چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 04-06-2015
sonixax نوشته: شما از زلزله، سیل، طوفان ، برخورد شهاب سنگ با زمین و خیلی چیزهای دیگر هم نمیتوانید جلوگیری کنید یا درشان تاثیر گذار باشید!!! اینهایی که گفتم مصنوعی و ساخته و پرداخته دست بشر هم نیستند!!! ولی میتوانند بشریت را پودر کنند بفرستند هوا. منتها یک تفاوت بسیار بزرگ بین آنچه من مثال زدم با آنچه شما مثال زدید هست! دست کم در تئوری مصنوعات ساخت بشر کنترل پذیر هستند بر خلاف اتفاقهای طبیعی.
درسته, ولی ناتوانی در پیشگری از پدیدههایِ طبیعی برابر با ناتوانی در رویارویی با آنها نیست. در زندگی نخستینی (primal), آدم نخستینی بروشنی
نمیتواند از رخدادن زمین لرزه پیش بگیرد (آدم امروزین هم نمیتواند), ولی در برابر آن ناتوان نیست, بسادگی میتواند زندگی خود را بشیوهای سر و سامان
ببخشد که زمین لرزه به او آسیبی نرساند. نبایست فراموشید که نمونهوار زمین لرزه خود بیشترین آسیب را زیرساختهایِ شهری و مدرن میرساند, نه در جنگل و کوهستان.
هر آینه, آدم نخستینی در برابر بسیاری از بیماریها هم ناتوان است, ولی این دسته را نیز خود
فرگشت سر و سامان میبخشد (گونههایی بجا میمانند که از راه این بیماریها از پا در نمیایند).
--
شما بایست همواره به این نکته بنگرید که شرایط زندگی یک شکارچی-گردآور با زندگی یک آدم متمدن امروزین یکسان نیست.
برای نمونه, بسیاری از بیماریها مانند ابولا یا ایدز که امروز مرگ و میر فراوان دارند دارند, در زندگی نخستینیان
یافت نمیشدهاند زیرا بسادگی, در نبود راههایِ ارتباطی مدرن این دستهها بیماریها کوچکترین شانس بقاء و ماندگاریای نداشتهاند.
و همچنین, شما باز باید به این نکته بنگرید که اینجا ما سخنی از بهشت و بی کم و کاست بودن زندگی نخستینی (primal) نزدهایم, بساکه تنها آوردهایم
که در برابر دو گزینهیِ پیش رو, نابودی و انهدام به دست تکنولوژی و بقاء و زندگی در پناه طبیعت, گزینهیِ دوم منطقیتر و پس خواستنیتر است.
--
نکته دوم سخن نیز همین است که شما امروز هیچ توان راستینی در کنترل سرنوشت خودتان ندارید و برای نمونه, در پاسخ به این پرسش که
آیا شما میلاد میتوانید از ساخت بمب اتمی یا نمونهیِ دیگر, از ساخت ابزارهای کنترل مغز پیش بگیرید بروشنی
نه میباشد.
در این نگاه, روشن نیست نمردن از زمین لرزه جاییکه فردا بدست بهمان دستآورد تکنولوژی آزادی اندیشهتان را برای همیشه از دست خواهید داد, به چه کار میاید.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 04-06-2015
kourosh_iran نوشته: اوه واسا بابا زیادی جلو نرو همینطوری!
من نگفتم که شرایط و مسیر حاضر رو کاملا نامطلوب میدونم یا اینطور بگم که نسبت به شرایط دوران قدیم بدتر میدونم. خود تحلیل این مسئله و قضاوت مطمئن در موردش کار راحتی نیست و شاید حتی غیرممکن باشه. منکه تاحالا این مسئله رو حل نکردم، شاید یکی به همین دلیل که فکر کردم بهرحال حل کردنش هم عملا فایده ای نداره. ولی این به این معنا نیست که با نظر شما موافق باشم که این مسیر و شرایط عصر حاضر خیلی بده و باید برگشت کنیم!
ما هرگز جایی نگفتهایم شرایط "این همه بده", اگر شرایط این همه بد بود که دیگر نیازی به گفتمان نبود, همه خودشان نکته را میگرفتند:
sonixax نوشته: ولی آش به اون شوری ها هم که شما میگی نیست مهربد جان!
Mehrbod نوشته: آش اگر به آن شوری بود که دیگر نیازی به گفتمان نداشت, هرکس خودش متوجه میبود.
ولی آش شور را هست.. نکتهیِ ما اینجا این بوده که این آش تنها یک راه را میرود و آنهم شورتر شدن است. تازه اگر بخواهیم
این همانندی را پیش ببریم, این آش هربار که از یک اندازهای شورتر میشود هم آشپز اش از کیسه یک من ماست به آن
میزند و شوری اش را میکاهد. برای نمونه از همین انقلاب صنعتی چند سده پیش, بازههایی بود که آش در بخش
طبیعت و آلودگی زیستبوم ناجور شور شده بود و ابرهای سیاهی بالای شهرهای صنعتی پدید آمده بود که دیگر داشت
مایهیِ بیم و هراس مردم میشد, در اینجا ناگهان نیرویهایِ پنهان و پروپاگاندا درون کار شدند و با همهیِ توش
و کوش این آلودگیها را نیست و کاستند.
