پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 11-27-2012
Alice نوشته: همانگونه که گفتید ، همه کارواژه ها ، بویژه برخی کارواژگان اسنادی و دیگر کارواژگانی که در
دستور گردانش کارواژه ها تنیده شده اند و رهانیدشان مایه بی سامانی زبان میشود را نمی توان
بازسازی کرد ، جدای اینکه خمشپذیری و ساختار ادبیک پارسی (در رهگذر زیبایی شناسیک)
را از آن می رُباییم (همواره که نباید به دنبال فرنودین بودن باشیم) ، تنها در جایگاه ویرایش
زبان شاید بتوان دگرگونی های اندکی انجام داد !
تازه نیمی از کارواژه های نامبرده خود به خود در دستگاه زایایی زبانمان ساخته شده
و برمانده نیز میشوند !
نگر مهربُد دراین باره سراسر درست بود و نگر من نیز هست !
هر چند فراموش نشود، ایشان بلغزش پنداشتهاند که همه کارواژگانی که ساختار «-ایدن» ندارند ناروالمند هستند،
هنگامیکه در حقیقت ما تنها کارواژگان انگشتشماری داریم که ناروالمند میباشند و در کنار آن، چند سیستم
سددرسد هنجارمند* برای گرفتن «بن کنون» از کارواژگان از
سرچشمههای گوناگون داریم، چنانکه در زیر آمده:
-oftan —> -ub
š/oftan -> šub
R/oftan -> Rub
G/oftan -> Gub -> Guy
-aftan / -âftan —> -âb
T/âftan -> Tâb
B/âftan -> Bâb -> Bâf
Y/âftan -> Yâb
-eštan —> -is
Nev/eštan -> Nevis
R/eštan -> Ris
Ser/eštan -> Seris
-štan —> -r
Ne/gâštan -> Negâr
Ga/štan -> Gar -> Gard
Âgâ/štan -> Âgâr
Dâ/štan -> Dâr
-âstan —> -âh
Xav/âstan -> Xavâh
-astan —> -an
R/astan -> Ran -> Rah
Šek/astan -> Šekan
B/astan -> Ban -> Band
-stan —> *-
Šostan -> Šos -> Šuy
Jostan -> Joh
-xtan —> -z
Tâ/xtan -> Tâz
Bâ/xtan -> Bâz
Su/xtan -> Suz
Du/xtan -> Duz
Sapu/xtan -> Sapuz
Pardâ/xtan -> Pardâz
Navâ/xtan -> Navâz
-udan -> -ây
Âm/udan -> Âmây
Sarm/udan -> Sarmây
Nem/udan -> Nemây
B/udan -> Bây -> Bâš
Sor/udan -> Sorây
Sot/udan -> Sotây / Setây
-dan / idan / âdan -> -* | Most Verbs
Mor/dan -> Mor -> Mir
Kan/dan -> Kan
Xavân/dan -> Xavân
Par/idan -> Par
Oft/âdan -> Oft
Dar/idan -> Dar
Xor/dan -> Xor
One or two letter verbs:
R/idan -> Rin
C/idan -> Cin
D/idan -> Din -> Bin
آنهایی که دوبار دگرستهاند ناروالمند هستند، مانند «بودن»؛ که زیرگردآیه «زیباییشناسی» زبان میروند.
* هنجارمندی تا جاییست که ما هماکنون نرمافزارهای رایانیک داریم که بسادگی کارواژه را «صرف» میکنند.
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Sotude - 11-27-2012
Mehrbod نوشته: هر چند فراموش نشود، ایشان بلغزش پنداشتهاند که همه کارواژگانی که ساختار «-ایدن» ندارند ناروالمند هستند،
هنگامیکه در حقیقت ما تنها کارواژگان انگشتشماری داریم که ناروالمند میباشند و در کنار آن، چند سیستم سددرسد هنجارمند* برای گرفتن «بن کنون» از کارواژگان از سرچشمههای گوناگون داریم، چنانکه در زیر آمده:......
با درود؛
درست است، همه ی بُنواژگانی که با "ایدن idan" پایان می پذیرند، روالمند هستند و همچنین برخی از بُنواژگانی که با "تن tan" و "دن dan" پایان می پذیرند ولی به "جرئت" م توان بگویم که 20 درسد بُنواژگان پارسی، بی روال (یا به گفته ی تو ناروالمند) هستند.
