دفترچه

نسخه‌ی کامل: دختر استقلالی با حسرت آزادی رفت ...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
هان! ای دل عبرت ‌بین❗️

ماجرای دختر جوانی که براثر خودسوزی به کام مرگ فرو رفت، باید درس عبرتی برای مسئولان کشور و بویژه مقامات قضایی و مأموران
نیروی انتظامی باشد تا از تکرار اینگونه حوادث تلخ و تکان دهنده که وجدان عمومی را عمیقا تحت تاثیر قرار می دهد، جلوگیری شود.

سحر خدایاری به دلیل علاقه ای که به تیم فوتبال استقلال داشت برای اولین بار از شهر قم محل سکونت خود جهت تماشای مسابقه
میان دو تیم العین و استقلال راهی تهران می شود و در بدو ورود به استادیوم آزادی مورد شناسایی قرار می گیرد زیرا اجازه نمی دهد
که مردان برای بازرسی بدنی به او نزدیک شوند.


اولین خطای اساسی در همین جا صورت می گیرد. ماموران بازرسی کننده به جای آنکه به ممانعت از ورود وی به ورزشگاه بسنده کنند،
او را بازداشت و تلفن همراه وی را توقیف کرده و با تشکیل پرونده قضایی او را به بازداشتگاه و سپس برای اتخاذ تصمیم به دادسرای
ارشاد، محل رسیدگی به اینگونه موارد می فرستند.


دختری که اجازه بازرسی بدنی را به ماموران ورزشگاه آزادی نمی دهد، به اصولی معتقد است که باید مورد احترام قرار گیرد و همانطور
که اکنون از ظواهر امر نیز پیداست، او در یک خانواده مذهبی بزرگ شده و فردی بی قید و بند و عضو یک خانواده اشرافی یا خوش گذران
نبوده است.

اشتباه دوم را بازپرس پرونده مرتکب می شود که آزادی سحر خدایاری را با وجود فقدان هرگونه سابقه کیفری منوط به سپردن یک وثیقه
سنگین پنجاه میلیون تومانی
می کند!


◀️ به هر ترتیب خانواده این دختر برای تهیه مبلغ وثیقه، آن هم در آخرین روز کاری دستگاه قضایی یعنی روز چهارشنبه با مشکل مواجه
می شوند و این دختر در زندان می ماند ولی در نهایت با سختی فراوان پول را تهیه کرده و در اولین ساعات روز پنجشنبه به حساب
دستگاه قضایی واریز می کنند تا فرزندشان بیش از آن در حبس نماند.


◀️ یک اشکال اساسی در دستگاه قضایی که آقای سید ابراهیم رئیسی باید برای آن چاره اندیشی کند، آن است که اگر فرد متهم نتواند
وثیقه درنظر گرفته شده را تا آخرین ساعات اداری روز چهارشنبه ارائه دهد، باید تا روز شنبه در زندان باقی بماند که این مساله برای دختر
جوانی مانند سحر خدایاری و خانواده او بسیار سنگین و تلخ بوده است.


◀️ اشتباه دیگر بازپرس پرونده آن بوده است که برای این دختر کیفرخواست صادر کرده و آن را برای رسیدگی به دادگاه انقلاب فرستاده است.


◀️ در گزارش های خبری از " توهین و تمرد در برابر ماموران" به عنوان اتهام نسبت داده شده به مرحوم سحر خدایاری یاد شده است که در
این صورت پرونده وی جهت رسیدگی نباید به دادگاه انقلاب می رفت زیرا رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه کیفری دو بوده است.


◀️ علاوه بر آن از ابتدای تشکیل پرونده تا زمان مراجعه خانم سحر خدایاری به دادگاه انقلاب قریب شش ماه سپری شده است که به طور
طبیعی وی در این مدت تحت فشار روحی و روانی ناشی از پیگرد قضایی قرار داشته است.

در واقع موضوعی که اصولا نباید به یک پرونده قضایی تبدیل می شد و در همان ابتدای امر با ممانعت از ورود این دختر جوان به ورزشگاه آزادی
ماجرا فیصله می یافت، به سبب تصمیم اشتباه ماموران انتظامی به ماجرایی تبدیل شد که حیثیت ملت ایران را در انظار جهانی مخدوش کرد.


◀️ بر اساس ماده ۶۰۷ قانون مجازات اسلامی هرگونه حمله یا مقاومتی که با علم و آگاهی نسبت به مامورین دولت در حین انجام وظیفه آنان
به عمل آید تمرد محسوب می‌شود و‌ طبق تفسیر شورای نگهبان، مراد قانونگذار از "دولت"، قوه مجریه است.


