طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
کندن در خیبر تنها با یک دست، توسط قویترین مرد اسلام، امام نقی
امشب در برنامهی جابهجاییهای غولآسا (شبکه من و تو!)
—–
آقای خودنگاه، میشه در مورد این آیتم کمی توضیح بدید؟
بله؛ این آیتم یک آیتم قدرتی هست که جدیدا وارد مسابقه شده. رکورد قبلی این آیتم متعلق به علی میشه.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:39 PM ---------- ارسال قبلی در 04:38 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
قال النقی: یکی از راحت ترین و باحال ترین شغل های دنیا امامت است.
(منطق الاسرار صفحه 3 از 5)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b0/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:40 PM ---------- ارسال قبلی در 04:39 PM ----------
[/COLOR]وشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
آیا می دانستید هر امام در طول زندگی خود حدود 70 مگابایت احکام تولید می کند؟
از سری فکتهای آموزندهی شیعه
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b9/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:40 PM ---------- ارسال قبلی در 04:40 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
قاطعیت امام در پاسخ دادن:
روزی من و تعداد دیگری از اصحاب نزد امام نقی رفته بودیم. من سمت راست امام نشسته بودم که ناگهان یکی از اصحاب پرسید: «ای امام، کدام یک از ما نزد شما عزیزتر است؟» و امام قاطعانه انگشت اشاره دست خود را با سرعت و قدرت زیادی به سوی صورت من آوردند و گفتند: «این!»
از آن روز به بعد من فقط با یک چشم به زندگی خود ادامه دادم.
(خاطرات من و نقی، صفحه 37)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b8/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:41 PM ---------- ارسال قبلی در 04:40 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
اگر صادقیون ادعا میکنن که صادق تو سن 10 سالگی تو یه جلسه به سی هزار سوال جواب داده، نقی ما تو سن 5 سالگی تو یک جلسه به شصت هزار سوال جواب داده. تازه امتحان صادق تستی بوده نقی همه رو تشریحی جواب داده.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b7/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:41 PM ---------- ارسال قبلی در 04:41 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
از حضرت پرسیدند آیا کشیدن ماری جوانا گناه است؟
فرمود نه اینکه گناه نباشه ولی خیلی کم.
[نقی - تساهل و تسامح]
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b6/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:42 PM ---------- ارسال قبلی در 04:41 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
روزی حضرت به همراه صحابه در خیابانی می شد..پس جوانکی دید که در گوشه یی نشسته و ساز گیتار می نوازد..از او پرسید:جوانک نامت چیست و چرا چنین دلخراش مینوازی؟..آنگاه جوان پاسخ داد:من جیمز هتفیلد هستم و این سبک متال است..پس حضرت لبخندی معنی دار به صحابه زد و گیتار از دست جیمز ربود و ناتینگ الز مترز را چشم بسته نواخت ..
جیمز نعره ای زد و در جا اسلام آورد…
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b5/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:43 PM ---------- ارسال قبلی در 04:42 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
روزی امام نقی از حمام عمومی بیرون دوید و فریاد زد: یافتم یافتم! مومنین به سرعت دور او جمع شدند و پرسیدند چه یافتی؟ فاصله ماه تا زمین؟ حجم خورشید؟ یا سرعت نور؟ امام فرمود نه بابا، این دری وری ها چیه؟ یک سکه دو دیناری یافتم
بخارالفکار- جلد هشت – چَپتِر خاطرات حمام
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b4/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:43 PM ---------- ارسال قبلی در 04:43 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
امام نقی هنگام نماز خواندن، “برکاته” آخر نماز را 35 دقیقه می کشید تا جایی که کبود می شد و همه مریدان از دیدن این صحنه به حالت خلسه فرو می رفتند و نعره های دلبری می زدند.
(اخلاق النقی)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b3/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:44 PM ---------- ارسال قبلی در 04:43 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
سر کسانی که می گويند اسلام دين خشنی است قطع بايد گردد
امام نقی – الفاظ الجمیل-جلد8-صفحه 549
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b5%db%b2/
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
از امام نقی (ع) روایت است که:
بهترین راه رفع گشنگی غذا خوردن است
.
Imam Naghi – Stating the obvious
امام حدیث مشابهی در مورد تشنگی و آب خوردن دارند
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b7%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:33 PM ---------- ارسال قبلی در 07:33 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
امام نقی از ثروتمندان میدزدید و بین فقرا تقسیم میکرد
رابین هود به سعی نقی
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b7%db%b0/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:34 PM ---------- ارسال قبلی در 07:33 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
امام عادت داشت برای ایجاد انگیزه نسبت به دین، با مقدسات بازی بازی کند.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b9/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:35 PM ---------- ارسال قبلی در 07:34 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
این خاتمی فکر میکنه اگه حرف نزنه با امام نقی اشتباه میگیرنش
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b8/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:35 PM ---------- ارسال قبلی در 07:35 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
آیا میدانستید امام نقی اولین امام دو رقمی شیعه هستند؟
از سری فکتهای آموزندهی شیعه
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b7/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:36 PM ---------- ارسال قبلی در 07:35 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
امام نقی (ع) دانشمند زمان خود بود و پس از کشف خاصيت رسانايی اجسام فلزی ايشان را امام هادی به معنی عبور دهندهی جريان برق ناميدند.
