دفترچه
بایگانی: آگاهی - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: فلسفه و منطق (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82)
+--- موضوع: بایگانی: آگاهی (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A2%DA%AF%D8%A7%D9%87%DB%8C)

صفحات 1 2


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #1

***

Orphée
15-03-2005
پیک 1


درود

تا آنجایی كه اطلاع دارم ؛ مغز انسان گنجایش مشخصی برای
ذخیره سازی اطلاعات دارد ( چیزی در حدود ۴ گیگا بایت )

اما سوالات
ابتدایی من :


۱ : ایا امكان دارد ؛ تمامی این حجم پر شود ؟
۲
:‌در صورت تكمیل شدن گنجایش ؛ اطلاعات جدید در كجا ذخیره خواهند شد ؟!
۳:
ایا واحد حافظه آدمی دارای جرم است ؟!
و ...

سوالات بسیار زیادی در
این باره دارم كه برای مطرح كردن آنها ؛ نیازمند دریافت پاسخ های بالا هستم
!



***

لامذهب
15-03-2005
پیک 2


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


درود

تا
آنجایی كه اطلاع دارم ؛ مغز انسان گنجایش مشخصی برای ذخیره سازی
اطلاعات دارد ( چیزی در حدود ۴ گیگا بایت )

اما سوالات
ابتدایی من :


۱ : ایا امكان دارد ؛ تمامی این حجم پر شود
؟
۲ :‌در صورت تكمیل شدن گنجایش ؛ اطلاعات جدید در كجا ذخیره خواهند
شد ؟!
۳: ایا واحد حافظه آدمی دارای جرم است ؟!
و
...

سوالات بسیار زیادی در این باره دارم كه برای مطرح كردن
آنها ؛ نیازمند دریافت پاسخ های بالا هستم !

امید عزیز با درود و
سپاس از باز كردن این جستار ...

مدتی پیش در تالار دانش
و فن آوری، بهزاد عزیز ما (shagerd) جستاری را باز كرده بود كه بطور علمی به
برخی از این سوالات پرداخته بود ...

مغز / هوش / شعور / AND \ كامپیوتر \ هوش مصنوعی

***

zaagato
15-03-2005
پیک 3


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


درود

تا
آنجایی كه اطلاع دارم ؛ مغز انسان گنجایش مشخصی برای ذخیره سازی
اطلاعات دارد ( چیزی در حدود ۴ گیگا بایت )

اما سوالات
ابتدایی من :


۱ : ایا امكان دارد ؛ تمامی این حجم پر شود
؟
۲ :‌در صورت تكمیل شدن گنجایش ؛ اطلاعات جدید در كجا ذخیره خواهند
شد ؟!
۳: ایا واحد حافظه آدمی دارای جرم است ؟!
و
...

سوالات بسیار زیادی در این باره دارم كه برای مطرح كردن
آنها ؛ نیازمند دریافت پاسخ های بالا هستم !
درود
این سوال وقتی
میتونه جواب داشته باشه كه انسان صرفآ یك موجود مادی باشه(یعنی ماشین). شما
فقط مساله حافظه رو مطرح كردی ولی اگه بخوایم كلیت مغز(و عملكردش) رو در نظر
بگیریم باید گفت بعضی رفتارها(كه اصولا باید از جانب مغز سازماندهی بشن) هستن
كه اصلا جایگاهی برای اونا تو مغز پیدا نشده.مثلا عشق(البته نه به معنی صرف
میل به جنس دیگه كه مثل اكثر رفتارها علت هورمونی دارن)اصلا نقش های مغز هنوز
كاملا شناخته نشدن!

اگه همه جی به همین سادگی بود فكر نمیكنم كاسپارف
میتونست كامپیوترو حتی واسه یك بار هم كه شده شكست بده!

***

پوزیدون
15-03-2005
پیک 4






گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


۱ : ایا امكان دارد ؛
تمامی این حجم پر شود ؟
گمان نمی‌كنم !
مغز انسان
دارای دو قسـم حافــظـه‌ی كوتاه مدت و بـلــنــد مدت است كه موارد را بصورت
جــداگــانه ، بر حـسب نـیـاز یا نوع پردازش ظبط می‌كند ،برای مثال بـسـیـاری
از مـوارد
مانند نام، هویت‌، شناخت‌ها و..مجموعه‌ای از توافقات (۱)جهت شناسایی از جانب نهادهای مختلف اجتماعی هستند كه در
حافظه‌ی بلند مدت شـما
چكیده‌ها یا كلیاتی از آن‌ها بصورت دائمی یا نیمه
دائـمـی (اكثرا نیمه‌دائمی)ظـبط می‌شود
و همواره در دســــت‌رس شما خواهد
بود . حافظه‌ی كوتاه مدت شما تقریبا همواره
اپ دیت می‌شود ..!
گویا
اطلاعات بدون تغیر هم توسط خود به نوعی باز پرازی یا « تائید لازم » می‌شوند.

اگر شنیده باشید می‌گویند زبان یا ریاضی یا... فرار است ، یعنی اگر تكرار
نشود مدتی
طولانی در ذهن نمی‌ماند ، پس باید دائماً باز
پردازی(تمرین)شوند تا به مرور و بر حسب
طریقه‌ی استفاده به حافظه‌ی بلند
مدت شما برود..
برای مثال شما زبان مادری خود را فراموش نمی‌كنید ، اما
زبان انگلیسی را كه در
یك اموزشگاه اسلامی - الهی اموخته باشید با سرعت
نور از یاد می‌برید !!
علت ان است كه اطلاعات در حافظه‌ی كوتاه مدت(كه دو
سوم حجم كامل حافظه‌ی انسان
را تشكیل می‌دهد) دائماً بروز می‌شود و
اطلاعات بی‌استفاده یا تغیر یافته را بصورت خودكار
به بایگانی مغز بفرستد
.( پس شما باید این اطلاعات را مورد استفاده جلوه بدهید تا به
بایگانی مغز
نرود=تمرین كنید ) بایگانی مغز جایی است كه
ریز تمامی اطلاعات
،خوداگاهی‌ها و ناخوداگاهی‌های! شما در آن‌جا بصورت فشرده ، اما دقیق ذخیره
شده است. گویا تنها قسمتی از اطلاعاتِ خودآگاه ذخیره شده این بخش در دست‌رس
انسان است. بخش خودآگاه همان اطلاعات بی‌استفاده ، یا تغیر یافته‌ی قسمت بلند
مدت
حافظه است ، كه به این بایگانی وارد شده است ، برای مثال شما تنها تك
تصاویر مبهمی از زندگی مالوف خود در دوران كودكی دارید. دوران
كودكی شما بصورت كامل هویت
شما را تشكیل می‌دهد ، اما شما تنها تصاویر
مبهمی از آن دوران در حافظه‌ی بلند مدت
شماست..! مابقی اطلاعات در
بخش(؟)بایگانی اطلاعات ذخیره شده است. همانطوركه
گفتم تنها خوداگاه ذخیره
شده در این بخش برای شما قابل دست‌رس است، یعنی آن سعی شما برای بخاطر اوردن
مسئله‌ای كه پیشتر به یاد داشته‌اید ، سعی در بازگرداندن اطلاعات
از
بایگانی ، به بخش كوتاه مدت حافظه است.اما اطلاعات ناخوداگاه همان‌هایی هستند
كه
ما نمی‌دانیم آیا براستی وجود دارند ، یا كلك و دروغ
پردازی..!!
آن‌چه معمولا به عنوان بایگانی ناخوداگاه شناخته می‌شود ، بخشی
كلان از ‌اطلاعاتی است
كه در سراسر عمر به مغز مخابره شده است ،اما انسان
به این بخش دست‌رسی ندارد !
این بخش در حقیقت جایی است
كه تمامی سیگنال‌های ارسالی(یا اكثریتی از آن‌ها را)در خود جای داده
است.
برای مثال:«« شما ۱۰ سال پیش ، در فلان روز و فلان تاریخ در برگی از
روزنامه‌ای گم‌نام ، واژه‌ای دیده‌اید ، اكنون خط، نوع نوشته، معنا و شكل ان
واژه ( و تمامی دیگر جزئیات) در این
بخش قرار دارد .»»

باز هم
مثال:«« ۱۵ سال قبل از خیابان شریعتی عبور می‌كردید ، اتومبیلی از جلوی شما
عبور كرده است كه شما
فقط آنرا دیده‌اید ، حتی توجه هم به ان نكرده‌اید ،
مدعیان می‌گویند شماره‌ی پلاك آن اتومبیل در ذهن شما قرار دارد ، حتی
برخی
می‌گویند می‌توانید تمامی سرنشینان ان‌را (كه شاید چند دهم ثانیه
آن‌ها را دیده‌اید )
پس از ۱۵ سال شناسایی كنید.»»!!

خلاصه‌ی سخن
آن‌كه اطلاعات شما دائماً ادیت می‌شوند و هرگز انبار نمی‌شوند ،
از ان
گذشته حجم اطلاعات ذخیره شده به سختی می‌تواند به یك پنج‌ام حجم كامل

حافظه‌ی شما برسد ، یعنی تمام خاطرات زندگی شما حجمی را تشكیل می‌دهد

كه مثلا(نسبت به كل حافظه)۱۰۰ كیلوبایت هم نمی‌شود..!!
و از همه
مهمتر آن‌كه بخش بایگانی ، در دو حافظه‌ی بلند مدت و كوتاه مدت ،
تعریف
نمی‌شود.

پ.ن:حال شما نگران چه هستید؟ می‌ترسید نام دو
خواننده و بازیگر را حفظ كنید
مغزتان منفجر شود؟ نترس
باباجان! كمی بكار بینداز این مغز نداشته
را

۱)
این بحث كاملا بی‌ا‌رتباط است :
«« شناخت رنگ قرمز
از رنگ سبز یك توافق زبانی برای
نوع درك مغز شما از رنگ یك جسم است كه نه
اصالتی ژنتیكی ، كه یك توافق ساده است ، انسان‌ها
در توافق كرده‌اند كه
در زبانی كه با آن ارتباط برقرار می‌كنند
به یك رنگ خاص(كه با رنگ ـــ
مثلا ـــ آبی متفاوت است)
بگویند قرمز ، من می‌گویم قرمز ، انگلیسی
می‌گوید Red آلمانی یك نام دیگر در
زبان خود بر آن نهاده است و...
شما
نمی‌توانید بصورت قطعی بگویید Red همان قرمز است. تنها بصورت زبانی توافق

كرده‌اید كه درك یكسان از رنگ مورد نظر را قرمز نام بگذارید كه با درك
شخصی دیگر ،
با توافق زبانی دیگر یك‌سان است.
یعنی شما نمی‌توانید
تشخیص بدهید كه Red همان قرمز است ، مگر آن‌كه رنگ قرمز
را ببینید كه شخص
آن‌را Red می‌خواند و طبق داده‌های ذخیره شده در مغزتان آن‌را
از رنگ آبی
تفكیك كنید»»
ضمناً:
(این‌ سخنان در سطح اطلاعات عمومی هستند و احتمال
اشتباه در آن‌ها مانند احتمال
وجود اب در دریا است!!)



بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #2

***

پوزیدون
15-03-2005
پیک 5


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده zaagato


درود
این سوال
وقتی میتونه جواب داشته باشه كه انسان صرفآ یك موجود مادی باشه(یعنی
ماشین). شما فقط مساله حافظه رو مطرح كردی ولی اگه بخوایم كلیت مغز(و
عملكردش) رو در نظر بگیریم باید گفت بعضی رفتارها(كه اصولا باید از
جانب مغز سازماندهی بشن) هستن كه اصلا جایگاهی برای اونا تو مغز پیدا
نشده.مثلا عشق(البته نه به معنی صرف میل به جنس دیگه كه مثل اكثر
رفتارها علت هورمونی دارن)اصلا نقش های مغز هنوز كاملا شناخته
نشدن!

اگه همه جی به همین سادگی بود فكر نمیكنم كاسپارف میتونست
كامپیوترو حتی واسه یك بار هم كه شده شكست بده!

عشق حاصل ترشحات یكی از غدد هورمنی بدن است،
درست مانند
میل جنسی ، وقتی ترشح شدت می‌گیرد
عشق فزونی می‌یابد ، وقتی ترشح كم
می‌شود ، عشق
سرد می‌شود .
ناتوانی گاسپارف در شكست رایانه هم بدلیل
دقت كمتر او
در محاسبات نتیجه‌ی حركاتش ، نسبت به رایانه بود..


***

zaagato
15-03-2005
پیک 6


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون



عشق حاصل ترشحات یكی از غدد هورمنی بدن است،
درست
مانند میل جنسی ، وقتی ترشح شدت می‌گیرد
عشق فزونی می‌یابد ، وقتی
ترشح كم می‌شود ، عشق
سرد می‌شود .
ناتوانی گاسپارف در شكست
رایانه هم بدلیل دقت كمتر او
در محاسبات نتیجه‌ی حركاتش ، نسبت به
رایانه بود..


