Kaveh نوشته: آیا به راستی همه مشکلات فعلی ما از اسلام است و با نبود اسلام خود به خود رفع خواهند شد؟
مثلا چرا مردم ایران قانون گریزند (مسلمان و غیر مسلمان) زمان شاه می گفتند چون حکومت در غیاب امام
زمان حکومت ظالم است نباید طبعیت کرد. حال چه که درست نائب امام زمان است؟
ناراستی و دروغ چطور؟ آیا غیر مسلمانان کمتر دروغ می گویند؟
عدم توجه به حقوق و آزادیهای افراد دیگر چطور؟ آیا بدون اسلام مردم به یکباره یاد می گیرند حقوق هم را مقدس بدانند؟
اخلاقیات چطور. گرچه این انقلاب عامل سقوط اخلاقی فعلی جامعه است ولی آیا با رفتن اسلام همه به یکباره اخلاقی می شوند؟
کاوه گرامی مشکل اصلی اسلام است بدین معنی که سد اول و اصلی در هرگونه بهبود فرهنگی و اخلاقی و فکری اسلام است.شما هر کاری بخواهید در این حوزه ها انجام دهید باید اول با اسلام سر شاخ شوید،بخشی از ان اسلام حکومتی و بخشی از آن اسلام خود مردم.با از کنار رفتن اسلام همه مشکلات بیکباره حل نمیشوند.ولی با سرپا ماندن اسلام همین اش است و کاسه.
Russell نوشته: کاوه گرامی مشکل اصلی اسلام است بدین معنی که سد اول و اصلی در هرگونه بهبود فرهنگی و اخلاقی و فکری اسلام است.شما هر کاری بخواهید در این حوزه ها انجام دهید باید اول با اسلام سر شاخ شوید،بخشی از ان اسلام حکومتی و بخشی از آن اسلام خود مردم.با از کنار رفتن اسلام همه مشکلات بیکباره حل نمیشوند.ولی با سرپا ماندن اسلام همین اش است و کاسه.
به نظر من ما باید از اروپا درس بگیریم. سیر روشنگری در اروپا را بنگرید می بینید آنها با فلاسفه و روشنفکرانش برتری علم و ضعف و بی پایگی تعلیمات و به طور کلی نظام کلیسا را شکست دادند. هیچوقت هم بنیان مسیحیت را ریشه کن نکردند بلکه تمام ابزار قدرت را از آنان گرفتند و تبدیلشان کردند به موجودات صلح طلب و دوست داشتنی (
) ما با شمشیر کشیدن به روی اسلام تنها باعث برانگیختن واکنش احساسی و مقابله به مثل می شویم. هر ضد دینی که به وجود می آید یک مسلمان افراطی را می پرورد. البته دوره زمانی طولانی داشته فکر کنم از انقلاب فرانسه و بزرگانی همچون ولتر.
به جای این جنگ بهتر است با نشان دادن راه نیک, زدودن خرافات و عمل و گفتار و کردار پاک و نیک و راست برتری اندیشه و خرد را بر این آیین می توان نشان داد بدون اینکه لازم به مبارزه مستقیم باشد. تنها جایی که مستقیما باید مبارزه کرد. دستگاه قدرتی است که وجود دارد که در این مورد شکی نیست.
Kaveh نوشته: به نظر من ما باید از اروپا درس بگیریم. سیر روشنگری در اروپا را بنگرید می بینید آنها با فلاسفه و روشنفکرانش برتری علم و ضعف و بی پایگی تعلیمات و به طور کلی نظام کلیسا را شکست دادند. هیچوقت هم بنیان مسیحیت را ریشه کن نکردند بلکه تمام ابزار قدرت را از آنان گرفتند و تبدیلشان کردند به موجودات صلح طلب و دوست داشتنی () ما با شمشیر کشیدن به روی اسلام تنها باعث برانگیختن واکنش احساسی و مقابله به مثل می شویم. هر ضد دینی که به وجود می آید یک مسلمان افراطی را می پرورد. البته دوره زمانی طولانی داشته فکر کنم از انقلاب فرانسه و بزرگانی همچون ولتر.