فيزيک هاليدی، جلد دوم، ترجمه آقا امام زمان
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b6/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:37 PM ---------- ارسال قبلی در 07:36 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
دختره تو حموم لخت بوده یهو برقا میره، جیغ میزنه میگه یا امام زمان!
یه دفعه نقی ظاهر میشه و میگه: من نقیام. مهتی امشب واسش یه کاری پیش اومد، رفته خونه ما.
امام نقی (ع) – آداب ضربدری
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b5/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:37 PM ---------- ارسال قبلی در 07:37 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
اگر اسم من را روی heroهای سریالها میگذاشتید این بساط پیش نمیآمد.
شکایت امام نقی (ع) از رسانهی ملی
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b6%db%b4/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:38 PM ---------- ارسال قبلی در 07:37 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
انگوراش مال کجاس؟ چه مزه عنی میده.
امام نقی (ع) – لحظات آخر[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:38 PM ---------- ارسال قبلی در 07:38 PM ----------
[/COLOR]نوشتهشده در مه 19, 2011 توسط imamnaghi
امام همیشه سه ورزش را به یارانش توصیه می کردند:
۱-اسب سواری
۲-تیراندازی
۳-بانجی جامپینگ[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:42 PM ---------- ارسال قبلی در 07:38 PM ----------
[/COLOR]روزی امام نقی میخواست امام حسن عسگری را که نوزادی بیش نبود را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی خواند و ادا در آورد امام حسنِ عسگری به ناگاه به روی امام نقی علیه اسلام ادرار کرد .امام نقی هم ناراحت شد و بروی امام حسنِ عسگری ادرار کرد. سوسن الهدی گفت :نقی این چه کاری بود کردی؟ نقی گفت باید برود خدارا شکر کند، اگر بچهٔ من نبود و امام هم نبود بر او میریدم
حوادث النقی فی ما فیه
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b8%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:43 PM ---------- ارسال قبلی در 07:42 PM ----------
[/COLOR]از احترام حضرتش به حقوق حیوانات همین را بشنوید و بس؛
حضرت در مسابقه ی اسب سواری، اسب را بر دوش خود نهاده و چهار نعل بدویدند.
ورزش و نقی، جلد اول، پایین صفحه ، سمت چپ
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b7%db%b7/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:43 PM ---------- ارسال قبلی در 07:43 PM ----------
[/COLOR]جریان انحرافی خوبی دارید به جریان انحرافی ما هم سر بزنید
امام نقی خطاب به مشائی
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
روزی شخصی یک انگشتر دست امام دید و خیلی خوشش آمد. امام گفت انگشتر را به تو قرض می دهم فردا پس بیاور. فردای آن روز مادر آن شخص شیون کنان به سراغ حضرت آمد و گفت: امام پسرم امروز مُرد بیا به منزل ما و معجزه کن تا دوباره زنده شود. امام سراسیمه به خانه آن شخص رفت و انگشترش را برداشت و برگشت.
(من وصف الامانتداری فی النقی)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b7%db%b5/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:46 PM ---------- ارسال قبلی در 07:44 PM ----------
[/COLOR]روزی امام به حنض بن علاده که حضرت را مسخره میکردند فرمود: این کتاب را بگیر و بخوان تا با مکتب ما بیشتر آشنا شوی
حنض کتاب را به خانه برد، فردا صدای شیون از خانه وی برخاست، به امام نقی خبر دادند که حنض درگذشته
امام پرسید: ایا از حقایق مکتب ما جامه درید؟
یاران گفتند : خیر یابن رسول الله! انقدر به اراجیف کتاب خندید تا روده بر شد
امام فرمودند : استراتژی رو داشتین؟
ارسال الائمه-جلد 12-صفحه 3451
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b7%db%b3/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:47 PM ---------- ارسال قبلی در 07:46 PM ----------
[/COLOR]روزی شخصی از امام نقی پرسید: آیا زمین گرد است یا مسطح؟
امام فورا بحث را عوض کرد و شروع کرد به تلاوت آیاتی چند از قرآن.
(سیره نقوی)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b9%db%b2/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:47 PM ---------- ارسال قبلی در 07:47 PM ----------
[/COLOR]سوسن (همسر امام نقی):
مگه قرار نبود واسه نور سرت بری دکتر؟ من اینجوری نمیتونم بخوابم…میرم رو مبل بخوابم.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b9%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:48 PM ---------- ارسال قبلی در 07:47 PM ----------
[/COLOR]بابا آخه اینم اسم بود روی من گذاشتی؟ بچهها تو مدرسه همش دستم میندازن.
پسرم، تو اگه بدونی معنی اسمت چیه دیگه این حرف رو نمیزنی؟
چطور؟
جدت علی هم اون اولا خوشش نمیومد بهش بگن غضنفر. ولی وقتی فهمید غضنفر یعنی شیر درنده، دیگه ناراحت نمیشد.
برووو. داری اینا رو میگی من از ناراحتی در بیام.
جون نقی. راس میگم. تازه تو سیدی و روز میلاد اماما تو مدرسه بهت کادو میدن. حالا دیگه برو بخواب که فردا بتونی پاشی بری مدرسه.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b8%db%b9/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:49 PM ---------- ارسال قبلی در 07:48 PM ----------
[/COLOR]بچهها می دونین اسم مامان نقی چی بوده؟ سمانه.