من هم بُنواژگان پارسی را به چند گروه دسته بندی کرده ام و آن ها را توی رایانه ام آگاریده ام (آگاشته ام!!). درست برای همین است که من می کوشم تا بیشتر بُنواژه های بی روال (کم کاربرد) را با برابر روالمند آن ها (پایان پذیری با idan) جایگزینم!
من نمی دانم کجای سخن من نافرنودین (irrational نامعقول؟) است که شما تا این اندازه بر دست نزدن به سازوکار بُنواژه های بی روال پا می فشارید؟!!
دیگر بی مزه می شود اگر دوباره آن کارواژه های روالمند شده در امریکن انگلیش را بازبنویسم!! آیا آن ها یا بهره گیری از آن کارواژ ها، "لطمه" ای به زبانشان رسیده است؟!!
پافشاری من هم در بهره گیری از واژه ی "بُنواژه" به جای "کاروازه" این است که در زبان های inflectional (که پارسی هم از آن هاست و همچنین فرانسه،ایتالیایی،اسپانیولی،آلمانی و روسی و ...)، "مفهوم" (concept پارسی؟) کارواژه با بُنواژه اندکی دگرسان است. همانگونه که می دانید در این گونه زبان ها، کارواژه، واژه ای است که در گزاره می آید تا چم(معنی) درست گزاره را برساند و گزاره ی بدون کارواژه، ناسَره (imperfect ناقص؟!) است. به سخن دیگر، کارواژه در این گونه زبان ها، همگام با "شخص" می دگرد (تغییر می کند)، همگام با زمان می دگرد و ... ولی این کارواژه از روی "بُنواژه" سازیده می شود و از آسمان نمی آید! بُنواژه (مصدر)، واژه ای است که همه ی زمان ها را می توان از روی آن سازید و به گونه ای ریخت بنیادین کارواژه است. حال شوند من برای جدا نگریدن این دو "مفهوم" در زبان های inflectional همین بود، زیرا در این گونه زبان ها، ریخت زمان ها (که همان گونه های کارواژه هستند) با ریخت بنیادین دگرسانی دارد ولی در زبان هایی که کمتر inflected هستند (مانند انگلیش)، با آسودگی می توان به بُنواژه گفت کارواژه و به جایی برنخورد حال اینکه در دیگر زبان ها (ماند پارسی) این چنین نیست. نمونه ی آن هم در زبان انگلیش همان کارواژه (یا بُنوازه) burn می باشد!!
(English (very low inflected language :
بُنواژه (stem یا مصدر) --> to burn
کارواژه (که در اینجا زمان کنونه ی ساده است) --> burn
کارواژه (که در اینجا زمان گذشته ی ساده است) --> burned یا burnt
(Persian (Semi to middle high inflected language :
بُنواژه (stem یا مصدر) --> سوختن
کارواژه (که در اینجا زمان کنونه ی ساده است) --> (می)سوز(م، ی ،د، یم، ید، ند)
کارواژه (که در اینجا زمان گذشته ی ساده است) --> سوخت(م، ی ،د، یم، ید، ند)
برگردان (ترجمه) درستی برای inflected و inflectional به اندیشه ام نمی رسد، مگر "صرفی" که آن هم تازی ست.
آرمانم از گفتن این سخنان این نبود تا پارسی را کوچک کنم، این بود که بگویم پارسی تا آن اندازه که برخی می پندارند، روالمند و آسان نیست! 100% برای ما که زبان مادریمان است، آب خوردن است ولی باید این را از ناپارسی زبان پرسید! اگر از یک روس یا یک آلمانی یا یک فرانسوی بپرسید، 100% خواهد گفت که پارسی آسان تر از زبان مادریشان است (من پرسیده ام!) و یکی از چالش های پیش روی خود در یادگیری زبان پارسی را، دبیره ی "عربی-فارسی" بازگو می کردند. ولی اگر از یک آمریکایی بپرسید پارسی ساده تر است یا انگلیش، 100% خواهد گفت انگلیش!
