دفترچه

نسخه‌ی کامل: ارتداد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
ارتداد | matmetalmhb
اینجا را مطالعه نمایید
توضیحات به تفصیل آمده است.
راه گریز در کل پناهنده شدنه فقط
این هم متنش برای راحتی شما.
یادم نمیاد منبعش کجا بود. ولی با خوندنش متوجه میشین که دقیق است
در داشتن شاکی لازمه برای اجرای حکم. اگر فهمیدین کسی شکایت کرد، بی درنگ پناهنده سازمان ملل یا یکی از کشور های اروپایی و آمریکای شمالی شوید.

ارتداد یعنى چه؟ فلسفه مجازات مرتد در چیست؟ مگر اسلام آزادى عقیده را قبول ندارد، پس چرا مجازات سختى را بر مرتد تحمیل مى‏كند؟ آیا اسلام دین حق و منطبق بر عقل و برهان نیست، پس چرا با تحمیل مجازات درصدد ابقاى اجبارى مسلمانان بر دین خود برمى‏آید؟ اصولاً ارتداد به چه معنا است؟ اسباب تحقق آن كدام است؟ ماهیت حقوقى آن چیست؟

در قلمرو حقوق و آزادى‏هاى مذهبى، مسأله ارتداد، از مهم‏ترین و حساس‏ترین موضوعات شمرده مى‏شود.

ارتداد چیست؟
«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دینى، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه نامیده مى‏شود، راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، ص 192و193. البته مسأله ارتداد و احكام جزایى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه كسى از دین برگزیده و منتخب روى گرداند ،كافر به شمار مى‏آید و بدان سبب كه از دین سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات مى‏شود. عهد قدیم، سفر توریه مثنى، فصل 13؛ عهد جدید، نامه‏اى به مسیحیان یهودى نژاد عبرائیان، بند10، جمله‏26-32.
در فرهنگ اسلامى از آن جهت كه دین حقیقى نزد خدا اسلام است، آل عمران (3)، آیه 19. هر كس خداى متعال یا وحدانیت وى، حیات پس از مرگ(معاد)، شریعت اسلامى یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، كافر قلمداد مى‏شود. طبرسى، ابوعلى، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 1-2، ص‏128. البته جوهره همه ادیان الهى واحد است؛ گرچه به مقتضاى تفاوت شرایط اجتماعى، شرایع نیز تفاوت مى‏یابند؛ در هر عصرى، تنها یك شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلى یا وقوع تحریف، نسخ مى‏شود. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج 6، ص 416-417.
احترام اسلام براى شریعت‏هاى پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردبارى و تسامح عملى و تأیید همزیستى مسالمت‏آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت كنونى آنها. مصباح یزدى، محمدتقى، پرسش‏ها و پاسخ‏ها (آزادى و پلورالیسم)، ج 4. ص 38 و62-78. بنابراین، چنان كه علامه مطهرى مى‏فرماید:
«كافى نیست كه انسان یك دینى داشته باشد و حداكثر این باشد كه آن دین، منتسب به یكى از پیامبران آسمانى باشد، با این استدلال كه همه ادیان آسمانى از لحاظ اعتبار، در همه وقت یكسان هستند،؛ بلكه دین حق در هر زمانى یكى بیش نیست و بر همه كس لازم است كه در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوى خدا در آن عصر را اطاعت كنند تا آنكه نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است. در این زمان، اگر كسى بخواهد به سوى خدا راهى را بجوید، باید از دستورهاى دین او راهنمایى بجوید و به حكم صریح قرآن، دینى جز اسلام پذیرفته نیست. آل عمران (3)، آیه 85. و حتى اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد؛ بلكه منظور(معناى لغوى آن یعنى) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست كه حقیقت تسلیم در هر زمانى شكلى داشته و در این زمان، شكل آن همان شریعت محمدى(ص) است و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق مى‏گردد و بس؛ چه اینكه این شریعت، آخرین دستور الهى است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت كرد. البته باید توجه داشت كه میان پیامبران اختلاف و نزاعى وجود ندارد، لكن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد بقره (2)، آیه 285. و بداند كه پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آنها، بوده‏اند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بوده‏اند. صف (61)، آیه 6؛ بقره (2)، آیه 146. پس لازمه ایمان به همه پیامبران – كه مورد تأكید قرآن است بقره (2)، آیه 136. – این است كه در هر زمانى تسلیم شریعت همان پیامبرى باشیم كه دوره او است». مطهرى، مرتضى، عدال الهى، ص 296-300.
البته كفار به سه گروه تقسیم مى‏شوند:
1. اهل كتاب: یهودى‏ها و مسیحى‏ها
2. شبیه اهل كتاب: زرتشتى‏ها. بر اساس روایات، زرتشتیان داراى كتاب آسمانى بودند كه در طول تاریخ از میان رفته است.
3. مشركان و سایر كفار ر.ك: كتب فقهى شیعه و اهل سنت؛ بخش جهاد.
قرآن كریم، همواره اهل كتاب را از مشركان جدا كرده است؛ براى مثال مى‏فرماید: «ما یودالذین كفروا من اهل الكتاب و لا المشركین أن ینزل علیكم من خیر … .»؛ بقره (2)، آیه 105. از این رو، با آنكه یهودیان حضرت «عزیر» و مسیحیان حضرت «عیسى(ع)» را پسر خدا مى‏دانستند، مشرك نامیده توبه (9)، آیه 30 و 31؛ مائده (5)، آیات 17 و 72 و 73. نشده‏اند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشركین نیست. طباطبایى، سیدمحمدحسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 281 – 282.
هر مسلمانى كه منكر دین اسلام گردد، مرتد نام مى‏گیرد امام خمینى، تحریرالوسیله، ج‏2، ص 499؛ ابن‏قدامه (از فقهاى بزرگ اهل‏سنت)، المغنى، ج 10، ص‏74. و مجازاتى سخت بر او تحمیل مى‏شود.