درود
من
هم به مساله ای كه شما بیان كردید اشاره داشتم.منظور من این نبود.من از عشق و
گشنی گری تعبیرهای متفاوتی دارم.
در مورد گاسپارف هم منظور من دقیقآ همین
بود.
*****
ظرفیت مغز انسان با عدد قابل اندازه گیزی نیست.چون برای به
خاطر سپردن موضوعات از سازوكار پیچیده ای در بایگانی جزئییات موضوع استفاده
میكند.مثلا(هر چند شاید مثال گویایی نباشد) یك كامپیوتر ۲۰مگابایتی فقط ظرفیت
دریافت ۲۰مگابایت داده (حتی كمتر )
را دارد ولی در مورد مغز
مثلا ۱مگابیت داده شاید عملا ۱۰۰كیلو بایت هم فضا اشغال نمی كند.
(اشاره
ادبی پروست
----]كلوچه----]كومبره!)

***

Orphée
16-03-2005
پیک 7


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده zaagato


درود
این سوال
وقتی میتونه جواب داشته باشه كه انسان صرفآ یك موجود مادی باشه(یعنی
ماشین). شما فقط مساله حافظه رو مطرح كردی ولی اگه بخوایم كلیت مغز(و
عملكردش) رو در نظر بگیریم باید گفت بعضی رفتارها(كه اصولا باید از
جانب مغز سازماندهی بشن) هستن كه اصلا جایگاهی برای اونا تو مغز پیدا
نشده.مثلا عشق(البته نه به معنی صرف میل به جنس دیگه كه مثل اكثر
رفتارها علت هورمونی دارن)اصلا نقش های مغز هنوز كاملا شناخته
نشدن!

اگه همه جی به همین سادگی بود فكر نمیكنم كاسپارف میتونست
كامپیوترو حتی واسه یك بار هم كه شده شكست بده!
درود

بحث من در واقع ؛
درباره مادی بودن مفاهیم حافظه ؛ ادراك و ... است !
مادی بودن این مفاهیم
را قبول دارید ؟!
درباره مفاهیمی چون عشق نیز صحبت بسیار است ..
اگر
موافق باشید ؛ بحث را با حافظه و ادراك آغاز كنیم و درباره این مفاهیم بیشتر
گفتگو كنیم .


سوال پایه ای من این است :

آیا
حافظه انسانی ؛ از جنس ماده است ؟! جرم اشغال می كند و تمامی خصوصیات یك ماده
را دارد ؟!

پ.ن : پاسخ شخصی من به این سوال مثبت است !



***

Orphée
16-03-2005
پیک 8


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده لامذهب


امید عزیز با درود و
سپاس از باز كردن این جستار ...

مدتی پیش در تالار
دانش و فن آوری، بهزاد عزیز ما (shagerd) جستاری را باز كرده بود كه
بطور علمی به برخی از این سوالات پرداخته بود ...

مغز / هوش / شعور / AND \ كامپیوتر \ هوش مصنوعی
درود لامذهب گرامی

جستار shagerd عزیز را مطالعه كرده ام ؛ اما هدف من از طرح
نمودن این سوالات ؛ پیگیری مباحثی ناتمامی است كه در جستار ؛ جهان بینی مادی
از دیدگاه فلسفه ؛ مطرح شده بود ..
در حقیقت این سوالات پایه ای درباره
حافظه و .. آغازگر ؛ سوالات بی شمار دیگری هستند كه مدتهاست ذهن من را به خود
مشغول كرده است و تا كنون پاسخ قانع كننده ای نیز برای آنها نیافته ام
!


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #3

***

لامذهب
16-03-2005
پیک 9


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


درود لامذهب گرامی


جستار shagerd
عزیز را مطالعه كرده ام ؛ اما هدف من از طرح نمودن این سوالات ؛ پیگیری
مباحثی ناتمامی است كه در جستار ؛ جهان بینی مادی از دیدگاه فلسفه ؛
مطرح شده بود ..
در حقیقت این سوالات پایه ای درباره حافظه و ..
آغازگر ؛ سوالات بی شمار دیگری هستند كه مدتهاست ذهن من را به خود
مشغول كرده است و تا كنون پاسخ قانع كننده ای نیز برای آنها نیافته ام
!




***

Orphée
16-03-2005
پیک 10


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون


گمان نمی‌كنم
!
باور كن ؛ این سوالات من با گمان
نمی كنم پاسخی پیدا نخواهد كرد ؛ من برای ادامه دادن بحث قطعیت ۹۹ درصدی می
خواهم !



گفت‌آورد:
نقل قول:مغز انسان دارای
دو قسـم حافــظـه‌ی كوتاه مدت و بـلــنــد مدت است كه موارد را بصورت
جــداگــانه ، بر حـسب نـیـاز یا نوع پردازش ظبط می‌كند ،برای مثال
بـسـیـاری از مـوارد
مانند نام، هویت‌، شناخت‌ها و..مجموعه‌ای از
توافقات (۱)جهت شناسایی از جانب نهادهای مختلف اجتماعی هستند كه در
حافظه‌ی بلند مدت شـما
چكیده‌ها یا كلیاتی از آن‌ها بصورت دائمی یا
نیمه دائـمـی (اكثرا نیمه‌دائمی)ظـبط می‌شود
و همواره در
دســــت‌رس شما خواهد بود . حافظه‌ی كوتاه مدت شما تقریبا همواره
اپ
دیت می‌شود ..!
گویا اطلاعات بدون تغیر هم توسط خود به نوعی باز
پرازی یا « تائید لازم » می‌شوند.
اگر شنیده باشید می‌گویند زبان
یا ریاضی یا... فرار است ، یعنی اگر تكرار نشود مدتی
طولانی در ذهن
نمی‌ماند ، پس باید دائماً باز پردازی(تمرین)شوند تا به مرور و بر حسب

طریقه‌ی استفاده به حافظه‌ی بلند مدت شما برود..
برای مثال شما
زبان مادری خود را فراموش نمی‌كنید ، اما زبان انگلیسی را كه در
یك
اموزشگاه اسلامی - الهی اموخته باشید با سرعت نور از یاد می‌برید
!!
علت ان است كه اطلاعات در حافظه‌ی كوتاه مدت(كه دو سوم حجم كامل
حافظه‌ی انسان
را تشكیل می‌دهد) دائماً بروز می‌شود و اطلاعات
بی‌استفاده یا تغیر یافته را بصورت خودكار
به بایگانی مغز بفرستد
.( پس شما باید این اطلاعات را مورد استفاده جلوه بدهید تا
به
بایگانی مغز نرود=تمرین كنید ) بایگانی مغز جایی است كه
ریز
تمامی اطلاعات ،خوداگاهی‌ها و ناخوداگاهی‌های! شما در آن‌جا بصورت
فشرده ، اما دقیق ذخیره شده است. گویا تنها قسمتی از اطلاعاتِ خودآگاه
ذخیره شده این بخش در دست‌رس انسان است. بخش خودآگاه همان اطلاعات
بی‌استفاده ، یا تغیر یافته‌ی قسمت بلند مدت
حافظه است ، كه به این
بایگانی وارد شده است ، برای مثال شما تنها تك تصاویر مبهمی از زندگی
مالوف خود در دوران كودكی دارید. دوران كودكی شما بصورت كامل هویت

شما را تشكیل می‌دهد ، اما شما تنها تصاویر مبهمی از آن دوران در
حافظه‌ی بلند مدت
شماست..! مابقی اطلاعات در بخش(؟)بایگانی اطلاعات
ذخیره شده است. همانطوركه
گفتم تنها خوداگاه ذخیره شده در این بخش
برای شما قابل دست‌رس است، یعنی آن سعی شما برای بخاطر اوردن مسئله‌ای
كه پیشتر به یاد داشته‌اید ، سعی در بازگرداندن اطلاعات
از بایگانی
، به بخش كوتاه مدت حافظه است.اما اطلاعات ناخوداگاه همان‌هایی هستند
كه
ما نمی‌دانیم آیا براستی وجود دارند ، یا كلك و دروغ
پردازی..!!
آن‌چه معمولا به عنوان بایگانی ناخوداگاه شناخته می‌شود
، بخشی كلان از ‌اطلاعاتی است
كه در سراسر عمر به مغز مخابره شده
است ،اما انسان به این بخش دست‌رسی ندارد !
این بخش در حقیقت جایی
است كه تمامی سیگنال‌های ارسالی(یا اكثریتی از آن‌ها را)در خود جای
داده است.
برای مثال:«« شما ۱۰ سال پیش ، در فلان روز و فلان تاریخ
در برگی از روزنامه‌ای گم‌نام ، واژه‌ای دیده‌اید ، اكنون خط، نوع
نوشته، معنا و شكل ان واژه ( و تمامی دیگر جزئیات) در این
بخش قرار
دارد .»»

باز هم مثال:«« ۱۵ سال قبل از خیابان شریعتی عبور
می‌كردید ، اتومبیلی از جلوی شما عبور كرده است كه شما
فقط آنرا
دیده‌اید ، حتی توجه هم به ان نكرده‌اید ، مدعیان می‌گویند شماره‌ی
پلاك آن اتومبیل در ذهن شما قرار دارد ، حتی برخی
می‌گویند
می‌توانید تمامی سرنشینان ان‌را (كه شاید چند دهم ثانیه آن‌ها را
دیده‌اید )
پس از ۱۵ سال شناسایی كنید.»»!!

خلاصه‌ی سخن
آن‌كه اطلاعات شما دائماً ادیت می‌شوند و هرگز انبار نمی‌شوند ،
از
ان گذشته حجم اطلاعات ذخیره شده به سختی می‌تواند به یك پنج‌ام حجم
كامل
حافظه‌ی شما برسد ، یعنی تمام خاطرات زندگی شما حجمی را تشكیل
می‌دهد
كه مثلا(نسبت به كل حافظه)۱۰۰ كیلوبایت هم نمی‌شود..!!

و از همه مهمتر آن‌كه بخش بایگانی ، در دو حافظه‌ی بلند مدت و
كوتاه مدت ، تعریف
نمی‌شود.
پ.ن:حال شما نگران چه هستید؟
می‌ترسید نام دو خواننده و بازیگر را حفظ كنید
مغزتان منفجر شود؟
نترس باباجان! كمی بكار بینداز این مغز نداشته
را
خب ؛ با همین پیش فرضها
كه مورد تایید من نیز هست بحث را ادامه می دهیم !
ببینید ؛ حتی اطلاعات
بایگانی شده نیز دارای جرم هستند و فضا اشغال می كنند ؛ غیر از این است ؟!

حافظه انسان در طول زندگی ؛ مدام از اطلاعات تازه و قدیمی تغذیه می شود (
در حقیقت حجم ذخیره شده در آن متغیر است )
حال سوال مورد نظر من این است
:
اگر قبول كنیم ؛ تفكرات انسانی دارای جرم هستند (‌در محدوده ماده قرار
دارند ) باید بپذیریم كه هر تفكر انسانی ؛ جرمی را به جهان طبیعت اضافه خواهد
كرد ... در حقیقت چنین تصور می كنم كه حجم جهان در اثر تفكرات انسان ؛ رو به
گسترش است ! (‌شاید هم این جرم ثابت است و تنها از شكلی به شكل دیگر تبدیل می
شود ؟!‌اگر این چنین است ؛ چگونه ؟! مغز ماده مورد استفاده برای ایجاد تفكر
را از كجا تامین می كند ؟! )
حتی سخن راندن انسانها نیز ؛ دارای جرم خواهد
بود !

(‌یك اتاق با تعدادی فرد حاضر در آن را در نگر بگیرید ؛ حال در
شرایط الف و ب ؛ فضای اتاق را مورد بررسی قرار دهید : حالت الف : افراد حاضر
در اتاق سكوت اختیار كنند و حالت ب : افراد با یكدیگر گفتگو كنند ؟ آیا این
گفتگو تاثیری در جرم موجود در اتاق خواهد گذاشت ؟! )

مثالهای بی شماری
را در این باره می توان زد ؛ ( سردردهایی كه در اثر مطالعه زیاد به مغز انسان
وارد می شود و ... )
هدف از طرح این پرسش ها ؛ نگرشی دیگر به چگونگی
گسترش یافتن جهان مادی است !
آیا جهان پیرامون ما ؛ در اثر تفكر ؛ گفتگو و
ذخیره اطلاعات ؛ گسترش می یابد ؟!
آیا این تفكرات انسانی نیستند كه باعث
می شوند ؛ جهان به سمت بی نهایت میل كند ؟!
این تفكرات از كجا نشات می
گیرند ؟! چگونه به وجود می آیند ؟ بر طبق چه اصلی حجم اشغال می كنند و هزاران
سوال بی پاسخ دیگر !


پ.ن : شاید نگران پایان دنیا ؛ در اثر
تفكرات بشری !