به جای این جنگ بهتر است با نشان دادن راه نیک, زدودن خرافات و عمل و گفتار و کردار پاک و نیک و راست برتری اندیشه و خرد را بر این آیین می توان نشان داد بدون اینکه لازم به مبارزه مستقیم باشد. تنها جایی که مستقیما باید مبارزه کرد. دستگاه قدرتی است که وجود دارد که در این مورد شکی نیست.
من فکر میکنم در معنی واژه از سد راه برداشتن اسلام دچار بدفهمی شده ایم.من مقصود من این نیست که هیچ مسلمانی در ایران نباید باقی نماند تا ما به خواسته هایمان برسیم.منظور من گرفتن قدرت و مشروعیت سیاسی و اخلاقی و دادن آن بجامعه آزاد و دموکراسی است که مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر هم باشد در قانون اساسی.شما فکر میکنید مسیحیت هنوز هم وجود دارد ولی خوب و مهربان شده،ولی در واقع مسیحیتی نمانده بر اساس آنچه ما میگوییم،ان روی خوش هم بقول مهربد بخاطر این است که قدرت را از دست داده اند و باید حماقتهای خود را پشت لبخندهای مصنوعی و مزورانه مخفی کنند.این چگونه خردمندی و خوبیست که باید مراقب باشیم که یکوقت قدرت دستشان نافتد؟!!
ببینید همین مسیحیان مهربان چه بر سر افریقا میاورند وقتی احساس میکنند مشروعیت اخلاقی دارند.کلیسای کاتولیک شده مرکز هرچه متجاوز جنسی و ادمکش فراریست.
من هم اتفاقن موافقم که باید از روشنگری اروپا بیاموزیم ولی گویا شما نیش و کنایه ها تمسخرهای همین روشنگران را فراموش کرده اید،ان موقع خوب بوده ولی الان برای جنگ با تقدس تمسخر بدرد نمیخورد؟!
و یک نکته جالب این است که در اروپای عصر روشنگری روشنگران برتری این را داشتند که دستاوردهای تکنولوژی روشنگری را همراه خود داشتند ولی در عصر ما گویا پیشرفتهای تکنولوژیک حاصل روشنگری هم نشانه ای از قدرت الله و آغا امام زمان است
بنظر من خشم مذهبیون ما بیشتر از اینکه ناشی از خشم کور باشد که با دو تا شکلات بتوان گولشان زد یکی از سنتهای اصلی انهاست که هر چه دارند از همان خشم و شمشیر دارند و اتفاقن وقتی سمبه و شمشیر طرف مقابل را پر زور ببینند است که میروند در سوراحهایشان و تقیه پیشه میکنند.برای همین بقول اوباما همه گزینه ها همواره باید روی میز باشند
Kaveh نوشته: آیا به راستی همه مشکلات فعلی ما از اسلام است و با نبود اسلام خود به خود رفع خواهند شد؟
مثلا چرا مردم ایران قانون گریزند (مسلمان و غیر مسلمان) زمان شاه می گفتند چون حکومت در غیاب امام
زمان حکومت ظالم است نباید طبعیت کرد. حال چه که درست نائب امام زمان است؟
ناراستی و دروغ چطور؟ آیا غیر مسلمانان کمتر دروغ می گویند؟
عدم توجه به حقوق و آزادیهای افراد دیگر چطور؟ آیا بدون اسلام مردم به یکباره یاد می گیرند حقوق هم را مقدس بدانند؟
اخلاقیات چطور. گرچه این انقلاب عامل سقوط اخلاقی فعلی جامعه است ولی آیا با رفتن اسلام همه به یکباره اخلاقی می شوند؟
بله مشکل فعلی اسلامه که باید گورشو گم کنه بره عربستان!