عوامل ارتداد
امورى كه سبب كفر مى‏شود، هر گاه از سوى یك مسلمان صورت پذیرد، عوامل تحقق ارتداد نیز به شمار مى‏آید. این امور عبارت است از:

1. انكار اصل دین:
مانند انكار وجود خدا، وحدانیت وى، رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) یا معاد و حیات پس از مرگ. با انكار یكى از این امور فرد كافر مى‏شود؛ مثلاً اگر به خدا ایمان داشته باشد، ولى به شریعت حضرت محمد(ص) ایمان نیاورد، كافر شمرده مى‏شود؛ «الكافر هو من انتحل غیر الاسلام». ر.ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرایع الاسلام و تحریر الوسیله.

2. انكار یكى از احكام ضرورى و بدیهى دین اسلام:؛ ر.ك: كتب فقهى باب نجاسات، از جمله: شرایع الاسلام و تحریرالوسیله.
مانند انكار وجوب نماز یا روزه. هر مسلمانى مى‏داند در دین اسلام نماز و روزه واجب است. ممكن است كسى منكر اصل دین اسلام و شریعت محمدى(ص) نشود؛ ولى به دلیل انكار یكى از احكام ضرورى اسلام كافر گشته، حكم ارتداد بر وى جارى گردد؛ «الكافر هو من… و انتحله(یعنى الاسلام) و جحد ما یعلم من الدین ضرورة». موسوى عاملى، سید محمد، مدارك الاحكام فى شرح شرایع الاسلام، ج 2، ص 294. البته فقها در این مسأله كه آیا صرف انكار یكى از ضروریات دین موجب كفر و ارتداد مى‏شود – مانند بهائیان، قادیانى‏ها و افرادى چون كسروى كه پیامبر را تكذیب نمى‏كنند ولى مى‏گویند شما معانى كلمات پیامبر(ص) را نمى‏فهمید – نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 601 و ج 6، ص 488 و 49؛ موسوى اردبیلى، سیدعبدالكریم، فقه الحدود و التغریرات، ص 839. یا باید مستلزم انكار اصل دین باشد و فرد به این نكته توجه داشته باشد خویى، سیدابوالقاسم، التنقیح فى شرح العروة الوثقى، ج 3، ص 58 – 59 و 61؛ امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 1، ص 115. – مثلاً انكار وجوب نماز و روزه، به این معنا باشد كه من قبول ندارم در اسلام چنین حكمى وضع شده، پس (نعوذ الله) پیامبر دروغ گفته است – اختلاف نظر دارند. اگر منكر جدید الاسلام به شمار آید یا دور از كشورهاى اسلامى زندگى كند، به گونه‏اى كه روشن نبودن بداهت این حكم نزد وى ممكن باشد، به كفر وى حكم نمى‏شود. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 6، ص 49.

