دفترچه
رهایی از اسارت (یک) - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: فلسفه و منطق (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82)
+--- موضوع: رهایی از اسارت (یک) (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%DB%8C%DA%A9)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 01-09-2014

مزدك بامداد نوشته: بیجاست.
نخست اینکه ما دستاورد خرد هایی همچو خرد شماهارا برشمردیم که چیزی جز
ترور و بدبختی و سرکوب و برده داری و قمه زنی و علم کشی نبوده و نیست.
دیگران شاید حق انتقاد و پرسش سوال از بعضی از زوایای خاکستری دین ما را داشته باشند اما شما که هنوز در نیمه اول قرن بیستم زندگی کرده و علامت () وحشی ترین نوع حکومت طول تاریخ بشر را با افتخار پای مطالب خود می زنید و چشم بر روی هفتاد میلیون جنازه می بندید
هرگز چنین حقی ندارید.
نقل قول:سپس:
گفتیم که خرد باید با آروین همساز باشد و نه با انگاشته های نادرست تاریخی.
فیزیک میگوید که هر دگرگونی در جنبش و ایستار هر چیز و هر سامانه ای با
افزوده و یا کاسته شدن از انرژی آن انجام میشود و انرژی هم همواره دست بالا
با تندای نور در راه است. بر این پایه اگر نوری از گیسوی یک زنی به شما برسد
و شما تحریک بشوید ، میان انگیزه که همان موی بی حجاب است و انگیخته، که
همان چیز شما است، یک درنگ در میان است و آن زمانی است که نور از موی
آن زن نیاز دارد تا به چشم و مغز شما برسد.
پس میبینید که همان "تمام" شدن انگیزه، نیاز به زمان دارد!
این نشان می دهد که نور مذکور جزئی از علت است که هنوز به من نرسیده است هر وقت رسید آن وقت علت تمام شده
و درنتیجه
معلول هم می شود
پس این آروین حکم عقل را نقض نکرده است.


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 01-09-2014

مزدك بامداد نوشته: بیجاست،
در کنکور هم همه را یکسان آزمایش میکنند ولی خدای کودن شما یکی را
کچل می آفریند و یکی را چلاق و یکی را تازشگر و سپس می گوید که
آزمایش میکنم و از این که آزمایش تان یکسان نیست، پوزش میخواهم
هه هه ..
اگر تنها کمی می فهمیدید تصدیق می کردید که امتحان مساوی گرفتن از افرادی که توانایی یکسانی ندارند تنها از بشری که احاطه به توانایی هم نوع خود ندارد بر می آید
اما خدایی که حکیم، علیم و قادر مطلق است برای هر کسی بر اساس توانایی اش امتحانی در نظر گرفته است:

لا یکلف الله نفسا الا وسعها


رهایی از اسارت (یک) - Anarchy - 01-09-2014

کوشا نوشته: 1-وقتی حرفهای شما در حد ورجه ورجه کردن یک بچه سه چهار ساله است جز اینکه آرزوی خوش بودن برایتان شود چاره ای نیست.
2-اکثر مردم بیشتر گوش می کنند و می خوانند و نتیجه را در زندگی خود تاثیر می دهند.
3-ایشون صدای هل من مبارز رو بلند کردند من هم گفتم بسم الله همین !
مطمئن باشید در یک سایت الحادی انتظار استقبال داشتن کمی تا قسمتی احمقانه است.

1) حرف های من پاسخ خزعبلات شماست.
2) اکثر مردم اتفاقا مقلدینی در سطح خود شما هستن که مغزشون رو تعطیل کردن !! پس نظر اون افراد اهمیتی هم نداره...انتظار ندارید که با یک انجمن اینترنتی بتونیم به جنگ سازمان صدا و سیما و آموزش پرورش و سازمان تبلیغات اسلامی با اون بودجه های میلیاردیش بریم...
3) خب پس حالا که رجز خواندید ، منتظر پاسخ هم باشید. اتفاقا اگر حرف متفاوت و ذهن شکاکی داشتید که شاید توقع زیادی هست ، به خوبی اینجا از شما استقبال میشد... البته جالبه اسلامیستی هستید که فعلا به خود اسلام نمیپردازید و ازش دفاعی نمیکنید !!