فکر کن آدم اسمش سمانه باشه بعد اسم بچه شو بذاره نقی[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:49 PM ---------- ارسال قبلی در 07:49 PM ----------
[/COLOR]دقت کردین خود این علویها هم روشون نمیشه بگن امام نقی، میگن امام هادی؟!
شایدم واسه اینه که خواص الکتریکی امام براشون مهمتره.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b8%db%b6/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:50 PM ---------- ارسال قبلی در 07:49 PM ----------
[/COLOR]امام و برخورد با ارازل و اوباش:
روزی من و امام به همراه دو تن از یاران ایشان به نام های مسلم و عقیل در خیابان های سامرا مشغول قدم زدن بودیم. ناگهان یکی از اوباش معروف از آن سوی خیابان به امام دشنام دادند و امام به مسلم و عقیل دستور دادند تا با این شخص برخورد قاطعی کنند.
در پی دستور مدبرانه امام و برخورد صورت گرفته، مسلم برای همیشه از راه رفتن بازماند و عقیل نیز شروع به زندگی با یک دست کرد.
(خاطرات من و نقی، صفحه 46)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b8%db%b5/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:50 PM ---------- ارسال قبلی در 07:50 PM ----------
[/COLOR]اگر نقی را قبول ندارید، لااقل آزاده باشید.
با رویش ناگریز نقی چه میکنید؟[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:51 PM ---------- ارسال قبلی در 07:50 PM ----------
[/COLOR]من امیدم به شما دبیرستانیهاست.
امام نقی (ع) – خطاب به یکسری در و داف تینیجر در خیابان[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:51 PM ---------- ارسال قبلی در 07:51 PM ----------
[/COLOR]آن زمان رسم بود هر کس تازه امام میشد شب اول باید میرفت تو بشکه.
[ مصائب نقی من باب کودک آزاری ]
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
امت من را نمي توانيد شاد كنيد مگر آن كه قبلن ايشان را ناراحت كرده باشيد.
( از سخنان امام نقي عليه السلام در سمينار مديريت شادي جمعی)
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b1%db%b0%db%b2/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:52 PM ---------- ارسال قبلی در 07:52 PM ----------
[/COLOR]امام به انگور عسکری (و به خصوص آب آن) بسیار علاقهمند بود. تا این حد که در نهایت بین دو نام «گوریل انگوری» و «حسن عسکری»، نام دوم را برای فرزند خود برگزید.[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:53 PM ---------- ارسال قبلی در 07:52 PM ----------
[/COLOR]آیا میدانستید که بعد از قائمباشک بازی امام نقی(ع) با نوهاش (مِهتی)، برای مدت ۱۲۰۰ سال است که خبری از نوهی ایشان نیست. از همین روی است که ایشان را حضرت قائم (بسیار قائم شونده) مینامند.
از سری فکتهای آموزندهی شیعه[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:54 PM ---------- ارسال قبلی در 07:53 PM ----------
[/COLOR]روزی شخصی به حضرت مراجعه کردند و سوالی داشتند
معظم له فرمود خوب کون گشاد یه بار توی گوگل بزن اگه جواب نگرفتی بعد بیا اینجا سوهان روح ائمه اطهارشو، ما درگیر نحوه ظهور داش مهدی هستیم، به بقیه کون گشاد های پشت در هم بگو همین کار را بکنند
پاسخگویی حضرت به سوالات اصحاب
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b9%db%b7/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:54 PM ---------- ارسال قبلی در 07:54 PM ----------
[/COLOR]روزی اصحاب نقی از نقی پرسیدند: آیا مایل بودید در دوران انقلاب اسلامی به جای خمینی به امامت میرسیدید؟
نقی فرمود: نه.
پرسیدند : چرا یا نقی.
ایشان فرمودند: آیا میدانید بعد از انقلاب اسلامی چه بر سر نزدیکان خمینی آمد؟
اصحاب گفتند: بلی.
نقی فرمود : پس خفه خون بگیرید و به کارتان برسید.
پس اصحاب خاموش شدند و به ایشان انگور تعارف کردند.[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 07:55 PM ---------- ارسال قبلی در 07:54 PM ----------
[/COLOR]امام از منزل اومد بیرون، دید اووووف چقدر مرید نشسته جلو در. حتی یکسری داشتن نوت برمیداشتن.
کمکم داشت باورش میشد که دید جوانی دوان دوان به سمتش آمده
و میگوید شما در برنامهی Punk’d هستید.
نام آن جوان اشتون بن الکوچر بود.
امام گفت: اشتون دهنت سرویس. سپس فرمود. براستی که من punk’d شدهام.
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
امام در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: امام، شما که در زمرهی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟
امام پاسخ داد: فلان چیز در کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟
یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علم لایتنهایی نداده است؟
چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ امام بودند.
امام گفت: کون گشاد. نمیخوای از جات بلند شی، زر اضافی نزن.