3. انكار یكى از احكام قطعى ولى غیر ضرورى اسلام:؛ همان.
هر گاه كسى به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عید فطر حرام است یا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و یا پوشش اسلامى بانوان واجب است، ولى با وجود این منكر آن گردد، مرتد مى‏شود؛ چون این امر به انكار رسول خدا(ص) یا تكذیب آن حضرت مى‏انجامد.
البته لازم نیست انكار دین یا ا حكام شریعت مقدس حتماً با گفتار صریح و آشكار باشد. هر گفتار یا كردارى كه سبب تكذیب، انكار، عیب گذارى و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاى دین اسلام یا اهانت به مقدسات مانند حكم به ارتداد خانمى از سوى حضرت امام خمینى(ره) كه در مصاحبه رادیویى به مناسبت تولد حضرت زهرا(س) در پاسخ به این پرسش كه الگوى شما كیست، گفته بود: خانم اوشین الگوى من است؛ چون حضرت فاطمه(س) به چهارده قرن قبل تعلق داشته‏اند. و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد، موجب تحقق كفر و ارتداد مى‏شود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات یا پاره یا تیرباران كردن آن. از این روى، هر رفتار و گفتارى كه نتیجه آن عدم حقانیت دین اسلام و در نتیجه بى‏فایده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد مى‏گردد. نجفى، محمدحسن، جواهرالكلام، ج 6، ص 48 و ج 41، ص 600. یكى از نمونه‏هاى روشن آن حكم حضرت امام خمینى درباره سلمان رشدى و مرتد خواندن او است. سلمان رشدى با صراحت به نفى و انكار اسلام نپرداخت؛ ولى به نحوى مزورانه و شرم آور به ساحت مقدس قرآن كریم، پیامبر اكرم(ص) و همسران و برخى از یاران آن حضرت توهین كرد – این خود جرمى جداگانه به نام«سب النبى» است و مجازات مستقل دارد – و مسأله وحى و نزول قرآن را به سُخره گرفت. او به خواننده كتابش تلقین مى‏كند كه رسالت پیامبر(ص) و نزول قرآن كریم، دروغ و – معاذ الله – ساخته ذهن نبى اكرم(ص) است و حتى بعضى از سخنان شیطان نیز در قرآن گنجانیده شده است.

انواع مرتد
در فقه اسلامى مرتد دو نوع است و هر یك احكامى جداگانه دارد:
الف. مرتد فطرى: كسى است كه پدر یا مادر یا والدینش هنگام انعقاد نطفه وى مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آیین اسلام را پذیرفته و سپس به كفر روى آورده است؛ مانند سلمان رشدى كه پدرش مسلمان است.
ب. مرتد ملى: كسى است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وى كافر بوده‏اند؛ بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است. امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 1، ص 499.
البته برخى از فقها نیز اسلام یا كفر پدر یا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانسته‏اند نه هنگام انعقاد نطفه. خویى، سیدابوالقاسم، مبانى تكملة المنهاج، ج 1، ص 325.
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آیین پدر و مادرند. نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 602؛ امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 498. هر گاه یكى از والدین مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده مى‏شود؛(اسلامِ حكمى) چون اسلام بر كفر برترى دارد و تابعیت برتر براى فرزند منظور مى‏شود. همان، ج 6، ص 49. اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نیز در حكم كافر است. همان، ص 44 و 45. البته باید توجه داشت، براى حكم به ارتداد و اجراى مجازات آن، اسلامِ حكمى كفایت نمى‏كند. باید فرد، خودش پس از بلوغ، اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد.