رهایی از اسارت (یک) - مزدك بامداد - 01-09-2014

کوشا نوشته: دیگران شاید حق انتقاد و پرسش سوال از بعضی از زوایای خاکستری دین ما را داشته باشند اما شما که هنوز در نیمه اول قرن بیستم زندگی کرده و علامت () وحشی ترین نوع حکومت طول تاریخ بشر را با افتخار پای مطالب خود می زنید و چشم بر روی هفتاد میلیون جنازه می بندید
هرگز چنین حقی ندارید.
این نشان می دهد که نور مذکور جزئی از علت است که هنوز به من نرسیده است هر وقت رسید آن وقت علت تمام شده
و درنتیجه
معلول هم می شود
پس این آروین حکم عقل را نقض نکرده است.
بیجاست:
سفسته ی تو هم بدی. بدی های شمارا که از میان نمیبرد.
ما هرچه باشد آدم به اسپاش فرستادیم در ۵۰ سالی که
ولی سما در ١۴۰۰ سال جز برده داری و آدمکشی و
قمه زدن و تروریسم کاری نکردید و همان لامپ بالای
سرتان را هم ادیسون ملحد ساخته !
:e057:
---
بیجاست، پس کراننمایی شما از انگیزه هماگیر است
که در آن انگیزه و انگیخته همه جا یکی هستند و
هرگز نمیتوان چیزی را انگیخته ی چیزی دیگر
نامید چرا که هرگز نمیتوان هیچ مرزی برای هیچ
پدیده ای کشید. برای نمونه نمیتوان گفت که آذرخش
انگیزه ی سوختن درختی بوده است چون آذرخش
در جستن الکترون ها پایان میگیرد و سوختن پس
از رسیدن آن انجام میشود ولی در کران‌نمایی
نادرست شما، آذرخش زمانی پایان گرفته است
که درخت سوخته باشد !
با این سفسته ، میتوانید بگویید که میان
سیب خوردن حضرت آدم که انگیزه ی بودن
شما در روی زمین است، هیچ دیرای زمانی نیست
چرا که آن سیب خوردن در زاده شدن شما تازه
پایان و فرزام گرفته است?!
همچنین هنوز آن آفرینشی که قران گفته است
که شش روز پایان گرفته هنوز "پایان" نگرفته است
چون هنوز چیزهایی در جهان دارند تکان میخورند!
--
پس میبینید که همه ی سفسته ی شما در جابجایی
مرزهای انگیخته و انگیزه است که از روی ان، هیچ
انگیزه ای هنوز به پایان و فرزام نرسیده است!

پارسیگر


رهایی از اسارت (یک) - Anarchy - 01-09-2014

کوشا نوشته: ثانیا اگر بتوانید تخلف معلول از علت بعد از تمام شدن علت را ثابت و مستدل کنید کار تمام است.

فرض فاصله بین علت و معلول عقلا محال است حال این فاصله به تندای نور باشد یا به بلندای قرن.

خب فاصله ای که ما میگیم همون زمانی هست که لازم هست طی بشه تا علت به قول شما "تمام" بشه !!


رهایی از اسارت (یک) - مزدك بامداد - 01-09-2014

کوشا نوشته: اگر تنها کمی می فهمیدید تصدیق می کردید که امتحان مساوی گرفتن از افرادی که توانایی یکسانی ندارند تنها از بشری که احاطه به توانایی هم نوع خود ندارد بر می آید
اما خدایی که حکیم، علیم و قادر مطلق است برای هر کسی بر اساس توانایی اش امتحانی در نظر گرفته است:

