افسردگی -
Mehrbod - 06-27-2011
Russell نوشته: به این نتیجه رسیدم که احتمال قوی افسردگی شدید دارم.هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و در یه بنب بست گیر کردم.نظرات شما درباره افسرگی علتها و درمانها و احیاناً تجربه تون میتونه کمک کنه،ممنون.
درود،
گرامی افسردگی به خودی خود یک مکانیسم دفاعی بیش نیست،
بدینگونه که احساسهای درونی از پروسههای فکری جدا میشوند.
در حقیقت زمانی که شما افسرده هستید
بهتر فکر میکنید،
همه چیز برایتان میبایستی روشنتر بوده و به واقعیت هر چه نزدیکتر.
پیشنهاد من این است که از افسرده بودن فرار نکنید، تلاش کنید فرنود درونی برای
افسردگیاتان را با پرسیدن پرسشهای گوناگون از خود دربیایید، برای نمونه از خود بپرسید:
- من در زندگی دنبال چه چیزی هستم؟
- آیا من برای زندگیام ارزشی برابر و اندازه دیگران قائل هستم؟ آیا نباید این ارزش بیشتر باشد؟
- آیا پیرامون زندگی من آن چیزی که میخواهم نیست؟
- آیا میتوانم برای دگرگونی پیرامون زندگیام کاری انجام دهم؟
- آیا من احساس میکنم آدم سودمندی برای خود و دیگران هستم؟
- اگر من در درونم این باور را داشته باشم که آدم سودمندی نیستم، شایسته ناراحت بودن خواهم بود؟
- ..
نکته دیگری که درباره افسردگی باید بدانید این است که افسردگی، بر پاد آنچیزی که شاید
فکر کنید و باور همگانی است،
هرگز و هرگز تنها درباره خود شما و زندگی شخصی شما نیست.
در همه جانداران زنده پروسههای پنهانی در روند فراگشت درست شدهاند که ما به آنها «داوریهای درونی» یا "Inner judges" میگوییم.
این پروسههای پنهان همواره در شما بیدار بوده و زمانی که شما در خویشتن خود به این باور برسید که آدم بدردبخور،
سودمند و یا خوبی نیستید، به تکاپو افتاده و شما را به افسردگی و بیانگیزگی نسبت به زندگی میرسانند.
این داوریهای درونی بشدت آسیبرسان و
نادرست میتوانند باشند. برای نمونه بسیاری از دانشمندان و آدمهای
بسیار باهوش که فراتر از زمان خود بودهاند، هنگامیکه از دیگران و پیرامون خود بازخورد مثبت نمیگرفتهاند به افسردگی
رسیده و حتی سراغ خودکشی رفتهاند (نمونه خوب، صادق هدایت). این دسته از آدمها نه شایسته افسرده بودن
بودهاند و نه نیازی به خودکشی داشتهاند، اما از آنجاییکه این «داوریهای درونی» مانند هر پروسه فرگشتی دیگری
پر از خطا و نادرستی هستند، با فعالیت پنهان خود آنها را به خودکشی و جا باز کردن برای دیگران سوق دادهاند.
این پروسههای درونی از پایینترین تراز فرگشت که «یاختهها» باشند تا بالا یافت میشود. همانگونه که یک «یاخته» زمانیکه هستی خود را سودمند
نبیند دست به خودکشی میزند (Apoptosis)، یک آدم نیز زمانی که از پیرامون خود بازخورد + نگیرد در خود فرو رفته و به خودکشی فکر میکند.
پس یکبار دیگر:
- از پروسههای پنهان «داوریهای درونی» آگاه باشید.
- دلیل و فرنود(های) افسردگی خود را با پرسیدن پرسشهای گوناگون از خود دربیاورید.
- از افسردگی خود نهایت استفاده را ببرید و فراموش نکنید که هنگام افسردگی، فکر شما بازتر و شفافتر از هر زمان دیگری کار میکند.
پانویس:
برای فهمیدن اینکه افسرده هستید یا نه نیازی به دادن تست نیست، به سادگی ببینید از چه کارهایی معمولا لذت میبرید،
سپس خودتان را در هماکنون ببینید که در حال انجام همان کارها هستید: اگر برایتان لذت بخش نبودند و بیتفاوت بودید، افسردهاید.