◀️ به این ترتیب روشن است که اتهام تمرد در برابر مامورین دولت ، اصولا قابل انتساب به خانم سحر خدایاری نبوده است و او نباید با
چنین عنوان اتهامی تحت تعقیب قرار می گرفت و گذشته از آن یک دختر بیدفاع در برابر ماموران مسلح انتظامی چگونه می تواند مقاومت کند
و متمرد باشد؟


◀️ این دختر جوان برای درگیری با نیروی انتظامی به ورزشگاه آزادی نرفته بود بلکه قصد او تماشای مسابقه تیم محبوبش بوده است، بنابراین
بازپرس پرونده باید این حقیقت را درک می کرد که اتهام تمرد یا مقاومت او در برابر ماموران انتظامی کاملا بی اساس و نامربوط است و
پرونده اش را باید بلافاصله مختومه می کردند.


◀️ با فرض درست بودن اتهام وارده، سئوال این است که چرا مقامات مسئول از جمله آقای اسماعیلی سخنگوی قوه قضاییه که در آن هنگام
رئیس کل دادگستری استان تهران بود، این پرونده را برای رسیدگی به محل زندگی وی در شهر قم ارسال نکردند؟


◀️ یک دختر جوان که فاقد هر گونه تجربه ای از حضور در محیط های قضایی است چرا باید به مدت شش ماه میان قم و تهران در رفت و آمد
باشد تا بلکه بتواند تکلیف پرونده اتهامی خود را که مجازات آن در صورت اثبات وقوع جرم، حداکثر شش ماه زندان است، روشن کند؟!


◀️ ایراد اصلی بنده به نیروی انتظامی و دستگاه قضایی در مواجهه با اینگونه جرایم است. آنها نباید از یاد ببرند که طرف مقابلشان انسانهایی
هستند که بیش از هر چیز باید مورد احترام و محبت و برخورد انسانی و سازنده قرار گیرند. باید آنها را مانند فرزندان و بستگان نزدیک خود تکریم
کنند و از مواجهه قهرآمیز با آنان پرهیز نمایند.


◀️ بنده معتقدم که این دختر جوان قربانی علاقمندی اش به فوتبال نشد بلکه برخی تصمیمات و رفتارهای غلط که متاسفانه در پیکره مدیریتی
کشور بویژه در نیروی انتظامی و دستگاه قضایی نهادینه شده است، وی را به اتخاذ این تصمیم مرگبار سوق داده است.


◀️ این ماجرای غم انگیز نشان داد که اگر با نگاهی انسانی و محبت آمیز با این پدیده برخورد می شد، کار به جایی نمی رسید که این اتفاق
دور از انتظار ، به یک چالش خطرناک برای کشور تبدیل شود. کافی است فقط سمت و سوی نگاهمان را به دیگران اصلاح کنیم.


◀️ اگر عوامل زمینه ساز این حادثه شناسایی و مورد بازخواست قرار نگیرند و اقدامات لازم برای اصلاح رفتارهای غلط به انجام نرسد، دور از
انتظار نیست که بازهم شاهد وقوع اتفاقات دیگری از این دست باشیم.


علی اکبر جوانفکر
این همه از آن خبرهای شگفتی‌ساز بود. دختره را به ورزشگاه راه نداده‌اند خودش را کشته؟ خردباخته‌ی جانباخته‌ای بیش نبوده.

یک داستانی بود از نویسنده‌ی بسیار دوست‌داشتنی عزیز نسین که همیشه اینجور جاها یاد من میافتد. داستان اینگونه
آغاز میشود که تیتر روزنامه‌ها مینویسند «مسافر سر ۱۰ ریال بلیت راننده را میکشد!» و حقیقتا هم همین است و مسافر
سوار اتوبوس که میشود سر نداشتن ۱۰ ریال با راننده گلاویز شده و سرانجام کار به خون و خونریزی میرسد.

عزیز نسین هرآینه با نبوغ ستودنی‌اش میاید زندگی این قاتل بی‌وجدان را باز میکند و هر چه داستان پیش میرود میخوانیم
که این کس چه زندگی داغانی دارد و هر روز با چه مصیبت‌هایی روبرو است و همه‌ی این سرخوردگی‌هایی انباشته شده اند
که در یک صحنه‌ی پایانی, سر ۱۰ ریال سر باز میکنند و به قتل میانجامند.
صفحات: 1 2