کافه دومگو -
Rationalist - 10-09-2014
bilche نوشته: آقا
پس چرا همانند دختران می نویسید؟!
پیشنهاد می کنم برای شروع کتاب "دنیای سوفی" را بخوانید. در گرو داستانی جذاب و ساده به فلسفه پرداخته است.
کافه دومگو -
Russell - 10-09-2014
Rationalist نوشته: درست است که امروزه حفظ فردیت سخت تر شده؛ اما با کوشش،افزایش توانایی ها و عملکردهای سنجیده و خردمندانه، می توان فردیت خود را از جامعه بیشتر مصون داشت.
حفظ فردیت و زیستن فردگرایانه در برابر جامعه امری نسبیست و منطقی نمی نماید به طور سیاه یا سفید به موضوع بنگریم. از این رو ما می توانیم برای فردیت بیشتر و رفتارهای فردگرایانه همواره تلاش کنیم؛ گرچه جامعه نیز ما را در برگرفته باشد.
برای نمونه: من جهت جدایی بیشتر از جامعه، پروژه های کاری خود را به خانه یا کافه ای که محیطش برایم مطلوب است می برم...به سادگی به انسان ها "نه" می گویم...و اگر مجبور باشم(آن هم برای خردگرایی و هدفی بلند مدت) در اجتماع حضور یابم، چنان در دنیای شخصی خود سیر می کنم که گویا تنها جسمم در آن جمع حضور دارد.
همچنین در تلاشم تا در آینده ای نزدیک، به خارج از شهر و در خانه ای در میان باغی زیبا و ساکت اقامت گزینم.
چه چیز بهتر از زندگی در چنین جایی؟
اما دربارهیِ نگاهت به جامعه و لذت، بنظر من از لحاظ روانشناسی،و از میان آنچه من خواندهام و شنیدهام، دیدگاهت بیشتر از همه به
Flow Psychology شبیه میآید. بنظرم اگر قدری از شباهتها و تفاوتهای نگاهت را با آن مکتب بیان کنی(هر زمان و هر مکان که مناسب دانستی)، من هم بهتر بتوانم آنرا درک کنم.
کافه دومگو -
bilche - 10-09-2014
Rationalist نوشته: پس چرا همانند دختران می نویسید؟!
پیشنهاد می کنم برای شروع کتاب "دنیای سوفی" را بخوانید. در گرو داستانی جذاب و ساده به فلسفه پرداخته است.
چرا همانند دختران هست ؟
دوست عزیز یه کم کتاب های پر ابهت تر پیشنهاد کنید زیاد هم بی سواد نیستم
نا سلامتی خدا ناباور هستم
یک کتابی پیدا کردم به عنوان
" چرا من مسیحی نیستم " از راسل
خوب هست ؟
کافه دومگو -
sonixax - 10-10-2014
bilche نوشته: من دوست دارم یک ایدئولوژی داشته باشم .
همین گند میزند به همه چیز!
داشتن ایدئولوژی ای خاص به هیچ عنوان خوب نیست، در بهترین حالتش میشود شوروی کمونیستی!!! بلکه آشنایی با ایدئولوژیهای مختلف خوبه.
کافه دومگو -
bilche - 10-10-2014
بهش اومانیسم میگن ؟
کافه دومگو -
Russell - 10-10-2014
bilche نوشته: دوستان دلم را شکستید
من دوست دارم یک ایدئولوژی داشته باشم . من را با خرد گرایی و تجربه گرایی و یا احیانن فرد گرایی و اگر چیز بهتری هست آشنا کنید . لینک مطالعه میخواهم .
لینکی که از ابتدا عقل و خرد و .... را تعریف کند .
من در مقابل اطلاعات کامل شما چیری نمیدانم
البته من هم صلاحیت چندانی در این زمینه ندارم ولی شما اگر افکارتان پیرامون بیخدایی و بیدینی شکل گرفته بنظرم همان زندیق برای تعریف ایدئولوژیک آن ها خوب باشد. بعد از آن هم که همانطور که گفته شد فلسفه را از یکجایی بیاغازید.(در همینجا هم جسته و گریخته بازهم منابع دیگر هم معرفی شده و با سرچ سایت میتوانید پیدایشان کنید).
کافه دومگو -
Rationalist - 10-10-2014
bilche نوشته: دوست عزیز یه کم کتاب های پر ابهت تر پیشنهاد کنید زیاد هم بی سواد نیستم نا سلامتی خدا ناباور هستم یک کتابی پیدا کردم به عنوان " چرا من مسیحی نیستم " از راسل خوب هست ؟
خداناباور بودن فرنودی بر داشتن سواد، درک فلسفی و... نیست!
آن کتابی که از راسل مطرح نمودید، در آن بیشتر به مسایل جامعه شناختی و سیاسی پرداخته شده و فکر نمی کنم برای شما و دغدغه فعلیتان مطالعه اش کارآمد باشد.
نیکوتر می نماید به طور شفاف تر و دقیق تری بیان کنید که در فلسفه و ایدئولوژی به دنبال چه چیزی هستید؟ و اساسا به چه چیزی می گویید فلسفه یا ایدئولوژی؟!
در این صورت راهنمایی دقیق تری هم دریافت خواهید کرد.
