(11-06-2018, 09:33 AM)Dariush نوشته: [ -> ]من تفاسیر روانکاوانهی شخصی خودم را از این متن و ارتباطش با بخشهای دیگر کتاب دارم،
درود بر دوست قدیمی داریوش عزیز،
امیدوارم شاد و سلامت باشی.
داریوش جان بسیار مایلم تفسیرتان از آن قطعات چنین گفت زرتشت را بخوانم.
(10-16-2021, 02:42 AM)Dariush نوشته: [ -> ] (05-15-2021, 07:09 PM)Rationalist نوشته: [ -> ] (11-06-2018, 09:33 AM)Dariush نوشته: [ -> ]من تفاسیر روانکاوانهی شخصی خودم را از این متن و ارتباطش با بخشهای دیگر کتاب دارم،
درود بر دوست قدیمی داریوش عزیز،
امیدوارم شاد و سلامت باشی.
داریوش جان بسیار مایلم تفسیرتان از آن قطعات چنین گفت زرتشت را بخوانم.
درودهای بسیار و گرم بر تو دوست دانای من.
با پوزش بسیار، من در این ایام چنان گرفتار بودم که کمترین فراغتها را داشتم و فرصتی نبود به اینجا سر بزنم، بنابراین مدت زیادی ندیدم پرسشتان را، از این بابت از شما پوزش میخواهم.
رشنالیست جان، من عمیقا معتقد هستم در مورد نیچه، هر آنچه غیر از نقل قول مستقیم و بدون کمترین تغییر از خودش، عبث و ای بسا احمقانه است. با اینحال در مورد این قطعه بسیار خاص و عجیب، با ارجاعات مستقیم از آثار خود نیچه، مطلبی را تقدیم شما خواهم کرد در آینده نزدیک.
داریوش عزیزم،
نخست اینکه بسیار شادمانم از اینکه پست مرا دیدی و مایلی مطلبی در مورد آن برایم بنویسی. قطعا بسیار مشتاق خواندن آن هستم.
فقط برای اینکه جدی تر و آنچنان که در تراز نیچه است در مورد متن او گفتگو کنیم، لازم دانستم بگویم که در سال های اخیر از لحاظ فلسفی دگرگونی های بسیاری را از سر گذرانده ام و اعتراف میکنم که نقدهای دوستانی گرانقدر همچون شما و Ouroboros@ در روزگاری که به خردگرایی باورمند بودم، بسیار برایم راهگشا بودند.
بر این اساس، حدود 4 سال است که به طور بسیار متفاوت از گذشته و جدی تر و این بار به زبان آلمانی مشغول پژوهش در آثار نیچه هستم. اما در مورد نقل قول از آثار وی که اشاره ای کردی، من متونی را از هایدگر، دلوز، رورتی و چند نویسنده ی آمریکایی مانند Alexander Nehamas خوانده ام و برخی از آنها را قابل توجه و راهگشا در فهم بهتر نیچه یافته ام و البته با بخش هایی از تفسیرهایشان هم مخالف هستم.
اما در مورد آن قطعه از چنین گفت زرتشت خودم هم براستی بسیار متحیر بوده ام و در کنار قطعه ی «درباره دیدار و معما» آنها را از شگفت انگیز ترین قطعات کتاب می دانم.
به گمانم این توضیحات برای دوستی همچون شما بسنده باشند تا اهمیت تفسیرتان در نیچه پژوهی ام را بروز داده باشم.
1- بگذارید روراست باشیم: تمام آنچه پیرامون نقدپذیر بودن علم گفته میشود،
ریاکارانه هستند. بله شما میتوانید نظریات علمی را نقد کنید، اما فقط با
در همان چارچوب علم؛ یعنی هر نظریهای که غیر از روش علمی طرح شده
باشد اساسا برسمیت نمیشود. در این مورد، ادیان کمتر بسته هستند.
چنانکه در این قرون اخیر به دفعات دیدهایم که ادیان با نودانستههای علمی
خود را وقف دادهاند.
2- آتئیسم احمقانه و کودکانه است؛ چه کسی گفته قرار بوده خدا واقعی باشد؟
(10-28-2021, 03:31 AM)Dariush نوشته: [ -> ]1- بگذارید روراست باشیم: تمام آنچه پیرامون نقدپذیر بودن علم گفته میشود،
ریاکارانه هستند. بله شما میتوانید نظریات علمی را نقد کنید، اما فقط با
در همان چارچوب علم؛ یعنی هر نظریهای که غیر از روش علمی طرح شده
باشد اساسا برسمیت نمیشود. در این مورد، ادیان کمتر بسته هستند.
چنانکه در این قرون اخیر به دفعات دیدهایم که ادیان با نودانستههای علمی
خود را وقف دادهاند.