مجازات ارتداد؛ همان. ج 41، ص 603 و 605 و 617.
اگر مرتد فطرى مرد باشد، علاوه بر برخى از احكام مدنى مانند فسخ پیمان نكاح و جدایى از همسر بدون نیاز به طلاق و تقسیم اموال بین ورثه، به اعدام محكوم است و توبه‏اش، از جهت ظاهرى، پذیرفته نمى‏شود یعنى اگر با اعتقاد و باور قلبى توبه كند، خداى متعال مى‏پذیرد و نماز و عبادتش صحیح است؛ اما بر جریان حكم اعدامش تأثیر ندارد. اگر مرتد ملى توبه كند، پذیرفته مى‏شود؛ حتى قبل از جریان هر گونه حكمى، نخست وى را به توبه و بازگشت به ا سلام دعوت مى‏كنند و سه روز – برخى از فقها مانند شیخ طوسى گفته‏اند به قدر لازم – همان، ص 613. به او مهلت مى‏دهند. اگر در این مدت توبه كرد، آزاد مى‏شود؛ و گرنه به اعدام محكوم مى‏گردد. البته زن مرتد، از هر نوع كه باشد كشته نمى‏شود. او را به توبه فرا مى‏خوانند، چنانچه توبه كرد، آزادش مى‏كنند؛ و گرنه در زندان باقى مى‏ماند، هنگام نماز تازیانه مى‏خورد و در تنگناى معیشتى قرار مى‏گیرد تا توبه كند. امام خمینى، تحریرالوسیله، ج 2، ص 624؛ نجفى، محمدحسن، جواهر الكلام، ج 41، ص 605 – 616.
موضوع ارتداد و آثار حقوقى اش در شریعت و فقه اسلام به اندازه‏اى روشن و بدیهى است كه درباره اصل حكم كم‏ترین تردیدى وجود ندارد و همه مذاهب فقهى آن را پذیرفته‏اند؛ موسوى اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، ص 836 و ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 76. البته درباره جزئیاتش اختلاف نظرهایى دیده مى‏شود؛ براى مثال، بر اساس رأى مشهور اهل سنت، بین مرتد ملى و فطرى یا زن و مرد تفاوتى وجود ندارد؛ – هر نوع كه باشد – ابتدا به توبه دعوت مى‏شود، چنانچه توبه كرد آزاد و گرنه كشته مى‏شود. الجزیرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعة، ج 5، ص 424. ابوحنیفه، مانند فقهاى شیعه، بین زن و مرد فرق گذاشته است. الكاسانى، ابوبكر، بدایع الصنایع، ج 7، ص 135. حسن بصرى نیز معتقد است مرتد، بى‏آنكه به توبه دعوت گردد، كشته مى‏شود. ابن قدامة، المغنى، ج 10، ص 76.