یاران میخواستند نعره بزنند، ولی امام تهدید کرد اگه کسی جیکش در بیاد با پشت دست محکم میزنه تو دهنش
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/22/%db%b1%db%b1%db%b0/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:05 PM ---------- ارسال قبلی در 08:04 PM ----------
[/COLOR]امام نقی (ع) در حدیث ثقلین میفرمایند: همانا من بین شما دو چیز گرانبها را باقی می گذارم. آیپاد و صفحهی فیسبوکم
انی تارك فیكم الثقلین آیباد و صفحة الفیسبوق
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/22/%db%b1%db%b0%db%b9/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:06 PM ---------- ارسال قبلی در 08:05 PM ----------
[/COLOR]
پاسخ مسابقهی شمارهی یک امام نقی
حدیث زیر را کامل کرده و در کامنتها (+) قرار دهید:
روزی امام نقی و امام تقی مردی را دیدند که اشتباه وضو میگرفت؛ از این رو شروع به کشمکش ظاهری نموده و هریک به دیگری گفت: تو وضو را به نيكى انجام نمى دهى! بدینگونه توجه پیرمرد را جلب کرده و گفتند: اى پيرمرد! هر يك از ما وضو مى گيريم و تو داورى كن!
پاسخهای ارسالی (به ترتیب امتباز):
سپس پیرمرد گفت: والا من یهودیام. داشتم صورتم رو میشستم.
=======
پیرمرد نعره یی کشید و گفت : به مولا اگه دست زدین ، نزدین. هر روز میاین اینجا وضو مفتی میگیرین که حدیث بسازین . بفرمایید مسجد محل. شیر آب مجانی پیدا کردین؟
=======
پیرمرد: الاغ! من خود خدا هستم که تجسم پیدا کردم. تو نمیخواد به من یاد بدی
نقی: راس میگهها. ببین چقد تیپش خداس.
=======
پیرمرد گفت: جفتتون اشتباه دارید انجام میدید. نگا کنین، اینجوریه…
آن زمان بود که پیرمرد به عنوان امام یازدهم شیعیان انتخاب شد
=======
پیر مرد که اینها را دید نعره یی کشید و کلا بی خیال اسلام شد و گفت : وقتی ۲ تا اماممون نمیتونن به توافق برسن این دین میلنگه و نعره کشان به جمع کفّار پیوست.
نقی و تقی که پی به حرکت اشتباه خود برده بودند به خوبی و خوشی در کنار هم به زندگی ادامه دادند.
=======
پیر مرد مدلی را که اشتباه بود پسندید و گفت همین درست است. و هر دو امام از کرده خود پشیمان شدند!
=======
پیرمرد گفت: خیلی از این کارتون ناراحت شدم. ایکاش صداقت داشتید و میومدید بهم میگفتید که دارم اشتباه وضو میگیرم. بخاطر این رفتارتون میرم زرتشتی میشم.
تقی زد پس کله نقی و گفت: خاک تو سرت. اینم solution بود که ارائه دادی؟!
=======
پیرمرد گفت: در رشته وضو هردوتون امتیاز مساوی گرفتید. حال درمرحله دوم لخت شوید و در رشته غسل ارتماسی مسابقه دهید.
=======
پیرمرد: واسه تو درسته
تقی: کی من؟
نقی: کی این؟
=======
پیر مرد گفت شما دو نفر اشتباه میگیرد من یک بار دیگر وضو میگیرم شما یاد بگیرید!
=======
پیر مرد که به نیتشان پی برده بود گفت : زکی با این پول قبوض آب؟! بفرمایید تیّمم کنید… پولش را ما نداریم بدهیم …
=======
پیرمرد: من نظرم رو بعد از خانم گوگوش و آقای خلعتبری میگم.
=======
سپس پیرمرد گفت: ای بابا آدم از مستراح هم میاد نمیتونه دستشو بشوره؟ بی جنبهها!
=======
پیرمرد گفت: مووشکل؟! موشکل نداره! خیلی هم خوب وضو میگیرین. اصلا دووشواری بخودتون راه ندین.
=======
پیرمرد :Excuse me what language is that ؟!
نقی: Never mind!
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:07 PM ---------- ارسال قبلی در 08:06 PM ----------
[/COLOR]شب قبل از جنگ با معتصم عباسی بود که امام یاران خود را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمیخوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته میشید. پس حالا من چراغ رو خاموش میکنم. هر کس که نمیخواد فردا تو جنگ شرکت کنه، میتونه بره. پس امام چنین کرد. چراغ که روشن شد، همهی یاران رفته بودند و امام خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
امام گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزهای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش میکنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه و انگشتر معروف حضرت را هم ربوده بودند.
امام در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچهها بس کنین دیگه. کمکم داره بیمزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش میکنم…
امام خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/20/%db%b1%db%b0%db%b8/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:07 PM ---------- ارسال قبلی در 08:07 PM ----------
[/COLOR]روزی حضرت چند دوشیزه با کمالات دید [امروز به آن داف می گویند] یک متلک گنده به ذهنش آمد، خواست بی اندازد دید هیچ تخم سگی نیست این حدیث را یادداشت کند خودش هم عجله داشت کلاً قضیه مالید.
نکاح در دیدگاه حضرت جلد ۲[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:08 PM ---------- ارسال قبلی در 08:07 PM ----------
[/COLOR]روزی امام نقی (ع) از کوچهای میگذشت که زنی از بالکن بر سر امام آشغال ریخت. فردا هم وقتی امام از آنجا گذر میکرد همین اتفاق افتاد. روز بعد نیز همین کار را کرد. اما روزهای بعد که امام از آنجا میگذشتند او را ندیدند. نگرانش شدند و از یارانشان دربارهی او پرس و جو کردن. ایشان گفتند که آن زن مریض است و در بیمارستان بستری هست. فردای آن روز امام برای عیادت او رفتند. امام وقتی وارد اتاق شد به دقت اطراف را نگاه کرد، سپس سرم زن را کشیده و بالشتی را روی صورت زن قرار دادند.
