پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-07-2015
سارا نوشته: در ضمن دستتان درد نکند یعنی اینقدر دوز عملگی جهل و یاوه گویی ام بالاست که احتمال آنکه زبان دیگری را هم (البته غیر از عربی ) بلد باشم نمی دهید؟
دانستن چند زبان که چیز آنچنانی نیست, بیشتر کسانیکه من میشناسم بیشتر
از من زبان میدانند و دو سه تایی از دوستان من اینجا شش هفت زبان را بخوبی میدانند.
رویهمرفته من بهای چندانی هم نمیدهم به این دانش و تنها برای سرگرمی خوب است. این
یکی از فشارهای جهان نُوین است که دستکم هرکس دو زبان باید بداند که کارش لنگ نماند!
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-07-2015
سارا نوشته: چون شما هم تاکنون جوابی به سوالاتم ندادید
زمان من بسیار و انگیزهیِ من اندک; ولی کم کم میکوشم به همهیِ نوشتههایِ مانده بپاسخم.
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-07-2015
Mehrbod نوشته: چمیدانم سارا, پرسشهایی میکنیدها.
خو آخه فرانسه ازم پرسیدید
Mehrbod نوشته: همم... نمیدانم کدام را بیشتر میدوسید, چنگک اندازی برای
برستایش (fishing for compliment) یا دلسوزی برای سارای ناز و دوست داشتنی و کوچولو؟؟
ای خدااااااااا یک انگ جدید به انگ ها اضافه شد
(
خب نه بخدا می دانم که جایگاهم در این فروم کجاست و از آنجا که خدا ناباورید نمی توانم بگویم:
تیمار غریبان سبب ذکر جمیل ست
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست؟
چون شما با "ذکر جمیل " آشناییتی ندارید!
همینکه من را کتک نزنید سپاسگزار خواهم بود
راستی چرا همه ی شما همه اش دنبال ِ محکوم کردن بنده هستید؟؟
واقعا
E molto gentile da parta tua!
Mehrbod نوشته: How very kind of you؟
that is very nice of you!
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-07-2015
جناب [MENTION=14]Mehrbod[/MENTION]
بنده نه گدای محبت هستم آنهم از این فروم!! ذره ای از مهربانی ِ همانکس که شما او را قلدر محله خطاب می کنید برایم کفایت می کند! و نه بدنبال جلب توجه و تحسین !! که چه شود؟ عقده ای نیستم:))
اتفاقا یکی از دلایلی تاکنون در این فروم دوام آورده ام این بوده است که تاکنون در عمرم اینقدر خفت ندیده بودم;) تجربه ی خوبی ست !!
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-07-2015
Mehrbod نوشته: زمان من بسیار و انگیزهیِ من اندک; ولی کم کم میکوشم به همهیِ نوشتههایِ مانده بپاسخم.
بنده برای نوشتن شعر و غزل و دوبیتی همیشه وقت و انگیزه دارم آیا اجازه می دهید یک شعری را بعنوان پاسخ به همه ی حرفهایتان اینجا بنویسم؟
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-07-2015
سارا نوشته: جناب [MENTION=14]Mehrbod[/MENTION]
بنده نه گدای محبت هستم آنهم از این فروم!! ذره ای از مهربانی ِ همانکس که شما او را قلدر محله خطاب می کنید برایم کفایت می کند! و نه بدنبال جلب توجه و تحسین !! که چه شود؟ عقده ای نیستم:))
اتفاقا یکی از دلایلی تاکنون در این فروم دوام آورده ام این بوده است که تاکنون در عمرم اینقدر خفت ندیده بودم;) تجربه ی خوبی ست !!
خوب است, پوستتان کلفت میشود.
دیگر اینکه من تنها گمانه زدم اندکی خودآزاری داشته باشید که این همه از کوچک کردن
خودتان خوشی میبرید و قلدر محله! آنجا با دست مهر و عطوفتش شما را به زندگی برمیگرداند.