مردم ما هر چند که اسلام رو به صورت ظاهری پذیرفتن ولی همین هم یه ترسی توشون بوجود اورده و باعث میشه که اسلام رو کنار نذارن و توی همون چهار چوب بمونن و از چیزهایی که دوست دارن به اجبار خودشون رو محروم کنن و این نتیجش میشه عقده ای بار اومد در همه چیز که منجر به پسرفت فرهنگی و افزایش خشونت و دروغ در جامعه میشه!کسانی رو میشناسم که ادعای مسلمان بودن رو دارن ولی مشروب هم میخورند و اسلام رو در اینجا زیر پا میذارن ولی ادعای مسلمان بودن رو هم دارن و به پای بحث منطقی که میان مسلمان دو اتیشه میشن!ادمهای این جوری زیاد دیدم!این هم یک نمونه ی بارز کلاه گذاشتن سر خود و دیگران که به خاطر اسلام عزیز بوجود اومده!دیگه این جور شخص ها تا اخر عمر این یه ذره ترس توشون وجود داره که باعث میشه دروغ بگند!
D@mneD نوشته: بله مشکل فعلی اسلامه که باید گورشو گم کنه بره عربستان!
مردم ما هر چند که اسلام رو به صورت ظاهری پذیرفتن ولی همین هم یه ترسی توشون بوجود اورده و باعث میشه که اسلام رو کنار نذارن و توی همون چهار چوب بمونن و از چیزهایی که دوست دارن به اجبار خودشون رو محروم کنن و این نتیجش میشه عقده ای بار اومد ..
خوب چرا مردم باید از چیزی که نیست بترسند؟
نقل قول:خوب چرا مردم باید از چیزی که نیست بترسند؟
بنده هنوز هم به جواب این نرسیدم باور کنید!مردم احمق ما برای یک لحظه هم که شده حاضر نیستن این اسلام رو کنار بذارن واقعا فکر میکنن جریان جهنم و بهشت و اینا همش راسته!
یه چیز باحال رو بگم براتون!اون روز با یکی داشتم بحث میکردم به من میگفت تو میری جهنم!گفتم چرا؟گفت چون که بی خدا هستی و خدا تو رو مجازات میکنه وقتی مردی!گفتم پس این خدا باید یه موجود سادیست باشه پس!گفت چرا؟!گفتم خیلی ساده هست این خدایی که میگین مهربانه و قدرتمند از اینکه منو بندازه جهنم و عذاب کشیدن منو نگاه کنه چی میاد دستش مگر اینکه مثل سادیست ها لذت ببره از این کار!این یه نمونه ی بارز مردم ما هست!یه زره حاضر نیستن فکر کنن یه ذره!
D@mneD نوشته: بنده هنوز هم به جواب این نرسیدم باور کنید!مردم احمق ما برای یک لحظه هم که شده حاضر نیستن این اسلام رو کنار بذارن واقعا فکر میکنن جریان جهنم و بهشت و اینا همش راسته!
یه چیز باحال رو بگم براتون!اون روز با یکی داشتم بحث میکردم به من میگفت تو میری جهنم!گفتم چرا؟گفت چون که بی خدا هستی و خدا تو رو مجازات میکنه وقتی مردی!گفتم پس این خدا باید یه موجود سادیست باشه پس!گفت چرا؟!گفتم خیلی ساده هست این خدایی که میگین مهربانه و قدرتمند از اینکه منو بندازه جهنم و عذاب کشیدن منو نگاه کنه چی میاد دستش مگر اینکه مثل سادیست ها لذت ببره از این کار!این یه نمونه ی بارز مردم ما هست!یه زره حاضر نیستن فکر کنن یه ذره!
خوب دوست گرامی سخن من هم همین است دیگر! اگر مردم ما به خودی خود دوست ندارند فکر کنند آن اندازه هم اسلام را نمیتوانیم تقصیرکار بدانیم، میتوانیم؟
ریشه این بیفکری و کماندیشی مردم ما از کجاست و چه راهکاری برای آن داریم؟
russell نوشته: من فکر میکنم در معنی واژه از سد راه برداشتن اسلام دچار بدفهمی شده ایم.من مقصود من این نیست که هیچ مسلمانی در ایران نباید باقی نماند تا ما به خواسته هایمان برسیم.منظور من گرفتن قدرت و مشروعیت سیاسی و اخلاقی و دادن آن بجامعه آزاد و دموکراسی است که مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر هم باشد در قانون اساسی.شما فکر میکنید مسیحیت هنوز هم وجود دارد ولی خوب و مهربان شده،ولی در واقع مسیحیتی نمانده بر اساس آنچه ما میگوییم،ان روی خوش هم بقول مهربد بخاطر این است که قدرت را از دست داده اند و باید حماقتهای خود را پشت لبخندهای مصنوعی و مزورانه مخفی کنند.این چگونه خردمندی و خوبیست که باید مراقب باشیم که یکوقت قدرت دستشان نافتد؟!!
