Philo نوشته: اصل اخلاقی: دستیابی به دموکراسی و آزادی در هر جامعه تکلیفی است که بر عهده ی اعضای خود آن جامعه است.فکت: مردم ایران آزاد نیستند و به دموکراسی نرسیده اند.نتیجه: مردم ایران در انجام وظیفه شان کوتاهی کرده اند (یعنی مقصرند). /// نفت یک تبیین علمی است، در دانش پدیده ها را به کمک مفسرها تبیین علمی میکنند. پدیده: برتری قدرت حاکمان بر مردم طی 100 سال اخیر. یک مفسر: ایران دارای منابع عظیم نفتی است که همواره درآمد آن در اختیار حاکمان بوده است. /// پیدا کردن فایده ی این تفسیر بر عهده ی مهندسان علوم اجتماعی و سیاستمداران است.
خوب مگر آن فرض بدیهی که قبلا گفتید همان وجود اراده آزاد نیست؟
در علم ما اراده آزاد نداریم،علیت داریم.
همچنین اخلاق در حوزه فلسفه است،علوم اجتماعی علم است.حتی در تعریف چیزی بنام معضل اجتماعی هم از توسل به ارزش خودداری میشود.
الان شما این "چرا" را در عنوان تاپیک چگونه پاسخ میدهید.یعنی میفرمایید "قصور مردم ایران" را که از دیدگاه خاصی از اخلاق آورده اید توضیح علیست؟
بعد هم همانطور که گفتم اراده آزاد برای فرد هم روی هواست،برای کل یک جامعه اراده آزاد از کجا میاید؟
جامعه در اینجا هم تکلیفش دموکراسی میشود هم حقش دموکراسی میشود،یعنی قاضی و میرغصب و شاکی و متشاکی و هیئت منصفه همه خود مردم میشوند !!
درباره نفت هم همانطور که گفتم نفت همچنان موجود است و پارامتر قابل تغییر نیست بلکه یک ثابت است.یعنی چه دموکراسی باشد چه نباشد نفت هست همچنان.
Russell نوشته: خوب مگر آن فرض بدیهی که قبلا گفتید همان وجود اراده آزاد نیست؟در علم ما اراده آزاد نداریم،علیت داریم.همچنین اخلاق در حوزه فلسفه است،علوم اجتماعی علم است.حتی در تعریف چیزی بنام معضل اجتماعی هم از توسل به ارزش خودداری میشود.الان شما این "چرا" را در عنوان تاپیک چگونه پاسخ میدهید.یعنی میفرمایید "قصور مردم ایران" را که از دیدگاه خاصی از اخلاق آورده اید توضیح علیست؟بعد هم همانطور که گفتم اراده آزاد برای فرد هم روی هواست،برای کل یک جامعه اراده آزاد از کجا میاید؟جامعه در اینجا هم تکلیفش دموکراسی میشود هم حقش دموکراسی میشود،یعنی قاضی و میرغصب و شاکی و متشاکی و هیئت منصفه همه خود مردم میشوند !!درباره نفت هم همانطور که گفتم نفت همچنان موجود است و پارامتر قابل تغییر نیست بلکه یک ثابت است.یعنی چه دموکراسی باشد چه نباشد نفت هست همچنان.
من به وضوح مدعاهای خودم رو به دو قسمت تقسیم کردم که نشون بدم در کجا مدعی ارائه ی یک تبیین علمی هستم، وقتی تاکید میکنم که بحث قصور یک بحث اخلاقی است، یعنی که سخن درباره ی بایدها و نبایدهاست، یعنی علمی نیست. // خوب پارامتر ثابت باشد، از این موضوع چه نتیجه ای میشود گرفت؟ من اشاره کردم که درآمد حاصل از نفت در دست حاکمان بوده و این باعث شده توازن قوا به نفع اونا باشه، یعنی مسئله فقط وجود نفت نیست، اینکه پول نفت به جیب چه کسی میرود هم در تبیین من حائز اهمیت هست، به جهان هم که بنگرید کشورهای متکی به درآمد نفتی به اتفاق استبدادی هستن، و دموکراسی ها همه عکس این حالت رو دارن (شما از اینها به راحتی میتونین یه نتیجه ی عملی هم بگیرین، هر چند که اگر نمیشد چنین نتیجه ای گرفت باز هم سخن من یک تبیین علمی و یک پاسخ به چرای این تاپیک بود و هست.)