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 11-28-2012
Sotude نوشته: دگرسانی بزرگی که من میان زبان پارسی و دیگر زبان های هندواروپایی (بویژه جرمنیک مانند انگلندی و آلمانی و ...) می بینم، در چگونگی بهره گیری از کارواژه برای سازیدن (ساخت) زمان هاست!
برای نمونه در زبان پارسی، از ریخت بنیادین (شکل اصلی) کارواژه، تنها می توان زمان گذشته ( همه ی زمان های گذشته: گذشتته دور، گدشته "نقلی" و گذشته ساده) سازید و برای سازیدن زمان های کنونه (حال) می باید نخست بن کنونه را از کارواژه بسازیم و سپس زمان کنونه را بسازیم.
حال این که در دیگر زبان های هندواروپایی (بویژه جرمنیک مانند انگلندی و آلمانی و ...)، از روی ریخت بنیادین کارواژه، زمان کنونه (بویژه کنونه ی ساده) را می سازند و برای سازیدن زمان های گذشته، ریخت کارواژه را می دگرانند (تغییر می دهند) (برای نمونه با افزودن ed در زبان انگلندی). به پارسی دوستان (که خودم هم یکی از آنان هستم!) بر نخورد، ولی به نگر من این گونه سازیدن زمان از روی کارواژه، خردمندانه تر و خردپسندانه تر است، چه اینکه بیشتر گزاره هایی که ما در زبان (همه ی زبان ها) به کار می بریم، زمان کنونه یا کنونه ی دنباله دار یا آینده می باشد و کمتر درباره ی گذشته سخن می گوییم. به نگر من یکی از "ایراد" های زبان پارسی، همین است؛ اینکه برای سخن گفتن درباره زمان (یا زمان های) کنونه می باید بن کنونه را از بنواژه بسازیم که درهنگامی که کارواژه ی برگزیده (برای نمونه ساختن)، بی روال است، سبب دشوارتر شدن زبان می شود.
زبان پارسی از این دید، به مانند زبان عربی (تازی) است که در آن، ریخت بنیادین کارواژه، ریخت گذشته ی آن است:
از ریشه ی "ذهب" --> (زمان گذشته) هُوَ ذَهَبَ - هُما ذَهَبا و ... او رفت - آن دو کَس رفتند
از ریشه ی "ذهب" --> (زمان کنونه) هُوَ یَذهَبُ - هُما یَذهَبانِ و ... او می رود - آن دو کَس می روند
می بینید که به سان پارسی است، هتا شناسه های "شخص" آن: یک شناسه " یَـ" در آغاز و یک شناسه " ـَ ، انِ" در پایان کارواژه می گذارد.
نمی دانم این شیوه ی سازیدن زمان کنونه هم از زبان عربی به پارسی رسیده یا نه!!
کاش می شد زمان ها را وارون کرد!! اگر می گفتیم "من خوردم" به چم " من می خورم" بود و اگر می گفتیم "من می خورم" به چم "من خوردم" بود!! قاطی کردید؟!! بی خیال!!
نادرست است. در چهره کنون واژه
همیشه کوتاهتر است:
Goftam = 6 letters
Guyam = 5 letters
Poxtam = 6 letters
Pazam = 5 letters
Daryâftam = 9 letters
Daryâbam = 8 letters
"می" را میتوان دلبخواه بکار برد: «گویم که چرا نیامد؟»
چنانکه میتوان دید، با کاربرد "می" یا نبردن آن، چهره واژه با گذشته و آینده دگرسان است و
نیازی به آن ندارد. اگر آنرا بکار ببریم نیز تنها "یک واته" از چهره گذشته واژه بیشتر خواهیم داشت:
Poxtam = 6 let.
Pazam = 5 let.
Mipazam = 7 let.
همانگونه که در ریخت پرمانیک (امری) نیازی به آوردن "بِ" نیست:
Goftan
Gu
Begu
پس روی هم رفته زبان پارسی باز هم پیشروتر از شما بوده و در ریخت کنون هم چهره سادهتری دارد!
هر آینه همانجور که ما میبرگزینیم (ترجیح میدهیم) که بجای "گو" بگوییم "بگو"، در اینجا نیز میتوان دید که ما میبرگزینیم که بگوییم "میگویم" و نه "گویم".
این واکهها از دید شما "افزوده" هستند، از دید روانشناسی ما با آنها بازی میکنیم، گاه میتوان "می" را انداخت تا پنداره نزدیک ولی اندگی دگرسانی را رساند.
