مهربد نوشته: نگرانی مادر برای فرزندش، از ترس او در درد از دست دادنش ریشه نمیگیرد؟
منظور من اینجا چیستی اخلاقیات و بودشناسیش نیست مهربد جان،البته موضوع خوبیه برای بحث.
من میگم در جوامع انسانی از ترس بودن رفتار انسانها از ارزش اونها کم میکنه،چون شجاعت یک ارزش هست و ترس ضد اون هست(این رو اگر قبول داشته باشیم).کسایی که علت اخلاق رو ترس میدونند و منشا اون رو فراطبیعی مجبورند از یک طرف از ارزش بودن شجاعت دفاع کنند و از یک طرف ترس بخش جدانشدنی از دینشون هست،این یه تناقض اساسیه که خودشونم میدونند.برای همین یک چیز موهومی درست کردند بنام عشق بخدا که برای ماست مالی در جاهایی که اوضاع خراب میشه بهش متوسل میشند تا بگند در واقع علت اصلی ترس نیست .خدای تبارک و تعالی برای حجیمتر و باکلاستر شدن،نصف بیشتر کتابشان رو صرف توصیف جهنم کرده
Russell نوشته: منظور من اینجا چیستی اخلاقیات و بودشناسیش نیست مهربد جان،البته موضوع خوبیه برای بحث.
من میگم در جوامع انسانی از ترس بودن رفتار انسانها از ارزش اونها کم میکنه،چون شجاعت یک ارزش هست و ترس ضد اون هست(این رو اگر قبول داشته باشیم).کسایی که علت اخلاق رو ترس میدونند و منشا اون رو فراطبیعی مجبورند از یک طرف از ارزش بودن شجاعت دفاع کنند و از یک طرف ترس بخش جدانشدنی از دینشون هست،این یه تناقض اساسیه که خودشونم میدونند.برای همین یک چیز موهومی درست کردند بنام عشق بخدا که برای ماست مالی در جاهایی که اوضاع خراب میشه بهش متوسل میشند تا بگند در واقع علت اصلی ترس نیست .خدای تبارک و تعالی برای حجیمتر و باکلاستر شدن،نصف بیشتر کتابشان رو صرف توصیف جهنم کرده
راسل جان، اگر ما بخواهیم پایه همه اخلاقیات را به خردترین بخش خود ساده کنیم به دو دسته ساده
«ترس» و «پاداش» میرسیم و من نمیدانم آیا ایده خوبی است که با این رویکرد، ترسیدن را مایه کمارزشی رفتارها بشمریم.
برای نمونه، ترس از مرگ از یک چیز کاملا منطقی است و از همینرو،
اگر کسی برای جلوگیری از کشته شدن خود دروغ گفت آیا این دروغگویی از ارزش کار او کم میکند؟
و بر پاد آن، اگر با شجاعت نابخردانه به پیشواز مرگ برود، آیا ارزش کار او زیاد میشود؟
با این نگرش من میگویم که اگر کسی از ترس خشم خدا و آتش دوزخ دست به "گناه" نمیزند، از ارزش اخلاقی آن کم نمیکند.
اخلاقیات = رفتار و کَنشهایی که سود بهینه همگانی را در بر داشته باشد.
مهربد نوشته: راسل جان، اگر ما بخواهیم پایه همه اخلاقیات را به خردترین بخش خود ساده کنیم به دو دسته ساده
«ترس» و «پاداش» میرسیم و من نمیدانم آیا ایده خوبی است که با این رویکرد، ترسیدن را مایه کمارزشی رفتارها بشمریم.
برای نمونه، ترس از مرگ از یک چیز کاملا منطقی است و از همینرو،
اگر کسی برای جلوگیری از کشته شدن خود دروغ گفت آیا این دروغگویی از ارزش کار او کم میکند؟
و بر پاد آن، اگر با شجاعت نابخردانه به پیشواز مرگ برود، آیا ارزش کار او زیاد میشود؟
با این نگرش من میگویم که اگر کسی از ترس خشم خدا و آتش دوزخ دست به "گناه" نمیزند، از ارزش اخلاقی آن کم نمیکند.
اخلاقیات = رفتار و کَنشهایی که سود بهینه همگانی را در بر داشته باشد.
من فکر میکنم دراینباره اختلاف نظر داریم مهربد جان.اگر اعمال را به قول شما خرد کنیم به نظر من میتوانیم انها را برای جذب خوبی و اجتناب از ناراحتی تقسیم کنیم.خوبی و بدی لزوماً مترادف ترس و شجاعت نیست.
از نظر نفع هم ترس چندان کارکرد خوبی ندارد.ما دوست نداریم دوستانمان ترسو باشند.ولی دوست داریم افراد معقولی باشند از چیزهایی که دوست نداریم اجتناب کنند.اینها باهم متفاوت است.
البته این نکته که اگر کسی به خدا باور داشته باشد بنابر عقوبتگرایی عقلانیست که عذاب جهنم را هم در انتخاب کارهایش در نظر بگیرد سخن درستیست.اما ترس دینی اینگونه نیست.ترس دینی یک تفکر برده وار است یعنی تلاشی نامیدانه برای راضی نگه داشتن ارباب بدون در نظر گرفتن اینکه اصلاً این تلاش برای راضی نگه داشتن و نادیده یا کم اهمیت گرفتن سایر عواقب عمل خردمندانه هست یا خیر.اگر کسی زندگی برده وار برایش بدتر باشد از خشم خدا و عواقب آن میتوان گفت که انتخاب خشم خدا اخلاقی تراست.مانند بحث شما بر سر کتابهای For Dummies که شما استفاده نکردن از آنها را بعلت اینکه فکر میکنید به شخصیت شما توهین میکند به استفاده از آنها ترجیح میدهید