2- آتئیسم احمقانه و کودکانه است؛ چه کسی گفته قرار بوده خدا واقعی باشد؟
۱. با این منطق خود منطق هم ریاکارانه است چون تنها در چارچوب منطق میتوانید منطق را بسنجید نه بیرون از آن.
همهی ابزارهای اندیشیکی که در دست داریم نخست بُنداشتهایی دارند که باید پذیرفت سپس در چارچوب آن بنداشتها به نقد آنان پرداخت.
۲. اینکه آفریدگار واقعیست هنوز یک پرسش بجاست و گمان نمیکنم آن اندازهها هم کودکانه باشد. نگارش امروزینتر آن اینست که آیا ما در یک جهان همانندسازی شما میزیویم
که بدست بُوندگانی آن بیرون آفریده شده است یا نه.
(10-30-2021, 10:30 PM)Mehrbod نوشته: [ -> ] (10-28-2021, 03:31 AM)Dariush نوشته: [ -> ]1- بگذارید روراست باشیم: تمام آنچه پیرامون نقدپذیر بودن علم گفته میشود،
ریاکارانه هستند. بله شما میتوانید نظریات علمی را نقد کنید، اما فقط با
در همان چارچوب علم؛ یعنی هر نظریهای که غیر از روش علمی طرح شده
باشد اساسا برسمیت نمیشود. در این مورد، ادیان کمتر بسته هستند.
چنانکه در این قرون اخیر به دفعات دیدهایم که ادیان با نودانستههای علمی
خود را وقف دادهاند.
2- آتئیسم احمقانه و کودکانه است؛ چه کسی گفته قرار بوده خدا واقعی باشد؟
۱. با این منطق خود منطق هم ریاکارانه است چون تنها در چارچوب منطق میتوانید منطق را بسنجید نه بیرون از آن.
همهی ابزارهای اندیشیکی که در دست داریم نخست بُنداشتهایی دارند که باید پذیرفت سپس در چارچوب آن بنداشتها به نقد آنان پرداخت.
۲. اینکه آفریدگار واقعیست هنوز یک پرسش بجاست و گمان نمیکنم آن اندازهها هم کودکانه باشد. نگارش امروزینتر آن اینست که آیا ما در یک جهان همانندسازی شما میزیویم
که بدست بُوندگانی آن بیرون آفریده شده است یا نه.
1- همینطور هم هست؛ گودِل پدر علم منطق جدید با ریاضی همینی که گفتید را «اثبات» کرده.
https://en.wikipedia.org/wiki/G%C3%B6del...s_theorems
ضمن اینکه بطور علمی این یک «قضیهی پذیرفته شده است» که هر سیستم برای اثبات، نیاز به سیستمی
فراتر از خودش دارد؛ مثلا اصول موضوعه ریاضی را نمیتوان با ابزارهای ریاضی اثبات کرد. همین الان
ما اصول موضوعهای در ریاضی داریم که اگر آنها را بپذیریم ریاضی کاملا متفاوتی نسبت به وقتی
که آنها را نپذیریم خواهیم داشت(هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد)؛ مثل اصل موضوعه انتخاب:
https://en.wikipedia.org/wiki/Axiom_of_choice
توجه بفرمائید که من نگفتم تئوری، اسماش اصل موضوعه است، یعنی یک اصلیست که ابرریاضیدانی چون
کانتور آن را اصل قرار داده و مجموعهای دیگر ریاضیدانان بزرگ نیز آن را پذیرفتهاند و البته گروه بزرگی هم آن را
نپذیرفتهاند؛ چرا چنین بلاتکلیف مانده؟ چون این مناقشهایست درون ریاضی و با ابزارهای ریاضی امکان قضاوت
میانشان نداریم؛ به چیزی فراتر از ریاضی نیاز داریم که (فعلا) در اختیارمان نیست.
2- خب ، آفرین، احسنت؛ حالا پرسش بعدی این است: مطمئن هستید که میخواهید «واقعیتجویی» را
اصل قرار دهید؟ برای سرگرمی نگاهی به این ویدیو بیاندازید:
https://www.youtube.com/watch?v=gtlWS9TaCnQ
(11-01-2021, 06:36 PM)Dariush نوشته: [ -> ] (10-30-2021, 10:30 PM)Mehrbod نوشته: [ -> ] (10-28-2021, 03:31 AM)Dariush نوشته: [ -> ]1- بگذارید روراست باشیم: تمام آنچه پیرامون نقدپذیر بودن علم گفته میشود،
ریاکارانه هستند. بله شما میتوانید نظریات علمی را نقد کنید، اما فقط با
در همان چارچوب علم؛ یعنی هر نظریهای که غیر از روش علمی طرح شده
باشد اساسا برسمیت نمیشود. در این مورد، ادیان کمتر بسته هستند.
