(07-14-2025, 08:22 AM)Anarchy نوشته: [ -> ]یقه حکومت رو گرفتیم و باز هم خواهیم گرفت تا از این رنج رها بشیم اما وقتی موشک اسرائیلی وسط تجریش یا محوطه زندان اوین یا ساختمان مسکونی چند طبقه پایین اومد پشت اسرائیل شادی نکنیم ... مردم ما متاسفانه دچار افراط و تفریط هستن !!
اگر بنا بود جنگ برای خاورمیانه خیر و برکتی بیاره تا حالا آورده بود ...
در مورد اینکه بخشی از جامعه ممکنه در مواجهه با حملات نظامی احساساتی بشه و واکنشهایی از جنس شادی یا انتقامطلبی نشون بده، به نظرم باید کمی با واقعگرایی بیشتری نگاه کنیم.
جامعهی ایران یک پیکره یکدست نیست. همونطور که در اعتراضات، انتخابات، بحرانهای زیستمحیطی، یا حتی فوتبال، واکنشها میتونن کاملاً متنوع، متناقض و بعضاً هیجانی باشن.
بنابراین متمرکز شدن روی یک دسته از مردم که در شرایطی خاص واکنش احساسی یا شاید نسنجیدهای نشون میدن، تصویر دقیقی از واقعیت اجتماعی نمیسازه و تحلیل رو از مسیر مؤثرش خارج میکنه. کار تحلیلگر، شناسایی روندها و ساختارهاست، نه برجسته کردن تکعکسهایی از یک صحنه متحرک.
واقعیت اینه که مردم ایران، در طول سالهای اخیر، بارها با هزینههای گزاف نسبت به بیعدالتیها، فساد، سرکوب، و ناکارآمدیهای جمهوری اسلامی واکنش نشون دادن. و بله، در مواجهه با حمله نظامی به یک نهاد سرکوبگر یا ساختار امنیتی ج.ا، بعضیها ممکنه احساس رهایی یا حتی امید بکنن.
اما این به خودی خود نه مایهی قضاوت دربارهٔ کل مردم ایران است، و نه نشانهای از تأیید جنگ یا بیتفاوتی به سرنوشت غیرنظامیان. در نهایت، انسان آگاه و تحلیلگر، نه در تشویق به شادی برای انفجار، و نه در ساکت ماندن مقابل فاجعه، بلکه در جستوجوی راههاییست که در میان هیاهوی روایتها، به آیندهای کمهزینهتر، آزادتر، و واقعاً انسانیتر ختم بشه. گرهگشایی واقعی، فقط از مسیر دیدن همهی حقیقتها با هم ممکنه — نه از برش زدنِ احساسات بخشی از جامعه و ساختن استدلال کلی از اون.
بنابراین به جای تمرکز بر اینکه چه کسی شادی کرد یا نکرد، باید بپرسیم: چطور به جایی رسیدیم که مردم، ولو بخش کوچکی از آنها، برای بمباران یک نهاد نظامی در کشور خودشون احساس آرامش میکنن؟ این سؤال، ما رو نه به دفاع از اسرائیل میکشونه، نه به تطهیر ج.ا — بلکه دقیقاً ما رو به عمق فاجعهای میبره که دهههاست در حال رخ دادنه: از همگسیختگی رابطه میان حاکمیت و مردم. و اگر نتونیم این گره رو درک و باز کنیم، از هر سو که ضربه بخوریم، باز هم مردم قربانی اول خواهند بود.
و با همهی اینها، یک نکته همچنان باقی میمونه که از نظر من، مسئلهی اصلی است:
با این رژیم چکار باید کرد؟
زیرا تا زمانی که جمهوری اسلامی در قدرت بماند، تا وقتی ساختار سرکوب و بیکفایتی بر سرنوشت مردم سایه انداخته، پایانبخش رنج نخواهد بود. برعکس:
در آینده فقط باید بهای سنگینتری پرداخت.
جمهوری اسلامی منشأ ریشهای بسیاری از بحرانهای داخلی و منطقهایست.
تا این گره باز نشه، ما صرفاً در حال مسکنزدن به زخمی هستیم که همچنان خونریزی خواهد کرد — و قربانی، باز هم مردم خواهند بود.