***

پوزیدون
16-03-2005
پیک 11


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده zaagato


درود
من هم به
مساله ای كه شما بیان كردید اشاره داشتم.منظور من این نبود.من از عشق و
گشنی گری تعبیرهای متفاوتی دارم.
در مورد گاسپارف هم منظور من دقیقآ
همین بود.
*****
ظرفیت مغز انسان با عدد قابل اندازه گیزی
نیست.چون برای به خاطر سپردن موضوعات از سازوكار پیچیده ای در بایگانی
جزئییات موضوع استفاده میكند.مثلا(هر چند شاید مثال گویایی نباشد) یك
كامپیوتر ۲۰مگابایتی فقط ظرفیت دریافت ۲۰مگابایت داده (حتی كمتر )
را دارد ولی در
مورد مغز مثلا ۱مگابیت داده شاید عملا ۱۰۰كیلو بایت هم فضا اشغال نمی
كند.
(اشاره ادبی پروست
----]كلوچه----]كومبره!)
بله،
درست
می‌فرمائید اندازه‌گیری میزان داده‌های ارسال شده به
مغز تقریباً ناممكن
است..
(من نیز به عنوان مثال بیان
كردم.)


***

Orphée
16-03-2005
پیک 12


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون



عشق حاصل ترشحات یكی از غدد هورمنی بدن
است،

درست مانند میل جنسی ، وقتی ترشح شدت
می‌گیرد

عشق فزونی می‌یابد ، وقتی ترشح كم می‌شود ،
عشق

سرد می‌شود .
ناتوانی گاسپارف در شكست رایانه
هم بدلیل دقت كمتر او

در محاسبات نتیجه‌ی حركاتش ، نسبت به
رایانه بود..


اگر غده مورد نگر شما ؛ به درستی كار نكند ؛ در عاشق شدن
افراد نیز خللی ایجاد خواهد شد ؟!
دوست داشتن چطور ؟! محبت و ...
!


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #4

***

furogh
16-03-2005
پیک 13


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée




اگر غده
مورد نگر شما ؛ به درستی كار نكند ؛ در عاشق شدن افراد نیز خللی ایجاد
خواهد شد ؟!
دوست داشتن چطور ؟! محبت و ... !
یا اگه خیلی كار كنن آدم
خیلی عاشق یه نفر میشه یا عاشق خیلی نفرا میشه؟

***

پوزیدون
16-03-2005
پیک 14


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


حال سوال مورد نظر من
این است :
اگر قبول كنیم ؛ تفكرات انسانی دارای جرم هستند (‌در
محدوده ماده قرار دارند ) باید بپذیریم كه هر تفكر انسانی ؛ جرمی را به
جهان طبیعت اضافه خواهد كرد ... در حقیقت چنین تصور می كنم كه حجم جهان
در اثر تفكرات انسان ؛ رو به گسترش است ! (‌شاید هم این جرم ثابت است و
تنها از شكلی به شكل دیگر تبدیل می شود ؟
خیر و بله !
طبق این
تعریف:
دنیا=ذهنیت ما از عینیت‌ها (آن‌چه در ذهن‌ ما
از موجودیت‌های
بی‌نهایت برداشت شده است)

همانطوركه در تاپیك «این دنیا نسبی است....»
گفتم ،
ادراك انسان‌ها نسبی است. «هر كس دنیا را به ان اندازه
می‌شناسد
كه می‌بینید» ، همان ماجرای فیل كذایی و
تاریكی ، مولوی و..!
حال اگر
فرض را بر گسترده شدن دید ، و در پی آن شناخت
بگذاریم ، به طور یقین
دنیایی كه از مجموعه‌ی ادراك ما
شكل گرفته است گسترده‌تر می‌شود.

دنیای انسان‌ ، كاملا شكل گرفته و محدود در ذهن او است.
یعنی شما
نمی‌توانید دنیایی را ناشناخته فرض كنید ،
این ناشناختگی خود نوعی شناخت
در ذهن شماست
( شناخت با شناسه‌ی : ناشناخته)
یعنی یك دنیا و تمامی
عناصر و... آن برای یك فرد
دقیقاً همان چیزی است كه در ذهنیت خود
آن‌را
ساخته و پرداخته است. حال گسترش این ذهنیت
،، دنیا(=ذهنیت ما‌ از عینیت‌) نیز گسترش
می‌یابد . حال اگر
پرسش شما آن است كه ایا
این تغیر در ذهنیت ، بر عینیت هم تاثیری می‌گذارد

یا خیر ، پاسخ شما منفی است ، چراكه ذهنیت
درون
عینیت واقع شده است و تغیر درون ذهنیت
.

(به عینیت ربطی
ندارد).
یعنی آن‌چه ما به عنوان دنیا در ذهن خود شناخته‌ایم
تغیر
می‌كند ، ان‌چه از آن شناخت پیدا می‌كنیم به شكل
بی شكلی باقی
می‌ماند.


پ.ن:لطفا پاسخ را دقیق مطالعه كنید ارفه‌ی
گرامی ،

و دیگر آن‌كه این مطلب كاملا فسلفی است.


***

پوزیدون
16-03-2005
پیک 15


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده furogh


یا اگه خیلی كار كنن
آدم خیلی عاشق یه نفر میشه یا عاشق خیلی نفرا
میشه؟
ببینید فعالیت ، غدد بدن به
شكل الله بختكی!
نیست ، یعنی این‌گونه نیست كه شما در حال
اواز خواندن
گریه كنید(غدد ترشح اشك شما بی‌هوده و بی‌سبب
تحریك شود) مگر آن‌كه این
غدد توسط مغز و مغز شما توسط این
اواز تحریك شده باشد و در این حالت
فركانس‌ها و تطابق‌های
مغزی غدد اشكی‌تان را تحریك می‌كند ، یا برای مثال
اعصاب چشمان
شما با ورود یك جسم خارجی به چشمتان ، اعصاب تحریك
می‌شود
و...!
یعنی فعالیت یكی از غدد بدن وابسته به نیاز و تحریك آن
است..
شما از میان چند گزینه‌ی منطبق با پیش‌فرض‌هایتان یكی را
(كه
نزدیك‌ترین است) برمی‌گزینید..البته ممكن است گرای
شما به دو یا حتی سه
مورد هم باشد ، اما غدد بصورت خودكار
ترشح نمی‌كنند ، بل وابسته
به:
۱-میزان تحكم پیش‌فرض‌های شما در ذهنتان.
۲-میزان تطابق مورد با ان
پیش‌فرض‌ها.
۳-میزان شناخت از مورد
و ...
هستند.


***

پوزیدون
16-03-2005
پیک 16




بطور كلی هر نوع گرایش یا واكنش! در پی شناخت و نوع
انطباق
آن با پیش‌فرض‌های ذهنی پدید می‌اید . مثلا دوست داشتن در
پی
شناخت از مورد(خدا،شخص،جسم یا..)می‌اید ، یعنی شكل
گرفتن علاقه بر اثر یك
رابطه‌ی نزدیك ، یا میل به یك
رابطه‌ی نزدیك است ، و یا مستفید شدن
می‌باشد.
وقتی سیگنال‌های ارسالی به مغز (به عنوان نشانه‌ها
و علائم
وجودی) شخص را به نوعی برای شما تعریف
می‌كند بدن شما چند واكنش، طبق
پیش‌فرض‌های
شما ارائه می‌دهد . یعنی شما بصورت پیش‌فرض
« دختر تپل
» دوست دارید ،
تعریفی
هم از «تپل» نزد خود دارید ، همینطور از «دختر»
و نیز از
«دوست‌داشتن» حال در جایی یك دختر كه
طبق تعاریف و دانسته‌های شما «تپل»
است می بینید ، مغز
شما بلادرنگ شروع به تعریف این شخص می‌كند
تا
بتواند یك بازتاب از آن‌را نزد خود داشته باشد ،
حال اگر دقیقاً یا
تقریباً با پیش فرض های شما از
مفعول فعل دوست‌داشتن نزد ذهنتان یكسان
باشد
غدد شروع به فعالیت می‌كنند و شما به سمت این
شخص به عنوان مورد
دلخواهتان گرایش
پیدا می‌كنید .. این مورد عموماً بر پایه‌ی
پیش‌فرض‌های
ذهنی كه بر اثر اتفاقات یا الغائات یا... پیدید می‌اید
شكل
می‌گیرد ، برای مثال در كودكی یك «دختر تپل» لپ شما
را كشیده است و
شما از همان دوران پیش‌فرضی مثبت
به این نوع ! پیدا كرده‌اید ، و این حالت
مثبت به مرور
جنبه‌ی گرایش پیدا كرده است ، كه با یافتن یك
مورد مناسب
، با توجه به فعالیت‌های غدد جنسی
و خصوصا با توجه به تلاش برای بقای ژن
و.. شما عاشق
می‌شوید.. یعنی علاقه پیدا كردن یا نكردن
به یك
شخص طبق پیش‌‌فرض‌های ذهنی شماست:
همین‌كه می‌گویند: عشق دست خود
ادم نیست.
نیز از همین‌جا نشات می‌گیرد.

اما در مورد دوست‌داشتن
:من گاهی ممكن است بگویم
مادرم را دوست دارم. خوب این دوست داشتن
می‌تواند
چند حالت داشته باشد : یا یك گرایش شدید مقطعی-جنسی
باشد ،
یعنی من بر حسب تحریكات جنسی و فعالیت غدد جنسی
به او علاقه پیدا
می‌كنم.
یا بر حسبروابط عمیق عاطفی با او كه از سنین بسیار پائین
اغاز
شده است و بصورت یك اصل یا همان پیش‌فرض در ذهن من
درامده
است..




گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée




اگر غده
مورد نگر شما ؛ به درستی كار نكند ؛ در عاشق شدن افراد نیز خللی ایجاد
خواهد شد ؟!
دوست داشتن چطور ؟! محبت و ... !
بله.
در مورد دوست‌داشتن
هم در بالا توضیح داده شد.



بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #5

***

Orphée
16-03-2005
پیک 17


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون


خیر و بله !
طبق
این تعریف:
دنیا=ذهنیت ما از عینیت‌ها (آن‌چه در ذهن‌ ما
از
موجودیت‌های بی‌نهایت برداشت شده است)
همانطوركه در تاپیك «این دنیا
نسبی است....» گفتم ،
ادراك انسان‌ها نسبی است. «هر كس دنیا را به
ان اندازه
می‌شناسد كه می‌بینید» ، همان ماجرای فیل كذایی و

تاریكی ، مولوی و..!
حال اگر فرض را بر گسترده شدن دید ، و در
پی آن شناخت
بگذاریم ، به طور یقین دنیایی كه از مجموعه‌ی ادراك ما

شكل گرفته است گسترده‌تر می‌شود.
دنیای انسان‌ ، كاملا شكل
گرفته و محدود در ذهن او است.
یعنی شما نمی‌توانید دنیایی را
ناشناخته فرض كنید ،
این ناشناختگی خود نوعی شناخت در ذهن
شماست
( شناخت با شناسه‌ی : ناشناخته)
یعنی یك دنیا و تمامی
عناصر و... آن برای یك فرد
دقیقاً همان چیزی است كه در ذهنیت خود
آن‌را
ساخته و پرداخته است. حال گسترش این ذهنیت
،، دنیا(=ذهنیت
ما‌ از عینیت‌) نیز گسترش
می‌یابد . حال اگر پرسش شما آن است كه
ایا
این تغیر در ذهنیت ، بر عینیت هم تاثیری می‌گذارد
یا خیر ،
پاسخ شما منفی است ، چراكه ذهنیت
درون عینیت واقع شده است و تغیر
درون ذهنیت.
(به عینیت ربطی ندارد).
یعنی آن‌چه ما به عنوان دنیا
در ذهن خود شناخته‌ایم
تغیر می‌كند ، ان‌چه از آن شناخت پیدا
می‌كنیم به شكل
بی شكلی باقی
می‌ماند.
درود

خب
؛ ما از پایه با یكدیگر اختلاف نگر داریم :

۱ : شما معتقد هستید؛ یك
دنیا و تمامی عناصر و... آن برای یك فرد دقیقاً همان چیزی است كه در
ذهنیت خود آن‌را ساخته و پرداخته است .
اما من اعتقاد دارم ؛ دنیا
واقعیاتی خارج از شناخت انسان است ؛ و انسان با استفاده از ادراك خود قادر
خواهد بود ؛‌برداشت های متفاوتی از این دنیا ( كه واقعیتی موجود در خارج از
ذهن انسان است ) داشته باشد و دنیای شخصی را برای خود به وجود آورد ؛ همان
مثال فیل و اتاق تاریك !
خصوصیات حقیقی دنیا ( فیل ) ارتباطی به برداشت
های متفاوت افراد ندارد ؛ زیرا امكان دارد این برداشت ها بر اساس ادراك
اشتباه از مفهوم دنیا برقرار شده باشد ( اگر فردی دم فیل را لمس كند و ادعا
كند ؛ فیل ( دنیا ) موجودی است دراز ؛ نرم و .. آیا این توصیف ؛ توصیف دقیقی
از دنیای خارج از ذهن او است ؟! )
تصور می كنم همین ابتدا باید تفاوت
میان ؛ دنیا از دید اول شخص و سوم شخص را مشخص كنیم .. صحبتهای شما درباره ؛
دنیای اول شخص است و بر طبق این دیدگاه معتقد هستید ؛ تا زمانی كه یك مفهوم
توسط انسان شناخته نشود ؛ وجود خارجی نیز نخواهد یافت !
اما شما قادر
نخواهید بود از زاویه دید سوم شخص ؛ چشم پوشی كنید !
دنیا همان چیزی نیست
كه شما برداشت می كنید ؛ بلكه دنیای شخصی شما بر اساس برداشت های شما بنا شده
است و نه دنیای واقعی !
این توضیحات را در جستار دنیای نسبی و مطلق
باید می دادم ؛ كه به دلیل دوری چند روزه از تالار فلسفه ؛ آن جستار نیز نیمه
كاره رها شده بود !