چنانکه در این قرون اخیر به دفعات دیدهایم که ادیان با نودانستههای علمی
خود را وقف دادهاند.
2- آتئیسم احمقانه و کودکانه است؛ چه کسی گفته قرار بوده خدا واقعی باشد؟
۱. با این منطق خود منطق هم ریاکارانه است چون تنها در چارچوب منطق میتوانید منطق را بسنجید نه بیرون از آن.
همهی ابزارهای اندیشیکی که در دست داریم نخست بُنداشتهایی دارند که باید پذیرفت سپس در چارچوب آن بنداشتها به نقد آنان پرداخت.
۲. اینکه آفریدگار واقعیست هنوز یک پرسش بجاست و گمان نمیکنم آن اندازهها هم کودکانه باشد. نگارش امروزینتر آن اینست که آیا ما در یک جهان همانندسازی شما میزیویم
که بدست بُوندگانی آن بیرون آفریده شده است یا نه.
1- همینطور هم هست؛ گودِل پدر علم منطق جدید با ریاضی همینی که گفتید را «اثبات» کرده.
https://en.wikipedia.org/wiki/G%C3%B6del...s_theorems
ضمن اینکه بطور علمی این یک «قضیهی پذیرفته شده است» که هر سیستم برای اثبات، نیاز به سیستمی
فراتر از خودش دارد؛ مثلا اصول موضوعه ریاضی را نمیتوان با ابزارهای ریاضی اثبات کرد. همین الان
ما اصول موضوعهای در ریاضی داریم که اگر آنها را بپذیریم ریاضی کاملا متفاوتی نسبت به وقتی
که آنها را نپذیریم خواهیم داشت(هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد)؛ مثل اصل موضوعه انتخاب:
https://en.wikipedia.org/wiki/Axiom_of_choice
توجه بفرمائید که من نگفتم تئوری، اسماش اصل موضوعه است، یعنی یک اصلیست که ابرریاضیدانی چون
کانتور آن را اصل قرار داده و مجموعهای دیگر ریاضیدانان بزرگ نیز آن را پذیرفتهاند و البته گروه بزرگی هم آن را
نپذیرفتهاند؛ چرا چنین بلاتکلیف مانده؟ چون این مناقشهایست درون ریاضی و با ابزارهای ریاضی امکان قضاوت
میانشان نداریم؛ به چیزی فراتر از ریاضی نیاز داریم که (فعلا) در اختیارمان نیست.
2- خب ، آفرین، احسنت؛ حالا پرسش بعدی این است: مطمئن هستید که میخواهید «واقعیتجویی» را
اصل قرار دهید؟ برای سرگرمی نگاهی به این ویدیو بیاندازید:
https://www.youtube.com/watch?v=gtlWS9TaCnQ
به ۲ پیشتر در دفترچه پرداخته بودیم و نگرهی خوبی میزند (گمانم با راسل بود). نگرهی جهانهای همانندسازی شده نیز در همین راستا پیش میرود
با این بُنداشت که اگر بپذیریم جهان ما میتوانیم همانندسازی شود, پس گرایندی اینکه همینک در یک جهان همانندسازی شده باشیم بسیار بالاتر از آن است
که در جهان اصلیای باشیم که در آن فندآوریهای همانندسازی نوآوری میشوند, که این هم نگرهی بسیار گیراییست, گرچه یک جور چرخه درست میکند و درست به اینکه
خب آفریدگار هنوز کیست, نمیپردازد.
هستیشناسی سخت است ولی ناشدنی نیست, با دادههایی که هماکنون ما در دست داریم بایستی این بُنداشتها را بپذیریم. مزدک پیشترها گفته بودند که خود فرنودسار
برگرفته از سُهشهای آدمیست و خواه ناخواه همهی دادهگیری و فرجامیابیهای فرنودین ما به این سُهشگرها فروکاسته میشوند و در چارچوب فرنود باز میدانیم که این سُهشها
میتوانند مانندسازی شوند و تازه لغزش هم گویا دارند! راه رسیدن به دانش ناب سنگلاخ کم ندارد گویا.
نگرش ما اینجا این است که دنبال چه میگردیم؟ من خودم بشدت هوادار درسدگرایی ام, به این چم که میان ۰ تا ۱۰۰ هزاران مَر دیگر داریم و چون یک چیزی, بگوییم فرنودسار, ۹۹.۹%
خوب کار میکند ولی یک درسد ناچیزی کار نمیکند ارزشاش را ناگهان از دست نمیدهد.
نمونهوار بیشتر این کسانی که به نقد واکسنها میپردازند سر از این درنمیآورند و شوربختانه این هم یکی از کمبودهای مغز آدمیست که دوست دارد همه چیز تا به ۰ یا ۱ فروبکاهد
و از ۰.۵ خوشش نمیاید.