ازینرو امروز در غرب و کشورهایِ پیشرفته ما از این دسته آلودگیها نداریم و نمیبینم, چون آنها را بجاهای پرت و
دوردست بردهاند که جلوی چشم نیستند (مگر در کشورها و شهرهای واپسماندهیِ فندین مانند ایران و تهران). ولی
خب اینها هیچکدام راهکار نبوده و تنها پینهدوزی بوده, ولی نیز بخوبی از شوری آش زده چون روانشناسی آدم در اینه که
چیزی روبروی چشم اش نباشد را نیست و نابود میانگارد, هتّا ما هم در پارسی میگوییم یک چیزی را دورانداختن; چون
برای مردمان نخستینی چیزیکه بسنده دور بود به همان نبود میماند, هر آینه این در جهان دهکده شدهیِ امروزین
بیمعنی است و بمانند آن جوک یارو میماند که داشت قفل دکانی را با ارّه شبانه میبرید رهگذری ازش پرسید
چه میکنی, گفت دارم دُهل میزنم, گفت پس چرا سدا نمیدهد در پاسخ درآمد که سدای این فردا در میاید ..!
سخن را اینجا اگر بخواهیم دنباله دهیم به بلوفهایِ فندین و همینکه نمونهوار در همین یک زمینهیِ آلودگیهایِ
زیستبوم, اکنون چند دههای میشود که پروپاگاندا از آمدن راهکارهای نوین و پیشرفته نوید میدهد و گویا قرار است
دانش با عصای جادویی اش در چند سال آینده یکباره رُفت همهیِ این آلودگیهایِ زیستبوم را بدهد, خواهیم رسید.
kourosh_iran نوشته: خب یکسری مزایا رو اگر بتونیم با همین عصر و شرایط ترکیب کنیم شاید خیلی شدنی تر و مفیدتر/عاقلانه تر باشه تا یک برگشت رادیکال. مثلا حفظ طبیعت، کنترل جمعیت.
درسته, ولی نکتهیِ بسیار پیش پا افتادهای است که
اگر
بتوانیم تکنولوژی را مهار کنیم و از بخشهایِ خود آن بهره ببریم, چه خوب که نمیشود!
نکتهیِ مهم در اینجا همواره این بوده است که این
اگر شدنی نیست.
به زبان دیگر,
بخشهایِ خوب تکنولوژی از بخشهایِ بد آن ناگسستنی میباشند.
اینکه چرا بخشهایِ خوب تکنولوژی از بخشهایِ بد آن گسستنی نیستند فراتر از این سخن میروند,
ولی من کتابهایِ لازم را پیشتر برای خواندن گذاشتهام و میتوانید برای نمونه, از این کتاب بیاغازید:
Technological Slavery
به یاد داشته باشید, این چیزهاییکه شما با چند دقیقه اندیشیدن به آنها رسیدهاید را پیشتر از شما
اندیشمندان دیگری — همچون کازینسکی, یا ژاک الول Jacques Ellul و ... — با سالها ژرف اندیشی به آنها
پرداختهاند و پرسمان به این سادگی و پیش پاافتادگی نیست که پیش خودمان بگوییم «این یارو رادیکاله,
چرا بخشهایِ خوب تکنولوژی را نگه نداریم بخشهای بد آن را دور بریزیم؟».
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 04-06-2015
Russell نوشته: تکنولوژی شاید در راستای بقاء ما نباشد، ولی در راستای بقاست چرا: یا از انسان
موجودی غیرانسانی خواهد ساخت یا خود ماشین بقا خواهد یافت و یا همه چیز را نابود میکند
که البته طبیعت دوباره دستبکار خواهد شد و بیکار نخواهد نشست.
خب این چه پیوندی به بقای من و شما دارد؟ روشنه پیش انگاشت ما اینجا این است که شما بقای خودتان
و گونهیِ آدمی را بها میدهید, اگر برایتان بقای اینها مهم نیست دیگر چه نیازی به گفتگو با من میبینید؟
من این سخن را برای کسانی میزنم که نمیخواهند آزادی آدمی از
دست برود و نمیخواهند گونهیِ آدمی با چیزی دیگری جایگزین بشود.
Russell نوشته: بازی سیتماتیک نیاز به بازیکن دارد، سیستم نیاز به طراحی و بروز شدن دارد،
نیاز به اقتصاد دارد و همهیِ اینها هنوز هم که هنوز از تا حد زیادی وابسته به انسان
است. فردا روز، زمانی که صدای سازی که امروز میزدند بلند شود شاید حتا سیستمهایِ
ابتدایی هم قابل تداوم نباشند. من آنچیزها را نگفتم که در مثل مناقشه کنم، بلکه میگویم
در بقیه زمینهها هم همین خبر است.
و این نیازها چه پیوندی به فرجام سخن دارند که بازی سیستماتیک همواره شانس پیروزی بالاتری از ناسیستماتیک دارد؟
در دست دیگر, روشنه تکنولوژی وابسته به آدمیست, ولی این وابستگی یک وابستگی ناگسستنی نیست. برای درک
بهتر, یک آدم هم به یاختههایِ خودش برای زندگی وابسته است, ولی میتوان بی هیچ گونه گمانی انگاشت که یک آدم
میتواند تک تک این یاختهها را با نمونهیِ سیلیکون و آهنی خود جایگزین کند و دیگر وابسته نباشد.
در نگرستیزی من با سرکار مزدک نیز بخشی از سخن همین بود که ایشان پافشارانه
میگفتند سیستمهایِ فرارُسته به سیستمهایِ زیرین خود وابستگیای از جنس گسلناپذیر دارند.
