Sotude نوشته: درود دیگربار!
بسیار نیکو!! آفرین!!
سخنت بِسَره (کاملا) درست است ولی همانگونه که می دانی و من را می شناسی، من خواهان ساخت یک نوزایش در زبان پارسیک هستم و به نگرم این نوزایش با همین چیزهای کوچک (و از نگر تو ناگرانسنگ) آغازیده می شود و به چیزهای بزرگتر می انجامد(یا می پایاند).
همانگونه که پیشتر هم گفتم، ریخت درست این واژگان (دست کم در نگارش و نه خوانش) به گونه ی -Fru و -Fra می باشد و همچنین نگارش درست واژه ی "فشرده" به گونه ی (Fshorda(g/k می باشد که از کارواژه ی "Fshordan" [پارسی امروزین --] F(e)shordan / (A)fshordan] ساخته شده. شوند این انجام این کار هم کوتاه نویسی، درست نویسی و برگرداندن واژه به واژه ی مادر خود و ... است.
Mazdak نوشته:Atefeh-B نوشته:Mazdak نوشته:Atefeh-B نوشته: سپاسِ فراوان مزدکِ گرامی. اما پرسشی هست که اکنون که شما را یافتیم درمیان میگذاریم. آیا پارسی نمودنِ زبان، به چیستی و کیستیِ یک فرهنگ آسیب نمیزند؟ بسیاری از سرایندگانِ گذشته یِ ایران از واژگانِ عربی برایِ سراییدنِ سود میجستند، با دگرگونیِ زبان، کسانِ بیشماری با دیوانهایِ بزرگانی همچون مولانا و حافظ بیگانه خواهند شد. راهکار چیست؟
نه، فرهنگ همانند خود آدمی در روند دگرگونی و فرگشت است. ما نمیتوانیم به چیزهایی که زمانشان گذشته و به زندگی و بهروزی ما آسیب میزنند، وفادار باشیم چون هزار سال چنین بوده. پوست تخم مرغ هم برای ٢١ نخست برای جوجه خوب است و سپس اگر نشکند، مرگ جوجه را در پی دارد. ما از فرهنگ کهن خود ، بسیار چیزهای سودبخش و زیبا داریم که چیستی و کیستی ما را بی همتا و یگانه نموده است و جهانیان مارا از ان ها باز میشناسند.
از سوی دیگر، هم اکنون نیز برای خواندن و دریافتن نوشته های ادبی کهن، نیاز به واژه نامه داریم، پس چیزی دگرگون نمیشود جز اینکه آیندگانی که در پی یادگیری ادبسار کهن ما هستند، بیشتر به واژه نامه ن مینگرند ولی کسانی که ساهنامه میخوانند، نیاز کمتری خواهند داشت. در همه ی زبانها هم چنین است، انگلیس ها هم اکنون نمیتوانند شکسپیر را درست دریابند چون زبان دگرگون شده است.
از این گذشته، این ادبسار کهن چه چیزی برای ما به ارمغان آورده جز واپسماندگی و آفتابه، ایا کسی آنهارا ،میخواند یا در کتابخانه ها خاک میخورند؟
درود؛ چنین است؛ اما نه از رویِ آفتابه پرستی، که به سببِ میهن دوستی سخن میرود: که چارگامه رفتن، روشِ پسندیده ای نیست؛ اندکی نرمش. وانگهی در اسراییل نیز چنین کردند و اکنون بسیاری از مردمان در برآوردنِ نیازهایِ روزینه شان با دشواری روبرویند. بهرروی ما دانشِ شما را ارج مینهیم.
ما از بیخ توان چارگامه رفتن را نداریم. ما چند سال است اینجا میکوشیم و هنوز نتوانستیم یک واژه ی "سپاس" را هم جا بیندازیم و خوانندگان ما به ما میگویند "ممنون از زحماتتون" !! :) پس این نگرانی تان بیجاست. ما باید اینجا هشت گامه برویم تا مگر دیگران دو میلیمتر بجنبند.