در کنارش، شما که زبان آلمانی
میدانید بایستی با زمان "Präteritum" یا همان Simple Past در انگلیسی
نیز آشنایی
داشته باشید که خود بس در زبان
بکاررفته و هتا از بن کنون هم بیشتر
گفته و
نوشته میشود.
صبح پاشده اومده خونه من میگه چرا نگفته بودم بهش که فریبا اومده و رفته.
پگاه پاشده آمده خانه من میگوید چرا نگفته بودم بهش که فریبا آمده و رفته!
پیشنهادهای شما همگی درخور اندیشه هستند گرامی، ولی بمهر اگر
میخواهید یک پیشنهادی به این بزرگی بدهید،
اندکی
سنجیده و
واکافته شده باشد، نه همینجور کشکی کشکی
چند تا چیز را به هم
چسبانده و بنام بازدیسی جا بزنید.
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 11-28-2012
Sotude نوشته: با درود؛
درست است، همه ی بُنواژگانی که با "ایدن idan" پایان می پذیرند، روالمند هستند و همچنین برخی از بُنواژگانی که با "تن tan" و "دن dan" پایان می پذیرند ولی به "جرئت" م توان بگویم که 20 درسد بُنواژگان پارسی، بی روال (یا به گفته ی تو ناروالمند) هستند.
من هم بُنواژگان پارسی را به چند گروه دسته بندی کرده ام و آن ها را توی رایانه ام آگاریده ام (آگاشته ام!!). درست برای همین است که من می کوشم تا بیشتر بُنواژه های بی روال (کم کاربرد) را با برابر روالمند آن ها (پایان پذیری با idan) جایگزینم!
من نمی دانم کجای سخن من نافرنودین (irrational نامعقول؟) است که شما تا این اندازه بر دست نزدن به سازوکار بُنواژه های بی روال پا می فشارید؟!!
همه جای آن.
نخست اینکه باز همینجور کشکی یک آمار 20 درسدی از خودتان در آوردهاید.
دو اینکه برای نمونه برداشتهاید از کارواژه «آموختن» که سددرسد روالمند است "آموزیدن" را بیرون کشیده و روی آن پافشاری بیجا میکنید، چنانکه بالا آوردیم:
-xtan —> -z
Tâ/xtan -> Tâz
Bâ/xtan -> Bâz
Su/xtan -> Suz
Du/xtan -> Duz
Sapu/xtan -> Sapuz
Pardâ/xtan -> Pardâz
Navâ/xtan -> Navâz
Âmu/xtan -> Âmuz
اگر کارواژه روالمند است و اگر از سرچشمه دیگری میاید "-ختن" بجای "-ایدن"، پس این پافشاری بیجای شما روی "آموزیدن" بجای "آموختن" چیست؟
Sotude نوشته: دیگر بی مزه می شود اگر دوباره آن کارواژه های روالمند شده در امریکن انگلیش را بازبنویسم!! آیا آن ها یا بهره گیری از آن کارواژ ها، "لطمه" ای به زبانشان رسیده است؟!!
سفسته سنجش نابرابر (قیاس مع الفارق) است:
1- در زبان انگلیسی کارواژگان "صرف = conjugate" نمیشوند، در پارسی میشوند.
2- در زبان پارسی، از چهرههای گوناگون کارواژگانی که صرف میشوند واژگان گوناگون میزاییم (ساختن -> سازمان، ساختمان)؛ در انگلیسی صرف نمیشوند، پس نمیسازیم؛ (در گذشته در انگلیسی صرف میشدند، ولی آنزمان هم نمیساختند.)
3- در انگلیسی کارواژگان ناروالمند هستند، در پارسی از سرچشمههای گوناگون ولی روالمند میایند، چنانکه شما بیخود کارواژه "آموختن -> آموز" را ناروالمند گرفتهاید، هنگامیکه 100% روال دارد.
..