کافه دومگو -
Rationalist - 10-10-2014
Russell نوشته: من حقیقتا در اینباره علاقمندم و دوست دارم دربارهیِ آن بیشتر بدانم (اگر منبعی باشد). درک من، براساس آنچه تا کنون خواندهام و شنیدهام ، این بوده که اینها در هر صورت نیاز هستند و فقط در مراتب بالاتری از هرم قرار دارند. البته انتخاب بیشتر در لذتبخشتر کردن زندگی موثرست، ولی همچنان اساس همهیِ اینها بر نیاز استوار هستند.
راسل جان(هنوز در مورد نام کاربری ات توضیح نداده ای) همان طور که خودت اشاره کردی؛ بحث اساسی هم همان
لذت بخش تر کردن زندگی است. آنچه من در اینجا به عنوان "نیاز" مطرح کرده ام؛
میلی شدید، ریشه در ناخودآگاه و غیر ارادی است که برای ارضای کورکورانه ی خود، ما(خودآگاهی) را تحت فشار قرار می دهد و اگر تن به ارضای آن ندهیم با رنجی شدید مواجه می شویم.
پس در اینجا تمایز میانِ برقراری یک رابطه عاطفی از روی فشارِ نیاز غریزی یا غیر غریزی با یک رابطه ی عاطفیِ آگاهانه و از روی سنجش خرد و انتخاب ارادی نمایان می گردد.
به گمانم با اندکی خردورزی می توان دریافت که کدام رابطه عاطفی، استحکام بیشتر و کیفیت بهتری دارد!
کافه دومگو -
Russell - 10-10-2014
Rationalist نوشته: راسل جان(هنوز در مورد نام کاربری ات توضیح نداده ای) همان طور که خودت اشاره کردی؛ بحث اساسی هم همان لذت بخش تر کردن زندگی است. آنچه من در اینجا به عنوان "نیاز" مطرح کرده ام؛
میلی شدید، ریشه در ناخودآگاه و غیر ارادی است که برای ارضای کورکورانه ی خود، ما(خودآگاهی) را تحت فشار قرار می دهد و اگر تن به ارضای آن ندهیم با رنجی شدید مواجه می شویم.
پس در اینجا تمایز میانِ برقراری یک رابطه عاطفی از روی فشارِ نیاز غریزی یا غیر غریزی با یک رابطه ی عاطفیِ آگاهانه و از روی سنجش خرد و انتخاب ارادی نمایان می گردد.
به گمانم با اندکی خردورزی می توان دریافت که کدام رابطه عاطفی، استحکام بیشتر و کیفیت بهتری دارد!
دربارهیِ مطالبی که گفته بودم حتما تا یادم نرفته در یک پست امروز فردا توضیح میدهم.
اما دربارهیِ نیاز، من با توجه به ذهنیت فعلی خودم نمیتوانم قبول کنم که همیشه لذت بیشتر را با فاصله از غریزه و سنت و جامعه... همراه است . یک موضوع دیگر که بنظرم درست میآید اینست که: اگرچه در دورهیِ مدرن، چه نیازهایِ درونی و غریزی، و چه نیازهایی که در نتیجهیِ شرطی کردن توسط اجتماع بما القا میشوند باعث کاهش خوشی ما میشوند، ولی به هیچ وجه همواره اینطور نبوده. در دوران پیشامدرن زندگی اجتماعی و لذتهایِ آن با لذت بردن اینچنین در تضاد نبوده. برای همین است که احساس خوشبختی در مکانهایِ دور افتاده و بکر و سنتیتر دنیا بسیار بیشتر از دنیای مدرن و آزادست.
یک مسالهیِ دیگر که در اینمورد بنظرم میرسد و بگمانم تو هم با آن مخالف نباشی لزوم قبول وجود و قدرت غرایز است، بنظرم برای کنترل و خودآگاهی بیشتر تنها راه تمرکز بر عرایز است و البته پیدا کردن کلکهاییست برای دور زدن آنها. و البته باز هم بنظر من دست یافتن به کنترل هدفی غیرواقعی بنظر میرسد و با تمام این تلاشها شاید بشود اثر آنها را بر خودمان کمی کم کنیم.
اما چیزی که من متوجه نمیشوم تاکیدت بر لذت ویژهیِ دانشآموزیست. بنظرت اینطور نیست که همانطور که دوستان منتقد هم میگفتند بعد از جدا کردن خودمان از این نیازها اساسا لذتی باقی نمیماند، مانند صادق هدایت در س.گ.ل.ل توصیف میکند؟
کافه دومگو -
bilche - 10-14-2014
نقل قول:خداناباور بودن فرنودی بر داشتن سواد، درک فلسفی و... نیست!
آن کتابی که از راسل مطرح نمودید، در آن بیشتر به مسایل جامعه شناختی و سیاسی پرداخته شده و فکر نمی کنم برای شما و دغدغه فعلیتان مطالعه اش کارآمد باشد.
نیکوتر می نماید به طور شفاف تر و دقیق تری بیان کنید که در فلسفه و ایدئولوژی به دنبال چه چیزی هستید؟ و اساسا به چه چیزی می گویید فلسفه یا ایدئولوژی؟!
در این صورت راهنمایی دقیق تری هم دریافت خواهید کرد.
به نظر همون بدون ایدئولوژِی بودن بهتره . البته دارم مطالعاتی انجام میدم .
کتاب فلسفه غرب از راسل رو هم دانلود کردم .
حالا دارم مطالعه میکنم