(07-14-2025, 12:49 PM)Scary نوشته: [ -> ] (07-14-2025, 08:22 AM)Anarchy نوشته: [ -> ]یقه حکومت رو گرفتیم و باز هم خواهیم گرفت تا از این رنج رها بشیم اما وقتی موشک اسرائیلی وسط تجریش یا محوطه زندان اوین یا ساختمان مسکونی چند طبقه پایین اومد پشت اسرائیل شادی نکنیم ... مردم ما متاسفانه دچار افراط و تفریط هستن !!
اگر بنا بود جنگ برای خاورمیانه خیر و برکتی بیاره تا حالا آورده بود ...
در مورد اینکه بخشی از جامعه ممکنه در مواجهه با حملات نظامی احساساتی بشه و واکنشهایی از جنس شادی یا انتقامطلبی نشون بده، به نظرم باید کمی با واقعگرایی بیشتری نگاه کنیم.
جامعهی ایران یک پیکره یکدست نیست. همونطور که در اعتراضات، انتخابات، بحرانهای زیستمحیطی، یا حتی فوتبال، واکنشها میتونن کاملاً متنوع، متناقض و بعضاً هیجانی باشن.
بنابراین متمرکز شدن روی یک دسته از مردم که در شرایطی خاص واکنش احساسی یا شاید نسنجیدهای نشون میدن، تصویر دقیقی از واقعیت اجتماعی نمیسازه و تحلیل رو از مسیر مؤثرش خارج میکنه. کار تحلیلگر، شناسایی روندها و ساختارهاست، نه برجسته کردن تکعکسهایی از یک صحنه متحرک.
واقعیت اینه که مردم ایران، در طول سالهای اخیر، بارها با هزینههای گزاف نسبت به بیعدالتیها، فساد، سرکوب، و ناکارآمدیهای جمهوری اسلامی واکنش نشون دادن. و بله، در مواجهه با حمله نظامی به یک نهاد سرکوبگر یا ساختار امنیتی ج.ا، بعضیها ممکنه احساس رهایی یا حتی امید بکنن.
اما این به خودی خود نه مایهی قضاوت دربارهٔ کل مردم ایران است، و نه نشانهای از تأیید جنگ یا بیتفاوتی به سرنوشت غیرنظامیان. در نهایت، انسان آگاه و تحلیلگر، نه در تشویق به شادی برای انفجار، و نه در ساکت ماندن مقابل فاجعه، بلکه در جستوجوی راههاییست که در میان هیاهوی روایتها، به آیندهای کمهزینهتر، آزادتر، و واقعاً انسانیتر ختم بشه. گرهگشایی واقعی، فقط از مسیر دیدن همهی حقیقتها با هم ممکنه — نه از برش زدنِ احساسات بخشی از جامعه و ساختن استدلال کلی از اون.
بنابراین به جای تمرکز بر اینکه چه کسی شادی کرد یا نکرد، باید بپرسیم: چطور به جایی رسیدیم که مردم، ولو بخش کوچکی از آنها، برای بمباران یک نهاد نظامی در کشور خودشون احساس آرامش میکنن؟ این سؤال، ما رو نه به دفاع از اسرائیل میکشونه، نه به تطهیر ج.ا — بلکه دقیقاً ما رو به عمق فاجعهای میبره که دهههاست در حال رخ دادنه: از همگسیختگی رابطه میان حاکمیت و مردم. و اگر نتونیم این گره رو درک و باز کنیم، از هر سو که ضربه بخوریم، باز هم مردم قربانی اول خواهند بود.
و با همهی اینها، یک نکته همچنان باقی میمونه که از نظر من، مسئلهی اصلی است:
با این رژیم چکار باید کرد؟
زیرا تا زمانی که جمهوری اسلامی در قدرت بماند، تا وقتی ساختار سرکوب و بیکفایتی بر سرنوشت مردم سایه انداخته، پایانبخش رنج نخواهد بود. برعکس: در آینده فقط باید بهای سنگینتری پرداخت.
جمهوری اسلامی منشأ ریشهای بسیاری از بحرانهای داخلی و منطقهایست.
تا این گره باز نشه، ما صرفاً در حال مسکنزدن به زخمی هستیم که همچنان خونریزی خواهد کرد — و قربانی، باز هم مردم خواهند بود.