لا یکلف الله نفسا الا وسعها
بیجاست، بوق را از سر گشادش میزنید.
الله شما نخست یکی را کور میکند که آزمایشی دگرسانی از او
گرفته باشد که از یکی که زیبا و دارای دو چشم روشن است؟
آن نیمه کوره و زشته باید یک زندگانی رنج و آرزو بکشد که
که گویا آزمایشش ساده تر است؟ که نیست و سخت تر هم
هست! آنهم برای اینکه در فرجام، الله از او پوزش میخواهد!!
هه هه

پارسیگر


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 01-10-2014

Anarchy نوشته: یک مغلطه اشتراک لفظی اینجا هست... اینکه میگیم خدا باستی از عدم ، هستی رو خلق کرده به این معنی نیست که وجودی به نام "عدم" تبدیل به هستی میشه ، منظور تغییر وضعیت از عدم به هستی هست
میشه این جمله رو یک مقدار بیشتر توضیح بدید؟

نقل قول:جون غیر از این باشه دیگه خلقت نیست !!
خلقت دقیقا یعنی چه؟
نقل قول:ایجاد هم همان خلقت هست و این بازی با کلماته...
وقتی ما با آهن و آجر و سنگ خانه می سازیم، خانه را ایجاد کرده ایم یا آن را خلق کرده ایم؟
نقل قول:اشاره به "قبل" هم اشاره به زمان هست و میبینید امکان نداره اشاره ای به تصمیم خدا بشه اما حرفی از زمان زده نشه...
اشاره به کلماتی که در عرف ما برای زمان به کار می روند از تنگی تعبیر است مثل مقدم بودن جزء بر کل در حالیکه هر دو همزمان موجودند.
اصلا زمان وجود خارجی نداشته و تنها یک وجود اعتباری است شهید مطهری مثال جالبی برای درک این مطلب می زنند:
فرض کنید انسانی درون بشکه ای قرار گرفته و تنها بتواند بالای سر خود را ببیند و در بالای سر او
رشته زنجیری در حال حرکت باشد که او در هر آن تنها توانایی دیدن یک حلقه از زنجیر را داشته باشد، حلقه ای که می بیند زمان حال و امروز، حلقه ای که رد شده دیروز و حلقه ای که نیامده فرداست.
اما همین حلقه های زنجیر برای کسی که بالای بشکه ایستاده و تمام حلقه های زنجیر از ابتدا تا انتها می بیند دیگر
قبل و بعد و دیروز و امروز و آینده معنایی ندارد و او همه آنچه برای فرد داخل بشکه مفهومی جدی دارند را یکجا دیده و گذر زمان برای او معنا و مفهومی ندارد.
نقل قول:پس باز حرف ما ثابت شد که خدا باید برای خلقت و ایجاد ، یک انگیزه جداگانه داشته باشه و همچین چیزی نیست که بگیم هدف در فعل است... یعنی ما سه زمان قبل از خلقت ، خلقت ، بعد از خلقت داریم و متن شما هم به همین معترف شده !! لحظه ای که خدا تصمیم به خلقت میگیره یعنی یک تغییر و تصمیم جدید که باید هدف تازه ای هم داشته باشه... این تفکر و تدبر و در خلسه فرو رفتن و ترسیم ذهنی توسط خدا هم با صفاتش جور در نمیاد و بیشتر نشون میده نیاز به هدف جداگانه ای هست...
درس خواندن به درد اینطور جاها می خوره
نه اینکه از قبل فرض رو بر نبود خدا گرفته و به آب و آتش زده و بخواهیم به زور همه چیز رو بر این پیش فرض ذهنی که هیچ دلیلی هم بر آن نداریم، منطبق کنیم.
نقل قول:حالا بفرمایید هدف خدا از خلقت چیه ؟؟
خداوند غنی بالذات است و اگر حتی هدف هم داشته باشد این هدف نقصی در ذات او ایجاد نمی کند و از جنس هدف موجودات ناقص نیست.
جواب همچنان همان است که گفته شد؛ هدف در فعل است نه در فاعل
وقتی به ذاتی یک شیئ می رسیم سوال و چرایی دیگر معنا ندارد
وجود ذاتی خداست همانطور که حرارت ذاتی آتش، رطوبت ذاتی آب و شوری ذاتی نمک است
نمی توان نمک را به غذا اضافه کرد بعد پرسید که چرا غذا شور شده است؟
خدا وجود است و کار او ایجاد لذا دیگر ایجاد کردن چرایی ندارد.