افسردگی -
sonixax - 06-27-2011
Havadar_e_Democracy نوشته: ای بابا گفتن ایران بده نه دیگه تا این حد!!! این جوری که هر کس باید خود درمانی کنه... کاری که مردم ایران میکنن!!! همشون فک میکنن یه پا دکترن!!!
باور کن همین طوریه - من یکی از دوستام افسردگی داشت خودکشی کرده بود همین طوری درمونش میکردند - 5-6 تا دکتر هم رفت همشون قرص درمانی نه ببخشید خمار درمانی میکردن ! کم مونده بود معتاد شه
افسردگی -
Anarchy - 06-27-2011
مهربد نوشته: پانویس: برای فهمیدن اینکه افسرده هستید یا نه نیازی به دادن تست نیست، به سادگی ببینید از چه کارهایی معمولا لذت میبرید، سپس خودتان را در هماکنون ببینید که در حال انجام همان کارها هستید: اگر برایتان لذت بخش نبودند و بیتفاوت بودید، افسردهاید.
مهربد گرامی اینجا رو دیگه قبول ندارم.اگه این جوری باشه دیگه چه احتیاجی به روانشناس و روانپزشک و روانکاو و مرکز درمانی و ... داریم.
افسردگی -
Mehrbod - 06-27-2011
Havadar_e_Democracy نوشته: مهربد گرامی اینجا رو دیگه قبول ندارم.اگه این جوری باشه دیگه چه احتیاجی به روانشناس و روانپزشک و روانکاو و مرکز درمانی و ... داریم.
راستش این تنها برای فهمیدن اینکه افسرده هستیم یا نه بود، درمان خود افسردگی اما نیاز به همان روانکاو و روانشناس میتواند داشته باشد.
من هم مانند دیگران تا زمانی که دارو تجویز نشود، روانکاوی را بهترین میدانم.
افسردگی -
Reactor - 06-28-2011
Russell نوشته: به این نتیجه رسیدم که احتمال قوی افسردگی شدید دارم.هیچ کاری نمیتونم انجام بدم و در یه بنب بست گیر کردم.نظرات شما درباره افسرگی علتها و درمانها و احیاناً تجربه تون میتونه کمک کنه،ممنون.
نگران نباشید. افسردگی چیزیه که هر آدمی تجربه اش رو داشته.
من هم موافقم که نباید این مود رو به حال خودش رها کرد. از اون طرف هم پیش روان پزشک رفتن و قرص خوردن هم میتونه مقطعی درمان کنه ولی بدتر از اون فرد معتاد میشه و افسرده تر! اگر مشاور یا روان شناس و روان درمانگر باشه خوبه.
من خودم هم تجربه اش رو داشتم و حلش کردم. البته بدون کمک گرفتن از دکتر و خودم تنهایی.
به نظر من افسردگی بیشتر از اون که روانی باشه یک بیماری جسمیه!
یکی از عوامل افسردگی سیگاره. من فکر میکنم شما سیگاری هستی و این خودش عامل بزرگی تو افسردگیه. من هم خودم سیگاری بودم. سیگار آدم رو عصبی و افسرده میکنه. همین که سیگارت رو ترک کنی عامل بزرگی تو رفع افسردگیه. مصرف سیگار تولید هورمون مردانه رو به شدت کاهش میده و آدم دائم احساس ضعیف بودن و درونگرا بودن میکنه.
همینطور سیگار نمیذاره ویتامین ها و پروتئین ها جذب بدن بشن.
عامل مهم دیگه ای که باعث افسردگی میشه کمبود ویتامین و پروتئین و در کل ضعف جسمی بدنه. باید این ها رو به بدنت برسونی.
بهترین راه رسوندن ماکزیمم پروتئین و ویتامین به بدن که خیلی خیلی مفیده ورزشه.
برو باشگاه بدنسازی و ثبت نام کن و با تغذیه درست بدنت رو بیار بالا. با قرص و آمپول خودت رو عین گوریل انگوری نکن که بیضه هات اندازه تیله بشه و عقیم بشی بلکه با مصرف با برنامه پروتئین و ویتامین یک هیکل خوش تراش بادی کلاسیک برای خودت درست کن که هر موقع جلو آینه می ایستی خودت با خودت حال کنی. فکر هم نکن این کار هزینه ی مالی زیادی برمیداره یا زمان زیادی طول میکشه تا نتیجه اش رو ببینی.