از مرذم عادی که انتظاری نداریم اما برای مثال حتی همینجا هم به صرف مخالفت یا محکوم کردن حمله اسرائیل من رو متهم کردید به حمایت از رژیم یا حرکت در مسیر گفتمان رژِیم ... متاسفانه جریان رسانه ای هم دست امثال کانال کسشعر نشنال افتاده که در جفنگ گفتن و تحلیل آبکی و فیک نیوز با صدا و سیمای میلی رقابت تنگاتنگی داره . همین کانال در سفید شویی جنگ و حمله اسرائیل به ایران نقش موثری رو بازی کرده و میکنه .
فکر نمیکنم خوشحال شده ها از حمله اسرائیل صرفا بخش کوچکی باشن و این برای آینده ایران خبر خوبی نیست .
براندازی جمهوری اسلامی هم فشار دادن یک دکمه نیست که بزنیم و خلاص !! تا اون زمان برسه هم نمیشه بگیم فعلا بیخیال بذاریم اسرائیل حمله کنه و ما هم تشویق کنیم ... در هیچ حالتی نباید از چنین حمله ای خوشحال باشیم. نباید انقد در تحلیل ها سطحی و تنگ نظر باشیم که هر مخالف جنگی رو هم طرفدار رژیم بدونیم ...
مقوله براندازی اون هم براندازی یه حکومت تمامیت خواه مذهبی کار پیچیده و به شدت پر زحمتی هست . این نیست که شاهزاده بره دو تا مصاحبه به زبان خارجی بکنه و کار تموم شه . نیاز به مشارکت همه جانبه بیش از نود درصد مردم داره . نیاز به آموزش مبارزه میدانی و حتی مسلحانه داره . نیاز به بودجه و رسانه استاندارد با جنبه های ملی گرایانه واقعی و نه وابسته داره . نیاز به کارشناس خبره و مسلط داره . نیاز به اپوزیسیون واقعی در قامت یک حکومت داره نه یه سری الاف بی سواد بی هنر از همه جا رونده لنگ پول !!
آیا چنین شرایطی رو الان مهیا میبینید ؟
یه نظریه خیلی نا محبوب هم بدم ... از بین تمام حرکت های مردمی که از سال هشتاد و هشت تا الان دیدم ، اتفاقات سال هزار و چهار صد و یک بدترین و بی مایه ترینش بود و ضربه ای که به براندازی زد از همه بیشتر بود ... کلیت اون حرکت در اپوزیسیون نیم بند ما ، برون ریخت مشتی افکار عقده گشایانه فمینیستی و قومیت گرایانه بود و همون باعث شد به کلی از براندازی نا امید شم و اون رو موکول به امری در آینده دور و به صرف گذر زمان بدونم. در سطح خیابان هم بیشتر مشارکت با جوانان و نوجوانانی بود که اولین تجربه اعتراض رو داشتن و بی پناه و بی برنامه و بی آموزش وسط مشتی گرگ تا بن دندان مسلح رها شده بودن ...
(07-14-2025, 11:24 PM)Anarchy نوشته: [ -> ]از مرذم عادی که انتظاری نداریم اما برای مثال حتی همینجا هم به صرف مخالفت یا محکوم کردن حمله اسرائیل من رو متهم کردید به حمایت از رژیم یا حرکت در مسیر گفتمان رژِیم ... متاسفانه جریان رسانه ای هم دست امثال کانال کسشعر نشنال افتاده که در جفنگ گفتن و تحلیل آبکی و فیک نیوز با صدا و سیمای میلی رقابت تنگاتنگی داره . همین کانال در سفید شویی جنگ و حمله اسرائیل به ایران نقش موثری رو بازی کرده و میکنه .
فکر نمیکنم خوشحال شده ها از حمله اسرائیل صرفا بخش کوچکی باشن و این برای آینده ایران خبر خوبی نیست .
براندازی جمهوری اسلامی هم فشار دادن یک دکمه نیست که بزنیم و خلاص !! تا اون زمان برسه هم نمیشه بگیم فعلا بیخیال بذاریم اسرائیل حمله کنه و ما هم تشویق کنیم ... در هیچ حالتی نباید از چنین حمله ای خوشحال باشیم. نباید انقد در تحلیل ها سطحی و تنگ نظر باشیم که هر مخالف جنگی رو هم طرفدار رژیم بدونیم ...