اما بحث من در این جستار ( یا لااقل در آغاز
جستار )‌ به هیچ عنوان با موضوع مورد نگر شما همخوانی ندارد ؛ شما از دیدی
فلسفی به قضیه نگاه كردید و مفهوم دنیا را بر اساس نگرش فلسفی باز كردید ؛ در
صورتی كه سوال من از دید علمی است و در حقیقت دنیا را مفهومی تشكیل شده از
ماده فرض كرده ام !
بر اساس این پیش فرض ( مادی بودن دنیای پیرامون )
سوالات زیر را مطرح كرده ام :

۱ : میزان ماده موجود در این دنیا ؛
ثابت است و یا متغیر ؟!
۲ : سخنان ؛ تفكرات ؛ ادراك ؛ و ... انسانی دارای
جرم هستند و یا خیر ( در حیطه ماده قرار دارند و یا خیر ؟ )
۳ : مفاهیم
چون ؛ عشق - محبت - دوست داشتن و .. دارای جرم مادی هستند و یا خیر ؟!
۴
: اگر تفكرات انسانی را از جنس ماده بدانیم ؛ باید بپذیریم كه این تفكرات جرم
دارند و فضا اشغال می كنند ؛ حال این سوال مطرح می شود ؛ ایا بر طبق این فرض
؛ تفكر كردن باعث وارد شدن ماده بیشتری به جهان مادی پیرامون خواهد شد ؟!

و ...
منتظر پاسخ های علمی به این پرسش ها هستم !

پ.ن : پوزیدون گرامی ؛ این موضوع به حدی ذهن من را به
خود مشغول كرده ؛ كه تردید نكنید با دقت تمام پاسخ های داده شده را مطالعه
خواهم كرد ؛ اما شما نیز توجه داشته باشید ؛ كه آغاز بحث بر مبنای مفاهیم
فلسفی نیست و من تنها در پی یافتن پاسخ های علمی ؛ ۳ - ۴ سوال ابتدایی خود
هستم ؛ تا بر اساس این پاسخ های علمی ؛ سوالات بعدی را ( كه سوالات فلسفی نیز
در میان آنها جای دارد ) بیان كنم .




***

Orphée
16-03-2005
پیک 18


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون


بطور كلی هر نوع
گرایش یا واكنش! در پی شناخت و نوع انطباق
آن با پیش‌فرض‌های ذهنی
پدید می‌اید . مثلا دوست داشتن در
پی شناخت از مورد(خدا،شخص،جسم
یا..)می‌اید ، یعنی شكل
گرفتن علاقه بر اثر یك رابطه‌ی نزدیك ، یا
میل به یك
رابطه‌ی نزدیك است ، و یا مستفید شدن می‌باشد.
وقتی
سیگنال‌های ارسالی به مغز (به عنوان نشانه‌ها
و علائم وجودی) شخص
را به نوعی برای شما تعریف
می‌كند بدن شما چند واكنش، طبق
پیش‌فرض‌های
شما ارائه می‌دهد . یعنی شما بصورت پیش‌فرض
« دختر
تپل » دوست دارید ، تعریفی
هم از «تپل» نزد خود دارید ، همینطور از
«دختر»
و نیز از «دوست‌داشتن» حال در جایی یك دختر كه
طبق
تعاریف و دانسته‌های شما «تپل» است می بینید ، مغز
شما بلادرنگ شروع
به تعریف این شخص می‌كند
تا بتواند یك بازتاب از آن‌را نزد خود
داشته باشد ،
حال اگر دقیقاً یا تقریباً با پیش فرض های شما از

مفعول فعل دوست‌داشتن نزد ذهنتان یكسان باشد
غدد شروع به فعالیت
می‌كنند و شما به سمت این
شخص به عنوان مورد دلخواهتان
گرایش
پیدا می‌كنید .. این مورد عموماً بر پایه‌ی
پیش‌فرض‌های
ذهنی كه بر اثر اتفاقات یا الغائات یا... پیدید می‌اید
شكل
می‌گیرد ، برای مثال در كودكی یك «دختر تپل» لپ شما
را كشیده
است و شما از همان دوران پیش‌فرضی مثبت
به این نوع ! پیدا كرده‌اید
، و این حالت مثبت به مرور
جنبه‌ی گرایش پیدا كرده است ، كه با
یافتن یك
مورد مناسب ، با توجه به فعالیت‌های غدد جنسی
و خصوصا
با توجه به تلاش برای بقای ژن و.. شما عاشق
می‌شوید.. یعنی علاقه
پیدا كردن یا نكردن به یك
شخص طبق پیش‌‌فرض‌های ذهنی
شماست:
همین‌كه می‌گویند: عشق دست خود ادم نیست.
نیز از همین‌جا
نشات می‌گیرد.
عاشق شدن را هم
به بقای ژن ارتباط دادید ؟!
بسیار
خوب حال كه چنین است ؛ مادی بودن مفهوم عشق را برای من ثابت كنید !
برای
اثبات این امر ؛‌باید ثابت كنید انسان وقتی كه عاشق می شود و یك حس مادی (‌به
قول شما مادی ) جدید را تجربه می كند ؛ در اثر ورود ماده به بدن فرد ؛ و
همراه داشتن همیشگی یك حس مادی كه باید از ماده تشكیل شده باشد ؛ وزن بیشتری
پیدا می كند !
و باید قادر باشید ؛ مقدار
جرم عشق را نیز محاسبه كنید و توسط دستگاه های مخصوص عشق را ثبت كنید
!
هر مفهوم مادی ؛ قابلیت ثبت شدن در دنیای مادی را دارد ؛ پس شما نیز
برای من مفهوم عشق را اولا اثبات و ثانیا نشان دهید !

منتظر هستم
گرامی !

(
پ. ن : اگر امكان دارد ؛ غده مورد نگر را نیز نام ببرید ! )


***

furogh
16-03-2005
پیک 19


چند وقت پیش یه مقاله خوندم درباره آزمایشی كه روی افراد هنگامیكه یه
محاسبه ریاضی انجام میدن. فرد روی یه ترازوی حساس قرار میگیره و مثلا یه ضرب
5 رقم در 5 رقم انجام میده. وزنش اگه اشتباه نكنم كمی بیش از مقداریه كه
محاسبه نمیكرد.
اگه این مورد به دردت میخوره پیداش كنم و كاملتر اینجا
بیارم.
اما نكته ای كه به ذهن من میرسه اینه كه مادی بودن رو با جرم داشتن
یكی میدونی؟ میشه مثلا فرض كنیم مادی بودن قابل سنجش بودن یا قابل پیش بینی
بودنه؟ مثلا حافظه رو اگر بتونیم كمی كنیم و كاركردشو خوب بشناسیم و باهاش
كاركنیم قبول كنیم كه مادیه ؟ (حتی اگه جرمی براش اندازه نگیریم.)
نكته
دوم اینكه احتمالا اگر جرمی هم قابل تعریف و بحثه نباید تو ابعاد آشنا به ذهن
ما و در مقیاس گرم و میكرو گرم و... باشه. باید خیلی ریزتر از این مقیاسها
كار كنه. خیلی نامحسوس برای ما. جوری كه بین داشتن یا نداشتن جرم به سختی
بتونیم تمییز بدیم.. وگرنه عاشقا یا دانشمندا باید همیشه سنگین تر بشن.
اونوقت این هاوكینگ كه هم دانشمنده هم عاشق تكلیفش چی بود اگه میخواست یه آدم
معمولی باشه؟

***

Kpaximan
16-03-2005
پیک 20


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


درود

تا
آنجایی كه اطلاع دارم ؛ مغز انسان گنجایش مشخصی برای ذخیره سازی
اطلاعات دارد ( چیزی در حدود ۴ گیگا بایت )

اما سوالات
ابتدایی من :


۱ : ایا امكان دارد ؛ تمامی این حجم پر شود
؟
۲ :‌در صورت تكمیل شدن گنجایش ؛ اطلاعات جدید در كجا ذخیره خواهند
شد ؟!
۳: ایا واحد حافظه آدمی دارای جرم است ؟!
و
...

سوالات بسیار زیادی در این باره دارم كه برای مطرح كردن
آنها ؛ نیازمند دریافت پاسخ های بالا هستم !


درود......
خب
دست مریزاد. اینقدر فعالیت زیاده كه من یك روز دیر رسیدم به این تاپیك كلی
عقب افتادم.....

خب واسه اینكه ما هم یه چی گفته باشیم:

باید
بگم كه اساسا دیدگاه شما غلط است! ساختار مغز انسان یك شبكه عصبی بسیار غول است كه دارای سلولهای
بسیاری است. برای درك بیشتر باید شبكه عصبی را توضیح دهم:

شبكه عصبی
مجموعه‌ای است از یك سری سلول یا نورون. هر نورون یك سری ورودی دارد و یك سری
خروجی. كل شبكه هم یك سری ورودی دارد و یك سری خروجی. در ساده‌ترین حالت
می‌توانیم یك ورودی و یك خروجی را برای آن فرض كنیم. خروجی یك نورون می‌تواند
به ورودی چندین نورون دیگر وصل شود. در اینجا شكل یك شبكه عصبی نشان داده شده
است. (۴ ورودی، ۲ خروجی و ۶ نورون میانی (یا پنهان))

اما ارتباط میان این
نورون‌ها به صورت یك اتصال ثابت و ساده نیست. خروجی هر نورون با یك وزن به
ورودی نورون بعدی متصل می‌شود. مثلا اگر وزن یك اتصال ۲ باشد مقدار خروجی
نورون هر چه باشد مقدار آن در ۲ ضرب شده و به نورون بعدی وارد می‌شود. دوباره
در نورون جدید بر اساس مقادیر ورودی، خروجی محاسبه شده و در مقدار وزن اتصال
خروجی نورون دوم ضرب شده و به نورون بعدی وارد می‌شود. این پروسه تا رسیدن به
خروجی كل شبكه ادامه میابد.

حال می‌پردازم به مساله Training یا آموزش
یك شبكه عصبی. آموزش یك شبكه عصبی عبارت است از تنظیم وزن‌های سلولهای موجود
در آن به طوری كه بتوانند هدف خاصی را انجام دهند.
هدف یعنی مرتبط كردن
خروجی به یك ورودی. مثلا هدف می‌تواند تشخیص زوج و فرد بودن یك عدد باشد. شما
یك عدد به عنوان ورودی می‌دهید و مثلا ۲ خروجی وجود دارد: زوج و فرد. و شبكه
شما قرار است این تشخیص را اتوماتیك انجام دهد. یعنی ورودی ۱ را به خروجی فرد
روشن زوج خاموش باشد و برای ورودی ۲ فرد خاموش و زوج روشن باشد. این را مرتبط
كردن ورودی و خروجی می‌گویند. دقت كنید كه ارتباط نورونها با هم حفظ می‌شود و
ساختار شبكه تغییر نمی‌كند و این اصطلاح مرتبط كردن به معنی تغییر در ساختار
شبكه نیست. بلكه به این معناست كه با دادن ورودی خاص (مثلا ۱) خروجی خاص
تولید شود (فرد روشن زوج خاموش).

روشهای بسیار زیادی برای آموزش وجود
دارد. معمولا آموزش به این شكل انجام می‌شود كه در ابتدا تمام وزنها در شبكه
صفر هستند. بعد شروع به دادن نمونه ورودی و جواب خروجی می‌كنند. و بعد خطای
شبكه را محاسبه كرده و قانونی برای تغییر وزنهای شبكه بر اساس خطای دیده شده
تعیین می‌كنند. یعنی مثلا به شبكه عدد ۱ را وارد كرده و خروجی را نگاه
می‌كنند. این خروجی ممكن است با خروجی درست، یعنی فرد روشن و زوج خاموش،
تفاوت كند. بر اساس خروجی دیده شده وزنها را طبق قوانین خاص تغییر می‌دهند و
این عمل را برای مجموعه زیادی از اعداد تكرار می‌كنند.

دقت كنید كه
شما برای ورودی ۱ و خروجی فرد وزنها را تغییر می‌دهید و بعد دوباره برای
ورودی ۲ خروجی زوج وزنها را تغییر می‌دهید. یعنی اگر ورودی و خروجی شبكه
قانون خاصی را پیروی نكنند شبكه به نوعی قاطی می‌كند و بعد از آموزش به
ورودی‌ها پاسخ درست نمی‌دهد.