Russell نوشته: خوب اگر مساله هم این باشد اسمش روی خودش هست،مساله.
چطور میشه این مساله رو حل کرد؟
آفرین .
اولین نکته برای اینکه یک ایرادی رو درست کرد اینه که قبول کنیم اون ایراد وجود داره . یعنی مادامی که مردم ما قبول نکنند مسبب اصلی بدبختیشان آمریکا و انگلیس و خمینی و ... نیستند و اگر نه همه چیزی ولی بخش بزرگیش بر دوش خودشان است کاری نمیشود کرد . ولی وقتی که جامعه قبول کرد که فقر فرهنگی عجیبی دارد تازه باید کار شروع شود .
اولین بخشش الگو قرار دادن فرهنگهای برتر و مقایسه ی اون با فرهنگ فعلی خودمون هست . باید تمام بدی ها رو تا جایی که میتونیم از فرهنگمون پاک کنیم و بهترین راهش هم آموزش مردم از طریق رسانه ها و مدارس هستش .
پیش شرط چیزی که بالاتر گفتم یک حکومت حداقل میهن پرست هستش که پیشرفت جامعه رو مقابل منافع خودش نبینه .
sonixax نوشته: پیش شرط چیزی که بالاتر گفتم یک حکومت حداقل میهن پرست هستش که پیشرفت جامعه رو مقابل منافع خودش نبینه .
خوب اگر حکومت درست داشتیم که مساله حل بود.این باز داستان مرغ و تخم مرغ میشه که
تا همین صد سال پیش مردم به تنها علمی که معتقد بودن قرآن بود. میگفتن همینکه سواد خوندن قرآن داشته باشیم کافیه. از بچگی با این ذهنیت که این دنیا فانی هست و ارزشی نداره و باید آخرت خودشون رو بسازن، بزرگ می شدن. تو هیچ خانواده ای تشویق به کتاب خوانی و علم اندوزی وجود نداشته. کتاب های علمی و فلسفی و .. خوندن هیچوقت فضیلت نبوده. هیچوقت نفهمیدن که کسی که حاکم هست به معنی اینکه پدر ملت هست و بر ملت حق داره نیست. چون هیچ جا نخوندن. همیشه فکر کردن حاکم چند پله برتر از مردم هست و مردم باید تابع حاکم باشند. هیچوقت حتی به ذهنشون هم خطور نکرده که حاکمان در ردیف خودشون قرار بگیرن. و هیچوقت نفهمیدن که برابری همه افراد تو اجتماع با هم یعنی چی. دموکراسی براشون بی مفهوم هست. هنوزم خیلیا فکر میکنن حاکمان باید دلسوز باشند نمیگن حاکمان باید وظیفه شناس باشن. فکر میکنن اگه رئیس جمهوری یا رهبری کاری انجام داد برای جامعه لطف کرده نه اینکه وظیفه ش هست. هیچوقت خواهان پاسخگویی رهبرانشون نیستند چون حقوق خودشون رو نمیشناسن. چون فکر نمیکنن که رهبران در برابر مردم موظف به پاسخگویی و جواب پس دادن هستن. چون به اندازه کافی کتاب نخوندن و سوادشون قد نمیده. چون کوته بین هستن. چون تنها آخرت براشون مهم هست. چون فکر منطقی ندارن. و هزارتا دلیل دیگه.
این مردم صد سال دیگه هم همینطور میمونن مگر اینکه دموکراسی بهشون زور چپون بشه. یه حکومتی بیاد که صبح تا شب تو رادیو و تلوزیون درس دموکراسی و درس حقوق شهروندی بده. قانون بهشون آموزش داده بشه و خیلی چیزای دیگه.