زن از دیدار امام بسیار خوشحال شده و دستهای خود را به اطراف میچرخاند. زن در نهایت از سر شوق از دنیا رفت.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/19/%db%b1%db%b0%db%b6/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:09 PM ---------- ارسال قبلی در 08:08 PM ----------
[/COLOR]نقل است كه از حضرت پرسيدند كه چرا عليه دستگاه جائر عباسي قيام نمي كنند؟
ايشان در جواب فرمودند : «به خدا قسم اگر فقط دو يار مانند ياران جدم رسول الله داشتم با آن دو نفر مي شديم سه نفر»
نقل از: طريقه الموال (وسط يكي از جلدای اخر)[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:09 PM ---------- ارسال قبلی در 08:09 PM ----------
[/COLOR]معجزه جاویدان امام نقی(ع) جزوه ایشان بود که خلاصه بود و برای تنبل هایی که شب مرگ میخواستند دیندار بشن بسیار مفید بود
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
روزی امام و اهل بیت از محلی گذر میکردند نادانی به عیال امام متلکی انداخت و همسر مکرمه ی ایشان را رنجیده خاطر کرد امام بازگشت و مرد خطا کار رو پیدا کرد و گفت همسرم را ناراحت نمودی زود او را ببوس و از دلش در بیاور آن مرد نادان از این همه بزرگواری به وجد امد و دوباره مسلمان شد!
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:11 PM ---------- ارسال قبلی در 08:10 PM ----------
[/COLOR]نقی جون، دو دیقه اومدیم خودتو ببینیم، همش تو آشپزخونه داری آب انگور میگیری. بیا بشین بابا؛ همین الان پیش یکی از بچهها بودم چایی خوردم.
معتصم عباسی خطاب به امام نقی – پی بردن به علاقهی حضرت به آب انگور و کلید خوردن طرح نقشهی قتل
+ خوب تعریف کن، حسن عسکری کوچولو چطوره؟
+ راستی گفتی قهوه؛ خانم والده، سمانه خانم خوب هستن؟
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/25/%db%b1%db%b2%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:12 PM ---------- ارسال قبلی در 08:11 PM ----------
[/COLOR]از امام نقی (نق) پرسیدند: اماما حکمت آفریده شدن مغز در بالای بدن و تخم در پایین بدن چیست؟ امام با چشمانی از حدقه درآمده فرمودند: جدی میگی؟! مگه مال شماها اینطوریه؟
(از فرفر دودوزه)
+ امام آنگاه دامن خود را بالا زده و به تشریح کورتکس مغز خود پرداخت.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/23/%db%b1%db%b2%db%b0/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:12 PM ---------- ارسال قبلی در 08:12 PM ----------
[/COLOR]امام نقی (ع) میفرمایند:
مربع ایمان سه ضلع دارد: تقوی و بصیرت!
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:13 PM ---------- ارسال قبلی در 08:12 PM ----------
[/COLOR]در زمینهی مشاجرات خانوادگی از امام نقی (ع) روایت است که روزی حضرت یک بز را کشان کشان به خانه، پیش همسرش میبرد و میگوید: «این خوکیه که من باهاش رابطه دارم».
همسر ایشان میگوید: «اما اون که یه بزه!»
امام جواب میدهد: «با تو صحبت نمیکردم!»
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:13 PM ---------- ارسال قبلی در 08:13 PM ----------
[/COLOR]روزی حضرت به پیش پزشک مراجعت کرده بودند. پزشک به امام گفت: شما باید دست از خودارضایی بردارید.
امام با حالتی متاثر گفت: آخر برای چه؟!
پزشک: واسه اینکه دارم سعی میکنم معاینهتون بکنم!
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:14 PM ---------- ارسال قبلی در 08:13 PM ----------
[/COLOR]گفته میشود از دلایل طرد شدن امام نقی (ع) از خاندان عصمت و طهارت، عادت ایشان بر ایستاده بول کردن بود. اما موردی که گفته میشود خشم شیعیان را برمیانگیخت، سوت زدن حضرت در هنگام ادرار بود.
فی العادات الادراریة – صفحهی ۳۱۲
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/27/%db%b1%db%b3%db%b1/
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
از صفحهی بهترینهای امام نقی در فرندفید:
امام نقی (ع) را کرامت و معجزه فراوان بود. از جمله کرامات ایشان درک کلام موجودات از انس و جن تا نبات و شجر بود.
ابن طاووس از راوندی از سلمان بن عمر نقل می کند که روزی با امام به صحرا شده بودیم. ایشان به قصد قضای حاجت به پشت درختی رفتند لختی نگذشته بود که صیحهای شنیدم و دیدم که وجود نازنینش، دامن مبارک به دست شتابان از درخت دور می شوند.
دست به تیغ بردم و فریاد زدم ای پسر رسول الله چه شده است؟ آن صدای چه بود؟ امام در حالی که نفس شان به شماره افتاده بود فرمودند: ای پسر عمر، چون شروع به بول نمودم درخت فریاد بر آورد که ” کونی گم شو یه جا دیگه بشاش”.
