دفترچه
جوک - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای همگانی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C)
+--- انجمن: تالار سرگرمی (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D9%85%DB%8C)
+--- موضوع: جوک (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%AC%D9%88%DA%A9)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20


جوک - Mehrbod - 03-22-2014

Aquarius نوشته: [B]حالت ِ شک و یقین نمی توانند باهم باشند.

چرا نمیتوانند؟ یعنی شما نمیتوانید یکزمان هم یک چیزی را از ته دل نخواهید, هم ناچار باشید بیانجامید؟

نمیخواهم بیایم ≠ نخواهد آمد

دومی سخنی‌ست گُزیریده و فرجامین, جایِ گفتگو ندارد; یکمی جایِ گفتگو دارد, شما به دوستی که میگوید «نمیخواهم
به مهمانی بیایم» میتوانید همچنان خوبی‌هایِ آمدن را بازبگویید تا شاید گُزیر او را دگرانیده باشید, ولی به
دوستی که میگوید «نخواهم آمد» یا گفتاریک‌تر, «من نمیآیم», راهِ گفتگو بسته‌تر است و 'شاید' نامبرده, کم‌رنگ‌تر.

پس آنچه شما افزوده و حشو دیده‌اید بوارونه کاربردِ ناچشمپوشیدنی دارد و این رویهمرفته از
لغزش‌هایِ فراگیر و میتوانیم بگوییم سبکسرانه‌یِ زبانشناس‌ها است که باریکبینیِ بسنده ندارند.


پارسیگر


جوک - MEHDI - 03-27-2014

Aquarius نوشته: این مهملات اگر هم واقعیت داشته باشند پیوندی به شرم و حیا داشتن محمد ندارد بلکه بیش تر نشان از موضع گیری محمد دربرابر لقاح مصنوعی گیاهان دارد [به نوعی پیش خودش گفته است که این کار دخالت در روند طبیعی آفرینش است] همانطور که امروزه هم هنوز برخی مفتی ها و آخوندهایی [خاصّه از نوع جزم اندیشانشان] را می‌بینیم که در برابر لقاح مصنوعی حیوانات و گیاهان موضع گیری منفی دارند؛ آنچه که روشن است این است که قرآن صراحتاً محمد را از میل داشتن تعدادی زن بیش از آنچه داشته است باز می‌دارد اینجا :
از این پس، دیگر [گرفتن‌] زنان و نیز اینكه به جاى آنان زنان دیگرى بر تو حلال نیست،
هر چند زیبایى آنها تو را شگفت زده کند، به استثناى كنیزان، و خدا همواره بر هر
چیزى مراقب است [52:33]

نکته قابل توجه و مرتبط آن است که قرآن می گوید: «هر چند زیبایى آنها تو را شگفت زده کند» نشان از آن است که در بین فامیل و کوچه و بازار هم زنان زیبای عرب از محمد دل رُبایی کرده‌اند.

کمتر آسمون ریسمون ببافید.:e303:


جوک - meaning - 03-27-2014

MEHDI نوشته: کمتر آسمون ریسمون ببافید.:e303:

ادله خود را برای خطا بودن گفته های من بنویسید، سواد ندارید مجبور نیستید نقل قول بگیرید و با یک جمله کلیشه ای "آسمون به ریسمان بافتن" در بروید. ذهن شما قدرت تحلیل این را دارد که تکاندن هاگ های گیاهان نر بر روی تخمدان های گیاهان ماده حکایت از چه دارد یا خیر؟


جوک - MEHDI - 03-27-2014

Aquarius نوشته: ادله خود را برای خطا بودن گفته های من بنویسید، سواد ندارید مجبور نیستید نقل قول بگیرید و با یک جمله کلیشه ای "آسون به ریسان بافتن" در بروید. ذهن شما قدرت تحلیل این را دارد که تکاندن هاگ های گیاهان نر بر روی تخمدان های گیاهان ماده حکایت از چه دارد یا خیر؟