ببینید همین مسیحیان مهربان چه بر سر افریقا میاورند وقتی احساس میکنند مشروعیت اخلاقی دارند.کلیسای کاتولیک شده مرکز هرچه متجاوز جنسی و ادمکش فراریست.
من هم اتفاقن موافقم که باید از روشنگری اروپا بیاموزیم ولی گویا شما نیش و کنایه ها تمسخرهای همین روشنگران را فراموش کرده اید،ان موقع خوب بوده ولی الان برای جنگ با تقدس تمسخر بدرد نمیخورد؟!
و یک نکته جالب این است که در اروپای عصر روشنگری روشنگران برتری این را داشتند که دستاوردهای تکنولوژی روشنگری را همراه خود داشتند ولی در عصر ما گویا پیشرفتهای تکنولوژیک حاصل روشنگری هم نشانه ای از قدرت الله و آغا امام زمان است
بنظر من خشم مذهبیون ما بیشتر از اینکه ناشی از خشم کور باشد که با دو تا شکلات بتوان گولشان زد یکی از سنتهای اصلی انهاست که هر چه دارند از همان خشم و شمشیر دارند و اتفاقن وقتی سمبه و شمشیر طرف مقابل را پر زور ببینند است که میروند در سوراحهایشان و تقیه پیشه میکنند.برای همین بقول اوباما همه گزینه ها همواره باید روی میز باشند
تایید می کنم. یکی از مسایل پیش روی تفکر در ایران حتی تفکر دینی و اسلامی متاسفانه خود اسلام است. آنهم ناشی از دو عنصر در این دین است یکی اینکه قرآن کلام خود خداست و دیری اینکه تحریف نشده چون خدا نخواسته! این یعنی راه بر تفکر کردن و روشنگری دینی و تمام اینها بسته شود! من نمی دانم در اروپا چگونه این مسیر طی شد و جامعه به پختگی رسید که تحمل نقد دینی و زیر سئوال بودن ادعاهای دینی را داشته باشد. در ایران بلایی که سر کسروی آوردند را فراموش نکرده ایم. بنده متنی را می خواندم در یکی از مجلات به سالهای 1340 فکر کنم. نویسنده با نهایت نفرت نسبت به حمله اعراب داشت سخن می گفت و بزرگی ایران باستان، در آن میان خشونت اعراب را ناشی از خوی جاهلیت آنها که حتی اسلام هم نتوانسته درست کند نسبت داده بود. به نظر من این جمله را فقط به عنوان یک سوپاپ اطمینان گذاشته بود تا یکوقت کسی فکر نکند با اینهمه بدی که از حمله اعراب گفته نا مسلمان است و خدای نکرده دارد از اسلام بد می گوید.
این روند فکری کمابیش قبل انقلاب به عنوان یک دیوار دور روشنفکران ما بود. بعد انقلاب دیگر به طور سیستماتیک الزامی شد. یعنی تمامی رشته های دانش و آگاهی و فلسفه باید به نوعی از این دریچه اسلام رد شود. حتی بزرگترین روشنفکران ما هم جرات نمی کنند آزاد فکر کنند و آزاد از اسلام بنویستند. حتی کوچکترین کج روی بی پاسخ نمی ماند و نهایتا برخی راهی تبعید شدند و در تبعید خارج هم اکثرا یا خاموش شدند یا امثال اصلاح طلبان به خارج رفته ذوق زده شدند و تمامی رشته های اندیشه از کفشان خارج شد.[color="silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:37 am ---------- ارسال قبلی در 04:34 am ----------
[/color]
مهربد نوشته: خوب دوست گرامی سخن من هم همین است دیگر! اگر مردم ما به خودی خود دوست ندارند فکر کنند آن اندازه هم اسلام را نمیتوانیم تقصیرکار بدانیم، میتوانیم؟
ریشه این بیفکری و کماندیشی مردم ما از کجاست و چه راهکاری برای آن داریم؟
شاید این از نتایج کهنسالی تمدن ما باشد! گویا دچار زوال عقل شده ایم!