Sotude نوشته: پافشاری من هم در بهره گیری از واژه ی "بُنواژه" به جای "کاروازه" این است که در زبان های inflectional (که پارسی هم از آن هاست و همچنین فرانسه،ایتالیایی،اسپانیولی،آلمانی و روسی و ...)، "مفهوم" (concept پارسی؟) کارواژه با بُنواژه اندکی دگرسان است. همانگونه که می دانید در این گونه زبان ها، کارواژه، واژه ای است که در گزاره می آید تا چم(معنی) درست گزاره را برساند و گزاره ی بدون کارواژه، ناسَره (imperfect ناقص؟!) است. به سخن دیگر، کارواژه در این گونه زبان ها، همگام با "شخص" می دگرد (تغییر می کند)، همگام با زمان می دگرد و ... ولی این کارواژه از روی "بُنواژه" سازیده می شود و از آسمان نمی آید! بُنواژه (مصدر)، واژه ای است که همه ی زمان ها را می توان از روی آن سازید و به گونه ای ریخت بنیادین کارواژه است. حال شوند من برای جدا نگریدن این دو "مفهوم" در زبان های inflectional همین بود، زیرا در این گونه زبان ها، ریخت زمان ها (که همان گونه های کارواژه هستند) با ریخت بنیادین دگرسانی دارد ولی در زبان هایی که کمتر inflected هستند (مانند انگلیش)، با آسودگی می توان به بُنواژه گفت کارواژه و به جایی برنخورد حال اینکه در دیگر زبان ها (ماند پارسی) این چنین نیست. نمونه ی آن هم در زبان انگلیش همان کارواژه (یا بُنوازه) burn می باشد!
(English (very low inflected language :
بُنواژه (stem یا مصدر) --> to burn
کارواژه (که در اینجا زمان کنونه ی ساده است) --> burn
کارواژه (که در اینجا زمان گذشته ی ساده است) --> burned یا burnt
(Persian (Semi to middle high inflected language :
بُنواژه (stem یا مصدر) --> سوختن
کارواژه (که در اینجا زمان کنونه ی ساده است) --> (می)سوز(م، ی ،د، یم، ید، ند)
کارواژه (که در اینجا زمان گذشته ی ساده است) --> سوخت(م، ی ،د، یم، ید، ند)
برگردان (ترجمه) درستی برای inflected و inflectional به اندیشه ام نمی رسد، مگر "صرفی" که آن هم تازی ست.
آرمانم از گفتن این سخنان این نبود تا پارسی را کوچک کنم، این بود که بگویم پارسی تا آن اندازه که برخی می پندارند، روالمند و آسان نیست! 100% برای ما که زبان مادریمان است، آب خوردن است ولی باید این را از ناپارسی زبان پرسید! اگر از یک روس یا یک آلمانی یا یک فرانسوی بپرسید، 100% خواهد گفت که پارسی آسان تر از زبان مادریشان است (من پرسیده ام!) و یکی از چالش های پیش روی خود در یادگیری زبان پارسی را، دبیره ی "عربی-فارسی" بازگو می کردند. ولی اگر از یک آمریکایی بپرسید پارسی ساده تر است یا انگلیش، 100% خواهد گفت انگلیش!
یکبار دیگر، زبان پارسی ساده است، ولی همه چیز آن در سادگیاش کوتاه نمیشود!
زبان انگلیسی هم تا سده چهاردم کارواژگان را بیخود صرف میکردن و امروز نیز اگر چه صرف نمیکنند، ولی همچنان اندکی ساختار نافرنودین آنزمان بجا مانده:
I say
You say
He Says
هر آینه، در پارسی هم میتوانیم صرف کارواژه را بیاندازیم، ولی زبان را دراز و بدریخت میکند:
میگویم -> من گوی
میگویی -> تو گوی
میگوید -> او گوی
Guyam = 5 letters
Man guy = 6 letter
همچنین، پارسی در صرف کردن کارواژگان ساختاری 100% روالمند دارد، هنگامیکه
در زبانهای همخانواده مانند آلمانی و یا انگلیسی کهن کاستیهای فراوان و بدی به چشم میخورد:
[table]
[tr][td]
Persian[/td][td]
Deutsch[/td][/tr]
[tr]
[td]Didan[/td][td]Sehen[/td]
[/tr]
[tr][td]Binam[/td][td]Sehe[/td][/tr]
[tr][td]Bini[/td][td]Siehst[/td][/tr]
[tr][td]Binad[/td][td]Sieht[/td][/tr]
[tr][td]Binim[/td][td]Sehen[/td][/tr]
[tr][td]Binid[/td][td]Seht[/td][/tr]
[tr][td]Binand[/td][td]Sehen[/td][/tr]
[/table]
در بالا میبینید که یک، شیوه نگارش واژه در آلمانی بس میدگرد، Sehe و Siehst و Seht بسختی مانند هم هستند.