قصد ناراحت کردن شما را نداشتم ولی با پوزش آنقدر بیربط نوشتید که دلیلی برای پاسخ مستدل ندیدم.
شما نخست یک فکر در ذهن دارید و بعد با بیربط نوشتن، قصد دفاع از فکر خود را دارید. شروع به نوشتن می کنید و از هرجایی یه چیزی جور می کنید که فکر شما را پشتیبانی می کند. شما از کجا موضوع را ربط دادید به لقاح مصنوعی و دخالت در امور طبیعی؟ دلیل ارائه شده در داستان به مراتب منطقی تر است تا این موضوع. بالاخره یک کشاورز باید گذران زندگی بکند یا خیر؟ دیدید که خود محمد وقتی دید اینکار باعث شد که کشاورز محصول نداشته باشد، این حکمش را ملغی کرد و این نشان می دهد که این یک تصمیم شخصی محمد بوده و نه یک حرام الهی و فقهی. یعنی محمد بهتر می داند که اینکار انجام نشود. لقاح مصنوعی را بعضی ملایان برای ایجاد انسان و حداکثر حیوانات ممنوع کرده اند و آن را دخالت در امور طبیعی می دانند نه اینکه کار ابتدایی مثل تکان دادن گل ها روی هم برای پرورش محصول را حرام بدانند که این یک کار منطقی و طبیعی از سوی انسان برای بهره برداری از طبیعت و غذا خوردن است. و اصلا هرچه که عده ای از ملایان گفتند که نباید بدون مطالعه و بررسی دلایلشان ربطش داد به محمد. بعد برای پشتیبانی از این فکر، ربطش دادید به بعضی ملاهای افراطی که امروزه با لقاح مصنوعی مخالف هستند. حالا لقاح مصنوعی امروز و دخالت در امور طبیعی مدنظر ملایان کجا و لقاح آن کشاورز که گل ها را روی هم تکان میداده کجا که شما اینطور با قاطعیت از ناراحتی محمد از لقاح مصنوعی و دخالت در امور طبیعی می گویید.


جوک - meaning - 03-27-2014

الان کمی بهتر شدید و به حالت طبیعی روی آوردید ولی باز حرف های فاقد ارزش زیاد زدید.. شما را مجبور کردیم بعد از این مدت کوتاه غیبت یک باره در گود نپردید و برگردید و برگه های خود را بخوانید باز هم خوب است.

MEHDI نوشته: قصد ناراحت کردن شما را نداشتم ولی با پوزش آنقدر بیربط نوشتید که دلیلی برای پاسخ مستدل ندیدم..
پیش داوری :: منش بچگانه، تا اینجا که دلیلی از شما نیست ببینیم بعد چه نوشته اید.
MEHDI نوشته: شما نخست یک فکر در ذهن دارید و بعد با بیربط نوشتن، قصد دفاع از فکر خود را دارید. شروع به نوشتن می کنید و از هرجایی یه چیزی جور می کنید که فکر شما را پشتیبانی می کند..
مغالطه توسل به شخص
هنوز هم دارید حرف اضافه می زنید و دلایل خود را ارائه نمی کنید.
MEHDI نوشته: . شما از کجا موضوع را ربط دادید به لقاح مصنوعی و دخالت در امور طبیعی؟
اجازه می دهید پاسخ بدهیم یا خیر؟
MEHDI نوشته: دلیل ارائه شده در داستان به مراتب منطقی تر است تا این موضوع.
منطق یا ماله کشی؟ شما می دانید چرا نویسنده این داستان پردازی را بعد از تعدد زوجات محمد آورده است و می خواسته چه کلکی سوار کند یا خیر؟
MEHDI نوشته: بالاخره یک کشاورز باید گذران زندگی بکند یا خیر؟
خوب!
MEHDI نوشته: دیدید که خود محمد وقتی دید اینکار باعث شد که کشاورز محصول نداشته باشد، این حکمش را ملغی کرد و این نشان می دهد که این یک تصمیم شخصی محمد بوده و نه یک حرام الهی و فقهی.
کسی هم نگفته در اینجا آیه بر محمد نازل شده‌است.