ماهیت جرم ارتداد
هر جرم از سه عنصر قانونى، مادى و روانى تشكیل مى‏شود.
الف. عنصر قانونى؛ مراد از عنصر قانونى، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هیچ عملى جرم نیست مگر اینكه قبلاً قانونى آن فعل یا ترك فعل را جرم شناخته و برایش مجازات تعیین كرده باشد. همان گونه كه گفته شد، در نظام حقوقى اسلام، ارتداد جرم شناخته و مجازات آن بیان شده است. در قوانین جزایى جمهورى اسلامى ایران، درباره ارتداد نصى وجودندارد؛ ولى چون اصل چهارم قانون اساسى، همه قوانین جمهورى اسلامى ایران را بر احكام شریعت اسلام مبتنى دانسته است و اصل 167 قانون اساسى مقرر مى‏دارد «قاضى موظف است كوشش كند حكم هر دعوى را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیابد، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاواى معتبر، حكم قضیه را صادر نماید و نمى‏تواند به بهانه سكوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه، از رسیدگى به دعوى و صدور حكم امتناع ورزد» و چون دعوى مذكور به دعاوى مدنى اختصاص یا انصراف ندارد، باید براساس منابع فقهى مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حكم كرد.
ب. عنصر مادى ارتداد؛ عنصر مادى یعنى عنصر خارجى، ملموس و محسوس كه به سبب آن ارتداد عینیت مى‏یابد؛ به عبارت دیگر، اظهار موجبات ارتداد، عنصر مادى این پدیده به شمار مى‏آید. البته ارتداد با انكار قلبى حاصل مى‏شود؛ ولى آنچه مجازات دنیوى بر آن مترتب مى‏گردد، ارتدادى است كه با گفتار یا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنرانى، نوشتن كتاب، مقاله و… . ارتداد تا وقتى ابراز نشود، جرم حقوقى نیست و كسى حق تحقیق و تفحص و تفتیش عقاید ندارد. فقه الحدود و التعزیرات، ص 859. افزون بر این، اگر مسلمانى اظهار كفر كند و پس از آن مدعى شود تحت فشار یا اكراه به چنین كارى مبادرت ورزیده است، چنانچه احتمال آن وجود داشته باشد، ادعایش پذیرفته مى‏شود. همان.
ج. عنصر روانى ارتداد؛ عنصر روانى یعنى قصد مجرمانه داشتن. برخى از متفكران معاصر، مانند راشد الغنوشى و شیخ محمد عبده، معتقدند ارتداد، از آن جهت كه جرمى سیاسى و اقدامى عملى علیه حكومت اسلامى است، مجازات دارد. بنابراین، مجازات ارتداد تعزیرى است و صرف تغییر دین جرم شمرده نمى‏شود. مظفرى، محمدحسین، نابردبارى مذهبى، ص 82 – 83.
اما آیات و روایات نشان مى‏دهد خود ارتداد، یعنى «صرف تغییر دین و عقیده»، موضوع حكم است نه همراه شدن آن با جرائم دیگر؛ براى نمونه توجه به آیات سوره «محمد» آیه 25، «مائده» آیه 54، «بقره» آیه 217 و روایاتى كه شیعه و سنى از رسول اكرم(ص) نقل فرمودند محدث نورى، مستدرك الوسایل، ج 3، ص 242؛ المغنى، ج‏10، ص‏76. و نیز روایات نقل شده از امام باقر(ع) شیخ طوسى، تهذیب الاحكام، ج 10، ص 161، ح 553. و على بن جعفر از امام كاظم(ع) همان، ص 159، ح 544. سودمند مى‏نماید.
در آیات و روایات دیگر، جزئیات بحث آمده است؛ ولى قیدى كه بتوان به یارى آن ارتداد را جرمى سیاسى و اقدام علیه نظام حاكم اسلامى قلمداد كرد، به چشم نمى‏خورد. البته برخى آیات از جمله آیه 217 سوره بقره و مخصوصاً آیه 72 سوره آل عمران نشان مى‏دهد ارتداد به عنوان یك جریان فتنه انگیز براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مسلمانان از سوى دشمنان داخلى و خارجى مطرح بود.