برای نمونه یاختههایِ زنده سیستم زیرینی میباشند که باهمکاری و برهمکنش یکدیگر
به سیستمی بزرگتر خود به نام آدمی فرامیرویند و خود آدمی باز به نوبهیِ خود,
با همکاری و برهمکنش نزدیک به سیستمی بزرگتر از خود به نام جامعه فرامیروید و به پیش:
فرارویش
پادنمونه (مثال نقض)ای که من در آن گفتمان آوردم نیز همین بود که ما میتوانیم بآسانی بیانگاریم که یک آدم
میتواند تک تک یاختههایِ خودش را با نمونهیِ ماشینی جایگزین نموده و از این "رشتهیِ وابستگی" خودش را بآسانی فروبـبُرد.
هر آینه, هتّا نیازی نیست این اندازه آیندهنگرانه سخن بگوییم, همین امروز نیز زمانیکه کسی یک عمل جراحی نموده
و قلب مصنوعی میکارد, بخش بزرگی از یاختههایِ زندهیِ خودش را برای همیشه دور ریخته و با نمونهیِ ماشینی جایگزین میکند.
--
در نگاه به تکنولوژی (سیستم فرارُسته از آدمی) نیز همین است, و از همان آغاز پاراگراف خود شما هم به این نکته
معترف شدید که بقای
سیستم بی پیوند به بقای آدمی است و به زبان دیگر, چیزیکه من اینجا دارم میکوشم بگویم را خود پیشاپیش پذیرفتید.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 04-06-2015
Russell نوشته: خب اینکه هر چیز ممکنی بوقوع بپوندد مگر جز اینست که نشان میدهد هدفی
نیست و تنها حرکت و جلو رفتن خودش هدف شده؟
اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهرهای برده نشده است.
کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی
میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.
اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاریست برای
او برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.
Russell نوشته: سیستم معنوی که گذشتگان ما ساختهاند این آشوب را گرفته و آنرا کانلیزه کرده.
بچای چرخیدن بیهدف در اقیانوسی از ممکنات، کوهی ساخته که جهت دارد و هدف میآفریند.
این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکتهیِ سخن من این است که این ارزشهایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
همراه با همهیِ ارزشهایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).
شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزیهایِ سنتپرستانه شوید, ولی این چه سودی
دارد زمانیکه همهیِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
بجا خواهند ماند که با ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟
Russell نوشته: و از یادمان نرود که این سیستم تکنولوژیک همچنان رفتاریست در میان انسانها،
اگر امروز همهیِ انسانها بدلیلی از میان بروند سیستم تکنولوژیکی هم نخواهد بود.
پس بد نیست آنرا از نگاهی انسانی بررسی کنیم.
پاسخ به این را در پیک پیشین دادیم, این وابستگی نه گسلناپذیر است, نه به آن محکمی که شما میاندیشید.
در دست دیگر, سیستم تکنولوژیک آدمی را به همین چیزیکه هست هرگز نپذیرفته, بساکه نگارش ویژهای از آدمی
در این سیستم پذیرفته شده است و این نگارش روز به روز متفاوتتر از آن چیزی میشود که ما برای دهها هزاران سال و بساکه بیشتر, یک "آدم" مینامیدهایم.
به دیگر زبان, سیستم تکنولوژیک اگر این وابستگی را به چهرهیِ فیزیکی هم از میان برندارد (با جایگزینی آدم با گونهای ماشینی = نابودی آدمی), آن اندازه
در سرشت او به دستکاری دنباله خواهد داد که چیزیکه بجا میماند دیگر هیچ همسانیای به آنچه ما آدمی مینامیم نخواهد داشت و این یکی, میشود نابودی آدمیت.
در این نگاه, همچنان روشن نیست ارزشهایِ سنتی شما به چه کار میایند, یا چگونه میتوانند از رخداد این آیندهها پیش بگیرند.
Russell نوشته: من بنظرم میرسد که نباید اینجا از لیبرالیسم و سرمایهداری که موتور جهانیسازیست غافل شد.
بالاخره بسیاری از این تکنولوژیها نیاز به سرمایه دارند و در گاراژ و زیرزمین نمیشود آنها را به پیش برد.
اینست که تکنوکراتها هنوز هم به تنهایی قادر به خیلی کارها نیستند.
سیستم تکنولوژیک در وابستگی به هیچ یک از این دو, سرمایهداری یا کمونیسم نیست. سیستم تکنولوژیک راه خودش را میرود (همهیِ ممکنها را واقعیت
میبخشد) و این دو را شما تنها میتوانید همانند موتور خودرویی ببینید که تندتر و کندتر کار میکنند. کمونیسم برای نمونه میخواهد کنترل سیستم را هر چه
فراتر برده و آنرا بهینگی ببخشد; چیزیکه سرکار مزدک همواره با غرور از آن سخن میگفتند این بود که روسیه توانست با کمترین بنمایهها کشور
واپسماندهیِ تزاری را به یک ابرکشور پیشرفته تبدیل نماید:
مزدک بامداد نوشته: شما هم بیجاست چرا که ۵۰ سال، زمانی اندک در بستر
تاریخ است و هم اینکه آمریکای دلبند !شما، هرگز این کشور را به خودشان رها
نکرد که ببینیم که خودشان به کجا میرسند، بساکه[٤] یورش برد و بمب ریخت.
تازه با همه ی ایها، جهان کمونیسم پیشرفت های جهش[٥] آسایی نمود و برای
نمونه، روسیه ی تزاری را به یک اَبَرکشور[٦] پیشرفته واگردانید که نخستین ماهواره
و کیهان نورد را به کیهان فرستاد، بهداشت را رایگان نمود، کاشانه و خانه را
برای کارگران رایگان و ارزان نمود ( آمریکای سرشار از پول هنوز مانده که
یک بیمه ی همگانی بهداشتی برای مردمش بسازد!!).