دو اینکه همپوشانی بدی میان «آنها میبینند» و «ما میبینیم» داریم و هر دو Sehen هستند.
پس زمانیکه چنین دستگاه صرف کارواژه 100% روالمند و سادهای در زبانمان داریم که نه چهره واژه را میویراند، نه جای گمانهزنی میگذارد
و در کنار آن سخن را کوتاه نیز میکند، چه نیازی هست که سیستم ساده ولی نه همان اندازه بهینه انگلیسی را جایگزین کنیم؟
پ.ن.
بُنواژه = مصدر = Stem
کارواژه = فعل = Verb
فرایافت، پنداره = مفهوم = concept
فرزام = Perfect
نافرزام = Imperfect
گویا = Rational
گُنگ، ناگویا = Irrational؛ شمارگان گنگ = Irrational numbers
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 11-29-2012
Sotude نوشته: ای بابا!!!! دیگر نمی دانم چه بگویم! هر چه می گویم این 10 گروهی که نام بردید بی روال هستند، شما باز هم بر روالمند بودن آن پا می فشارید!!!!
من برای شما سیستم روالمند آنرا آوردم، این سیستم کجایش با:
To Visualize —> Visualized (regular)
To Back —> Backed (regular)
To Burn -> Burnt (irregular)
To Wirte —> Written (irregular)
یکی است؟
همینجوری به پندار نادرست خودتان چون سرچشمه کارواژه یک چیز دیگر بوده، بیخود به آن برچسب ناروالمند زدهاید و یکسره روی «آموزیدن» بجای «آموختن» پافشاری میکنید!
Sotude نوشته: برادر و دوست گرامی! گویا پنداره ی من از بنواژه ی بی روال با پنداره ی شما در این زمینه، از زمین تا آسمان دگرسان است!!!
از نگر من، بنواژه ای (در زبان های inflectional) روالمند است که هر دو بن کنونه و گذشته را در خود جای داده باشد، برای نمونه:
خوردن --> (بن گذشته) خورد --> (بن کنونه) خور
پوشیدن --> (بن گذشته) پوشید --> (بن کنونه) پوش
(با پوزش!) گوزیدن --> (بن گذشته) گوزید --> (بن کنونه) گوز
باز هم با پوزش!) شاشیدن --> (بن گذشته) شاشید --> (بن کنونه) شاش
روبیدن (روالمند شده ی رفتن، در واژه نامه هم می باشد!!) --> (بن گذشته) روبید --> (بن کنونه) روب
فش(ا)ردن --> (بن گذشته) فش(ا)رد --> (بن کنونه) فش(ا)ر
خریدن --> (بن گذشته) خرید --> (بن کنونه) خر (دور از جان!)
و ...
و اکنون بنواژه های بی روال که از نگر شما "حساب و کتاب" دارد:
(با پوزش!) ریدن --> (بن گذشته) رید --> (بن کنونه) رین (حال اینکه با "idan" پایان پذیرفته ولی روالمند نیست!)
گفتن --> (بن گذشته) گفت --> (بن کنونه) گو(ی)
هستن (است)/بودن --> (بن گذشته) بود --> (بن کنونه) هست/می باشد --> دستوری(obligation or imperative) باش --> (ریخت سوم) گشته/گردیده/شده !!!!!!
و ....
این نوشته را ویرایش کردم
آری، پنداره شما از کارواژگان ناروالمند نادرست است. روالمند = قاعدهمند.
چنانکه در زیر میبینید کارواژه «آموختن» 100% روالمند است، ولی چون به چشم شما کمتر خورده میگمانید که نه، حتما باید "-ایدن" باشد تا بگوییم روالمند!!
