنایی با نظر دیگران هم اینجا کارکرد سرگرمی دارد و بیرون از سخن آورده شده که اینها سرگرمی‌ست و ارزش چندانی ندارند, نمیباشد.



[Secular]
شما که معتقدی این حرفا و بحثا بیهودس پ چرا جواب سارا را همون تاپیک بی خدایی دادین تازه اونم اینطور خشمگینانه؟! همش دعوا بود تا بحث با شناختی که از سارا با خوندن پستاش چه این فاروم چه اون فاروم شیعی پیدا کردم عاشقه همین فحش خوردن و چه می دونم بقول خودش تکفیر شدن و ایناس و شما دقیقا داری مطابق میلش عمل می کنی بی آنکه بخوای!
[/quote]

از برای همان سرگرمی; خشمی هم در نوشته‌هایِ من نبوده, ولی چون ما اینجا از یک رسانه‌یِ بسیار نارسا که تنها نوشتاری باشد بهره میگیریم, اینگونه کژبرداشت‌ها بفراوانی
پیش میایند. آنچه شما در نوشته‌هایِ من احساس کرده‌اید بیشتر یکسان‌انگاری (indifferenc) و دلزدگی (boredom) بوده, گهگاهی هم کمی کنجکاوی همراه با برانگیزانش زودگذر.




[Secular]
راستی بالاخره خودآگاهی این دختر بالاست یا پایین؟
[/quote]

پیشاپیش:
خودآگاهی ≠ کنترل خودآگاهی

خودآگاهی کاربر [MENTION=1283]سارا[/MENTION] هم بالاست, چون به چیزهاییکه در ذهن‌اش میگذرد آگاه است و همین کنجکاوی و پرسش‌ها که شما آمارش را رفته بودید درآورده بودید
هم از همین خودآگاهی ریشه‌ میگیرند. کسیکه خودآگاهی نباشد چندان پرسشی هم برایش پیش نمیاید, بویژه پرسش‌هایی که در پیوند با جهانبینی و "عالم معنا" باشند.


خویشتنداری (خودآگاهی، انگیزش‌ها، ...) - Mehrbod - 10-12-2015

[Secular]
برای همین معضل تکنولوژی و هر چه که مربوط به مباحث علمی میشه فقط آنهایی که استعداد و نبوغ بالاتری دارند قادر به کنترل جریان خواهند بود چون همین علم و تکنولوژی و این حرفا همه همه نتیجه ی کار و تلاش همین افراد است.
[/quote]

بباید اینجور نیست و سخن نیز در راستای مهار از راه ستیز بود, نه مهار از راه کنترل, زیرا تکنولوژی کنترل‌پذیر نیست.




[Secular]
به هر حال یه فاروم جایی که آدما تبادل نظر می کنن با افکار هم آشنا میشن ذهن بازتر میشه اما شما میگین که این کاربرا مهم نیستن در حالی که فاروم هست و کاربراش.
[/quote]

بازتر شدن ذهن به خودی خود ارزشی ندارد. آشنایی با نظر دیگران هم اینجا کارکرد سرگرمی دارد و بیرون از سخن آورده شده که اینها سرگرمی‌ست و ارزش چندانی ندارند, نمیباشد.



[Secular]
شما که معتقدی این حرفا و بحثا بیهودس پ چرا جواب سارا را همون تاپیک بی خدایی دادین تازه اونم اینطور خشمگینانه؟! همش دعوا بود تا بحث با شناختی که از سارا با خوندن پستاش چه این فاروم چه اون فاروم شیعی پیدا کردم عاشقه همین فحش خوردن و چه می دونم بقول خودش تکفیر شدن و ایناس و شما دقیقا داری مطابق میلش عمل می کنی بی آنکه بخوای!
[/quote]

از برای همان سرگرمی; خشمی هم در نوشته‌هایِ من نبوده, ولی چون ما اینجا از یک رسانه‌یِ بسیار نارسا که تنها نوشتاری باشد بهره میگیریم, اینگونه کژبرداشت‌ها بفراوانی
پیش میایند. آنچه شما در نوشته‌هایِ من احساس کرده‌اید بیشتر یکسان‌انگاری (indifferenc) و دلزدگی (boredom) بوده, گهگاهی هم کمی کنجکاوی همراه با برانگیزانش زودگذر.




[Secular]
راستی بالاخره خودآگاهی این دختر بالاست یا پایین؟
[/quote]

پیشاپیش:
خودآگاهی ≠ کنترل خودآگاهی

خودآگاهی کاربر [MENTION=1283]سارا[/MENTION] هم بالاست, چون به چیزهاییکه در ذهن‌اش میگذرد آگاه است و همین کنجکاوی و پرسش‌ها که شما آمارش را رفته بودید درآورده بودید
هم از همین خودآگاهی ریشه‌ میگیرند. کسیکه خودآگاهی نباشد چندان پرسشی هم برایش پیش نمیاید, بویژه پرسش‌هایی که در پیوند با جهانبینی و "عالم معنا" باشند.