خداوند متعال مى‏فرماید: «و جمعى از اهل كتاب [یهودى‏ها به پیروان خود ]گفتند [بروید در ظاهر] به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز كافر شوید[ و از آیین اسلام بازگردید ]شاید آن‏ها از آیین خود بازگردند» آل‏عمران (3)، آیه 72. این آیه صریح در تلقى ارتداد به عنوان یك توطئه است. در واقع، نه اسلام آوردن آنان حقیقى بود و نه كفرشان در تحقیق علمى ریشه داشت. این كردار آنها مقدمه‏اى بود براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مردم مسلمان تا آنان از خود بپرسند اگر اسلام حق و درست است، پس چرا اهل كتاب كه از بشارات آسمانى پیشین آگاهند، از آن بازگشتند؟ این كار آنها به واسطه حسادت بود نه خیرخواهى. بقره (2)، آیه 109. عامل سوم هوس برخى از مسلمانان است. شیطان این كار ناروا را نزد آنان خوب جلوه مى‏دهد و از جاه‏طلبى و دیگر مطامع پست دنیوى براى فریفتن و پیوند زدنشان با دشمنان بهره مى‏برد. محمد (47)، آیات 25-30. چه بسا بتوان به واسطه قرائن و شواهد مذكور در این آیات، مجازات مذكور در روایات را به ترتب آثار اجتماعى بر ارتداد افراد مقید دانست؛ یعنى هر گاه كسى كه از دین خارج شده، با تبلیغ ارتداد خود، در اذهان عمومى تردید و شبهه پدید آورد و روحیه ایمانى جامعه را تضعیف كند، با آن مجازات روبه‏رو مى‏شود. ر.ك: مصباح یزدى، محمدتقى، جزوه دین و آزادى.
بنابراین، ارتداد به عنوان اخلال در نظم عمومى تردید و فتنه انگیزى جرم شمرده مى‏شود نه به عنوان یك جرم سیاسى و اقدام علیه نظام حاكم. پس، بر خلاف نظر شیخ محمد عبده و راشد الغنوشى، مجازات ارتداد از باب حدود الهى است نه تعزیرات. از این روى، همه فقهاى شیعه و سنى بحث ارتداد را در باب حدود مطرح كرده‏اند. به همین جهت، در روایات آمده است: «بر امام واجب است؛ على الامام» نه «امام مى‏تواند؛ للأمام» كه ناظر به تعزیر باشد.
با تعلیل مذكور، فتنه انگیزى به عنوان قصد مجرمانه در جرم ارتداد، عنصر روانى آن را تشكیل مى‏دهد؛ ولى فتاواى فقها، مانند عمده یا همه روایات، مطلق است. بدین ترتیب، شاید جرم ارتداد در زمره جرائم صرفاً مادى قرار گیرد. جرائم صرفاً مادى جرائمى است كه تنها باانجام عمل مادى از سوى افراد و بدون در نظر گرفتن قصد مجرمانه یا وجود تقصیر جزایى از ناحیه مرتكب، عنصر روانى جرم تحقق پیدا مى‏كند؛ مانند صدور چك بى‏محل. ولیدى، محمد صالح، حقوق جزاى عمومى، ج 2 (جرم)، ص‏323 – 324. در این گونه موارد، قانون‏گذار صرف تحقق كارى را اماره قانونى یا فرض قانونى در اماره قانونى. اثبات خلاف اماره ممكن است و در این صورت رفع اثر مى‏شود؛ اما اگر قانون گذار چیزى را به عنوان فرض قانون لحاظ كند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نیز آثار حقوقى‏اش مرتفع نمى‏شود.(ر.ك: الوسیط، عبدالرزاق سنهورى، ج‏1 و كتاب‏هاى ادله اثبات دعوى). بر قصد فاعل منظور مى‏كند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در یك فضاى بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است. حكمت منع از ارتداد در این استنباط جلوگیرى از نفوذ بیگانگان و استفاده از ضعف فكرى افراد سست ایمان است؛ به عبارت دیگر، آن قدر این شیوه براى ایجاد تزلزل درباورهاى دینى مردم مؤثر و رایج و در عین حال شیوه ساده است كه قانون گذار به كسى اجازه نمى‏دهد به آن نزدیك شود، خواه مرتد قصد مجرمانه داشته باشد یا نه.