و در سوی دیگر چیزیکه هواداران سرمایهداری میگویند (همچون نسیم نیکلاس طالب) نیز جز
این نیست که بازار آزاد (free enterprise) در این زمینه از کمونیسم بهتر و کارآمدتر است.
اینکه کدامیک از این دو براستی کارآمدتراند ولی تفاوتی در این ندارد که هر دو یک راه را میروند و آنهم گسترش هر چه بیشتر تکنولوژی است.
ازینرو سیستم تکنولوژیک شاید گاه این یا آن سیستم اقتصادی را برتری بدهد, ولی سرمایهداری یا کمونیسم در سرانجام کار کوچکترین تفاوتی نخواهند داد.
Russell نوشته: من بالاتر از نیچه سخن گفتن چراکه نیچه یکی از افراد مهم در جریانیست که من دربارهیِ
آن نوشتهام، یکی از انسانهایِ جالب در همین جریان (شاید بهترین نام برای آن Volkish باشد)
اسوالد اشپنگلر است که تکنولوژی از موضوعات اصلی سخن اوست و پیشبینیهایِ
بسیار جالبی هم کرده که بعضان حیرت انگیز هستند. آیا با او آشناییداری مهربد جان و
مخصوصا کتاب کوتاه «انسان و تکنیک» او را خواندهای؟ و اگر آری نظرت چه بوده؟
من به این موضوعات بسیار تازه وارد هستم و بنظرم با ارجاع گاه به گاه به مرجع
مساله بهتر مطرح شود و باز میشود.
در زمینهیِ تکنولوژی کتابها و اندیشمندان گوناگون (و بیشتر گمنام) فراوانی هستند, ولی پرداختن فرا-اندازه به اینها و "سرگرم شدن با تئوری" از
یک جایی بیشتر دیگر سودمندی ندارد, زیرا خود این میشود یک گونه سرگرمی بجای پرداختن به مشکل اصلی که از دست رفتنی آزادیها و نابودی آدمی باشد.
دربارهیِ نیچه نیز سخن چندانی نمیشود گفت, نیچه در زمانهای میزیسته که دورنمای تکنولوژی بمانند امروز
روشن نبوده است و ایدهیِ او از "ابرمرد" نیز ارزش کاربردی و عملی ندارد و در اندازهیِ فانتزیهایِ یاغیجویانه میماند.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
sonixax - 04-06-2015
Mehrbod نوشته: درسته, ولی ناتوانی در پیشگری از پدیدههایِ طبیعی برابر با ناتوانی در رویارویی با آنها نیست. در زندگی نخستینی (primal), آدم نخستینی بروشنی
نمیتواند از رخدادن زمین لرزه پیش بگیرد (آدم امروزین هم نمیتواند), ولی در برابر آن ناتوان نیست, بسادگی میتواند زندگی خود را بشیوهای سر و سامان
ببخشد که زمین لرزه به او آسیبی نرساند. نبایست فراموشید که نمونهوار زمین لرزه خود بیشترین آسیب را زیرساختهایِ شهری و مدرن میرساند, نه در جنگل و کوهستان.
در برابر تکنولوژی هم آدمی ناتوان نیست! تکنولوژی در همان جنگل و کوهستان هیچ کاره است!!!
به سادگی میشود طوری زندگی کرد که تحت تاثیر عوامل مخرب تکنولوژی قرار نگرفت! بستگی به آدمش دارد.
Mehrbod نوشته: شما بایست همواره به این نکته بنگرید که شرایط زندگی یک شکارچی-گردآور با زندگی یک آدم متمدن امروزین یکسان نیست.
برای نمونه, بسیاری از بیماریها مانند ابولا یا ایدز که امروز مرگ و میر فراوان دارند دارند, در زندگی نخستینیان
یافت نمیشدهاند زیرا بسادگی, در نبود راههایِ ارتباطی مدرن این دستهها بیماریها کوچکترین شانس بقاء و ماندگاریای نداشتهاند.
ولی به جایش در همان اقوامی که شایع میشدند به کل منجر به حذفشان میشد!!! امروزه شاید اینچنین بیماریها فراگیری بیشتری داشته باشند (به خاطر تکنولوژی) ولی به لطف همان تکنولوژی قابل مهار هم هستند و هرگز توانایی نابود کردن کامل یک قبیله یا قوم یا فرهنگ را ندارند!!! در صورتی که پیش از این حتا شیوع یک سرماخوردگی ساده میتوانست منجر به مرگ و میر فراوان در جوامع شود!!! پس نه تنها تکنولوژی در اینجا دستاورد و چیز بدی نداشته بلکه صدها میلیون پله بالاتر از هر ایدئولوژی یا شیوه زندگی پیشین هم ایستاده.
Mehrbod نوشته: و همچنین, شما باز باید به این نکته بنگرید که اینجا ما سخنی از بهشت و بی کم و کاست بودن زندگی نخستینی (primal) نزدهایم, بساکه تنها آوردهایم
که در برابر دو گزینهیِ پیش رو, نابودی و انهدام به دست تکنولوژی و بقاء و زندگی در پناه طبیعت, گزینهیِ دوم منطقیتر و پس خواستنیتر است.
مشخصن دومی بیشتر منجر به نابودی و از بین رفتن میشود تا اولی!!! مثال را بالاتر زده ام.