نقل قول:نویسنده هم فهمیده قیاس مع الفارق کرده...اما در همین مثال بعید ، آیا نقاش هدفی داشته از نقاشی کشیدن یا نه ؟ یا هدف در فعل او بوده E415 ؟
این هم باز قیاس مع الفارق هست. همون مثال تدریس ، فعل و انفعال مادی هست و انتقالی در بستر فیزیکالیسم !!
خدا را با هر چه که قیاس کنی قیاس مع الفارق است چرا که
لیس کمثله شیئ
اگر چیزی در هستی باشد که دقیقا مثل خدا باشد دیگر خدا، خدا نیست
همانطور که قبلا اشاره شد این مثالها تنها
برای تقریب و نزدیکی به ذهن است.
نقل قول:در یک حالت عدمی ، چطور میشه چیزی رو به قول دوست شما متجلی کرد ؟
کدام حالت عدمی؟
خداوند محض و خالص وجود است و خلق یعنی قسمتی از این وجود را به رنگ و شکل دیگری درآوردن
معنای واقعی کلمه "خلق" دروغ است یعنی چیزی که از خود اصل و حقیقتی ندارد و تنها نشان دهنده حقیقت دیگری که همان وجود است می باشد.
نقل قول:اینجا خود نویسنده هم فهمیده چیز شعر تلاوت کرده !! از ایشون بپرسید اگر ذهن درک نمیکنه ، ایشون چطور فهمیدن تجلی هم داریم ؟
با درس خواندن و عقل را قاضی قرار دادن و رسیدن به این مطلب که همه راهها به جز این راه همگی بسته و بن بست اند.

نقل قول:ما نفهمیدیم بالاخره در این قصه و شعری که این برادر تلاوت کرده ، خلقت دقیقا کجا هست چون اینی که اینجا توصیف شده اسمش هر چیزی میتونه باشه جز خلقت !! اگر کسی فهمید به منم خبر بده...
توضیح داده شد.

نقل قول:خب برای اینکه بشه به این سوال جواب داد ، ابتدا شما بگید تعریف رطوبت چیه تا بعد ببینیم به قول شما رطوبت آب از کجا میاد !!!
بدیهیات قابل تعریف نیستند اگر درک درستی از رطوبت ندارید به حمام رفته و چند لحظه زیر دوش توقف کنید تا این مجهول معلومتان شود.

نقل قول:بله از یک جایی آمده اند ، از درون سیستمی به نام هستی !! نه از قصه گل بازی خدای خیالی شما...
خوب است
اگر بپذیرید که این هستی زنده است کار تمام است.
نقل قول:شما فقط پای منبر یا درون حجره حوزه های علمیه مستفیض میشید E415 ، فقط احتیاط کنید زیاده روی نشه که آثار بدی به جا میذاره E404 !!!
در چنین بحث هایی خندیدن متاسفانه نشان از جهل آن هم جهل عمیق دارد
فرقی هم نمی کند من باشم یا شما
انسان هم توانایی خندیدن دارد هم توانایی گریه گردن و سزاوار است انسان به جهل خود گریه کند و محزون باشد تا شاید راهی باز شده و فهمی حاصل شود
و الا خندیدن و دلقک بازی درآوردن نتیجه ای جز با میمون و عنتر در یک ردیف قرار گرفتن ندارد !