فلسفه مجازات مرتد
در تفكر الحادى اومانیستى غرب، انسان جایگزین خدا شده است و محور همه ارزش‏ها قلمداد مى‏شود؛ حقوق و قانون چیزى است كه انسان‏ها وضع مى‏كنند و براساس میل آنها تنظیم مى‏گردد. در این نظام، معیار حقانیت و مشروعیت هر قانون و حكومتى، خواست مردم است.of the authority of government… )Art.12/3/universal Dec.of Human Rights.(
The will of the people shall be the basis از این رو، انسان حاكم بر سرنوشت خویش است و هیچ كسِ دیگر، حتى خداى متعال حق ندارد برایش تصمیم بگیرد. به همین سبب، اومانیسم به لیبرالیسم، یعنى اباحه‏گرى، مى‏انجامد و دولت نیز جز تأمین رفاه و لذت‏هاى مادى افراد وظیفه‏اى ندارد. در فرهنگ لیبرالیسم سخن از امیال، شهوت و تمنیات است نه حكمت و مصلحت؛ قواعد و مقررات آن گاه اعتبار دارند كه در جهت برخوردارى مردم از خواسته‏هاى نفسانى و رسیدن به هوس‏هایشان تنظیم شوند؛ به گونه‏اى كه حتى عقل نیز در این ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش كم و كیف لذت است.ر.ك: آنتونى آربلاستر، لیبرالیسم غرب ظهور و سقوط، ترجمه عباس مخبر دزفولى. بر این اساس، حق همجنس بازى به همان اندازه مقدس و قابل دفاع و از حقوق طبیعى انسان قلمداد مى‏شود كه حق پرستش خداى متعال در عقاید مذهبى مقدس و قابل دفاع است؛ to LegaL phiLosophy; u.s.A:Wadsworth publishing Company,6991,p.641.Altman
Andrew; Arguing About law,An Introduction و چون حق پرستش خدا این قدر بى‏ارزش شمرده مى‏شود، تغییر مذهب به سلیقه افراد و مطلقاً آزاد است و كسى حق ندارد از آن جلوگیرى كند.ماده 18 اعلامیه جهانى حقوق بشر.
اما در فرهنگ اسلامى، انسان موجودى دو بُعدى(مادى و معنوى) است؛ حكومت باید در جهت تأمین منافع مادى (دنیوى) و اخروى (معنوى) مردم تلاش كند و منافع مادى باید مقدمه‏اى براى تأمین منافع اخروى و معنوى به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوى مقدم است. خداى متعال به مقتضاى لطف و حكمتش براى تأمین مصالح دنیوى و اخروى، شریعتى آسمانى به بشر ارزانى داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامى و اجرا كردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده مى‏شود.
دین مقدس اسلام بنیان‏هاى اصلى ساختار فكرى خود را بر پایه خردمندى بشر نهاده، همواره انسان‏ها را به بهره‏گیرى از فروغ عقل و تعالىِ اندیشه و جدال فكرى صحیح سفارش كرده است. از این رو، بزرگ‏ترین خیانت به بشر آن است كه با فتنه انگیزى فضاى فكرى جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومى را در تشخیص حق و باطل مشوش كرد. اعدام و مجازات مرتد در برابر جنگ روانى و تبلیغاتى علیه اسلام و مسلمانان، سدّى مستحكم به شمار مى‏آید. دولت اسلامى، همان گونه كه موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایى كند و آب سالم براى مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگى فضاى فكرى جامعه و شیوع عقاید گمراه كننده در جهت سالم سازى آن بكوشد. هفته نامه پرتو، 2/10/81. (سخنرانى آیت الله مصباح یزدى)
بنابراین، مجازات مرتد اقدامى شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمى‏توانند ارزش‏هاى جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینى جدید روى آورند.