مقوله براندازی اون هم براندازی یه حکومت تمامیت خواه مذهبی کار پیچیده و به شدت پر زحمتی هست . این نیست که شاهزاده بره دو تا مصاحبه به زبان خارجی بکنه و کار تموم شه . نیاز به مشارکت همه جانبه بیش از نود درصد مردم داره . نیاز به آموزش مبارزه میدانی و حتی مسلحانه داره . نیاز به بودجه و رسانه استاندارد با جنبه های ملی گرایانه واقعی و نه وابسته داره . نیاز به کارشناس خبره و مسلط داره . نیاز به اپوزیسیون واقعی در قامت یک حکومت داره نه یه سری الاف بی سواد بی هنر از همه جا رونده لنگ پول !!
آیا چنین شرایطی رو الان مهیا میبینید ؟
یه نظریه خیلی نا محبوب هم بدم ... از بین تمام حرکت های مردمی که از سال هشتاد و هشت تا الان دیدم ، اتفاقات سال هزار و چهار صد و یک بدترین و بی مایه ترینش بود و ضربه ای که به براندازی زد از همه بیشتر بود ... کلیت اون حرکت در اپوزیسیون نیم بند ما ، برون ریخت مشتی افکار عقده گشایانه فمینیستی و قومیت گرایانه بود و همون باعث شد به کلی از براندازی نا امید شم و اون رو موکول به امری در آینده دور و به صرف گذر زمان بدونم. در سطح خیابان هم بیشتر مشارکت با جوانان و نوجوانانی بود که اولین تجربه اعتراض رو داشتن و بی پناه و بی برنامه و بی آموزش وسط مشتی گرگ تا بن دندان مسلح رها شده بودن ...
درباره براندازی و شرایط سختش. بله، همونطور که خودت گفتی، ما نه سازمان سیاسی واقعی داریم، نه رسانه مستقل حرفهای، نه اپوزیسیون کارآمد. اما درست در همین لحظهست که انتخاب ما مشخص میشه: آیا چون وضعیت اپوزیسیون و جامعه مدنی فاجعهباره، پس به کل از تغییر ساختاری چشم ببندیم و تبدیل به ناظر خاموش رنج همگانی بشیم؟ یا حتی در همین وضعیت بغرنج، به دنبال ساختن حداقلهایی باشیم که مسیر آینده رو ممکن میکنه؟ اینکه صرفاً بگیم «نیست»، هیچ چیزی رو حل نمیکنه؛ برعکس، ما رو به سکون و درماندگی دائمی میکشونه.
در مورد سال ۱۴۰۱. قطعاً میشه از بسیاری ضعفها و حتی خطاهای آن خیزش سخن گفت — اما تقلیل اون اتفاق بزرگ و پرهزینه به "عقدهگشایی قومگرایانه یا فمینیستی"، یک بیانصافی جدی در حق هزاران جوانیه که با جان خودشون وارد میدان شدن، و حتی اگر بیبرنامه بودن، این تقصیر رو باید در جایی دیگه جست — نه در آرمانخواهی نسلی که تمام عمرش زیر بار سرکوب زیسته.
آنها بیتجربه بودن، اما شجاعتشون، دردشون، و مطالبهشون واقعی بود. اینکه اپوزیسیون و نخبگان نتونستن اون انرژی رو سازمان بدن، مسئلهایست جدا — اما نادیدهگرفتن اون خروش انسانی، به نظر من، پاککردن بخشی از حقیقت تلخ و شریف این دوران ماست.
اما مسئله اینه: اگر تشخیص ما اینه که اپوزیسیون مؤثر وجود نداره، مردم آمادگی لازم ندارن، و مسیر دشواره — که در اینها تردیدی نیست —
سؤال بعدی باید این باشه: خب، از این نقطه چه باید کرد؟
اگر فقط قراره این وضعیت رو توصیف کنیم و هیچ راهی برای خروج ازش متصور نباشیم، در واقع خودمون هم بخشی از همون بنبست میشیم.
نه برای اینکه راه سادهای وجود داره، بلکه چون راهی جز مواجهه تدریجی، آموزش، گفتوگو و بازسازی اعتماد عمومی وجود نداره.
و این مسیر، دقیقاً از دل همین ناامیدی و بیاعتمادی باید آغاز بشه، نه در لحظهای فرضی که همهچیز مهیاست.