-xtan —> -z
Tâ/xtan -> Tâz
Bâ/xtan -> Bâz
Su/xtan -> Suz
Du/xtan -> Duz
Sapu/xtan -> Sapuz
Pardâ/xtan -> Pardâz
Navâ/xtan -> Navâz
Âmu/xtan -> Âmuz
Sotude نوشته: (با پوزش!) ریدن --> (بن گذشته) رید --> (بن کنونه) رین (حال اینکه با "idan" پایان پذیرفته ولی روالمند نیست!)
گفتن --> (بن گذشته) گفت --> (بن کنونه) گو(ی)
هستن (است)/بودن --> (بن گذشته) بود --> (بن کنونه) هست/می باشد --> دستوری(obligation or imperative) باش --> (ریخت سوم) گشته/گردیده/شده !!!!!!
آفرین، این چندتا کارواژهای که آوردید بدرستی ناروالمند هستند، هر چند «هستیدن» را نادرست گفتید:
هستیدن —> هست
"بودن (باش)" ناروالمند است، ولی "آمودن (آمای)" روالمند است.
"گفتن (گوی)" ناروالمند است، ولی "رُفتن (روب)" روالمند است.
پ.ن. اینکه بتوانیم از «بن کنون» به گذشته و آینده برسیم هم سخن بی معنیای است و فرنود ناروالمند بودن دیگر کارواژگان نیست.
در پارسی که شما را وادار نکردهاند بگویید «آموختم»، اگر «آموز» در دست داشتید و نمیدانستید ریشه درست «آموختن» است،
میتوانید بگویید «آموزیدم»، اگر هم هوشی فراتر از شامپانزهها داشتید و میدانستید «آموختن» است، میتوانید بگویید «آموختم» :e405:
در این میان ما هم از این ویژگی زیبای زبان مانند همیشه سود برده و دو واژه زیبای «ساختمان» و «سازمان» را از هر دو چهره میسازیم.
در کنار آن، اگر جایی هم میخواستیم با واژگان بازی کنیم، بجای "ایدم ایدن ایدی" هر از گاهی یک «آموختم ایدی" میگوییم و زبان را زیبا نگه میداریم.
اکنون باز دوباره بکوشید برای شامپانزهها زبان را ساده کنید که
اگر سد سال دیگر با مهندسی ژنتیک زبان باز کردند بتوانند پارسی هم بسخنند
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Sotude - 02-08-2013
خب از همان نخست می گفتی نگرت چیست!!! چرا می پیچانی؟! :)
یهویی اومدی می گی باریک بینی نداری. سپس میگویی ژ با ژ برابر نیست!!
می گمانم اگر انگلیش بسخنیم بهتر نگر همدیگر را درمی یابیم!!!!! :)
دارم بر روی دبیره ی سپارشی (سفارشی شده) خودم می کارم (کار می کنم!!)
خودم بیشتر دوست دارم نویسه ای که برای "ذ" از آن می بهریم (بهره م بریم)، از نگر ریخت با "د" همسان باشد. زیرا واژه های بسیاری داریم که "د" باشنده در آن ها با گذر زمان به "ذ" دگریده شده و وارون.
کنون اندیشه ات را از این سخن ها بِرَهان (رها کن، ول کن)، بوی گل و سوسن یاسمن آمد!! :)
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 02-08-2013
Sotude نوشته: خب از همان نخست می گفتی نگرت چیست!!! چرا می پیچانی؟! :)
یهویی اومدی می گی باریک بینی نداری. سپس میگویی ژ با ژ برابر نیست!!
می گمانم اگر انگلیش بسخنیم بهتر نگر همدیگر را درمی یابیم!!!!! :)
دارم بر روی دبیره ی سپارشی (سفارشی شده) خودم می کارم (کار می کنم!!)
خودم بیشتر دوست دارم نویسه ای که برای "ذ" از آن می بهریم (بهره م بریم)، از نگر ریخت با "د" همسان باشد. زیرا واژه های بسیاری داریم که "د" باشنده در آن ها با گذر زمان به "ذ" دگریده شده و وارون.
کنون اندیشه ات را از این سخن ها بِرَهان (رها کن، ول کن)، بوی گل و سوسن یاسمن آمد!! :)
کاریدن پیشتر گرفته شده: کاشتن —> کار.
یک کارواژه برای to work مینیازیم (:
باریکبینی (=دقت) نداری دیگر، برایت واژه «مانند» را آبی کردهام دیگر ستوده! واژه "یکسان" که چم برابری با "مانند" ندارد!