مجازات ارتداد براى استفاده بهینه از آزادى مذهبى و ایجاد فضاى سالم براى بهره‏بردارى شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى. اسلام از پیروان خود پیروى كوركورانه و بى‏دلیل را نمى‏پذیرد. هر گاه كسى تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبه‏رو مى‏شود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیل‏هاى منطقى و دور از ابهام و پیچیدگى كه فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به كار بستن مقررات دینى، بدون اتكا به اصول علمى درست، هیچ ارزشى ندارد. اسلام مانند مسیحیت كنونى و دیگر مذاهب ساختگى نیست كه قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ایمان به مبادى مذهب و ریشه‏هاى عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد. اگر از مسیحیان كنونى بپرسیم: چگونه ممكن است خدا در عین آنكه یكى است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ مى‏دهند: قلمرو ایمانى از قلمرو عقل و منطق جدا است!ولى اسلام مى‏گوید: «به بندگانم آنهایى كه همه گونه حرف‏ها را مى‏شنوند و در میان آنها نیكوترینشان را انتخاب مى‏كنند، بشارت بده اینان كسانى هستند كه از ناحیه خدا هدایت یافتند و اینان صاحبان خردند». زمر (29)، آیه 18.
قرآن كریم از كسانى كه براى خدا شریك قائل شده‏اند یا به سبب تعصب مذهبى و غرور ملى بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا مى‏دانند، دلیل و برهان مى‏خواهد و مى‏فرماید: «قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقین»؛ بقره (2)، آیه 111؛ انبیاء (21)، آیه 24؛ نحل (16)، آیه 64.
بنابراین، اسلام پیش از آنكه كسى را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار مى‏دهد چشم و گوش خود را باز كند و درباره آیینى كه مى‏خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت – البته حتماً قانع مى‏سازد – در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش‏تر درباره‏اش تحقیق و بررسى كند. قرآن مجید به پیامبرش دستور مى‏دهد: «اگر یكى از مشركان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ این به خاطر آن است كه آنها مردمى نادانند». توبه (9)، آیه 6.
در پى این فرمان، فردى به نام «صفوان» خدمت پیامبر اسلام(ص) شرفیاب گردید و از حضرتش خواست اجازه دهد دو ماه در مكه بماند و درباره اسلام تحقیق كند شاید حقیقت و درستى آن برایش روشن گردد و در زمره پیروانش درآید. پیامبر فرمود: من، به جاى دو ماه، چهار ماه به تو مهلت و امان مى‏دهم. اسدالغابه، ج 3، ص 22.
بر همین اساس، اسلام هشدار مى‏دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسى كنید، اگر شما را قانع نكرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید: «لا اكراه فى الدین»؛ بقره (2)، آیه 256. ولى هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمى‏توانید از آن باز گردید. این سختگیرى، علاوه بر آنكه سبب مى‏شود مردم دین را امرى سَرسَرى و تشریفاتى ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش‏تر دقت كنند، راه سودجویى را بر مغرضان و دشمنان كینه توز اسلام مى‏بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون‏ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از اعتبار ساقط كنند.
البته اسلام براى زنان مرتد، بدان سبب كه از نظر سازمان دفاعى و فكرى نوعاً از مردها ضعیف ترند و زودتر تحت تأثیر قرار مى‏گیرند، كیفرى آسان‏ترى در نظر گرفته است. قربانى، زین‏العابدین، اسلام و حقوق بشر، ص 480-482.
اساساً خداى متعال انسان را آزاد ولى هدفمند آفریده است. از این رو، آزادى و حق انتخاب انسان موهبتى الهى براى نیل به كمال شمرده مى‏شود. به همین جهت، از نظر اسلام، بت پرستى و شرك و كفر و الحاد در شأن انسان نیست؛ خداوند شرك و كفر را از انسان نمى‏پذیرد زمر (29)، آیه 7. و مشركان را نمى‏بخشد؛ «ان الله لایغفر أن یشرك به و یغفر ما دون ذلك…»؛ نساء (4)، آیه 116.
درود .. این عدد 3 که جلوی سوره ی آل عمران و داخل پرانتز قرار گرفته به چه خاطر هست و چه مفهومی داره ؟! کسی می دونه ؟!اینو میگم

آل عمران (3)، آیه 85
کافر نوشته: درود .. این عدد 3 که جلوی سوره ی آل عمران و داخل پرانتز قرار گرفته به چه خاطر هست و چه مفهومی داره ؟! کسی می دونه ؟!اینو میگم

آل عمران (3)، آیه 85

یعنی سومین سوره قرآن در ترتیب فعلی اون کافر جانE056
صفحات: 1 2