و اینجا بود که کرامات این خاندان بر من بیش از پیش روشن شد.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/26/%db%b1%db%b2%db%b9/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:16 PM ---------- ارسال قبلی در 08:15 PM ----------
[/COLOR]لطفاً با ریتم بخونین و کف بزنید:
(مراسم مداحی امام نقی (ع) با صدای هاچ منصور عسلی)
امام که میگن واسه ما نقیه/ همون طلا، شاه پسر تقیه/ میگیم نقی هزار تا ذکر میخونیم/ سر به سجود، کونها به آسمونیم/ اگه بخوای با ماها در بیفتی/ عاقبتش تو هم تو چاه میفتی
[آخه آقامه...دوسش دارم]
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/26/%db%b1%db%b2%db%b8/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:17 PM ---------- ارسال قبلی در 08:16 PM ----------
[/COLOR]هر موقع خواستی نوشابه یا دلستر بخوری یاد لبای تشنهی حضرت بیوفت که میخواست آب انگور تگری بخوره و دشمنان اسلام نگذاشتن. حالا از ته دل بگو یا نـــــــقــــــــی
[تولید انبوه ایستک و رانی انگور، همزمان با میلاد امام نقی (ع)]
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/26/%db%b1%db%b2%db%b6/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:18 PM ---------- ارسال قبلی در 08:17 PM ----------
[/COLOR]از ابن خدول روايت است روزي عالمی از بلاد پارس بر معتصم وارد شد، معتصم امام را برای مناظره با ايشان فراخواند، امام که از علم لايزال الهی انزال میکردند تمام سوالات را بیشبهه پاسخ گفتند تا آنجا که عالم پرسيد: به جدم سوگند که اگر ۳ مرتبه پشت سر هم بگويی گچ پژ به تو ايمان مياورم. امام ضمن حفظ خونسردی فرمودند: وای برتو، از من معجزهای میخواهی که حتی الله نيز از انجام آن عاجز است. ياران با ديدن اوضاع برای گمراهی اذهان جامه دريدند و فريادزنان به بيابان گريختند.
ضايعات النقی، صفحهی دوتا مونده به وسط از چپ[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:18 PM ---------- ارسال قبلی در 08:18 PM ----------
[/COLOR]برو ای گدای مسکین در خانه ی نقی زن که نقی ز در درآید دهن تو را *****.[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:19 PM ---------- ارسال قبلی در 08:18 PM ----------
[/COLOR]همانا من در بین شما 2 چیز را به امانت میگذارم
اولی چی بود؟
کنیزامو همسرام میخواستم امانت بزارم؟
نه نه این نبود
هولم نکنین الان میگم
اولی یادم نمیاد
بعد اولی چندمی بود؟!
آخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدین؟
من مولای کیم؟
عایشه کیه؟
مولای من کیه؟ کییییییهههههههه کییییییییهههههههه
امام نقی در آخرین سفر حجشان در سنین کهنسالی در برکه غدیر خم
از کتاب مصائب کهنسالی و آلزایمر اهل بیت[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:20 PM ---------- ارسال قبلی در 08:19 PM ----------
[/COLOR]شخصی از امام نقی پرسید جماع با پرندهی در حال پرواز چه حکمی دارد؟
پاسخ داد: باید ببینم. احتمالاٌ بسیار جالب است[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:20 PM ---------- ارسال قبلی در 08:20 PM ----------
[/COLOR]شخصی از امام نقی پرسید جماع با گرگ چه حکمی دارد؟
پاسخ داد: معصیت است لاکن جماع کننده لایق نشان شجاعت است.
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:21 PM ---------- ارسال قبلی در 08:20 PM ----------
[/COLOR]گویند روزی یکی از صحابه سراسیمه وارد بیت خلا منزل امام نقی شد و بانگ و نعره ای بر آورد من باب این که آب میخواد قطع شه.
امام که در آن حین تازه تنبان مبارک را پائین کشیده و جهت انجام فریضه سیاسی عبادی تخلیه فضولات مبارک مهیا میشدند هول شده اول باسن مبارک را شسته، سپس قضای حاجت را میخورند.
(کرامات النقی فی دین الشقی – صفحه ۲ – چاپ مسکو)[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:21 PM ---------- ارسال قبلی در 08:21 PM ----------
[/COLOR]روزی دانشمندی یهودی از امام نقی (ع) پرسید دلیل وجود پشم ِ زیر بغل چیست؟
امام فرمود: در دنيا هيچ چيز بدون حکمت نيست و پشم که يکي از آنها است به يقين حکمتهای فراوانی دارد که شايد نتوان به همه آنها رسيد. همانا خداوند پشم را به نیکویی در زیر بغل رویاند تا در تابستانها دقیقاً مثل پوشال های کولر آبی، با ریزش قطرات عرق بر روی آن و سپس عبور باد موجب احساس خنکی و سرما شود. همچنین در زمستان به مانند یک پتوی طبیعی کار کرده، انسان می تواند دستش را در زیر بغل کرده ، گرم کرده سپس به دماغ خود بگذارد و هم از بوی مطبوع آن لذت ببرد و هم دماغ خود را گرم کند . آنچنان که آیه اول سوره قاطر می فرماید: سرما در گرما، گرما در سرما در زیر بغل شماست، باشد که دیگر پکیج را به یاری نگیرید. بعلاوه پشم زیر بغل برای مردان بزرگترین عامل جذب کننده جنس مخالف بوده و زنان را به شدت تحریک می کند (عین این نقش را برای زنان، سبیلهای سکسی ِ تازه سبز شده برعهده دارد). از آن گذشته کندن این پشم و کلیه موهای زهار موجب کاهش بینایی و سوزش سر دل و ایجاد آریتمی قلبی میشود.
