دفترچه

نسخه‌ی کامل: جنگ روانی و جنگ ضد فرهنگها
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3
واجا و سپاه علاوه بر جاسوسی دارای سازمان های غیر رسمی جنگ روانی وجنگ بر ضد پیروان فرهنگهای غیر اسلامی می باشد.

فرمانده ها و پرسنل واجا و سپاه که فعالیت های مذکور را دارند جذب مافیا که شامل فساد اداری و فساد اقتصادی و اراذل و اوباش پروری است شده و میشوند.
در این تاپیک آزارها و توطئه هایی که علیه من انجام داده و میدهند را مینویسم و مشخص است این ها را علیه میلیونها نفر انجام میدهند.
مقدمه ای درباره فعالیت واحدهای جنگ روانی و جنگ علیه فرهنگها، بر ضد من

من نویسنده مقاله های لیبرالی در فاصله ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ در دانشگاه دولتی کاشان بودم.
بعدا فهمیدم دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه و دوستانشان که خود را طرفدار خاتمی و اصلاحات نشان میدادند، برای باند سعید امامی کار می کردند و همدست یا عضو واجا و سپاه بوده و هستند.
این دانشجویان در دانشگاه و شهر کاشان در فساد اداری و فساد اقتصادی نیز همدست بودند.
چرا من تارگت و قربانی اراذل و اوباش واجا و سپاه و مافیا شده ام؟

چون من لیبرال بودم،

و

همچنین جهت ارسال نفوذی به خارج و به میان اپوزیسیون.

و همچنین چون فامیلهای پدری من و دوستانشان املاک مصادره شده داشته و دارند.

و همچنین چون فامیلهای مادری ساواکی بودند و مجبور به فروش املاک مصادره ای بر ضد خزانه ملی شده بودند.

از خود دوران دانشگاه و بعد از دانشگاه، تارگت واجا و سپاه شدم. و هم در دانشگاه هدف توطئه و آزار بودم و هم بعد از دانشگاه.
توطئه و آزار شماره یک: ریختن داروهای خطرناک در غذا

  یکی از آزارهایی که در دانشگاه علیه من کرده بودند ریختن مواد دارویی خاص در غذا بوده است.
دومین آزار و توطئه علیه من. هیپنوتیزم

آزار دیگر که دانشگاه علیه من کرده بودند هیپنوتیزم پس از ریختن داروهای خاص در خوراکی بوده است.
3rd شخص عوضی جای من معرفی کرده اند

بعد از دانشگاه فهمیدم که آزار سوم که علیه من کرده بودند وقتی از دانشگاه های دیگر و از دانشکده های دیگر می آمدند تا ببینند چه کسی این مقاله های لیبرالی را نوشته است، شخص دیگری را جای من معرفی می کردند و همه چیز را به بیراهه می بردند.
4th ترسو خواندن مقاله نویس

بعد از دانشگاه فهمیدم آزار و توطئه چهارم این بوده که تبلیغ کرده بودند من که مقاله مینویسم، میترسم خودم را معرفی کنم. و التماس کرده ام کس دیگری را جای من معرفی کنند.
5th ارسال نفوذی و پناهنده با مقاله های من

بعد از دانشگاه فهمیدم که آزار و توطئه  پنجم این است که اینها با مجله ها و مقاله های من اقدام به ارسال تروریست و جاسوس و نفوذی و پناهنده تقلبی به میان اپوزیسیون و به خارج کشور کرده اند.
6th هدفون ناپیدا درون گوش

آزار ششم این بود که در سال سوم یا چهارم دانشگاه که بودم یک هدفون ناپیدا و کوچک توی گوشم فروکرده بودند که فقط یکبار متوجه شدم که حمید کارگر پیر در گوش امیر حسنوند حرف میزد انگار در گوش من حرف میزند.
صفحات: 1 2 3