نكته مهم اینجاست كه تغییر در شبكه عصبی
به معنای تغییر در وزنهای آن است. البته مغز ما شبكه‌ای است كه تعداد نورنهای
آن نیز در حال تغییر هستند. مثلا سلولهای می‌میرند و سلولهای جدید ممكن است
اضافه شوند. همچنین ثابت شده است كه كسانی كه مثلا كور هستند سلولهایی كه در
افراد عادی در بخش بینایی كار می‌كردند به بخش شنوایی ملحق شده‌اند. یعنی مغز
ما ممكن است سلولها را از یك بخش به بخش دیگر ببرد.

نكته بسیار مهم
اینكه ممكن است تعداد زیادی از تركیبات وزنها در اتصالات مختلف ورودی‌های
آموزشی را به خروجی‌های آموزشی ببرند. یعنی مثلا اگر شبكه‌ای ۱۰ اتصال داشته
باشد و ما آن را با ۱۰۰ ورودی و خروجی آموزش دهیم. ممكن است به ازاء مقادیر
۱-۲-۳-۴-و.... و همچنین مقادیر ۵-۶--۲-۱۳-۷۵و.... تمام ورودی‌ها به شبكه باعث
تولید خروجی شوند. این بدان معنی است كه چندین شبكه با نورونهای مساوی و
مشابه اما با وزنهای متفاوت قادر به انجام كار خواسته شده در آموزش هستند.
این حالت معمولا زمانی رخ می‌دهد كه آموزش به حد كافی پیچیده نبوده و
نتوانسته است شبكه را منحصر به فرد كند.

نكته بسیار
بسیار(!!) مهم: یك شبكه عصبی بعد از آموزش ممكن است به ورودی‌های آزمایشی هر
پاسخی بدهد. آموزش یك شبكه عصبی به هیچ وجه به معنی درست كار كردن آن
نیست.


در آخر ممكن است یك شبكه عصبی بیش از اندازه آموزش داده
شود. این را اصطلاحا Over Training می‌گویند. در این حالت شبكه داده‌های قبلی
را فراموش كرده و خود را بر اساس تطبیق ورودی و خروجی‌های جدید تنظیم می‌كند.
یعنی مثلا الان وزنها طوری تنظیم شده‌اند كه با ورودی ۱ خروجی فرد روشن زوج
خاموش است. اما مثلا تلاش برای مرتبط ساختن ورودی ۳ و خروجی فرد روشن زوج
خاموش باعث برهم زدن وزنها می‌شود به طوری كه با ۳ خروجی فرد روشن زوج خاموش
گرفته می‌شود اما برای ۱ نتیجه درست در نمی‌آید. این حالتی است كه ظرفیت شبكه
كاملا پر شده است.

حال برگردیم به سوال شما: حافظه!
حافظه چیزی
نیست جز تغییرات وزن شبكه برای تولید یك خروجی خاص بر اساس یك ورودی خاص.
مثلا شما می‌خواهید لغات انگلیسی را حفظ كنید. شروع می‌كنید به تمرین یا همان
آموزش. هی به مغزتان می‌گویید كه با ورودی «كتاب» باید خروجی «Book» باشد. و
مغز شما مدام وزنهای ارتباطات میان نورن‌هایش را تغییر می‌دهد تا با این
ورودی خروجی مورد نظر تولید شود. این تغییر وزن در مغز به صورت تغییرات
شیمیایی انجام می‌شود. سیگنالها هم در مغز سیگنالهای الكتریكی هستند كه تا
آنجا كه یادم است توسط فركانس اطلاعات را منتقل می‌كنند. حال شما با هر بار
تلاش برای حفط كردن معنی «كتاب» مقداری تغییر شیمیایی در سلولهای ذهن خود
ایجاد می‌كنید. این تغییرات باعث می‌شوند كه مغز شما با ورودی كتاب خود به
خود «Book» را در خروجی تولید كند. حال اگر سالها از این موضوع بگذرد مغز شما
برای به خاطر سپردن موضوعات دیگر وزنها را دوباره عوض می‌كند و دیگر با ورودی
كتاب در خروجی «Book» را تولید نخواهد كرد.
اما اگر از این كلمه كتاب و
معنی‌اش شما بارها و بارها استفاده كنید این شبكه همواره وزنهایش طوری خواهد
بود كه ورودی و خروجی صحیح خواهند ماند. حتی اگر كلمات دیگری نیز به حافظه
شما سپرده شده باشند باز وزنها طوری خواهند بود كه تمام ورودی‌ها را به
خروجی‌های مناسب مرتبط خواهد كرد. این مساله به دلیل همان یكتا نبودن
شبكه‌ایست كه «كتاب» را به «Book» مرتبط می‌كند.

حال با توجه به این
مقدمه بسیار طولانی حافظه ما چیزی نیست جز یك شبكه عصبی كه در مدام در حال
تغییر وزنهای خود است. تغییر در وزنها هم به معنی تغییرات شیمیایی برای تقویت
كردن و یا تضعیف سیگنال الكتریكی است كه از یك نورون به نورون دیگر فرستاده
می‌شود (در تغییر شیمیایی جرم ثابت می‌ماند). ضمنا حافظه ما حجم دارد. حجم به
این معنا كه شبكه ممكن است Over Train شود و ارتباط ورودی و خروجی‌های قبلی
را از یاد ببرد. یعنی برای تنظیم خود به گونه‌ای كه ورودی‌های جدید را به
خروجی‌های جدید مرتبط سازد باید وزنها را به هم بزند و این بهم زدن ارتباط
میان ورودی و خروجی‌های قبلی را به هم می‌زند.

پاسخ سوال آخر هم این
است كه حافظه متشكل از جرمی است كه همیشه در حال تغییرات شیمیایی است. اما
جرم كلش ثابت است.


پاسخ عشق را در نوشته بعدی
می‌دهم.


شاد باشید......


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #6

***

Kpaximan
16-03-2005
پیک 21


درود بر دوستان.....
پاسخهای متفاوتی در مورد مساله دوست داشتن و عشق
داده شد. من هم در اینجا تلاش می‌كنم پاسخی به این مساله بدهم:

دوست
داشتن چیزی نیست جز یك خروجی در شبكه عصبی مغز انسان. مغز انسان ورودی‌های
زیادی دارد: حواس ۵ گانه، وضعیت سلولهای موجود در مغز و وزن ارتباطی میان
نورونها، وضعیت جسمانی كه توسط ارتباطات عصبی از اعضاء گرفته می‌شود،
هورمونهای موجود در بدن كه توسط اعضاء كم و زیاد شده‌اند و.... و خروجی‌هایی
دارد: رفتار آدمی، هورمونهایی كه تنظیم كننده وضعیت جسمانی هستند و....


اینكه ما بخواهیم همه چیز را به هورمون نسبت بدهیم اشتباه است.
هورمون یك وسیله است كه گاهی مغز از آن برای كنترل مسائل استفاده می‌كند و
گاهی اعضاء از آن برای رساندن پیام به مغز استفاده می‌كنند. وجود یك هورمون
می‌تواند به معنای یك ارتباط باشد و خنثی كردن اثر آن هورمون در واقع ارتباط
را قطع می‌كند. مثلا كسانی كه میل جنسی بالایی دارند می‌توانند با خوردن دارو
هورمون خاصی را در خونشان كم كرده و مغز آنها كمتر به یاد مساله جنسی بیفتد.
اما باید این نكته را به خاطر داشت كه همه چیز در مغز اتفاق میافتد و هورمون
تنها یك وسیله است.

اما دوست داشتن: همه ما تعریفی داریم از آرامش.
یعنی زمانی كه ما احساس خوبی داریم. من از آن به خالی شدن یك نوع انرژی تعبیر
می‌كنم. انرژی كه بر اساس وزنهای شبكه عصبی مغز نوشته می‌شود. می‌تواند به
معنی تولید یك ماده شیمیایی با آنتالپی پایین باشد. نمی‌دانم. اما این حس در
همه وجود دارد كه وقتی مثلا به پرنده نان می‌دهید احساس آرامش می‌كنید. این
آرامش منشا تمام تصمیم گیری‌هاست. مثلا دوست داشتن از همین آرامش ناشی
می‌شود. شما كسی را دوست دارید كه هنگامی كه با او هستید احساس آرامش دارید.
و از كسی بدتان می‌آید كه آرامش شما را بر هم می‌زند. مثلا اكثر افراد از
بودن كنار مادر و پدر احساس آرامش می‌كنند. این حس از بچگی در آنها شكل گرفته
زیرا در آن هنگام وقتی پدر و مادر از او در مقابل خطر دفاع می‌كردند او احساس
امنیت و آرامش می‌كرده. هم اكنون هم بودن كنار پدر و مادر به نوعی آرامش
میانجامد كه منشا دوست داشتن است. یعنی مغز شما قبلا آموزش دیده كه با وجود
پدر و مادر در خروجی احساسی خوب را تولید كند و این تا ابد ادامه خواهد داشت.
مگر زمانی كه مثلا اتفاقی افتاده (مثلا دعوایی چیزی!!!!) این ارتباط ورودی و
خروجی مغز زا بر هم بزند. این حس عدم آرامش به راحتی دوست داشتن پدر و مادری
را هم از میان خواهد برد.

پس: دوست داشتن چیزی نیست جز یك خروجی از
شبكه عصبی مغز. مثل یك لامپ. هر چه شما یك ورودی را بیشتر دوست داشته باشید
آن لامپ با نور بیشتری روشن خواهد شد.

عشق هم همان است با شدت
بیشتر.


پ.ن.: دوست داشتن از عشق برتر است.


شاد
باشید.......

***

Kpaximan
16-03-2005
پیک 22


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده furogh


چند وقت پیش یه مقاله
خوندم درباره آزمایشی كه روی افراد هنگامیكه یه محاسبه ریاضی انجام
میدن. فرد روی یه ترازوی حساس قرار میگیره و مثلا یه ضرب 5 رقم در 5
رقم انجام میده. وزنش اگه اشتباه نكنم كمی بیش از مقداریه كه محاسبه
نمیكرد.
اگه این مورد به دردت میخوره پیداش كنم و كاملتر اینجا
بیارم.
اما نكته ای كه به ذهن من میرسه اینه كه مادی بودن رو با جرم
داشتن یكی میدونی؟ میشه مثلا فرض كنیم مادی بودن قابل سنجش بودن یا
قابل پیش بینی بودنه؟ مثلا حافظه رو اگر بتونیم كمی كنیم و كاركردشو
خوب بشناسیم و باهاش كاركنیم قبول كنیم كه مادیه ؟ (حتی اگه جرمی براش
اندازه نگیریم.)
نكته دوم اینكه احتمالا اگر جرمی هم قابل تعریف و
بحثه نباید تو ابعاد آشنا به ذهن ما و در مقیاس گرم و میكرو گرم و...
باشه. باید خیلی ریزتر از این مقیاسها كار كنه. خیلی نامحسوس برای ما.
جوری كه بین داشتن یا نداشتن جرم به سختی بتونیم تمییز بدیم.. وگرنه
عاشقا یا دانشمندا باید همیشه سنگین تر بشن. اونوقت این هاوكینگ كه هم
دانشمنده هم عاشق تكلیفش چی بود اگه میخواست یه آدم معمولی
باشه؟

درود.....
این كار به هیچ
وجه عملی نیست. چون این تغییرات ممكنه وجود داشته باشه. دلیلش هم اینه كه بدن
ما ورودی داره: غذا و هوا. این شخص وقتی نفس می‌كشه وزنش عوض می‌شه. همینطور
این شخص همواره در حال عرق كردنه و پوست اون همواره در حال خارح كردن آب و
رطوبت است و این رطوبت هم در حال بخار شدن. به همین دلیل وزن یك شخص همواره
در حال تغییر است و به هیچ وجه نمی‌توان این تغییرات را به مغز و محاسبه و
این چیزها مرتبط كرد.


شاد
باشید.......

***

cyrusazary
16-03-2005
پیک 23


همانگونه كه یك رایانه از دوبخش اصلی (۱)هّاردور و (۲) سافتور ساخته شده
است
مغز انسان هم همانگونه است. هاردورش همان جرم فیزیكی مغز است كه انسان
با
آن بصورتی نیمه خام و نیمه تمام زاده میشود. پس هاردور مغز سد در سد
چیزی مادی است.

سافتور مغز انسان هم باز بصورتی نیمه خام (الگو وار)
در مغز نوزاد هست كه همگام با
رشد فیزیكی و فرهنگیدن دامنه ی آن گسترش
یافته و خود سازی میشود. آن بخش از این سافتور
كه انسان یا هر جاندار
دیگری باآن زاده میشود همان غریزه ها هستند كه روان ناخودآگاه
و یا هوش
نیز نامیده میشود.

بدون اینكه بخواهم وارد پرسمان های فنی دانشیك
بشوم - با دلایل ابتدایی میتوان
نتیجه گرفت : از آنجاییكه مغز خود یك
اندام فیزیكی مادی است هرگونه عملكردی
در آن نیز باید مادی
باشد.

مغز : یك گونه رایانه ی الكتروكمیكال است. امروزه دانشمندان روی
این الگوی مغز
انسان در باره ی كامپیوتر های شیمیایی - الكتریكی نجربه و
مطالعه میكنند.