دانشمند یهودی پرسید : پس بوی گند عرق چی؟ چرا خداوند این بوی گند را آفرید؟ این چه حکمتی دارد؟
امام فرمود: استثنا این مورد هیچ حکمتی ندارد. الله صمد، لم یلد و لم یولد. خدا دماغ ندارد. بنابراین نمی فهمد چه گند و گهی را در بدن انسان به کار میگیرد. ولم یکن له کفواً احد. یعنی تا این حد.[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:22 PM ---------- ارسال قبلی در 08:21 PM ----------
[/COLOR]خوب من الان تو کتابخونه دانشگاه نشستم و دارم صفحهی امام نقی رو چک میکنم. یه یارو خر حزبالهی هم نشسته کنارم و زل زده تو مانیتور و هر چی تایپ می…
من میخوام از همهی شیعیان راستین که از این شوخیهای زنندهی ما عصبانی شدهاند عذر خواهی کنم. همچنین اینکه ما در اسلام آزادی بیان کامل داریم.
خوب دیگه، گفتم. حالا گردنم رو ول کن. شیکست!
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:22 PM ---------- ارسال قبلی در 08:22 PM ----------
[/COLOR]روزی مردی عرب به امام نقی (ع) توهین کرد ولی حضرت جواب نداد.
اصحاب علت را پرسیدند، فرمود: آن مرد سید بود. بیاحترامی به سید گناه دارد.
یکی از یاران گفت :کـ…خل تو خودت امامی! حضرت کم آورد و مرد را تکفیر کرد .
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:23 PM ---------- ارسال قبلی در 08:22 PM ----------
[/COLOR]روزی مردی عرب به امام نقی (ع) توهین کرد ولی حضرت جواب نداد.
اصحاب علت را پرسیدند، فرمود: آن مرد سید بود. بیاحترامی به سید گناه دارد.
یکی از یاران گفت :کـ…خل تو خودت امامی! حضرت کم آورد و مرد را تکفیر کرد .
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
حضرت انتقاد پذیر بودند. هر کسی میتوانست از امام نقی انتقاد کند. امام به دقت به انتقادات وارده گوش میدادند و سپس با شمشیر او را دو نیم میکردند.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/06/06/%db%b1%db%b4%db%b9/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:24 PM ---------- ارسال قبلی در 08:23 PM ----------
[/COLOR]میگویند امام نقی (ع) به کور مادرزاد چیزی خوراند و دلدرد او را شفا داد!
[ اعجاز النقی ][COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:24 PM ---------- ارسال قبلی در 08:24 PM ----------
[/COLOR]میگویند امام نقی (ع) به کور مادرزاد چیزی خوراند و دلدرد او را شفا داد!
[ اعجاز النقی ][COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:26 PM ---------- ارسال قبلی در 08:24 PM ----------
[/COLOR]امام نقی (ع) از مقام والایی در میان جامعهی آکادمیک دوران صدر اسلام برخوردار بودند. عنوان تز ایشان «راهکارهای پیشگیری از زخم و خراش در استفاده از کلوخ در طهارت» بود که در جورنال ِ «الاشپرینگر» به چاپ رسیده و بالاترین تعداد ارجاعات را داشت. در مقالهی حضرت، کلوخ با متریالهای جایگزین (مانند سمباده) مقایسه شده و در نهایت باعث ایجاد تحول عظیمی در شیوهی پاک کردن باسن به روشی کارآمد شد. امروزه دانشمندان در غرب، از کتابهای امام نقی به عنوان مرجع علم کولونوسکوپی استفاده میکنند. آخرین زمینهی تحقیقاتی ایشان استفاده از اصحکاک تولید شده از طهارت با کلوخ، برای تولید برق بود که با مرگ ناهنگام ایشان، ناتمام باقی ماند. امام نقی در واقع پدر دانش انرژیهای جایگزین محسوب میشوند و نظریاتی هم در مورد انرژی بوی جوراب داشتند.
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:27 PM ---------- ارسال قبلی در 08:26 PM ----------
[/COLOR]امام نقی -پیشوای بزرگ اپن سورس- اولین امامی بود که سورس احادیث را در اختیار شیعیان قرار داد تا مطابق نیازهای روز ویرایش و کامپایل کنند. این دومین گام بزرگ در سیرتکاملی تشیع پس از دوران ژوراسیک بود.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/05/30/%db%b1%db%b4%db%b3/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:28 PM ---------- ارسال قبلی در 08:27 PM ----------
[/COLOR]شخصی از امام نقی پرسید جماع با کرگدن چه حکمی دارد؟
امام پاسخ داد: تو چی مصرف میکنی میای این سوالا رو میپرسی؟![COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:29 PM ---------- ارسال قبلی در 08:28 PM ----------
[/COLOR]ویژه برنامهی شهادت امام نقی (مداح: هاچ منصور عسلی)
امشب آب انگور بر بالین کی بزاریم؟ هق …هق
آخه اون دو طفلان یتیمی که منتظر نشستن آقا براشون نکتار انگور ببره اشکشون خشک شد.
اون فقیرهایی که منتظرن امشب آقا واسشون به صورت anonymous بیسکوییت هایبای ببره، چگونه شب رو به صبح برسونند.