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: ٭٭٭٭٭ دستورمندی و توانایی شگرفِ زبان پارسیک در بازگوییِ باریکانهیِ سخن:
Suxtan —> Suz
[TABLE]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Indicative - Past[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxtand[/TD]
[TD]suxtid[/TD]
[TD]suxtim[/TD]
[TD]suxt[/TD]
[TD]suxti[/TD]
[TD]suxtam[/TD]
[TD]Simple [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuxtand[/TD]
[TD]misuxtid[/TD]
[TD]misuxtim[/TD]
[TD]misuxt[/TD]
[TD]misuxti[/TD]
[TD]misuxtam[/TD]
[TD]Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]dâštand misuxtand[/TD]
[TD]dâštid misuxtid[/TD]
[TD]dâštim misuxtim[/TD]
[TD]dâšt misuxt[/TD]
[TD]dâšti misuxti[/TD]
[TD]dâštam misuxtam[/TD]
[TD]Progressive [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxteand[/TD]
[TD]suxteid[/TD]
[TD]suxteim[/TD]
[TD]suxte[/TD]
[TD]suxtei[/TD]
[TD]suxteam[/TD]
[TD]Narrative [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuxteand[/TD]
[TD]misuxteid[/TD]
[TD]misuxteim[/TD]
[TD]misuxte[/TD]
[TD]misuxtei[/TD]
[TD]misuxteam[/TD]
[TD]Narrative Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]dâšteand misuxteand[/TD]
[TD]dâšteid misuxteid[/TD]
[TD]dâšteim misuxteim[/TD]
[TD]dâšte misuxte[/TD]
[TD]dâštei misuxtei[/TD]
[TD]dâšteam misuxteam[/TD]
[TD]Narrative Progressive [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxte budand[/TD]
[TD]suxte budid[/TD]
[TD]suxte budim[/TD]
[TD]suxte bud[/TD]
[TD]suxte budi[/TD]
[TD]suxte budam[/TD]
[TD]Precedent [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuxte budand[/TD]
[TD]misuxte budid[/TD]
[TD]misuxte budim[/TD]
[TD]misuxte bud[/TD]
[TD]misuxte budi[/TD]
[TD]misuxte budam[/TD]
[TD]Precedent Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]dâštand misuxte budand[/TD]
[TD]dâštid misuxte budid[/TD]
[TD]dâštim misuxte budim[/TD]
[TD]dâšt misuxte bud[/TD]
[TD]dâšti misuxte budi[/TD]
[TD]dâštam misuxte budam[/TD]
[TD]Precedent Progressive [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxte budeand[/TD]
[TD]suxte budeid[/TD]
[TD]suxte budeim[/TD]
[TD]suxte bude[/TD]
[TD]suxte budei[/TD]
[TD]suxte budeam[/TD]
[TD]Precedent Narrative [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuxte budeand[/TD]
[TD]misuxte budeid[/TD]
[TD]misuxte budeim[/TD]
[TD]misuxte bude[/TD]
[TD]misuxte budei[/TD]
[TD]misuxte budeam[/TD]
[TD]Precedent Narrative Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]dâšteand misuxte budeand[/TD]
[TD]dâšteid misuxte budeid[/TD]
[TD]dâšteim misuxte budeim[/TD]
[TD]dâšte misuxte bude[/TD]
[TD]dâštei misuxte budei[/TD]
[TD]dâšteam misuxte budeam[/TD]
[TD]Precedent Narrative Progressive [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Indicative - Present[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suzand[/TD]
[TD]suzid[/TD]
[TD]suzim[/TD]
[TD]suzad[/TD]
[TD]suzi[/TD]
[TD]suzam[/TD]
[TD]Simple [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuzand[/TD]
[TD]misuzid[/TD]
[TD]misuzim[/TD]
[TD]misuzad[/TD]
[TD]misuzi[/TD]
[TD]misuzam[/TD]
[TD]Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]dârand misuzand[/TD]
[TD]dârid misuzid[/TD]
[TD]dârim misuzim[/TD]
[TD]dârad misuzad[/TD]
[TD]dâri misuzi[/TD]
[TD]dâram misuzam[/TD]
[TD]Progressive [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Indicative - Future[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]xavâhand suxt[/TD]
[TD]xavâhid suxt[/TD]
[TD]xavâhim suxt[/TD]
[TD]xavâhad suxt[/TD]
[TD]xavâhi suxt[/TD]
[TD]xavâham suxt[/TD]
[TD]Simple [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Subjunctive - Past[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxte bâšand[/TD]
[TD]suxte bâšid[/TD]
[TD]suxte bâšim[/TD]
[TD]suxte bâšad[/TD]
[TD]suxte bâši[/TD]
[TD]suxte bâšam[/TD]
[TD]Narrative [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuxte bâšand[/TD]
[TD]misuxte bâšid[/TD]
[TD]misuxte bâšim[/TD]
[TD]misuxte bâšad[/TD]
[TD]misuxte bâši[/TD]
[TD]misuxte bâšam[/TD]
[TD]Narrative Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxte bude bâšand[/TD]
[TD]suxte bude bâšid[/TD]
[TD]suxte bude bâšim[/TD]
[TD]suxte bude bâšad[/TD]
[TD]suxte bude bâši[/TD]
[TD]suxte bude bâšam[/TD]
[TD]Precedent Narrative [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]misuxte bude bâšand[/TD]
[TD]misuxte bude bâšid[/TD]
[TD]misuxte bude bâšim[/TD]
[TD]misuxte bude bâšad[/TD]
[TD]misuxte bude bâši[/TD]
[TD]misuxte bude bâšam[/TD]
[TD]Precedent Narrative Imperfect [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Subjunctive - Present[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]besuzand[/TD]
[TD]besuzid[/TD]
[TD]besuzim[/TD]
[TD]besuzad[/TD]
[TD]besuzi[/TD]
[TD]besuzam[/TD]
[TD]Simple [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Imperative - Past[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]suxte bâšand[/TD]
[TD]suxte bâšid[/TD]
[TD]suxte bâšim[/TD]
[TD]suxte bâšad[/TD]
[TD]suxte bâš[/TD]
[TD]suxte bâšam[/TD]
[TD]Narrative [/TD]
[/TR]
[TR]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD][/TD]
[TD]Imperative - Present[/TD]
[/TR]
[TR]
[TD]besuzand[/TD]
[TD]besuzid[/TD]
[TD]besuzim[/TD]
[TD]besuzad[/TD]
[TD]besuz[/TD]
[TD]besuzam[/TD]
[TD]Simple [/TD]
[/TR]
[/TABLE]
پ.ن.