تشبیه و مقایسه ی مغز انسان به رایانه از یك سو درست
نیست و آن اینست
هیچ دو مغزی را شاید نتوان یافت كه ریزكاوانه مانند هم
باشند و از سویی دیگر
معز انسان خود سازنده و ترمیم كننده خودش نیز هست در
صورتیكه این كار
از رایانه هایی كه ما میشناسیم ساخته نیست.

احساس
ها چیستند؟
احساس ها نمایانگر واكنش های انسان به دنیای بیرون هستند.
همانگونه كه در یك
رایانه آنچه در صفحه ی مانیتور - دستگاه چاپ - بلندگو
...واكنش های آن هستند.
باز همانگونه كه در رایانه بخش مهمی از این واكنش
ها را ما هرگز نمیبینیم و آنها در
هارد دیسك و Ramو Eprom و .. اندوخته
میشوند مغز انسان هم همانگونه عملكرد
دارد یعنی همه ی واكنش ها همیشه بروز
داده نمیشوند.

مواد شیمیایی و احساس ها:
امروزه پزشكان و رونپزشكان
بیشتر نا تعادل های احساسی انسانها را با دارو معالجه میكنند.
حتی این
موضوع روشن شده است كه برخی از «وسواس» ها و رفتار هایی از اینگونه
پایه ی
كمبو د شیمیایی ( chemical imbalance ) دارند.

برآیند كوتاه
پایانی:
معز انسان یك گونه رایانه ی الكترو - شیمیایی است و هرگونه عملكرد
آن در پهنه ی میدان
مادی است.

***

furogh
16-03-2005
پیک 24


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Kpaximan


درود.....
این كار
به هیچ وجه عملی نیست. چون این تغییرات ممكنه وجود داشته باشه. دلیلش
هم اینه كه بدن ما ورودی داره: غذا و هوا. این شخص وقتی نفس می‌كشه
وزنش عوض می‌شه. همینطور این شخص همواره در حال عرق كردنه و پوست اون
همواره در حال خارح كردن آب و رطوبت است و این رطوبت هم در حال بخار
شدن. به همین دلیل وزن یك شخص همواره در حال تغییر است و به هیچ وجه
نمی‌توان این تغییرات را به مغز و محاسبه و این چیزها مرتبط
كرد.


شاد
باشید.......
موافقم. خودم هم به سختی
نتیجه آزمایشو قبول دارم. به عبارت بهتر به سختی میشه پذیرفت كه آزمایش درست
و دقیقی برای اون منظور طراحی شده باشه.
خواستم ببینم اگه به كار اورفه
میاد مطرح كنم.


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #7

***

مزدك
16-03-2005
پیک 25


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


..حال سوال مورد نظر
من این است :
اگر قبول كنیم ؛ تفكرات انسانی دارای جرم هستند (‌در
محدوده ماده قرار دارند ) باید بپذیریم كه هر تفكر انسانی ؛ جرمی را به
جهان طبیعت اضافه خواهد كرد ... در حقیقت چنین تصور می كنم كه حجم جهان
در اثر تفكرات انسان ؛ رو به گسترش است ! (‌شاید هم این جرم ثابت است و
تنها از شكلی به شكل دیگر تبدیل می شود ؟!‌اگر این چنین است ؛ چگونه ؟!
مغز ماده مورد استفاده برای ایجاد تفكر را از كجا تامین می كند ؟!
)
حتی سخن راندن انسانها نیز ؛ دارای جرم خواهد بود !

(‌یك
اتاق با تعدادی فرد حاضر در آن را در نگر بگیرید ؛ حال در شرایط الف و
ب ؛ فضای اتاق را مورد بررسی قرار دهید : حالت الف : افراد حاضر در
اتاق سكوت اختیار كنند و حالت ب : افراد با یكدیگر گفتگو كنند ؟ آیا
این گفتگو تاثیری در جرم موجود در اتاق خواهد گذاشت ؟!
)
..


خیر
افزایش یا كاهش آگاهی ها و اطلاعات،
در جرم مدیوم و حامل اطلاعات
دگرگونی ( كلی) پدید نمی آورد، چرا كه آگاهی
تنها چینش ماده را دگرگون
میكند وبخودی
خودداری جرم نیست.
برای نمونه، شنهای ساحل دریا را در نگر بیاورید. نخست
شن ها یكدست هستند
و سپس دست شما روی آن یك جمله مینویسد یا یك نگاره
مینگارد. این جمله و نگاره
یك داده و یك آگاهی تازه است كه به شنهای ساحل
، كه حامل داده یا یا مدیوم آن هستند
افزوده میشود ولی آیا به شنهای ساحل
هم چیزی افزوده میشود؟ خیر.
اگر هم موجی آمد و نگاره ئ شما را پاك كرد،
بازهم از شنهای ساحل چیزی و جرمی
كاسته نمیشود ، گرچه آن آگاهی و آن داده
و آن نگاره از میان میرود، چرا كه این نگاره
و این داده data ،
information چیزی نیست جز یك " چینش ویژه " شنهای ساحل.
همینگونه است كه
اگر HD رایانه ئ شما تهی از داده ها باشد و یا اینكه 300 GB در آن

اینفورماسیون پر كرده باشید، همان سنگینی و جرم را دارد. مغز هم همینگونه
است و
در آن اطلاعات، با چینش ویژه ئ الكترو- شیمیایی ثبت
میشوند.


***

کارنگ
16-03-2005
پیک 26


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


درود

تا
آنجایی كه اطلاع دارم ؛ مغز انسان گنجایش مشخصی برای ذخیره سازی
اطلاعات دارد ( چیزی در حدود ۴ گیگا بایت )

اما سوالات
ابتدایی من :


۱ : ایا امكان دارد ؛ تمامی این حجم پر شود
؟
۲ :‌در صورت تكمیل شدن گنجایش ؛ اطلاعات جدید در كجا ذخیره خواهند
شد ؟!
۳: ایا واحد حافظه آدمی دارای جرم است ؟!
و
...

سوالات بسیار زیادی در این باره دارم كه برای مطرح كردن
آنها ؛ نیازمند دریافت پاسخ های بالا هستم !
با درود
اقای ارفی
سوالات شما سوالاتی بسیار کلی است برای جواب دادن به این سوالات ابتدا لازم
است با
بسیاری از مفاهیم و تعریفهای علم نوروبیولوجی اشنا باشیم
و اگر
بخواهیم در حد بسیار سطحی و ابتدایی به این سو الات پاسخ دهیم متاسفا نه از
روشنی و وضوح مطالب کاسته خواهد شد
به هر حال من سعی کردم به زبان بسیار
ساده به سوالات جواب
دهم
--------------------------------------------------------------------------
بافت
عصبی از سلولهای خاصی به نام نورون تشکیل شده است اندازه و شکل نورونها
گوناگون است اما در همه انها سه بخش متمایز بنامهای جسم سلولی- دندریت و
اکسون وجود دارد.دندریتها رشته هایی هستند که پیام عصبی را به جسم سلولی می
اورند و اکسون بطور معمول رشته ای است که پیام عصبی را ازجسم سلولی
خارج
می سازد.
محل ارتباط دو نورون یا نورون و سلولهای بافتهای دیگر را سیناپس
گویند
در محل سیناپس ها پایانه های اکسون به دندریتها و به جسم سلولی
نورون دیگرویا به سلولهای بافتهای دیگر نچسبیده اند بلکه فضای کوچکی بنام
فضای سیناپسی در میان انها وجود داردو منظور از انتقال پیام عصبی انتقال در
محل سیناپس هاست
انتقال پیام عصبی با واسطه مواد شیمیایی مخصوص انجام
میگیرد
این مواد شیمیایی که به عنوان میانجی سیناپسی عمل می کنند عبارتند
از:
1- میانجی های کوچک ملکول و عمل سریع(از جنس اسید های امینه و امین
هاو...)که موجب بروز قسمت اعظم پاسخهای سیستم عصبی می شوند
2-میانجی های
نوروپپتیدی(که درشت ملکولهای پروتئینی هستند)موجب بروز اعمال طولانی تر
میشوند
این مواد در جسم سلولی نودونها ساخته و در کیسه های کوچکی که در
پایانه های اکسونها قرار دارند ذخیره می شود
وقتی پیام عصبی به پایا نه
های اکسون می رسد این کیسه ها خود را به غشای اکسون می رسانند و پاره میشوند
و ماده شیمیایی خود را به فضای سیناپسی می ریزند.ماده شیمیایی نورون دیگر را
تحریک می کند و در ان پیام عصبی بو جود می اورد.

ادامه
دارد.....

***

کارنگ
16-03-2005
پیک 27


نقش سیناپسها در پردازش اطلا
عات
------------------------------------
گفتیم سیناپس نقطه تماس بین
یک نورون با نورون بعدی بوده بنابر این یک محل مناسب برای کنترل انتقال
سیگنالهاست
موضوع مهم اینست که سیناپسها جهتی را که سیگنا لهای عصبی در
سیستم پخش می شوند را کنترل می کنند
پاره ای از سینا پسها سیگنا لها را با
سهولت از یک نورون به نورون بعدی انتقال می دهند در حا لیکه پاره ای دیگر با
اشکال منتقل می کنند
همچنین سیگنا لهای تسهیلی و مهاری از سایرقسمتها
انتقال سیناپسی را کنترل کنند و گاهی کانالهای سیناپسی را باز کرده و گاهی می
ببندند
با این ترتیب سیناپسها یک عمل انتخابی انجام می دهند(که این عمل
انتخابی خود موجب ایجاد کد گذاری یا رمز گذاری شده است)

* *
*
انبار کردن اطلا عات
-------------------------------------
انبار
کردن اطلا عا ت روندی است که ما حافظه می نامیم
و ان نیز یکی از اعمال
سینا س هاست به این معنی که هر بار که بعضی از انواع سیگنا لهای حسی خاص از
یک سزی سیناپس عبور می کند این سیناپس ها
قادر می شوند که همکان نوع
سیگنال را برای بار بعد بهتر عبور دهند که روند تسهیل نا میده می شود
بعد
از انکه سیگنا لهای حسی به دفعات زیاد از سیناپسها عبور کر دند سیناپسها
انقدر تسهیل می شوند که سیگنا لهای تو لید شده در خود مغز
می توانند با
وجودی که ورودی حسی مربو طه تحریک نشده است موجب انتقال ایمپالسها ازهمان سری
سیناپسها شوند
این عمل موجب می شود شخص احساسهای اصلی را تجربه کند

همین که خاطرات در سیستم عصبی انبار شدند به صورت قسمتی از مکانیسم
پردازش درمغز می ایند
روندهای تفکری مغز تخربیات حسی جدید را با خاطره
انبار شده مقایسه می کند
و خا طره ها به انتخاب اطلا عات همه حسی جدید و
به جریا ن انداختن به داخل نواحی انبار کننده مناسب برای استفاده اتی و یا به

داخل نواحی حرکتی برای اجاد پاسخهای بدنی فوری کمک می کنند.

***

کارنگ
16-03-2005
پیک 28


حافظه - یادگیری -نقش تسهیل سیناپسی و مهار سیناپسی

از نظر فیزیو
لوجیک حافظه ها توسط تغییرات توانایی انتقال سیناپسی از یک نورون به نورون
دیگر در نتیجه فعالیت عصبی قبلی ایجاد می شوند
این تغییرات به نوبه خود
موجب تولید مسیرهای جدید یا مسیر های تسهیل شده برای انتقال سیگنالها از طریق
مدارهای عصبی مغزی می شوند
مسیرهای تسهیل شده جدید موسوم به رگه های حافظه

هستند به این علت اهمیت دارند که همین که بر قرار شدند می توانند توسط
روان فکر کننده روان شده و خاطره ها را باز تولید کنند ودر نهایت موجب
یادگیری
شوند.دلایل زیادی برای این اعتقاد وجود دارد که قسمت اعظم حافظه
ها که ما به روند ها ی عقلا نی و هوشی ارتباط می دهیم بر اساس رگه های حافظه
که به طور عمده در قشر مغزقرار دارندبوجود می
ایند


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #8

***

کارنگ
16-03-2005
پیک 29


ادامه دارد........
منتظر پرسش ها و نظرات دوستان هستم

***

پوزیدون
16-03-2005
پیک 30


گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


عاشق شدن را هم به
بقای ژن ارتباط دادید ؟!
بسیار خوب
حال كه چنین است ؛ مادی بودن مفهوم عشق را برای من ثابت كنید !

برای اثبات این امر ؛‌باید ثابت كنید انسان وقتی كه عاشق می شود و
یك حس مادی (‌به قول شما مادی ) جدید را تجربه می كند ؛ در اثر ورود
ماده به بدن فرد ؛ و همراه داشتن همیشگی یك حس مادی كه باید از ماده
تشكیل شده باشد ؛ وزن بیشتری پیدا می كند !
و
باید قادر باشید ؛ مقدار جرم عشق را نیز محاسبه كنید و توسط دستگاه های
مخصوص عشق را ثبت كنید !
هر مفهوم مادی ؛ قابلیت ثبت شدن در
دنیای مادی را دارد ؛ پس شما نیز برای من مفهوم عشق را اولا اثبات و
ثانیا نشان دهید !