راستی اینم یاد رفت بگم قرائتی همین الان هم تو تلوزیون به مردم میگه شما به هیچ علم دیگه نیاز ندارین و هیچ کتاب دیگه ای غیر از قرآن لازم نیست بخونین. تازه اون قرآنه رو هم با تفسیر خودش بخونن.
shirin نوشته: ... هنوزم خیلیا فکر میکنن حاکمان باید دلسوز باشند نمیگن حاکمان باید وظیفه شناس باشن. فکر میکنن اگه رئیس جمهوری یا رهبری کاری انجام داد برای جامعه لطف کرده نه اینکه وظیفه ش هست. هیچوقت خواهان پاسخگویی رهبرانشون نیستند چون حقوق خودشون رو نمیشناسن. ..
نویسندگان خاموش توانایی داریم چیزی نمیگویند ها!
دوستان دست به خامه (قلم که همان کیبرد باشد) برده بیشتر بنویسید؛ همه ما اینجا هستیم که بیاموزیم و بیاموزانیم.
Russell نوشته: خوب اگر حکومت درست داشتیم که مساله حل بود.این باز داستان مرغ و تخم مرغ میشه که
واقعیت اینه که حکومت خوب و فرهنگ رواداری هر دو با هم مسئله رو حل میکنن، یه جامعه با اکثریت فاشیست توده وار به دموکراسی رحم نمیکنه، کافیه یه رهبر پوپولیست بلند شه و روی موج حماقتی که همچین مردمی به پا میکنن سوار شه، نمونه ی مشهور تاریخیش هم آلمان دهه ی 30 هست. نگرانی از وضعیت کنونی فرانسه (قدرت گرفتن حزب راست افراطی به رهبری لوپن) هم به خاطر همینه.
Philo نوشته: واقعیت اینه که حکومت خوب و فرهنگ رواداری هر دو با هم مسئله رو حل میکنن، یه جامعه با اکثریت فاشیست توده وار به دموکراسی رحم نمیکنه، کافیه یه رهبر پوپولیست بلند شه و روی موج حماقتی که همچین مردمی به پا میکنن سوار شه، نمونه ی مشهور تاریخیش هم آلمان دهه ی 30 هست. نگرانی از وضعیت کنونی فرانسه (قدرت گرفتن حزب راست افراطی به رهبری لوپن) هم به خاطر همینه.
همونطور که قبلا هم گفتم مهم توازن قواست و جایگاه نیروهای هوادار لیبرال دموکراسی در اون.اگر قدرت بخوبی تقسیم بشه و قدرت هم محدود بدولت داده بشه مخصوصا قانون اساسی مبناش اعلامیه حقوق بشر باشه پوپولیستها هم کاری نخواهند تونست بکنند.
در همون اروپا هم در واقع عدم توازن تقوا بین کاتولیکها و پروتستانها بود که مردم رو به سمت رواداری سوق داد.اگر قدرت در قانون اساسی درست پخش بشه زیاد جای نگرانی نیست.
امروز با جهانی شدن و داشتن یک ماهواره در هر روستایی سیستمهایی مثل آلمان نازی و اینها اصلا جواب نمیده و ناپایدار هستن.ایران هم طبقه متوسط شهریش دیگه اونقدر وضعش بد نیست.اگر بتونند امنیت رو حفظ کنند مشکل زیادی نیست.نباید یادمون بره خیلی از مردم از 33 سال دیکتاتوری و سرک کشیدن تو زندگیشون خستن هر چند ندونند مبنای افکارشون چیه و چه اسمی داره.
Russell نوشته: خوب اگر حکومت درست داشتیم که مساله حل بود.این باز داستان مرغ و تخم مرغ میشه که
خوب راسل جان اسنها دو تا چيز موازي هم هستند .
واقعيت اينه كه حكومت فعلي ايران از همون جامعه بلند شده ديگه . تا يك جاهايي بايد زورچپان كرد . وگرنه همين آش و همين كاسه !