توانگرفته از Main page - Persian grammar lessons, phrasebook and verb conjugator
Sotude نوشته: 17- می نوشیده بوده باشم!!!!! (هیچ کاربردی در پارسیک ندارد!!!) از کجا آمده؟!!
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: چندین tense دیگر هم داشتهایم که از دست رفتهاند, نمونهوار برای همین "داشتن" ما "همی" هم داشتهایم و امروز رو به مرگ است:نوشته را همی میخواندند = نوشته را داشتند میخواندند
Sotude نوشته: دلم نیامد این را نگویم و بخوابم!!!
شما که دیگر باید بهتر بدانید که ذر پارسیک، زمان کنون/ گذشته ی دنباله دار(استمراری) نبوده و همین "همی" که می گویی به "می" دگریده شده که کاری به بَهرِش (بکارگیری/استفاده) آن در گذشته ندارم ولی در پارسیک امروزین از "می" برای ساختن زمان کنون/گذشته اخباری( آگَهیک) از آن بهریده می شود. زمان کنون/گذشته دنباله دار (داشتن + کارواژه) که می گویی، تنها چند سال است که از زبان گفتار به نوشتار راه یافته و در سرشت (اصل)، زمانی برساخته ولی پرکاربرد است!
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: «میسوخته بوده باشد» از دیدگاه دستور زبان چیز پیچیدهای ندارد (گذشتهای ناپایانیده) و گوگل هم برآیههایی جسته گریخته میدهد که نمایانگر کاربردِ اندکِ آن میان مردم است.
بودنش بیگمان بهتر از نبودن اشه!
Nâxodâ_Mehrbod نوشته: همچنین "همی" بیگمان همان "می" نیست (دومی میتواند از آن برگرفته شده باشد, من نمیدانم), ولی کارکرد خودش را داشته و دارد:
همی بینم ساقی را که گرد جام می گردد
ز زر پخته بویی بر که سیم اندام می گردد
...
دگر دل دل نمی باشد، دگر جان می نیارامد
که آن ماه دل و جانها بگرد بام می گردد
چو خرمن کرد ماه ما، بران شد تا بسوزاند
چو پخته کرد جانها را، بگرد خام می گردد
دل بیچاره مفتون شد، خرد افتاد و مجنون شد
بدست اوست آن دانه، چه گرد دام می گردد
ز گردش فارغست آن مه، چه منزل پیش او چه ره
برای حاجت ما دان که چون ایام می گردد
شهی که کان و دریاها زکات از وی همی خواهند
Sotude نوشته: من نگفتم که "همی" همان "می" می باشد، گفتم که در گذر زمان، نشان زمان دنباله دار "همی" ساییده شده و به "می" دگریده شده است یا اینکه به گفته ی شما، "همی" و "می" یکی شده اند؛ کنون اگر برخی چامه سرایان امروزین می آیند و هم از "همی" و هم از "می" در چامه های خود می بهرند (بهره می برند)، نشان این نیست که "همی" با "می" دگرسان است. نمی دانم که آیا سگال (منظور؟) ام را به درستی رساندم؟!
Sotude نوشته: به یک پارسیکزبان بگویید "می خورده بوده باشم" یا "داشته ام می نوشیده بوده ام"، ببینم در می یابد که چم و فرداشت اینها چیست؟!!!! بهتان برنخورد ولی اگر پارسیک تا این اندازه بی در و پیکر شده است که هرکسی پیدا می شود و چند زمان "عجق وجق" به این زبان می افزاید و آنها را "جزو" دستور زبان پارسیک می داند، خُب بگویید تا ما هم چند روال (قاعده) و دستور برای خودمان بسازیم و به پارسیک درون کنیم، شاید تنها دگرسانی من با سرور جهانشیری، نداشتن یک تارنما باشد!!! می دانید که من در ساختن روال و روالمندسازی دستورزبان "ید طولایی" دارم!!! :e405:
Sotude نوشته: دوست من، شما گویی می دوسید (دوست دارید) زبان را هرچه پیچیده تر و دشوارتر کنید!!! هنگامی که از 13 زمان باشنده (موجود) ذر نوشتار پارسیک تنها [دست بالا] از 7 زمان در گفتار بهریده می شود، این نشان از آسوده خواهی متکلمان (سُخنوَران؟/سُخنمَندان؟) پارسیکزبان است که می کوشند به کوتاهترین گونه ی شاینده، پیام خود را به دیگران برسانند؛