(07-15-2025, 04:59 AM)Scary نوشته: [ -> ] (07-14-2025, 11:24 PM)Anarchy نوشته: [ -> ]از مرذم عادی که انتظاری نداریم اما برای مثال حتی همینجا هم به صرف مخالفت یا محکوم کردن حمله اسرائیل من رو متهم کردید به حمایت از رژیم یا حرکت در مسیر گفتمان رژِیم ... متاسفانه جریان رسانه ای هم دست امثال کانال کسشعر نشنال افتاده که در جفنگ گفتن و تحلیل آبکی و فیک نیوز با صدا و سیمای میلی رقابت تنگاتنگی داره . همین کانال در سفید شویی جنگ و حمله اسرائیل به ایران نقش موثری رو بازی کرده و میکنه .
فکر نمیکنم خوشحال شده ها از حمله اسرائیل صرفا بخش کوچکی باشن و این برای آینده ایران خبر خوبی نیست .
براندازی جمهوری اسلامی هم فشار دادن یک دکمه نیست که بزنیم و خلاص !! تا اون زمان برسه هم نمیشه بگیم فعلا بیخیال بذاریم اسرائیل حمله کنه و ما هم تشویق کنیم ... در هیچ حالتی نباید از چنین حمله ای خوشحال باشیم. نباید انقد در تحلیل ها سطحی و تنگ نظر باشیم که هر مخالف جنگی رو هم طرفدار رژیم بدونیم ...
مقوله براندازی اون هم براندازی یه حکومت تمامیت خواه مذهبی کار پیچیده و به شدت پر زحمتی هست . این نیست که شاهزاده بره دو تا مصاحبه به زبان خارجی بکنه و کار تموم شه . نیاز به مشارکت همه جانبه بیش از نود درصد مردم داره . نیاز به آموزش مبارزه میدانی و حتی مسلحانه داره . نیاز به بودجه و رسانه استاندارد با جنبه های ملی گرایانه واقعی و نه وابسته داره . نیاز به کارشناس خبره و مسلط داره . نیاز به اپوزیسیون واقعی در قامت یک حکومت داره نه یه سری الاف بی سواد بی هنر از همه جا رونده لنگ پول !!
آیا چنین شرایطی رو الان مهیا میبینید ؟
یه نظریه خیلی نا محبوب هم بدم ... از بین تمام حرکت های مردمی که از سال هشتاد و هشت تا الان دیدم ، اتفاقات سال هزار و چهار صد و یک بدترین و بی مایه ترینش بود و ضربه ای که به براندازی زد از همه بیشتر بود ... کلیت اون حرکت در اپوزیسیون نیم بند ما ، برون ریخت مشتی افکار عقده گشایانه فمینیستی و قومیت گرایانه بود و همون باعث شد به کلی از براندازی نا امید شم و اون رو موکول به امری در آینده دور و به صرف گذر زمان بدونم. در سطح خیابان هم بیشتر مشارکت با جوانان و نوجوانانی بود که اولین تجربه اعتراض رو داشتن و بی پناه و بی برنامه و بی آموزش وسط مشتی گرگ تا بن دندان مسلح رها شده بودن ...
درباره براندازی و شرایط سختش. بله، همونطور که خودت گفتی، ما نه سازمان سیاسی واقعی داریم، نه رسانه مستقل حرفهای، نه اپوزیسیون کارآمد. اما درست در همین لحظهست که انتخاب ما مشخص میشه: آیا چون وضعیت اپوزیسیون و جامعه مدنی فاجعهباره، پس به کل از تغییر ساختاری چشم ببندیم و تبدیل به ناظر خاموش رنج همگانی بشیم؟ یا حتی در همین وضعیت بغرنج، به دنبال ساختن حداقلهایی باشیم که مسیر آینده رو ممکن میکنه؟ اینکه صرفاً بگیم «نیست»، هیچ چیزی رو حل نمیکنه؛ برعکس، ما رو به سکون و درماندگی دائمی میکشونه.
در مورد سال ۱۴۰۱. قطعاً میشه از بسیاری ضعفها و حتی خطاهای آن خیزش سخن گفت — اما تقلیل اون اتفاق بزرگ و پرهزینه به "عقدهگشایی قومگرایانه یا فمینیستی"، یک بیانصافی جدی در حق هزاران جوانیه که با جان خودشون وارد میدان شدن، و حتی اگر بیبرنامه بودن، این تقصیر رو باید در جایی دیگه جست — نه در آرمانخواهی نسلی که تمام عمرش زیر بار سرکوب زیسته.