منتظر هستم گرامی !

( پ. ن : اگر امكان دارد ؛ غده مورد
نگر را نیز نام ببرید ! )
چه
كسی گفته است ماده باید این خواص را داشته باشد؟
شما؟
ماده چند بخش از یك موجودیت است ، تمامی این بخش‌ها
ماده
نامیده می‌شوند ، برای مثال شما نمی‌توانید بوی غذا
را یك ماده(با آن
تعریف كذایی شما از ماده) ماده در نظر بگیرید .
اما ماده خواص موجودیت را
نیز شامل می‌شود ، برای
مثال جاذبه‌ی زمین یك خاصیت از یك موجودیت است كه
در
شرایط فلان بر اثر واكنش و كنش فلان ، ایجاد می‌شود ،
جزو خواص ماده
است و مادی..حال شما جرم بوی غذا
را برای من اندازه گیری كنید ، اگر
نتوانستید بپذیرید
كه بوی غذا الهی است و اسمانی است و..

رابطه‌ی
بقای ژن و عاشقی به نگرم رابطه‌ی تلاش
برای بقا و تولید مثل و.. است.
یعنی شما عاشق
عنصری می‌شوید كه برای حیات بهینه‌ی شما
مستفید باشد

و این مبتنی بر همان اصل است.
پ.ن:نام غده را
فراموش كرده‌ام ، جست‌جو می‌كنم شاید
منبع را یافتم و نام مورد نگر تقدیم
شد.


***

مزدك
16-03-2005
پیک 31





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون


..
پ.ن:نام غده را فراموش كرده‌ام ، جست‌جو می‌كنم شاید
منبع را یافتم و نام مورد نگر تقدیم شد.


به كاربرد گره ( غده ی) هیپوتالاموسhypothalamus ( و هیپوفیز hypophyse ) نگاه كنید.


***

Orphée
16-03-2005
پیک 32





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Kpaximan


درود......
خب دست مریزاد. اینقدر فعالیت زیاده كه من یك روز دیر رسیدم به این تاپیك كلی عقب افتادم.....

خب واسه اینكه ما هم یه چی گفته باشیم:

باید بگم كه اساسا دیدگاه شما غلط است! ساختار مغز انسان یك شبكه عصبی
بسیار غول است كه دارای سلولهای بسیاری است. برای درك بیشتر باید شبكه عصبی
را توضیح دهم:

حال برگردیم به سوال شما: حافظه!
حافظه چیزی نیست جز تغییرات وزن شبكه برای تولید یك خروجی خاص بر اساس یك
ورودی خاص. مثلا شما می‌خواهید لغات انگلیسی را حفظ كنید. شروع می‌كنید به
تمرین یا همان آموزش. هی به مغزتان می‌گویید كه با ورودی «كتاب» باید خروجی
«Book» باشد. و مغز شما مدام وزنهای ارتباطات میان نورن‌هایش را تغییر
می‌دهد تا با این ورودی خروجی مورد نظر تولید شود. این تغییر وزن در مغز به
صورت تغییرات شیمیایی انجام می‌شود. سیگنالها هم در مغز سیگنالهای
الكتریكی هستند كه تا آنجا كه یادم است توسط فركانس اطلاعات را منتقل
می‌كنند. حال شما با هر بار تلاش برای حفط كردن معنی «كتاب» مقداری تغییر
شیمیایی در سلولهای ذهن خود ایجاد می‌كنید. این تغییرات باعث می‌شوند كه
مغز شما با ورودی كتاب خود به خود «Book» را در خروجی تولید كند. حال اگر
سالها از این موضوع بگذرد مغز شما برای به خاطر سپردن موضوعات دیگر وزنها
را دوباره عوض می‌كند و دیگر با ورودی كتاب در خروجی «Book» را تولید
نخواهد كرد.
اما اگر از این كلمه كتاب و معنی‌اش شما بارها و بارها استفاده كنید این
شبكه همواره وزنهایش طوری خواهد بود كه ورودی و خروجی صحیح خواهند ماند.
حتی اگر كلمات دیگری نیز به حافظه شما سپرده شده باشند باز وزنها طوری
خواهند بود كه تمام ورودی‌ها را به خروجی‌های مناسب مرتبط خواهد كرد. این
مساله به دلیل همان یكتا نبودن شبكه‌ایست كه «كتاب» را به «Book» مرتبط
می‌كند.

حال با توجه به این مقدمه بسیار طولانی حافظه ما چیزی نیست جز یك شبكه عصبی
كه در مدام در حال تغییر وزنهای خود است. تغییر در وزنها هم به معنی
تغییرات شیمیایی برای تقویت كردن و یا تضعیف سیگنال الكتریكی است كه از یك
نورون به نورون دیگر فرستاده می‌شود (در تغییر شیمیایی جرم ثابت می‌ماند).
ضمنا حافظه ما حجم دارد. حجم به این معنا كه شبكه ممكن است Over Train شود و
ارتباط ورودی و خروجی‌های قبلی را از یاد ببرد. یعنی برای تنظیم خود به
گونه‌ای كه ورودی‌های جدید را به خروجی‌های جدید مرتبط سازد باید وزنها را
به هم بزند و این بهم زدن ارتباط میان ورودی و خروجی‌های قبلی را به هم
می‌زند.

پاسخ سوال آخر هم این است كه حافظه متشكل از جرمی است كه همیشه در حال تغییرات شیمیایی است. اما جرم كلش ثابت است.
پاسخ عشق را در نوشته بعدی می‌دهم.
شاد باشید......
درود

سپاس از توضیحات شما درباره نحوه كاركرد سیستم عصبی !
اما من پاسخ خود را نگرفته ام ؛ چگونگی كار سیستم عصبی تغییری در سوال من ایجاد نمی كند !
اجازه دهید سوالات خود را به گونه ای دیگر دسته بندی كنم :

۱ : واحد حافظه دارای جرم است و یا خیر ؟!
۲ : یك واحد حافظه قابلیت پاك شدن و ذخیره سازی دوباره اطلاعات را دارد ؟! اگر این طور است اطلاعات پاك شده قبلی چه خواهد شد ؟!
۳: شما اشاره كردید حافظه متشكل از جرمی است كه همیشه در حال تغییرات
شیمیایی است. اما جرم كلش ثابت است ؛ خوب چطور این جرم كلی یكسان است ؟!
یعنی مقدار ماده محدودی برای حافطه اختصاص داده شده است ؟! تغییرات جرمی كه
در اثر عملیات شیمیایی به وجود می آیند چه خواهند شد ؟! آیا اطلاعات ذخیره
شده نیز از جنس ماده هستند ؟! اگر اینگونه هست چطور می توان آنها را نیست و
نابود كرد و ماده جدیدی را جایگزین آنها كرد ؟!
شاد باشید !


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #9

***

Orphée
16-03-2005
پیک 33





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده پوزیدون


چه كسی گفته است ماده باید این خواص را داشته باشد؟
شما؟
ماده چند بخش از یك موجودیت است ، تمامی این بخش‌ها
ماده نامیده می‌شوند ، برای مثال شما نمی‌توانید بوی غذا
را یك ماده(با آن تعریف كذایی شما از ماده) ماده در نظر بگیرید .
اما ماده خواص موجودیت را نیز شامل می‌شود ، برای
مثال جاذبه‌ی زمین یك خاصیت از یك موجودیت است كه در
شرایط فلان بر اثر واكنش و كنش فلان ، ایجاد می‌شود ،
جزو خواص ماده است و مادی..حال شما جرم بوی غذا
را برای من اندازه گیری كنید ، اگر نتوانستید بپذیرید
كه بوی غذا الهی است و اسمانی است و..

رابطه‌ی بقای ژن و عاشقی به نگرم رابطه‌ی تلاش
برای بقا و تولید مثل و.. است. یعنی شما عاشق
عنصری می‌شوید كه برای حیات بهینه‌ی شما مستفید باشد
و این مبتنی بر همان اصل است.
پ.ن:نام غده را فراموش كرده‌ام ، جست‌جو می‌كنم شاید
منبع را یافتم و نام مورد نگر تقدیم شد.
درود

خب پس مهر نموده و مفهوم ماده را برای من تعریف كنید ( به نظر می رسد ؛ شما
یك مجموعه بسیار گسترده را در نظر گرفته اید و یك نام مادی را برای آن
انتخاب كرده اید و سعی دارید هر مفهومی را در آن وارد كنید ؛ فارغ از این
نكته كه حتی تعریف شما از این مفهوم مادی نیز ؛ تعریفی فرامادی است )
با آن تعریف به قول شما كذایی من (‌ و به نگر من تعریفی منطقی و به دور از
تعصب از مفهوم ماده ) بو و رنگ نیز ماده به حساب می آیند ؛‌زیرا قابل درك و
ثبت در دنیای مادی هستند ؛ شما قادر خواهید بود رنگ دانه های رنگ و فركانس
های صدا را اندازه گیری كنید . درباره بو نیز ؛ وجود ماده كاملا محتمل به
نظر می رسد !
اما شما لطف كنید و برای من اسم خود را با ماده تعریف كنید ؛ مفاهیم را
با ماده توجیه كنید ؛ درباره مفاهیم هنری از دیدگاه ماده اظهار نظر كنید ؛
صنایع ادبی را با ماده توصیف كنید ؛ نگرش خود نسبت به دنیا را با ماده
توصیف كنید ... منتظر هستم !


این دیگر چه استدلالی است كه چون مثلا خوبی ؛ جزو شرایط ماده است پس مادی است !
اگر مادی است برای من با مفاهیم تعریف شده در دیدگاه مادی تعریفش كنید !
به فرض ادعای شما كه چیزی ثابت نخواهد شد .
تمامی مفاهیم در دنیای فرامادی ( از به كار بردن واژه ماورا طبیعه خودداری
می كنم ) قرار خواهند گرفت و هیچ فردی نیز قادر نخواهد بود ؛ مفاهیم را به
دنیای مادی ارتباط دهد !
پس مهر نموده و جایگاه این مفاهیم را در نگرش مادی مشخص كنید ..
شما برای توصیف دنیای مادی خود به دنیای فرامادی پناه می برید !
درباره بقای ژن و تنازع بقا نیز استدلال شما بی معنی است ؛ انسان می تواند
نسبت به یك درخت ؛ عروسك و یا ... نیز حس داشته باشد ؛ آیا این حس نیز در
جهت بقای ژن است ؟!
منتظر نام غده نیز هستم !

پ.ن : گرامی ؛ در جستار جهان بینی مادی از دیدگاه فلسفه نیز خدمت جناب
مزدك عرض كردم ؛‌ دیدگاه بنده نه الهی است و نه اسمانی ! پس مهر كنید و از
این واژگان تنها برای تخریب طرف مقابل استفاده نكنید
.

***

Orphée
16-03-2005
پیک 34





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده مزدك



خیر
افزایش یا كاهش آگاهی ها و اطلاعات، در جرم مدیوم و حامل اطلاعات
دگرگونی ( كلی) پدید نمی آورد، چرا كه آگاهی تنها چینش ماده را دگرگون
میكند وبخودی خودداری جرم نیست.
برای نمونه، شنهای ساحل دریا را در نگر بیاورید. نخست شن ها یكدست هستند
و سپس دست شما روی آن یك جمله مینویسد یا یك نگاره مینگارد. این جمله و نگاره
یك داده و یك آگاهی تازه است كه به شنهای ساحل ، كه حامل داده یا یا مدیوم آن هستند
افزوده میشود ولی آیا به شنهای ساحل هم چیزی افزوده میشود؟ خیر.
اگر هم موجی آمد و نگاره ئ شما را پاك كرد، بازهم از شنهای ساحل چیزی و جرمی
كاسته نمیشود ، گرچه آن آگاهی و آن داده و آن نگاره از میان میرود، چرا كه این نگاره
و این داده data ، information چیزی نیست جز یك " چینش ویژه " شنهای ساحل.
همینگونه است كه اگر HD رایانه ئ شما تهی از داده ها باشد و یا اینكه 300 GB در آن
اینفورماسیون پر كرده باشید، همان سنگینی و جرم را دارد. مغز هم همینگونه است و
در آن اطلاعات، با چینش ویژه ئ الكترو- شیمیایی ثبت میشوند.

بسیار خب ؛ مزدك گرامی جنس آگاهی چیست ؟ مفهوم آگاهی نیز با نگرش مادی قابل درك است ؟!
مفهوم چیست ؟! ما برای توصیف یك واقعیت مادی به دنیایی سوای ( و نه ماورای )
دنیای مادی پناه می بریم و واقعیت های مادی را بر اساس مفاهیمی تعریف می
كنیم كه هیچ ارتباطی به دنیای مادی ندارند !
شما نیز می گویید آگاهی دارای جرم نیست ؛ خب پس این مفهوم آگاهی چیست ؟!