MEHDI نوشته: یعنی محمد بهتر می داند که اینکار انجام نشود. لقاح مصنوعی را بعضی ملایان برای ایجاد انسان و حداکثر حیوانات ممنوع کرده اند و آن را دخالت در امور طبیعی می دانند نه اینکه کار ابتدایی مثل تکان دادن گل ها روی هم برای پرورش محصول را حرام بدانند که این یک کار منطقی و طبیعی از سوی انسان برای بهره برداری از طبیعت و غذا خوردن است.

شما مثل اینکه نمی دانید محمد 1400 سال پیش می‌زیسته است و در آن زمان تمدن ها تنها با لقاح مصنوعی گیاهان آشنایی داشتند و چند ده سال بیش نیست که بشر با لقاح مصنوعی انسان و حیوان آشنا شده است.

MEHDI نوشته: و اصلا هرچه که عده ای از ملایان گفتند که نباید بدون مطالعه و بررسی دلایلشان ربطش داد به محمد. بعد برای پشتیبانی از این فکر، ربطش دادید به بعضی ملاهای افراطی که امروزه با لقاح مصنوعی مخالف هستند. حالا لقاح مصنوعی امروز و دخالت در امور طبیعی مدنظر ملایان کجا و لقاح آن کشاورز که گل ها را روی هم تکان میداده کجا که شما اینطور با قاطعیت از ناراحتی محمد از لقاح مصنوعی و دخالت در امور طبیعی می گویید

پشت سر هم اراجیف می بافید . اجازه بدهید برای دیگران این داستان را روشنگری کنیم:: در این کتاب نویسنده نام 9تن از زنان محمد را ذکر می‌کند و برای اینکه خواننده وحشت نکند که چرا رسولی که دینش برای همه زمان ها است 9تا زن داشته است حال آنکه این می تواند برای برخی اخلاقی نباشد یک داستان (که به احتمالی ساخته و پرداخته ذهن مریض نویسنده بوده است) را در ادامه می آورد در اینجا می گوید محمد از باغی عبور می کرد که دید باغبانان به شکل مصنوعی و با دخالت دست بشری دارند گیاهان را بارور می کنند حال آنکه در سنت طبیعت باروری گیاهان زمان مشخصی دارد و گیاهان با ساعت های بیولوژیکی خود می دانند با کمک باد کی باید سکس کنند و همانا طبق باورهای محمد این خداست که به باد فرمان می دهد به آن ها کمک کند که سکس کنند، اما محمد از آنجا می گذرد و میبیند که باغبانان گیاهان را با دخالت دست بشری وادار به سکس در خارج از زمان زیستی آنها می کنند و در اینجا ناراحت می شود و می گوید دست از این کار بکشید و باغبانان به احترام محمد (یا شاید هم محمد را بیشتر از تجربه های باغبانی خود باور داشته اند) اینکار را نمی کنند در آن سال باغبانان می بینند که گیاهان/درختان باردار نشده اند به محمد خبر می دهند محمد هم حتما خود را توجیه می کند که این کار می تواند امر خدا باشد و به آن ها می گوید ایرادی ندارد مانند پیش آن ها را با دست خود لقاح دهید؛ حال نویسنده نادان برای اینکه بر روی واقعیت تعدد زوجات محمد سرپوشی بگذارد برای خوانندگان این داستان را بعد از آن سر هم می کند که بگوید محمد با دیدن این کار با گیاهان خجالت می کشد و این شرم و حیای محمد می تواند دلیلی باشد بر اینکه محمد از روی هوس این تعداد زن نگرفته است.