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 01-10-2014

مزدك بامداد نوشته: بیجاست:
سفسته ی تو هم بدی. بدی های شمارا که از میان نمیبرد.
ما هرچه باشد آدم به اسپاش فرستادیم در ۵۰ سالی که
ولی سما در ١۴۰۰ سال جز برده داری و آدمکشی و
قمه زدن و تروریسم کاری نکردید و همان لامپ بالای
سرتان را هم ادیسون ملحد ساخته !
:e057:
---
اگر جنگیدن با کافران و دشمنان بدی است حق با شماست ما کاملا بدیم !
در ضمن زشته برا یه پیرمرد اینطوری نیششو وا کنه !

نقل قول:بیجاست، پس کراننمایی شما از انگیزه هماگیر است
که در آن انگیزه و انگیخته همه جا یکی هستند و
هرگز نمیتوان چیزی را انگیخته ی چیزی دیگر
نامید چرا که هرگز نمیتوان هیچ مرزی برای هیچ
پدیده ای کشید. برای نمونه نمیتوان گفت که آذرخش
انگیزه ی سوختن درختی بوده است چون آذرخش
در جستن الکترون ها پایان میگیرد و سوختن پس
از رسیدن آن انجام میشود ولی در کران‌نمایی
نادرست شما، آذرخش زمانی پایان گرفته است
که درخت سوخته باشد !
با این سفسته ، میتوانید بگویید که میان
سیب خوردن حضرت آدم که انگیزه ی بودن
شما در روی زمین است، هیچ دیرای زمانی نیست
چرا که آن سیب خوردن در زاده شدن شما تازه
پایان و فرزام گرفته است?!
همچنین هنوز آن آفرینشی که قران گفته است
که شش روز پایان گرفته هنوز "پایان" نگرفته است
چون هنوز چیزهایی در جهان دارند تکان میخورند!
--
پس میبینید که همه ی سفسته ی شما در جابجایی
مرزهای انگیخته و انگیزه است که از روی ان، هیچ
انگیزه ای هنوز به پایان و فرزام نرسیده است!
معلوم است هنوز فرق بین معدات و علت و معلول های حقیقی را نمی دانید و لازم است حداقل بدایه علامه را بخوانید.
نقل قول:علّت حقیقى و اعدادى -علّت گاهى به موجودى اطلاق مى شود كه وجود معلول، وابستگى حقیقى به آن دارد بگونه اى كه جدایى معلول از آن، محال است مانند علّیت نفس براى اراده و صورتهاى ذهنى كه نمى توانند جداى از نفس، تحقّق یابند و یا باقى بمانند، و در این صورت آن را «علّت حقیقى» مى نامند و گاهى به موجودى اطلاق مى شود كه در فراهم آوردن زمینه پیدایش معلول، مؤثّر است ولى وجود معلول، وابستگى حقیقى و جدایى ناپذیر، به آن ندارد مانند پدر نسبت به فرزند، و در این صورت آن را «علّت اِعدادى» و یا «مُعِدّ» مى خوانند.



رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 01-10-2014

Anarchy نوشته: خب فاصله ای که ما میگیم همون زمانی هست که لازم هست طی بشه تا علت به قول شما "تمام" بشه !!
درست فهمیدید
پس مشکل شما حل شد و عقلا فاصله ای بین تمام شدن علت و ایجاد شدن معلول قابل تصور نیست.


رهایی از اسارت (یک) - کوشا - 01-10-2014

مزدك بامداد نوشته: بیجاست، بوق را از سر گشادش میزنید.
الله شما نخست یکی را کور میکند که آزمایشی دگرسانی از او
گرفته باشد که از یکی که زیبا و دارای دو چشم روشن است؟
آن نیمه کوره و زشته باید یک زندگانی رنج و آرزو بکشد که
که گویا آزمایشش ساده تر است؟ که نیست و سخت تر هم
هست! آنهم برای اینکه در فرجام، الله از او پوزش میخواهد!!
هه هه
زشتی و زیبایی، کوری و بینایی، سلامتی و بیماری، ثروت و نداری و .... همه امتحان است و امتحان با داشته ها سخت تر از امتحان با نداشته هاست.
زندگی هم در قیاس با ازل و ابدی هستی دمی و لحظه ای بیش نیست.