درباره مثال شما نیز سراسر با شما همداستان هستم ؛ اگر بر روی برگه ای سفید
با مداد سیاه خطوطی را ترسیم كنیم و سپس آن خطوط را پاك كنیم ؛ در جرم
تغییراتی ایجاد می شود ؛‌زیرا مداد سیاه به صفحه كاغذ جرمی را اضافه خواهد
كرد و بر این اساس می توانیم اثر مداد را ماده بنامیم !
اما درباره نوشتن بر روی شنهای دریا چنین نیست و به قول شما این تنها یك چینش است كه هیچ جرم مادی نیز ندارد !
حال سوال من این است ؛ این چینش از چه جنسی است ؟! متعلق به كدام دنیا است ؟!

***

Orphée
16-03-2005
پیک 35





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Kpaximan



اما دوست داشتن: همه ما تعریفی داریم از آرامش. یعنی زمانی كه ما احساس خوبی داریم. ..

درود بر شما

قبل از پرداختن به ادامه صحبتهای شما ؛ اگر امكان دارد این ۴ واژه ای را كه
با رنگ قرمز مشخص كرده ام ؛‌بر اساس مفاهیم مادی توضیح دهید .
ایا این مفاهیم شرایط دنیای مادی را دارند و یا خیر ؟ اگر دارند مهر نموده و
آنها را برای من بیان كنید و اگر ندارند ؛ بگویید چنین مفاهیمی ؛ جزو كدام
دنیا هستند ؟!

سپاس از شما !

***

کارنگ
16-03-2005
پیک 36





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


بسیار خب ؛ مزدك گرامی جنس آگاهی چیست ؟ مفهوم آگاهی نیز با نگرش مادی قابل درك است ؟!
مفهوم چیست ؟! ما برای توصیف یك واقعیت مادی به دنیایی سوای ( و نه ماورای )
دنیای مادی پناه می بریم و واقعیت های مادی را بر اساس مفاهیمی تعریف می
كنیم كه هیچ ارتباطی به دنیای مادی ندارند !
شما نیز می گویید آگاهی دارای جرم نیست ؛ خب پس این مفهوم آگاهی چیست ؟!

درباره مثال شما نیز سراسر با شما همداستان هستم ؛ اگر بر روی برگه ای سفید
با مداد سیاه خطوطی را ترسیم كنیم و سپس آن خطوط را پاك كنیم ؛ در جرم
تغییراتی ایجاد می شود ؛‌زیرا مداد سیاه به صفحه كاغذ جرمی را اضافه خواهد
كرد و بر این اساس می توانیم اثر مداد را ماده بنامیم !
اما درباره نوشتن بر روی شنهای دریا چنین نیست و به قول شما این تنها یك چینش است كه هیچ جرم مادی نیز ندارد !
حال سوال من این است ؛ این چینش از چه جنسی است ؟! متعلق به كدام دنیا است ؟!

من جواب پرسش شما را در پستهای قبلی دادم
نخواندید؟؟؟


بایگانی: آگاهی - Mehrbod - 12-21-2012

Archive: goftman.com - آگاهی - #10

***

Orphée
16-03-2005
پیک 37





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده furogh


موافقم. خودم هم به
سختی نتیجه آزمایشو قبول دارم. به عبارت بهتر به سختی میشه پذیرفت كه
آزمایش درست و دقیقی برای اون منظور طراحی شده باشه.
خواستم ببینم اگه به كار اورفه میاد مطرح كنم.

فروغ گرامی ؛ اگر امكان دارد ؛ آن مقاله را برای من با پیك خصوصی بفرستید !

***

Orphée
16-03-2005
پیک 38





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده کارنگ



من جواب پرسش شما را در پستهای قبلی دادم
نخواندید؟؟؟

به زودی به موارد مطرح شده توسط شما هم خواهم پرداخت !
هر چند توضیحات شما نیز ؛ تنها در ارتباط با چگونگی كاركرد سیستم حافظه بوده است و نه ماهیت مفاهیم مورد سوال من !

***

Orphée
16-03-2005
پیک 39





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده كارنگ


با درود
اقای ارفی سوالات شما سوالاتی بسیار کلی است برای جواب دادن به این سوالات ابتدا لازم است با
بسیاری از مفاهیم و تعریفهای علم نوروبیولوجی اشنا باشیم
و اگر بخواهیم در حد بسیار سطحی و ابتدایی به این سو الات پاسخ دهیم متاسفا نه از روشنی و وضوح مطالب کاسته خواهد شد
به هر حال من سعی کردم به زبان بسیار ساده به سوالات جواب دهم
--------------------------------------------------------------------------
بافت عصبی از سلولهای خاصی به نام نورون تشکیل شده است اندازه و شکل
نورونها گوناگون است اما در همه انها سه بخش متمایز بنامهای جسم سلولی-
دندریت و اکسون وجود دارد.دندریتها رشته هایی هستند که پیام عصبی را به جسم
سلولی می اورند و اکسون بطور معمول رشته ای است که پیام عصبی را ازجسم
سلولی
خارج می سازد.
محل ارتباط دو نورون یا نورون و سلولهای بافتهای دیگر را سیناپس گویند
در محل سیناپس ها پایانه های اکسون به دندریتها و به جسم سلولی نورون
دیگرویا به سلولهای بافتهای دیگر نچسبیده اند بلکه فضای کوچکی بنام فضای
سیناپسی در میان انها وجود داردو منظور از انتقال پیام عصبی انتقال در محل
سیناپس هاست
انتقال پیام عصبی با واسطه مواد شیمیایی مخصوص انجام میگیرد
این مواد شیمیایی که به عنوان میانجی سیناپسی عمل می کنند عبارتند از:
1- میانجی های کوچک ملکول و عمل سریع(از جنس اسید های امینه و امین هاو...)که موجب بروز قسمت اعظم پاسخهای سیستم عصبی می شوند
2-میانجی های نوروپپتیدی(که درشت ملکولهای پروتئینی هستند)موجب بروز اعمال طولانی تر میشوند
این مواد در جسم سلولی نودونها ساخته و در کیسه های کوچکی که در پایانه های اکسونها قرار دارند ذخیره می شود
وقتی پیام عصبی به پایا نه های اکسون می رسد این کیسه ها خود را به غشای
اکسون می رسانند و پاره میشوند و ماده شیمیایی خود را به فضای سیناپسی می
ریزند.ماده شیمیایی نورون دیگر را تحریک می کند و در ان پیام عصبی بو جود
می اورد.
ن
قش سیناپسها در پردازش اطلا عات
------------------------------------
گفتیم سیناپس نقطه تماس بین یک نورون با نورون بعدی بوده بنابر این یک محل مناسب برای کنترل انتقال سیگنالهاست
موضوع مهم اینست که سیناپسها جهتی را که سیگنا لهای عصبی در سیستم پخش می شوند را کنترل می کنند
پاره ای از سینا پسها سیگنا لها را با سهولت از یک نورون به نورون بعدی
انتقال می دهند در حا لیکه پاره ای دیگر با اشکال منتقل می کنند
همچنین سیگنا لهای تسهیلی و مهاری از سایرقسمتها انتقال سیناپسی را کنترل کنند و گاهی کانالهای سیناپسی را باز کرده و گاهی می ببندند
با این ترتیب سیناپسها یک عمل انتخابی انجام می دهند(که این عمل انتخابی خود موجب ایجاد کد گذاری یا رمز گذاری شده است)

* * *
انبار کردن اطلا عات
-------------------------------------
انبار کردن اطلا عا ت روندی است که ما حافظه می نامیم
و ان نیز یکی از اعمال سینا س هاست به این معنی که هر بار که بعضی از انواع
سیگنا لهای حسی خاص از یک سزی سیناپس عبور می کند این سیناپس ها
قادر می شوند که همکان نوع سیگنال را برای بار بعد بهتر عبور دهند که روند تسهیل نا میده می شود
بعد از انکه سیگنا لهای حسی به دفعات زیاد از سیناپسها عبور کر دند
سیناپسها انقدر تسهیل می شوند که سیگنا لهای تو لید شده در خود مغز
می توانند با وجودی که ورودی حسی مربو طه تحریک نشده است موجب انتقال ایمپالسها ازهمان سری سیناپسها شوند
این عمل موجب می شود شخص احساسهای اصلی را تجربه کند
همین که خاطرات در سیستم عصبی انبار شدند به صورت قسمتی از مکانیسم پردازش درمغز می ایند
روندهای تفکری مغز تخربیات حسی جدید را با خاطره انبار شده مقایسه می کند
و خا طره ها به انتخاب اطلا عات همه حسی جدید و به جریا ن انداختن به داخل نواحی انبار کننده مناسب برای استفاده اتی و یا به
داخل نواحی حرکتی برای اجاد پاسخهای بدنی فوری کمک می کنند.

حافظه - یادگیری -نقش تسهیل سیناپسی و مهار سیناپسی

از نظر فیزیو لوجیک حافظه ها توسط تغییرات توانایی انتقال سیناپسی از یک
نورون به نورون دیگر در نتیجه فعالیت عصبی قبلی ایجاد می شوند
این تغییرات به نوبه خود موجب تولید مسیرهای جدید یا مسیر های تسهیل شده برای انتقال سیگنالها از طریق مدارهای عصبی مغزی می شوند
مسیرهای تسهیل شده جدید موسوم به رگه های حافظه
هستند به این علت اهمیت دارند که همین که بر قرار شدند می توانند توسط روان
فکر کننده روان شده و خاطره ها را باز تولید کنند ودر نهایت موجب یادگیری
شوند.دلایل زیادی برای این اعتقاد وجود دارد که قسمت اعظم حافظه ها که ما
به روند ها ی عقلا نی و هوشی ارتباط می دهیم بر اساس رگه های حافظه که به
طور عمده در قشر مغزقرار دارندبوجود می ایند

درود بر شما

اجازه دهید ؛ یك نكته را اشاره كنم كه جدای از آغاز بحث كه اصرار دارم بر
اساس تعاریف علمی پیش رود و در حقیقت ؛ نحوه كار سیستم عصبی را از دیدی
علمی مورد بحث قرار گیرد ؛ اما ادامه بحث ارتباط كمتری به مسایل علمی خواهد
داشت و بیشتر درباره مفاهیم موجود در دنیای مادی صحبت خواهیم كرد !
اما درباره اطلاعات خوب شما ؛ باید اشاره كنم چگونگی كاركرد سیستم حافظه
تغییری در پرسش های من ایجاد نخواهد كرد ؛ و من پاسخی برای سوالات مورد نگر
خود نمی بینم .

۱ : حافظه دارای جرم است و یا خیر ؟!
۲ : تا آنجایی كه من اطلاع دارم ؛ حافظه قابلیت جایگزینی را دارد ؛ حال كه
چنین است اطلاعات پاك شده قبلی كه دارای جرم نیز بوده اند ؛ چه خواهند شد
؟!

پ.ن : هدف من صحبت درباره چگونگی كاركرد سیستم عصبی نیست ؛ بلكه دغدغه
اصلی من درباره مفاهیم مادی و ویژگی های این مفاهیم است كه ترجیح دادم از
مفهومی به نام حافظه این بحث را آغاز كنم !

شاد باشید

***

Kpaximan
16-03-2005
پیک 40





گفت‌آورد:
نقل قول:فرستنده Orphée


درود بر شما

اجازه دهید ؛ یك نكته را اشاره كنم كه جدای از آغاز بحث كه اصرار دارم بر
اساس تعاریف علمی پیش رود و در حقیقت ؛ نحوه كار سیستم عصبی را از دیدی
علمی مورد بحث قرار گیرد ؛ اما ادامه بحث ارتباط كمتری به مسایل علمی خواهد
داشت و بیشتر درباره مفاهیم موجود در دنیای مادی صحبت خواهیم كرد !
اما درباره اطلاعات خوب شما ؛ باید اشاره كنم چگونگی كاركرد سیستم حافظه
تغییری در پرسش های من ایجاد نخواهد كرد ؛ و من پاسخی برای سوالات مورد نگر
خود نمی بینم .

۱ : حافظه دارای جرم است و یا خیر ؟!
۲ : تا آنجایی كه من اطلاع دارم ؛ حافظه قابلیت جایگزینی را دارد ؛ حال كه
چنین است اطلاعات پاك شده قبلی كه دارای جرم نیز بوده اند ؛ چه خواهند شد
؟!

پ.ن : هدف من صحبت درباره چگونگی كاركرد سیستم عصبی نیست ؛ بلكه دغدغه
اصلی من درباره مفاهیم مادی و ویژگی های این مفاهیم است كه ترجیح دادم از
مفهومی به نام حافظه این بحث را آغاز كنم !

شاد باشید
درود.....
پاسخ سوال اول شما «خیر» است. حافظه جرم ندارد. حافظه تنها به معنی چینشی
از جرمهاست. یعنی من و شما قرار داد كرده‌ایم كه مثلا اگر ۱۰ جسم را در یك
خط قرار دادیم منظورمان فلان معنی است و اگر ۵ تا را در یك خط و ۵ تای دیگر
را در خطی مثلا عمود بر آن منظور چیز دیگر. همین. یعنی انتقال یك سری داده
از یك مغز به مغز دیگر. این نیازمند ماده نیست بلكه تنها در نظم و چینش
ماده است. یعنی همان كد گذاری.
.......