Mehrbod نوشته: نکته دوم سخن نیز همین است که شما امروز هیچ توان راستینی در کنترل سرنوشت خودتان ندارید و برای نمونه, در پاسخ به این پرسش که
آیا شما میلاد میتوانید از ساخت بمب اتمی یا نمونهیِ دیگر, از ساخت ابزارهای کنترل مغز پیش بگیرید بروشنی نه میباشد.
نکته اصلی اینجاست که ساخت بمب اتمی دقیقن چه تاثیری در سرنوشت من دارد ؟!
شانس اینکه من در یک انفجار اتمی کشته بشوم به یک به میلیارد هم نمیرسه.
بله پاسخ من به جلوگیری از ساخت بمب اتمی منفیست! ولی به کنترل گرفتن سرنوشت خودم مثبت است چرا که آنچه شما فرمودید ربطی به سرنوشت من ندارد!!!!
پس اصولن مطرح کردن چنین پرسشی نادرست است.
Mehrbod نوشته: در این نگاه, روشن نیست نمردن از زمین لرزه جاییکه فردا بدست بهمان دستآورد تکنولوژی آزادی اندیشهتان را برای همیشه از دست خواهید داد, به چه کار میاید.
مردن در نتیجه زمین لرزیه یک چیز قطعیست و درصد و شانسش بسیار بسیار بیشتر از این حدث و گمان است که شاید یک روزی روباتهایی ظاهر شوند که ما را میکشند یا بدتر از آن در دام سیستم کنترل ذهنی و ماتریکس و ... گرفتار شویم!!!
یک نکته اساسی که شما همواره نادیده میگیرید این است که دانش و تکنولوژی قابلت انحصاری شدن ندارد! یعنی هر کسی! با بودجه لازم و تحقیقات لازم توانایی به دست آوردن تکنولوژیهای یونیک خود را خواهد داشت ! بدین معنی که همواره راه برای باقی بشریت باز است که تحقیق کنند و تکنولوژیهای نوین تری را توسعه دهند که بتواند مقابل تکنولوژیهایی که شما از آن بیم دارید را در صورت بوجود آمدن بگیرند!!!
دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
نمونه بسیار خوبش همین داستان بمب اتمیست! روزگاری دانش تولید اش فقط در انحصار آمریکا بود! ولی امروزه دست کم در شکل نظری اش همه کس حتا یک دانش آموز معمولی هم به کلیات مراحل تولیدش آشناست!! و در مراحل بالاتر هر کشوری توانایی تولیدش را با اندکی تحقیقات را میتواند داشته باشد!!!
جمهوری اسلامی و کره شمالی هم نمونه هایی از دو کشور که زیر سایه سنگین تحریمهای تقریبن همه جانبه توانستند بخشی یا همه تکنولوژی تولید آن را به دست آورند!!!!
تکنولوژی بسیار بازتر و قابل دسترس تر از آنیست که فکر میکنید، فقط بودجه کافی میخواهد برای تحقیق و توسعه. در بسیاری موارد همان بودجه را هم نمیخواهد!!! مثلن گسترش تکنولوژیهای نرم افزاری میتواند حتا بدون بودجه آنچنانی صورت گیرد.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 04-07-2015
Mehrbod نوشته: خب این چه پیوندی به بقای من و شما دارد؟ روشنه پیش انگاشت ما اینجا این است که شما بقای خودتان
و گونهیِ آدمی را بها میدهید, اگر برایتان بقای اینها مهم نیست دیگر چه نیازی به گفتگو با من میبینید؟
من این سخن را برای کسانی میزنم که نمیخواهند آزادی آدمی از
دست برود و نمیخواهند گونهیِ آدمی با چیزی دیگری جایگزین بشود.
برای من عجیبه که چطور این اندازه سخن من رو اشتباه متوجه شدی، من منظورم این بود
که در «بقای ما» بخش مهم «ما» هست نه بقا چرا که حیات مسیر خودش رو ادامه خواهد داد.
اما ایراد اساسیتر بهت این هست که همچنان درگیر بنداشت هستی، بحث رو از یکجایی به بعد
نامعتبر و تئوری پردازی میدانی، ولی حقیقتش این هست که بنداشت مردم رو به مقابله با تکنولوژی
و هزینه دادن وادار نمیکنه و همین ایدهیِ مبهم از انسانیت و آزادی هست که مشکل هست.
میبینی که اینجا من سنتپرست نیستم که مخالف هستم، بلکه «خودپرستان» (قصد توهین ندارم) هستند
که باید راضی بشوند. شما میگویی گونهیِ انسان منقرض میشود، طرف میگوید من اصلا بچه نمیخواهم و
به جهنم که بر سر بقیه چه آمد، «دیگی که برای من نجوشد میخواهم سر سگ در آن بجوشد».
اینست که این مساله که «ما» در اینجا کیست که بفکر بقای آن هستیم و چه چیز آنست برای ما هم
است بسیار دارای اهمیت است.
Mehrbod نوشته: و این نیازها چه پیوندی به فرجام سخن دارند که بازی سیستماتیک همواره شانس پیروزی بالاتری از ناسیستماتیک دارد؟
سیستماتیک بودن یا نبودن بازی تنها یک فاکتور است که اگر زمان خطر اعضای انسانی
سیستم شما همگی پا به فرار گذاشته باشند کارایی ندارد. هر چند من همچنان گمان
میکنم که این مفهوم بازی سیستماتیک نیاز به روشن شدن دارد. امروز میبینیم که جنگ
پارتیزانی و نامتقارن چه اندازه کارا شده و تعریف سیستم در 4GW چه اندازه با درک معمول ما
از سیستم متفاوت است. حتی در عالم زیستی هم میبینیم که تا پای یک ویروس و باکتری
جدید به میان میآید همه متوجه میشویم این سیستم «پیشرفته»یِ ما چه اندازه دربرابر
سیستمهایِ «بدوی»تر آسیبپذیر است.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 04-07-2015
Mehrbod نوشته: اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهرهای برده نشده است.
کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.
اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاریست برای
او برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.
نه، اتفاقا من میگویم آدمی چیزی بیش از خرد است و خرد چیزی بیش از ابزار.
حالا من بر مبنای همین خرد از شما میپرسم که آیا تنها مشاهده برای دادن راه حل کافیست.
جز و مد هم قابل مشاهده است، ولی مشاهدهیِ آن یکچیز است یافتن علت آن یکچیز.
آیا لازم نیست بدانیم که این افسارگسیختگی از کی و کجا شروع شد و چرا؟
در سیستمی که هر روز سر جدیدی بر میآورد آیا حمله به سر کافیست؟
Mehrbod نوشته: این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکتهیِ سخن من این است که این ارزشهایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
همراه با همهیِ ارزشهایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).
شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزیهایِ سنتپرستانه شوید, ولی این چه سودی
دارد زمانیکه همهیِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
بجا خواهند ماند که با ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟
همین شما نبودی که در چند پیک بالاتر صحبت من از کارکرد را گرفتی و گفتی
قدرت و بقا و درست و غلط ربطی ندارد؟!
بله، «سنت» مدت هاست که مورد حمله بوده و آنچه شما بعنوان سقوط میبینید
آخرین سد دفاعیست که ویران میشود نه اولین آن.
من میگویم فکری برای کشتی بزرگ و قدیمی بکنیم که مدتها کار کرده و سرد و گرم روزگار را
چشیده و خرد اندیشمندان باهوش و دنیا دیدهای را در خود جمع دارد، بیابیید بفهمیم چطور
کار میکرده و دوباره بکار بیاندازیمش یا حداقل اصول آنرا بفهمیم و بر مبنای آن یکی از نو بسازیم.
شما میگویی بیا دست از تئوری پردازیبردار و عملگرایانه این تخته پاره را بچسب و امیدوار باش
دربرابر موجهایِ چند ده متری همانقدر کارا باشد که آن کشتی کاراست.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 04-07-2015
Mehrbod نوشته: اینکه هر چیزیکه بتواند به وقوع بپیندد, به وقوع بپیوندد دیگر از خرد در آن بهرهای برده نشده است.
کارکرد خرد همین است که از میان چیزهایی میتوانند به وقوع بپیوندند, آنهایی را به وقوع بپیونداند که سودمند و خردپذیر باشند.
اگر شما بپذیرید که خرد آدمی نقشی در سرنوشت او بازی نمیکند, پس خواه ناخواه اهمیتی هم در این نخواهید داد که سیستم تکنولوژیک راه
خودش را بیرون از کنترل خرد و هوش آدمی برود, ولی این چیزی نیست که ما پذیرفته باشیم. بساکه ما اینجا میگوییم خرد آدمی ابزاریست برای
او برای آنکه به سرنوشت و راهی که میرود راستا و کنترل بدهد و چون این خرد نمیتواند هرگز تکنولوژی را مهار بسازد, پس تنها یک
راه منطقی و خردپذیر بجا میماند و آنهم نابودی تکنولوژی افسارگریخته است.
نه، اتفاقا من میگویم آدمی چیزی بیش از خرد است و خرد چیزی بیش از ابزار.
حالا من بر مبنای همین خرد از شما میپرسم که آیا تنها مشاهده برای دادن راه حل کافیست.
جز و مد هم قابل مشاهده است، ولی مشاهدهیِ آن یکچیز است یافتن علت آن یکچیز.
آیا لازم نیست بدانیم که این افسارگسیختگی از کی و کجا شروع شد و چرا؟
در سیستمی که هر روز سر جدیدی بر میآورد آیا حمله به سر کافیست؟
Mehrbod نوشته: این سیستم معنوی ولی توانایی دفاع از خود را ندارد و نکتهیِ سخن من این است که این ارزشهایِ شما چه خوب باشند چه بد, در برابر تکنولوژی
همراه با همهیِ ارزشهایِ دیگر یک به یک دارند رو به نیست و نابودی میروند و تنها ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک است که پایدار میمانند (سیستمایک و بهینه > سنت).
شما میتوانید تا سالهای پیش رو سرگرم این فانتزیهایِ سنتپرستانه شوید, ولی این چه سودی
دارد زمانیکه همهیِ آنها از میان برداشته خواهند شد و تنها آن اندک شماری
بجا خواهند ماند که با ارزشهایِ سیستم تکنولوژیک سازگار باشند؟
همین شما نبودی که در چند پیک بالاتر صحبت من از کارکرد را گرفتی و گفتی
قدرت و بقا و درست و غلط ربطی ندارد؟!
بله، «سنت» مدت هاست که مورد حمله بوده و آنچه شما بعنوان سقوط میبینید
آخرین سد دفاعیست که ویران میشود نه اولین آن.
من میگویم فکری برای کشتی بزرگ و قدیمی بکنیم که مدتها کار کرده و سرد و گرم روزگار را
چشیده و خرد اندیشمندان باهوش و دنیا دیدهای را در خود جمع دارد، بیابیید بفهمیم چطور
کار میکرده و دوباره بکار بیاندازیمش یا حداقل اصول آنرا بفهمیم و بر مبنای آن یکی از نو بسازیم.