وقتی این کارو میکنی اینقدر احساس سرزندگی و شادابی میکنی و سرت به خودت گرم میشه و دخترها دورو برت میپلکن که افسردگی که هیچی همه غم دنیا از یادت میره.
اگر طالب شدی یا برنامه خواستی بیشتر میتونم راهنمائیت کنم
افسردگی -
Nocturne - 06-29-2011
مهربد نوشته: پانویس: برای فهمیدن اینکه افسرده هستید یا نه نیازی به دادن تست نیست، به سادگی ببینید از چه کارهایی معمولا لذت میبرید، سپس خودتان را در هماکنون ببینید که در حال انجام همان کارها هستید: اگر برایتان لذت بخش نبودند و بیتفاوت بودید، افسردهاید.
مهربد گرامی من هم این قسمت رو زیاد قبول ندارم،با حالتی که شما میگید کاملا آشنا هستم،ولی این حالت ممکنه فقط مربوط به افسردگی نباشه،مثلا زمانی که بیماری شدیدا سراغ آدم میاد و آدم ضعیف میشه هم این اتفاق میوفته و اصولا آدم دیگه حوصله ی چیزی رو نداره،منظورم اینه که چیزی که باعث این موضوع میشه ممکنه فیزیکی باشه،یا مثلا وقتی تازه امتحانام تموم شده هم تا حدودی بی حوصله ام،این بی حوصلگی با افسردگی میتونه فرق داشته باشه.
افسردگی -
Mehrbod - 07-03-2011
Nocturne نوشته: مهربد گرامی من هم این قسمت رو زیاد قبول ندارم،با حالتی که شما میگید کاملا آشنا هستم،ولی این حالت ممکنه فقط مربوط به افسردگی نباشه،مثلا زمانی که بیماری شدیدا سراغ آدم میاد و آدم ضعیف میشه هم این اتفاق میوفته و اصولا آدم دیگه حوصله ی چیزی رو نداره،منظورم اینه که چیزی که باعث این موضوع میشه ممکنه فیزیکی باشه،یا مثلا وقتی تازه امتحانام تموم شده هم تا حدودی بی حوصله ام،این بی حوصلگی با افسردگی میتونه فرق داشته باشه.
درود، اگر شما برای یکی دو هفته انگیزه برای انجام دادن کارهای
معمولتان را نداشته باشید و هیچ چیزی برایتان لذت بخش نباشد، قطعا افسردهاید.
اکنون افسردگی شما میتواند دلیل جسمی داشته باشد (بیماری) یا روانی (ناکامی در عشق!)، ولی به هر روی افسردگی است.
افسردگی -
Russell - 07-05-2011
دوستان ممنون از نطراتتون،الان پرسش اصلی من مخصوصاً از دوستانی که تجربش رو خودشون یا اطافیانشون داشتند اینه،برم پیش دکتر(روانشناس یا روانکاو) یا نه؟
افسردگی -
Nocturne - 07-06-2011
Russell نوشته: دوستان ممنون از نطراتتون،الان پرسش اصلی من مخصوصاً از دوستانی که تجربش رو خودشون یا اطافیانشون داشتند اینه،برم پیش دکتر(روانشناس یا روانکاو) یا نه؟
اگر خواستید پیش دکتر برید به نظر من پیش یه روانکاو برید،منظورم کسی که به دارو نبنده شما رو،روانشناس به نظر من بیشتر به درد کسانی میخوره که ناراحتیشون بیشتر بیماری عصبی هست،منظورم بیشتر به فیزیک ذهنشون مربوطه،بیماریهایی مثل اسکیزو و توهم و...در مورد رفتن یا نرفتن هم به خودتون بستگی داره شاید خیلی حرفها رو به روانکاو بتونید بزنید ولی توی محیط عمومی اینجا نشه زد،تازه اگر فرض کنیم حرفهایی که اینجا در مورد مشکل شما زده میشه تاثیر زیادی میتونه بذاره،البته بسته به مشکل شما خیلی از دوستان اینجا چون به محیط فکری شما نزدیک تر هستن شاید بتونن شما رو بهتر درک کنند و کمک کنند،ولی خوب همونطوری که گفتم مشکل اینه که اینجا شاید نشه انقدر جزئیات رو باز کرد.
افسردگی -
Mehrbod - 07-13-2011
راسل گرامی، هیچکدام از نوشتههای بالا کمکی کرد؟