بوی گل و سوسن یاسمن چیه دیگر؟ بهار را میگویی؟
من که اینجا امروز چند ساعتی بیرون بودم، برف و کوران و تندباد و اینها بود و انگار نمیخواد کوتاهم بیاد!!
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 02-08-2013
راستی بجای "بسندیدن" همان "بسیدن" را میشود به کار برد، که بسنده مانند "راندن —> ران، راننده"ی آن میشود.
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Sotude - 02-08-2013
Mehrbod نوشته: کاریدن پیشتر گرفته شده: کاشتن —> کار.
یک کارواژه برای to work مینیازیم (:
باریکبینی (=دقت) نداری دیگر، برایت واژه «مانند» را آبی کردهام دیگر ستوده! واژه "یکسان" که چم برابری با "مانند" ندارد!
بوی گل و سوسن یاسمن چیه دیگر؟ بهار را میگویی؟
من که اینجا امروز چند ساعتی بیرون بودم، برف و کوران و تندباد و اینها بود و انگار نمیخواد کوتاهم بیاد!!
اتفاقا با آگاهی سره (کامل)، کارواژه ی "کاریدن" را بهریدم (بهره بردم). در بسیاری از زبان ها، کارواژه هایی داریم که دو (هتا بیشتر!) چم مانند هم (هتا دگرسان با هم) دارند!!!
نمونه ی خوب آن واژه ی sound که از آن کارواژه ی to sound هم ساخته شده:
:to sound
چم اول: به نگر رسیدن
چم دوم: سداییدن (سدا دادن)
چم سوم: واگوییدن، واگفتن، واخواندن (pronounce)
چم چهارم: سدا ساختن
و...
خود من تا چندسال پیش می گمانیدم !sounds great به چم "سداهای خوبیه"! است ولی پس از اندک زمانی دریافتم این گزاره، کوتاه شده ی It
sounds great می باشد به چم "(چیز، انگاره،ایده) (بسیار) خوبی به نگر می آید" می باشد.
به گفته ی خودت چه دشواری ای دارد؟!! از خود گزاره و فرداشت (مفهوم؟) آن می توان دریافت که نویسنده/گوینده کدام چم را درنگریده است!! داستان، همان داستان "شیر" است که پبشتر درباره ی آن سخنیدیم!
شگفت است!! شما بوی گل و سوسن و یاسن را نمی سهید؟!!!
:e057:
پارسیک: کارواژگان نا/روالمند -
Mehrbod - 02-08-2013
Sotude نوشته: اتفاقا با آگاهی سره (کامل)، کارواژه ی "کاریدن" را بهریدم (بهره بردم). در بسیاری از زبان ها، کارواژه هایی داریم که دو (هتا بیشتر!) چم مانند هم (هتا دگرسان با هم) دارند!!!
نمونه ی خوب آن واژه ی sound که از آن کارواژه ی to sound هم ساخته شده::to sound
چم اول: به نگر رسیدن
چم دوم: سداییدن (سدا دادن)
چم سوم: واگوییدن، واگفتن، واخواندن (pronounce)
چم چهارم: سدا ساختن
و...
خود من تا چندسال پیش می گمانیدم !sounds great به چم "سداهای خوبیه"1 است ولی پس از اندک زمانی دریافتم این گزاره، کوتاه شده ی It sounds great می باشد به چم "(چیز، انگاره،ایده) (بسیار) خوبی به نگر می آید" می باشد.
به گفته ی خودت چه دشواری ای دارد؟!! از خود گزاره و فرداشت (مفهوم؟) آن می توان دریافت که نویسنده/گویند کدام چم را درنگریده است!! داستان، همان داستان "شیر" اسن که پبشتر درباره ی آن سحنیدیم!
شگفت است!! شما بوی گل و سوسن و یاسن را نمی سهید؟!!! :e057:
با همه اینها «کاشتن» هم کم کاربرد نیست، یک کارواژه دیگر خواستنیتره، کاریدن به دل من نمینشیند.
من ایران نیستم اگر گل و سوسن و یاسمن و اینها را میگویی
جدای اینها، اگر پارسیگویی واپسین پست این جستارو دریاب:
پادشکنندگی - Antifragility - صفحه 2