جداییده: خودکشی -
mamad1 - 12-07-2012
Mehrbod نوشته: در این جستار خودکشی چه نمونهای از قواعد زبان بود خب ممد جان؟
شما و الیس که مدام دارید معانی کلمات و قواعدش رو بهم هم یاد اوری میکنید بابا مهربد
:e308:
جداییده: خودکشی -
Mehrbod - 12-07-2012
mamad1 نوشته: شما و الیس که مدام دارید معانی کلمات و قواعدش رو بهم هم یاد اوری میکنید بابا مهربد
:e308:
نمونه نبود؟
جداییده: خودکشی -
mamad1 - 12-07-2012
مثلا
Alice نوشته: خودبانی = خود + بان + ی ؛ «بان» تکواژ پسین به
چم "پاسداری" ؛ مانند زندان بان ، دیده بان ، مهربان
و ... ؛ «ی» = "اسم مصدر ساز"
خودبانی = Self protection
زادمان کسانی که خودبان نبوده اند برافتاده است !
جداییده: خودکشی -
Alice - 12-07-2012
mamad1 نوشته: شما و الیس که مدام دارید معانی کلمات و قواعدش رو بهم هم یاد اوری میکنید بابا مهربد
تازه
؛ در پیام نهانی هم کلی تو سر و کله ی هم می زنیم که
این را اشتباه نوشتی
؛ چم بهمان واژه بهمان چیز میشود
؛ در
بهمان واژه یک وات /ن/ جا انداختی و غیره
!
جداییده: خودکشی -
Mehrbod - 12-07-2012
mamad1 نوشته: مثلا
آری، این واژه را دوستمان روی هوا ساختند. زبان ممد جان، بویژه زبان پارسی یک زبان پویاست و شما نیاز نداری که واژگان را مانند عربی، پیشتر
در یک جایی ثبت کنی و به دیگران بشناسانی تا بتوانی به کار ببری. برای نمونه در عربی به octopus میگویند اخطوبوس! هنگامیکه ما بسادگی
همانچیزی که هست «هشتپا» میگوییم. اکنون اگر کسی آمد و به شما گفت یک جانور دریایی دوازدهپا داریم، شما منظورش را نمیگیری؟
در پارسی ما روزانه واژههای بسیاری میسازیم، از آنها برای رساندن نگرمان سود میبریم و سپس دور میاندازیمشان، بی اینکه دیگر سراغ آنها برویم.
شوربختانه زبان کنونی "فارسی" این ویژگی زبان ما را اندکی بسته و به جای واژه سازی پویا ما در بند آهنگ و کالبد (templates) فرو رفتهایم،
برای همین زمانیکه یکی یک واژه روی هوا (on-the-fly) میسازد، گاه جوری به او مینگرند که انگار کار نادرستی انجام داده،
هنگامیکه بزرگترین و مهندترین ویژگی زبان همین است! واژگان را برسازیم، به کار ببریم و فراموش کنیم.
خودبان را هم من تاکنون نشنیده بودم، ولی خوب شما که پاسبان، پارکبان، مهربان، .. شنیدهاید ممد جان، یک خود+بان براستی نگرفتنی است؟
جداییده: خودکشی -
Alice - 12-07-2012
Mehrbod نوشته: آری، این واژه را دوستمان روی هوا ساختند.
با منی از روی هوا ساختمـــ...
؟
چی رو
؟ «خودبانی» رو
؟ شما بفرمایید کجای واژه
چم "صیانت از نفس" را نمی دهد سپس بگویید از
روی هوا و آسمان و ... واژه در می آورد آلیس
!
تازه خود واژه را هم برای خوانندگان وا کردم و چم تک
تک تکواژهایش را نمایاندم
؛ کجا از روی هوا بود
؟
جداییده: خودکشی -
Mehrbod - 12-07-2012
Alice نوشته: با منی از روی هوا ساختمـــ... ؟
چی رو ؟ «خودبانی» رو ؟ شما بفرمایید کجای واژه
چم "صیانت از نفس" را نمی دهد سپس بگویید از
روی هوا و آسمان و ... واژه در می آورد آلیس !