یک کلمه
اسلام
داشتم توی یک فاروم یک تاپیکی رو میخوندم
عنوان فاروم این بود:
موارد و موانع ایرانی ظهور
به عنوان مثال شما فقط این تیکه رو بخونید از پست اول
نقل قول:ین دردها را باید به کدام مسئول گفت؟ مسئولینی که هر چندسال یک بار میآیندو میخورند و میروند؟ نقش ولایت فقیه کجاست؟ چرا ما رهبری ولایت فقیه را خانه نشین کرده ایم ؟ مگر ایشان را نایب امام زمان نمیدانیم؟ چرا اختیارات ایشان را به نصیحت و پند محدود کرده ایم؟ چرا به بهانه دموکراسی خود را درگیر و دراختیار رهبری افراد غیر فقیه قرار داده ایم؟ چرا به بهانه دموکراسی ولی فقیه را خانه نشین کرده ایم؟ اگر امت اسلام یک صاحب داشته باشد بهتر است یا آنقدر صاحب و رئیس داشته باشد که مسلمین ندانند دردشان را کجا بگویند؟ اگر حکومت مستقیم ولی فقیه را دیکتاتوری بنامیم ، حکومت مستقیم پیامبرمان و حضرت علی را چه مینامیم؟ حکومت مستقیم یا همان به قول امروزی ها دیکتاتوری زمانی بد و ناپسند است که توسط افراد غیر عادل انجام شود نه افرادی که به عدالت و سنت پیامبر عمل میکنند. به راستی تا کی نوشدارو در دستمان باشد و پی درمان بگردیم. زمان عملی کردن قرآن کی فرا میرسد؟ [FONT="]با این مطالب ذکر شده آیا نمیتوان گفت که امام زمان چرا ظهور نمیکند؟ امام زمان کجا بیاید؟ بین این امت که مالشان با حرام آمیخته شده و خود را تحت ولایت غیر فقیه قرار داده و از آن هم حمایت میکنند؟ مگر امام حسین را امتی غیر از این شهید کردند؟[/FONT]
اگر حضرتش بیاید ما هم مانند دیگر فرق نمیگوییم که دین جدید آورده است؟
یا در جای دیگه میگه:
نقل قول:ما ایرانیها تو تاریخمون به وجود کورش مینازیم
به عدالت و انساندوستیش
به قوانین عادلانه اش
یه سوال؟:
رهبر ما چیش از کورش کمتره که کنار گذاشته شده؟
عدالتش؟
کمبود قانون های انسانی ( با علم فراوان از قرآن و احادیث )
اقتدار و سیاستش؟
چی؟
بعد می بینیم که مخالفت انچنان جدیی نمیشه و چه بسا تایید هم میشه
بعضیا چرا انقدر مسخ شدن و نفهم بار اومدن؟
به نگرم اگر خاستگاه Herkunft همه دشواری ها را دین بدانیم بسیار نادرست است و خود را فریب داده ایم. سرچشمه مشکلات چیز دیگری است.
دین در گذر سده ها، گره گشا و راهگشای ایرانیان بوده است.
ایرانی که در سرزمین نه چندان سرسبز زندگی می کرده با یاد خدا به کندن کاریز و قنات برای خود پرداخته است و از همین سرزمین خشک بهشت کوچکی در دل بیابان برای خود پدید آورده است.
همه مناسبات همبودین خود را با دین تنظیم کرده است. و اکنون دین و سنت در سده گذشته با تکنولوژی رویاروی شده است. وگرنه پیش از آن مشکلی نبوده است.
ما ایران که از بسیاری نگرها از بنمایه های نزاری و کمی برخوردار بوده است را با آلمان و ... همسنجی می کنیم که این همسنجی درست نیست.
با گذر زمان دشواری های فرهنگی ایران هم حل میشود، باید ببینیم تکنولوژی چه افسونهایی در آستین دارد.
پارسیگر