بویژه اینکه گفتید از خودتان هم انگار خوشتان نمیاید:
سارا نوشته: ولی من در کل از همه خوشم می اید جز خودم و اون استاد مون که باید کشیش می شد نه استاد مهندسی!!!!
پاتوق شب نشینی -
Mehrbod - 09-07-2015
سارا نوشته: قربان بنده بدون رفرنس ووبا همین خرد ناچیزم هم می توانم برایتان دلیل بیاورم که چرا حرف دکارت درست نیست ! هرچند همان یک بیت ِ مرحوم معارف جواب ِ شما را داد ولی گیرِ کار شما هم اینست که اصلا به حرفهای امثال ما توجه نمی کنید! همان لینکی که در مورد قرآن بود و خودتان به بنده داده بودید رفتم دیدم که مربوط به فروم هم میهن بود که شما آنجا با مسلمانان به بحث که چه عرض کنم ....... بنده پستهایتان را دنبال کردم دیدم یکی از دوستان مسلمان به شما گفته بود که مشکل شما اینست که خیلی از بالا به پایین نگاه می کنی و بخاطر همین فقط پاهای مارا می بینید ولی ما فقط "پا" نیستیم. خب قربان من می توانم جوابتان را بدهم ب اندازه یدرک و خردم ولی می دانم نتیجه اش چیست فقط و فقط بخاطر دینم تحقیر خواهم شد
من گمان نمیکنم نیازی به تحقیر (= کوچک کردن) شما باشد, بویژه اینکه خودتان پیوسته
خودتان را دارید با "بنده" و "این حقیر" و نمیدانم "همه را دوست دارم بجز خودم" کوچک میکنید.
دیگر اینکه این روش شما یک سفسته است به نام "پرداختن به کس بجای سخن" یا ad hominem.
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-07-2015
Mehrbod نوشته: خوب است, پوستتان کلفت میشود.
دیگر اینکه من تنها گمانه زدم اندکی خودآزاری داشته باشید که این همه از کوچک کردن
خودتان خوشی میبرید و قلدر محله! آنجا با دست مهر و عطوفتش شما را به زندگی برمیگرداند.
بویژه اینکه گفتید از خودتان هم انگار خوشتان نمیاید:
راستش من در طول زندگیم از وقتی یادم می آید تا الان خیلی مورد توجه و تحسین قرار گرفته ام آنهم به دلایل ِ گوناگون . حالا حالم از همه ی تحسینها بهم میخورد!! من نباید اینی می شدم که الان هستم از آینه ها بیزارم چون آینه ها خیلی هم راستگو نیستند من مایه ی رنج خودم هستم و راست می گویم!
یک نکته ی جال آن است که هرچه از تحسین و تعریف بیشتر فرار کنی بیشتر به سمتت می آید و فقط فریبت می دهد و در آخر بدبختت می کند از تحسین بیزارم!!
چطور دلتان می آید "مهربان" را "قلدر محله " بنامید؟
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-07-2015
Mehrbod نوشته: من گمان نمیکنم نیازی به تحقیر (= کوچک کردن) شما باشد, بویژه اینکه خودتان پیوسته
خودتان را دارید با "بنده" و "این حقیر" و نمیدانم "همه را دوست دارم بجز خودم" کوچک میکنید.
دیگر اینکه این روش شما یک سفسته است به نام "پرداختن به کس بجای سخن" یا ad hominem.
خب چشم جوابتان را خواهم داد!
خب مگر "بنده " و "این حقیر" بد است؟دروغ است؟
سید خلیل عالی نژاد گفته :
هیچ اگر سایه پذیرد ما همان سایه ی هیچیم!
دیگر بنده که حتی سایه ی سایه ی هیچ هم نیستم
پاتوق شب نشینی -
سارا - 09-07-2015
@
Mehrbod
راستی اجازه ندادید که با یک شعر پاسخ همه ی حرفهایتان را بدهم
(
هر چند گاهی سکوت جواب همه ی مسئله هاست!