تازه خود واژه را هم برای خوانندگان وا کردم و چم تک
تک تکواژهایش را نمایاندم ؛ کجا از روی هوا بود ؟
رویِ هوا یا رویِ پرواز یک expression در انگلیسی است:
هفت خوان اسپندیاد. | Facebook
نقل قول:از سوی دیگر، همانگونه كه گفتیم، فرنودسار ( منطق) و ساختار درونی زبان هم یك كارگزار ( فاكتور، عامل) دیگر است كه با پیشرفت و نوآوری و اندیشه پروری سروكار دارد. برای نمونه، ما در پارسی كارواژه ی "پرسیدن" را داریم، همچنین كارواژه ی "بازپرسیدن" و درمغز خود میدانیم كه" بازپرسیدن"، یك جوری از "پرسیدن" است و اگر هم تا كنون واژه ی "بازپرسی" و یا "همه پرسی" را ندانسته باشیم، بازهم مغز ما به آسانی "همه" را با "پرسیدن" می آماید ( تركیب می كند) و كمابیش در می یابیم كه این یك جور پرسیدن است از همه، یا اینكه همه چیزی را میپرسند و سرانجام به آن چم میرسیم، ولی زبان تازی برای هركدام از اینها، یك ریشه نیاز دارد كه هیچگونه پیوند واژگانی هم باهم ندارند ، یكی هست سؤال، یا استسفار ! یكی هست اِسْتَقْصَى و دیگری میشود ااِسْتَطْلَعَ رَأْیَ الجُمْهُورِ!!(= همه پرسی).( القوامیس)
پس در اینجا یك مغز كه با زبان هندواروپای پرورش یافته، میان واژگان كه چم های نزدیك دارند، از بخش های خود همان واژه، پیوند میان واژگان را برپا میسازد و همواره یك شبكه ی واژگانی كه به هم پیوسته اند( لینك شده اند) در ویر او آماده است. او می تواند در گاه نیاز به تندی یك سازه ی دیگر را پدید بیاورد و یا دگرگون كند. برای نمونه، كارواژه ی "هرزپـُـرسی" را بسازد. شما هم تا كنون این واژه را نشنیده اید چون من همین اكنون ساختم!! ، ولی بیدرنگ میدانید كه این به چم پرسش بیهوده و پوچ است
جداییده: خودکشی -
Alice - 12-08-2012
اکنون که جُستار به بیراهه رفته یک نکته را
بیافزایم
؛ زبان پیش انگاشت من در این تار
نما پارسی است
، ولی بسیار واژه ی تازی
دارد
! و اینکه لغزش هایی دارد
؛ برای نمونه
«کوکی ها زُدودید»
؛ اگر هم کارواژه آمایشی
را نمیخواهید بکار ببرید دستکم شمار کارواژه
را نگاه دارید
؛ "کوکی ها" چندینه است و باید
بگویید «کوکی ها زُدودیدند»
--
من درنمیابم جُستار خودکشی چرا جدا شد
؟
جداییده: خودکشی -
Mehrbod - 12-08-2012
Alice نوشته: اکنون که جُستار به بیراهه رفته یک نکته را
بیافزایم ؛ زبان پیش انگاشت من در این تار
نما پارسی است ، ولی بسیار واژه ی تازی
دارد ! و اینکه لغزش هایی دارد ؛ برای نمونه
«کوکی ها زُدودید» ؛ اگر هم کارواژه آمایشی
را نمیخواهید بکار ببرید دستکم شمار کارواژه
را نگاه دارید ؛ "کوکی ها" چندینه است و باید
بگویید «کوکی ها زُدودیدند»
--
من درنمیابم جُستار خودکشی چرا جدا شد ؟
نگارش زبان پارسی انجمن را من نوشتهام، ولی چون کسی به جز خودت و من به کار نمیبرد بیهوده دیدم درست نکردم این لغزشهای کوچک را
پیکها هم جدا شدند چون در راستای خودکشی نیستند، به زبان پارسی میپردازند و روی هم رفته گفتمانهای کناری از فرهشت جستار به شمار میرفتند.
درباره کوکیها هم درست گفتی، ولی مهندی چندانی ندارد، مگر آنکه سرت برای ترزباندن درد کند ..
جداییده: خودکشی -
Alice - 12-08-2012
Mehrbod نوشته: نگارش زبان پارسی انجمن را من نوشتهام، ولی چون کسی به جز خودت و من به کار نمیبرد بیهوده دیدم درست نکردم این لغزشهای کوچک را
میدانم تو نوشتی
؛ ولی یعنی چه که کسی جز خودم و خودت بکار
نمی برد همینجوری رهایش کنی
؟ من که بکار می برم
؛ داری به
"شعور من توهین می کنی"
؟ (:
--
اوکی هرجور آسوده ای
؛