آنها بیتجربه بودن، اما شجاعتشون، دردشون، و مطالبهشون واقعی بود. اینکه اپوزیسیون و نخبگان نتونستن اون انرژی رو سازمان بدن، مسئلهایست جدا — اما نادیدهگرفتن اون خروش انسانی، به نظر من، پاککردن بخشی از حقیقت تلخ و شریف این دوران ماست.
اما مسئله اینه: اگر تشخیص ما اینه که اپوزیسیون مؤثر وجود نداره، مردم آمادگی لازم ندارن، و مسیر دشواره — که در اینها تردیدی نیست —
سؤال بعدی باید این باشه: خب، از این نقطه چه باید کرد؟
اگر فقط قراره این وضعیت رو توصیف کنیم و هیچ راهی برای خروج ازش متصور نباشیم، در واقع خودمون هم بخشی از همون بنبست میشیم.
نه برای اینکه راه سادهای وجود داره، بلکه چون راهی جز مواجهه تدریجی، آموزش، گفتوگو و بازسازی اعتماد عمومی وجود نداره.
و این مسیر، دقیقاً از دل همین ناامیدی و بیاعتمادی باید آغاز بشه، نه در لحظهای فرضی که همهچیز مهیاست.
خب کار شما هم جز توصیف چیز دیگه ای نیست ... منتها توصیف مثبت از رویداد هایی که نتیجه حاصله از اونها شکست بوده ... یعنی فرار از واقعیت و عدم پذیرش ضعف های آشکار و اساسی که در موردش صحبت کردم.
حرف های شما حکایت پکیج های فشرده راهکارهای موفقیت در زندگی در هفت جلسه اس ... حرف های شیرین اما دور از واقعیت و امکان عملی شدن !
(07-15-2025, 05:41 AM)Anarchy نوشته: [ -> ]خب کار شما هم جز توصیف چیز دیگه ای نیست ... منتها توصیف مثبت از رویداد هایی که نتیجه حاصله از اونها شکست بوده ... یعنی فرار از واقعیت و عدم پذیرش ضعف های آشکار و اساسی که در موردش صحبت کردم.
حرف های شما حکایت پکیج های فشرده راهکارهای موفقیت در زندگی در هفت جلسه اس ... حرف های شیرین اما دور از واقعیت و امکان عملی شدن !
در واقع، تفاوت ما دقیقاً در نوع "توصیف"هامونه. من نگفتم اتفاقات ۱۴۰۱ یا وضعیت اپوزیسیون موفق بوده؛ اتفاقاً تصریح کردم که پر از ضعف، خطا و ناکارآمدی بوده — اما همزمان گفتم تقلیل اون اتفاقات به "بیمایهگی" یا "عقدهگشایی" هم خوانش دقیقی از واقعیت نیست. توصیف من مبتنی بر تضادها و پیچیدگیهاست، نه مثبتاندیشیِ صرف.
از قضا، مسأله اینه که اگر فقط واقعیتهای تلخ رو توصیف کنیم و ازش نتیجه بگیریم که «راهی نیست»، داریم نقش همان انفعال مزمن رو بازی میکنیم؛ اون هم در لباسی از واقعگرایی. در حالی که کار تحلیلگر نه فقط توصیف شکست، بلکه شناسایی روزنهها، گرچه محدود و ناچیز، برای گذار از وضعیت هم هست.
دربارهی "راهکارهای هفتجلسهای موفقیت" هم باید بگم: اگر من دنبال نسخهی فوری بودم، همین الان باید میگفتم «براندازی ممکن نیست، اپوزیسیون فیکه، مردم ناآمادهن، پس بهتره هیچ کاری نکنیم تا آینده خودش بیاد.» اما دقیقاً برعکس، دارم از فرآیند کند، فرسایشی، غیرقهرمانانه، و پرخطای ساختن حرف میزنم — ساختنی که نه هیجانانگیزه، نه تضمینی داره، اما تنها راه متمدنانهایه که باقی میمونه.
بهنظرم اگه قراره با هم بحث مؤثر کنیم، باید بدونیم که تلخگویی همیشه معادل واقعگرایی نیست، همونطور که هر حرف امیدوارانهای الزاماً سادهانگارانه نیست.
واقعیت، جای پیچیدهتریه — و ما اگر قراره بخشی از راهحل باشیم، باید به همین پیچیدگی وفادار بمونیم، نه اینکه در قالب دوگانهی «خیالپردازی/ناامیدی» گیر کنیم.