شما میگویی بیا دست از تئوری پردازیبردار و عملگرایانه این تخته پاره را بچسب و امیدوار باش
دربرابر موجهایِ چند ده متری همانقدر کارا باشد که آن کشتی کاراست.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Russell - 04-07-2015
Mehrbod نوشته: سیستم تکنولوژیک در وابستگی به هیچ یک از این دو, سرمایهداری یا کمونیسم نیست. سیستم تکنولوژیک راه خودش را میرود (همهیِ ممکنها را واقعیت
میبخشد) و این دو را شما تنها میتوانید همانند موتور خودرویی ببینید که تندتر و کندتر کار میکنند. کمونیسم برای نمونه میخواهد کنترل سیستم را هر چه
فراتر برده و آنرا بهینگی ببخشد; چیزیکه سرکار مزدک همواره با غرور از آن سخن میگفتند این بود که روسیه توانست با کمترین بنمایهها کشور
واپسماندهیِ تزاری را به یک ابرکشور پیشرفته تبدیل نماید:
Mehrbod نوشته: و در سوی دیگر چیزیکه هواداران سرمایهداری میگویند (همچون نسیم نیکلاس طالب) نیز جز
این نیست که بازار آزاد (free enterprise) در این زمینه از کمونیسم بهتر و کارآمدتر است.
اینکه کدامیک از این دو براستی کارآمدتراند ولی تفاوتی در این ندارد که هر دو یک راه را میروند و آنهم گسترش هر چه بیشتر تکنولوژی است.
ازینرو سیستم تکنولوژیک شاید گاه این یا آن سیستم اقتصادی را برتری بدهد, ولی سرمایهداری یا کمونیسم در سرانجام کار کوچکترین تفاوتی نخواهند داد.
من سرمایهداری را دربرابر کمونیسم مطرح نکردم، بلکه بازار آزاد را در مقابل
اقتصاد در خدمت مردم مطرح کردم.
بله در یک کشور سیستم خیلی کاراتر عمل میکند زمانی که هر کس مشغول
کار خودش باشد تا زمانی که یک سیستم مرکزی تمام صنایع را صاحب شود و
بخواهد برنامه ریزی مرکزی داشته باشد و ادعا کند که تقاضا را پیش بینی میکند.
حرف من در این است که هر بدبختی مهمی قرار است توسط دولت حل شود. اگر فردا
یک ویروس بیاید این وظیفهیِ دولت است که جلوی شیوع آنرا بگیرد نه من و شما.
اگر تکنولوژی دارد ما را بسمت نابودی پیش میبرد باز هم کار دولت یا مجمعی جهانی از دول
است که بفکر باشند، نه و من و شما. آنها بفکر نیستند؟ من میگویم اینجای کار ربط پیدا میکند
به سیستم لیبرال و مبتنی بر بازار آزاد که بدنبال جهانی کردن است در حالی که در زمینههایی
که دولتهایِ محلی پیشتر قدرت کنترلش را داشتند کنترل ندارد.
Mehrbod نوشته: در زمینهیِ تکنولوژی کتابها و اندیشمندان گوناگون (و بیشتر گمنام) فراوانی هستند, ولی پرداختن فرا-اندازه به اینها و "سرگرم شدن با تئوری" از
یک جایی بیشتر دیگر سودمندی ندارد, زیرا خود این میشود یک گونه سرگرمی بجای پرداختن به مشکل اصلی که از دست رفتنی آزادیها و نابودی آدمی باشد.
دربارهیِ نیچه نیز سخن چندانی نمیشود گفت, نیچه در زمانهای میزیسته که دورنمای تکنولوژی بمانند امروز
روشن نبوده است و ایدهیِ او از "ابرمرد" نیز ارزش کاربردی و عملی ندارد و در اندازهیِ فانتزیهایِ یاغیجویانه میماند.
اگر کسانی نبودند که نیچه را به عنوان انسانی نخبهگرا به این طرف جنگ جهانی
قاچاق کنند احتمالا نیچه هم در نظر شما فردی ناشناخته بود چنانچه شما گمان میکنی
که اشپنگلر، کسی که کتابهایش در زمان خود جزو پرفروشها بود، فردی غریب و دور افتاده بوده.
من اینها را معرفی میکنم چون بنظرم ایدههایِ جالب و مهمی میآیند. تو نویسندگانی چون
ژیژک و نیکلاس طالب را به من معرفی کردی، من هم به قدردانی آن میخواهم متفکرانی را
معرفی کنم که گمان میکنم بدردت میخورند.
چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ -
Mehrbod - 04-08-2015
sonixax نوشته: در برابر تکنولوژی هم آدمی ناتوان نیست! تکنولوژی در همان جنگل و کوهستان هیچ کاره است!!!
به سادگی میشود طوری زندگی کرد که تحت تاثیر عوامل مخرب تکنولوژی قرار نگرفت! بستگی به آدمش دارد.