همه بگـیــــــــن آقاآآآآآآآآآآآآآآآآآ … هق…هق
نقی اقامه
بلند بگین بشنوه
(هر شب به شما من تک میزنم… تو جواب ندی پیامک میزنم)
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
گه خوردی! آسمان هفت طبقه است. خودم از جدم شنیدم.
پاسخ صریح حضرت به ادعاهای واهی گالیله
مناظرات نقوی در دربار عباسی
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/06/06/%db%b1%db%b5%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:31 PM ---------- ارسال قبلی در 08:30 PM ----------
[/COLOR]امام نقی می گوید آیا شنیدهاید که میگویند حسن و حسین در هنگام نماز از کول رسول خدا بالا می رفتند… شنیده ام که یکبار حضرت نمازش را شکست و به قدری حسن و حسین را کتک زد که به گه خوردن افتادند.
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:32 PM ---------- ارسال قبلی در 08:31 PM ----------
[/COLOR]منت نقی را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر انگوری که خورده میشود، ممد حیات است و چون دفع میگردد مفرح ذات. پس در هر انگور دو نعمت موجود است و بر هر نعمت نعرهای واجب
اعملو آل نقی شکرا و قلیل من عبادی النقی
تاکستان نقی – مفاتحه
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:33 PM ---------- ارسال قبلی در 08:32 PM ----------
[/COLOR]امام نقی در میدان جنگ با عمر بن عدود گلاویز شده و در نهایت او را به زمین افکند. امام میخواست سر از بدنش جدا کند که عمرو در نهایت بیشرمی بر صورت امام آب دهان انداخت. امام که به سختی خشمگین شده بود تمام مخاط موجود در سینوسهایش را در ته حلق مبارک جمع کرده و بر صورت او تف سبز رنگی انداختند. امام در حالى كه از غيظ، ذوالفقار را بر گردنش گذاشته بود، ناگهان شمشیر را برداشت و كنار رفت. امام قدمی زد، ولی هنوز خشمش فروکش نکرده بود. برای همین به بالای سر عمرو آمده و بر روی صورتش خرما استفراغ کرد. امام دوباره برخواسته و قدم زد. حالا خشم امام فروکش کرده بود. پس بر بالین عمرو نشسته و سر او را با آرامش و عطوفت برید.
+ گفته میشود که اگر سر عمرو از بدن جدا نشده بود، حتما به بیماری هپاتیت از دنیا میرفت.
+ در بعضی روایات امام رو به صورت عمرو عاروق زده و با دست هوای آن را به سمت بینی عمرو هدایت میکنند و آمده که حضرتش قبل از جنگ مقادیر متنابهی سیر و پیاز و پیازچه و دوغ آبعلی میل میفرمودند.
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:33 PM ---------- ارسال قبلی در 08:33 PM ----------
[/COLOR]بله، من از طرف خود «حیدر نیفوذ» مامور شده بودم که به میان اپوزیسیون امام نقی نیفوذ کنم. حتی تا ملاقات خصوصی با خود معتصم ملعون پیش رفتم و بارها با ماموران سرویسهای جاسوسی عباسی دیدار داشتم.
از صحبتهای رئیس کمپین امام نقی در مستند انگور فریب[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:34 PM ---------- ارسال قبلی در 08:33 PM ----------
[/COLOR]صحابهای از امام پرسید:
یا نقی! «صلوات بر محمد و آلمحمد» چندین ثواب دارد ؟
امام فرمودند :
یک صلوات یک ثواب دارد
دو صلوات یک ثواب دارد
سه صلوات دو ثواب دارد
چهار صلوات سه ثواب دارد
پنج صلوات پنج ثواب دارد
شش صلوات هشت ثواب دارد
هفت صلوات سیزده ثواب دارد
هشت صلوات بیست و یک ثواب دارد
…
[امام نقی و دنباله فیبوناچی]
[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:35 PM ---------- ارسال قبلی در 08:34 PM ----------
[/COLOR]روزی استیفن هاوکینگ در محضر امام نقی بود. امام از او پرسید آیا در هنگام خسوف و کسوف نماز وحشت میخوانی؟
استیو پاسخ داد خیر. چون حرکت خورشید و زمین و ماه که دلیل این امر است موضوع وحشتناکی نیست. امام نقی با یک ضربهی آبچوگی به نقطهای در بدن هاوکینگ او را فلج کرد و استیو فی الحال به کمک کامپیوترش تشهد گفت و اسلام آورد.
http://imamnaghi.wordpress.com/2011/06/08/%db%b1%db%b6%db%b1/[COLOR="Silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 08:35 PM ---------- ارسال قبلی در 08:35 PM ----------
[/COLOR]نقی یک… نقی دو… نقی سه… نقی چهار… نقی… نقی ده… نقی دنده به دنده… نقی امام بنده…نقی دلت پیش کی بنده… نقی روح دمنده… نقی خدای بنده… نقی شراب خورنده… نقی نعره زننده… نقی صحرا رونده… نقی سوژهی خنده… نقی بشقاب پرنده… نقی درا رو می بنده… نقی زبرو زرنگه… نقی انگور قشنگه… نقی مثل فشنگه… نقی مست و ملنگه… نقی جیگربنده… نقی تو کف رونده…
طنز و جوک امام نقی -
Agnostic - 01-28-2012
امام نقی پس از سر کشیدن جام آب انگور
[ATTACH=CONFIG]289[/ATTACH]