به سادگی میشود طوری زندگی کرد که تحت تاثیر عوامل مخرب تکنولوژی قرار نگرفت! بستگی به آدمش دارد؟ برای نمونه, گرمایش زمین
اگر شما آدمش باشید و قطب شمال زندگی کنید تحت تاثیر اش نخواهید بود؟
sonixax نوشته: ولی به جایش در همان اقوامی که شایع میشدند به کل منجر به حذفشان میشد!!! امروزه شاید اینچنین بیماریها فراگیری بیشتری داشته باشند (به خاطر تکنولوژی) ولی به لطف همان تکنولوژی قابل مهار هم هستند و هرگز توانایی نابود کردن کامل یک قبیله یا قوم یا فرهنگ را ندارند!!! در صورتی که پیش از این حتا شیوع یک سرماخوردگی ساده میتوانست منجر به مرگ و میر فراوان در جوامع شود!!! پس نه تنها تکنولوژی در اینجا دستاورد و چیز بدی نداشته بلکه صدها میلیون پله بالاتر از هر ایدئولوژی یا شیوه زندگی پیشین هم ایستاده.
این سخن از دید آمار نادرست است. نخست اینکه, برگشت با زندگی نخستینی به پیش از زمانی برمیگردد که اقوام داشته باشیم. قوم در
بستر تمدن پدید آمده و پایهیِ سخن اینجا این است که تمدن و شهرمندی ما را به سوی نابودی و ویرانی دارد میبرد (از راه تکنولوژی).
sonixax نوشته: نکته اصلی اینجاست که ساخت بمب اتمی دقیقن چه تاثیری در سرنوشت من دارد ؟!
شانس اینکه من در یک انفجار اتمی کشته بشوم به یک به میلیارد هم نمیرسه.
بله پاسخ من به جلوگیری از ساخت بمب اتمی منفیست! ولی به کنترل گرفتن سرنوشت خودم مثبت است چرا که آنچه شما فرمودید ربطی به سرنوشت من ندارد!!!!
پس اصولن مطرح کردن چنین پرسشی نادرست است.
اینجور نیست. بمب اتم تنها یک نمونهیِ پیش پاافتاده است برای اینکه خواننده بتواند گسترهیِ نفوذ تکنولوژی را بگیرد. با بازگشت به زندگی نخستینی
درسته, چیزهایی بیرون از کنترل ما خواهند بود (که بسیاری از آنها امروز هم بیرون میباشند), مانند زمین لرزه, مانند آتشفشانها, مانند بیماریها و .. ولی
خب این چه پیوندی به این سخن دارد که چون بازگشت به گذشته آنجور که ما دوست داریم دلپسند نیست, پس بیایید بگذارید تکنولوژی راه خودش را برود و ما را نابود کند؟
اینکه زندگی گذشته آنجور که ما میپسندیم بوده یا نه یک چیز دومینه و ثانوی است, نکتهیِ اصلی
سخن این است که آیندهای برای ما و آدمی در کار نیست که بخواهید سر آن با گذشته چانه بزنیم (گفتگویی که شما
دارید با من میکنید, گویا من اینجا عاشق و دلباختهیِ زندگی در گذشتهام که سر اینکه برویم یا نه چانه میزنید).
اکنون برگردیم به این سخن که بمب اتم و دیگر تکنولوژیها که شما در کنترل آنها کوچکترین تاثیری ندارید چگونه در سرنوشت شما تاثیر گذارند. نخست اینکه,
در همین یک نمونه, مرگ تنها از راه بمب اتمی نیست, بساکه پرتوهایِ کشندهیِ و افزایش زبالههایِ اتمی و خرابی نیروگاهها نیز در کنار چیزهای دیگر باید شمرده شوند.
یک نکتهیِ بامزه در برآورد همهیِ اینها نیز همین تکه کلامهای "یک در میلیون" و بیشتر است.
برای نمونه, در همین سال ٢٠١١ ما حادثهیِ فوکوشیما در ژاپن را داشتیم:
Fukushima Daiichi nuclear disaster - WiKi
و نکتهیِ گیرا:
The Japanese Nuclear Commission had the following goals set in 2003: " The mean value of acute fatality risk by radiation exposure resultant from an accident of a nuclear installation to individuals of the public, who live in the vicinity of the site boundary of the nuclear installation, should not exceed the probability of about 1x10^6 per year (that is , at least 1 per million years)".
"متخصصان ژاپنی برآورد اینکه حادثهای بخواهد رخ دهد را یک در میلیون میانگارد"
sonixax نوشته: شانس اینکه من در یک انفجار اتمی کشته بشوم به یک به میلیارد هم نمیرسه.
---
نمونههایِ دم دست دیگر که گاه به آنها پرداخته میشود:
گرمایش زمین, نابودی طبیعت بکر, کنترل شدن مغز از راه ابزارهای اسکن و دستکاری کنندهیِ اندیشه, شانس بالای
جایگزین شدن با رایانهها هوشمندتر, رخداد دیگر "حوادث" از جنس اتمی, از جنس شیمیایی و سرانجام از همه میهبتر, بیولوژیکی; چاپگرهایِ سه بعدی (و اسلحههایِ واقعی) و ..
یکبار دیگر, اینها تنها بخشی از مشکلهایِ پیش رو میباشند که به چشم میایند,
مشکلات دیگری همچون اجتماع و زندگی غیرطبیعی که در آن گرفتار آمدهایم, شیوهای که همهیِ
قانونها از همان بدو تولد به ما فرو میشوند, جوریکه از آغاز تا مرگ باید بردهیِ سیستم باشیم و
... بخشهایِ پنهانتر و دشوارگوتر سخن میباشند که من در این پیک دیگر به میان نمیاورم.
در اینجا, روشنه شما میلاد هیچ دستی در کنترل اینها ندارید و خودتان هم به این امر واقف میباشید.
اینکه ولی اینها چه تاثیری در زندگی شما دارند نیز باید روشن باشد و باز نیازی به گفتن من نیست.